مادر گالری‌داری نوین

نگاهی به زندگی معصومه سیحون قدیمی‌ترین زن گالری‌دار در ایران

0
27
مادر گالری‌داری نوین

دستاورد صنعت / اقتصاد هنر یا خرید و فروش آثار هنری در اولین سال‌های شکوفایی‌اش در ایران با نام زنی گره خورده است که نه تنها هنرمندان بسیاری را به ستاره‌های هنرهای تجسمی تبدیل کرد بلکه تحولات بسیاری در مجموعه‌داری و گالری‌داری رقم زد . صحبت از معصومه سیحون یکی از قدیمی‌ترین گالری‌داران ایرانی است.
منیر نوشین که بعد از ازدواجش با نام معصومه سیحون شناخته شد، به عنوان نقاش و قدیمی‌ترین زن گالری‌دار ایرانی شناخته می‌شود. او خرداد ۱۳۱۳ در رشت متولد شد. سال‌های کودکی را در رشت و قائم‌شهر و بهشهر کنونی گذراند اما به دلیل اینکه پدرش کارمند راه‌آهن بود و به شهر اهواز منتقل شد، ده سال را در این شهر زندگی کرد.
سيحون گفته است که نمي‌داند چرا و چگونه با نقاشي آشنا شد، ولي به ياد دارد از بچگي نقاشي را خيلي دوست داشت به‌خصوص در دوران دبستان که در اهواز بودند، مورد توجه و تشويق معلم‌ها قرار می‌گرفت. او تمایل چندانی برای درس‌خواندن نداشت اما به دلیل اینکه نقاشی‌هایش خوب بودند نه تنها گاهی جایزه بلکه از برخی معلم‌ها نیز سفارش اجرای یک نقاشی می‌گرفت.
او سال‌های پایانی دبیرستان را در تهران گذراند. منیر برای ادامه تحصیلات تکمیلی برنامه‌ای برای ورود به رشته نقاشی نداشت چون اصلا از وجود دانشکده هنرهای زیبا بی‌خبر بود. با همه اینها حضور در کلاس‌های آزاد این دانشکده چنان او را شیفته نقاشی ‌کرد که از رفتن به آلمان برای تحصیل در رشته پزشکی صرف‌نظر کرد:«بعد از پايان مدرسه و يكي دو سال در خانه ماندن پاك افسرده شده بودم. به اصرار يكي دو تن از دوستان، با هم به كلاس‌هاي آزاد دانشكده هنرهاي زيبا رفتيم و بعدها فهميدم كه اين كلاس‌هاي آمادگي كنكور است. به توصيه دوستان در كنكور شركت كردم و قبول شدم. در دانشكده‌ هنرهاي زيبا كه قبول شدم، آنقدر درگير نقاشي بودم كه قيد سفر آلمان و تحصيل رشته پزشكي را زدم.»
منیر در سال ۱۳۳۵ وارد رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبا شد و با هنرمندانی چون ابوالقاسم سعیدی، سهراب سپهری، پرویز تناولی و حسین زنده‌رودی همدوره بود. بااینحال دوران دانشجویی او و وقتی که می‌توانست تماما در اختیار نقاشی قرار بگیرد، خیلی زودتر از آنچه فکر می‌کرد با درگیری دیگری درهم‌آمیخت. او با يكي از استادان خود، «هوشنگ سيحون» ازدواج کرد و درگير زندگي و به دنیا آوردن دو فرزند به نام‌های مریم و نادر شد. البته هوشنگ سیحون کسی نبود که بخواهد او را از علاقه‌اش دور کند و خود او بود که معصومه را تشویق کرد تا نقاشی کند. در این کار سختگیر بود و آنطور که معصومه توصیف کرده است هرچه دارد از اوست.
معصومه سیحون درباره دوران دانشجویی خود نیز به مجله تندیس چنین گفته است:«در ميان همه اساتيد خود، بيش از همه از آموزه‌هاي خانم امين‌فر استفاده كردم. از همان سال‌هاي اول دوران دانشكده، خيلي زود برخورد طبيعت‌گرايانه‌اي را كه پيش از اين فرا گرفته بودم، كنار گذاشتم و مجذوب شيوه‌هاي امپرسيونيستي و پست‌امپرسيونيستي در نقاشي شدم. همين روش را هم در سال‌هاي اول بعد از دانشكده ادامه دادم. بعد از پايان تحصيل، مدتي براي دانشگاه كار كردم، ولي زود آن را كنار گذاشتم تا براي خودم نقاشي كنم. در چندين بي‌ينال (دوسالانه) و نمايشگاه گروهي هم شركت كردم.»
او مشغول نقاشی بود و به این رشته علاقه داشت اما چه شد که به گالری‌داری روی آورد و آوازه‌اش در این رشته او را به یکی از موفق‌ترین گالری‌داران ایران تبدیل کرد؟ ماجرا از این قرار بود که در یکی از روزهایی که به همراه دیگر همدوره‌ای‌هایش به گالری‌گردی رفته بودند متوجه می‌شود، مجسمه‌ای از پرویز تناولی را در نقطه‌ای که محل مناسبی نبود، به نمایش گذاشته‌اند. معصومه نسبت به این موضوع تذکر ‌داد اما با بی‌اعتنایی مدیر گالری که زنی ایرانی – فرانسوی بود، روبرو شد و همانجا خطاب به همراهانش گفت که گالری خود را راه‌اندازی خواهد کرد.
گالری سیحون در سال ۱۳۴۵ با برگزاری یک نمايشگاه گروهي از كارهاي سهراب سپهري، ابوالقاسم سعيدي، اردشير محصص، پرويز تناولي و .. در یکی از طبقات خانه‌شان افتتاح شد. این خانه چهار طبقه در خیابان شاه (جمهوری فعلی) مقابل مسجد سجاد، ۲۰ متری دوم، شماره ۲۶۶ واقع بود و یکی از طبقات هم دفتر کار هوشنگ سیحون بود.
یکی از اتفاق‌های جالب این گالری هم در بهمن ماه همان سال هنگام افتتاح نمایشگاهی از آثار سهراب سپهری ‌رخ داد و در شب افتتاحیه، فروغ فرخزاد به داد نمایشگاه رسید. معصومه سیحون در مستند «بانوی گالری سیحون» به کارگردانی اردشیر پژوهشی به شرح این داستان پرداخته است: «شب اول نمایشگاه سهراب سپهری بود، سهراب کارهایش را آورده بود اما چون همیشه در نمایشگاه‌هایش نبود، آن شب هم می‌خواست نباشد. خیلی از او خواهش کردیم که شما این‌دفعه را به خاطر من بیایید. آن شب باران و برف می‌آمد و هوا خیلی بد بود. وسیله خیلی کم بود. نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم. سهراب ماشینش را به فروغ فرخزاد داد و فروغ با ماشین می‌رفت خانه‌ آن‌ها که باید می‌آوردشان. نتیجه این شد که تمام روشنفکران خوب مملکت ما و تمام غول‌های هنر ما آن شب در نمایشگاه بودند.»
در سال ۱۳۵۱ یک اتفاق دیگر باعث شد او تصمیم به جابه‌جایی گالری بگیرد. آنطور که مجله «تندیس» گزارش داده از ۱۷ تا ۲۵ اردیبهشت آن سال نمایشگاه جوک‌های اروتیک هانیبال الخاص باعث شد پلیس نمایشگاه را تعطیل کند و همین موضوع موجب اختلاف میان هوشنگ و معصومه سیحون شود. معصومه تصمیم ‌گرفت گالری را به ساختمان جدیدی واقع در خیابان پارک (وزرای کنونی) کوچه‌ی چهارم منتقل کند که تا سال‌ها بعد نیز در همین مکان باقی ماند. نزدیکی این گالری به انجمن ایران و آمریکا، انستیتو‌گوته و دانشگاه فارابی، تأثیر مهمی بر روند گالری‌داری در ایران داشت و خیابان‌های نزدیک به این مکان را محل اجتماع گالری‌داران پایتخت کرد. در افتتاحیه‌ گالری جدید سیحون بیش از صد نفر از ادبا و شخصیت‌های مهم شرکت کردند از جمله صادق چوبک، ابراهیم گلستان و…
تاسیس گالری در مکان جدید تنها تغییر زندگی معصومه سیحون نبود. او با هوشنگ سیحون اختلاف سنی زیادی داشت و همین شاید دلیل تفاوت نگاه بسیار در آن دو بود و در نهایت همین باعث شد در اوایل دهه ۵۰ آنها از یکدیگر جدا شوند. به نوشته مجله «تندیس» این جدایی منجر به این تصمیم شد که نام «نادر» جایگزین «سیحون» برای گالری شود هرچند به احترام هوشنگ سیحون، این نام روی کاتالوگ‌ها نیامد. مجله «فردوسی» در شماره ۱۱۴۴ (دوشنبه، ۳ دی ۱۳۵۰) در این مورد چنین نوشته است: «ظاهراً پس از شکرآب‌شدن روابط زناشویی معصومه خانم سیحون و شوهرش، او تصمیم دارد نام گالری سیحون را تغییر دهد؛ گو اینکه هنوز او را به نام «معصومه سیحون» می‌شناسند. به‌زودی قرار است که این گالری به نام نادر نامگذاری شود.»
معصومه سیحون نه تنها در برگزاری نمایشگاه از هنرمندانی که هریک در حال حاضر ستاره‌های هنرهای تجسمی ایران شده‌اند، خبره بود بلکه یکی از موفقیت‌هایش فروش آثار هنری بود. اگر در یکی دو دهه اخیر به واسطه برگزاری حراج‌های «کریستیز»، «بونامز» و «ساتبیز» و در اوایل دهه ۹۰ شمسی با راه‌اندازی حراج تهران، واژه «اقتصاد هنر» و خرید و فروش آثار هنری رواج یافته است، در دهه ۴۰ معصومه سیحون یکی از گالری‌داران پیشرویی بود که این موضوع را در جامعه هنری جاانداخت و شاید به همین دلیل هم هست که گاهی از او به عنوان قدیمی‌ترین گالری‌دار مدرن ایران یاد می‌کنند چراکه کارکرد گالری را صرفا در حد یک آتلیه در برگزاری نمایشگاه محدود نکرد و یکی از مهم‌ترین وظایف گالری‌داری یعنی فروش آثار و ایجاد مجموعه‌داران هنری را وسعت بخشید همچنانکه اگر سهراب سپهری را امروزه گران‌ترین هنرمند ایران می‌شناسیم، نقاشی‌های او در دهه ۴۰ و ۵۰ به واسطه معصومه سیحون با فروش خوبی مواجهه شدند و ابراهیم گلستان، کارگردان شناخته شده یکی از مجموعه‌داران آثار او بود.
علاوه‌بر این، آشنایی سیحون به هنر، زمینه‌ای را فراهم کرده بود که هنرهای جدید نیز فرصت نمایش در این گالری را داشته باشند همچنانکه نمایش «آب‌باز زبردست» به عنوان اولین کانسپچوال آرت ایران (هنر مفهومی) در خرداد ۱۳۴۶ در این گالری اجرا شد. در این چیدمان صدای پرویز تناولی، مجسمه‌ساز و غزاله علیزاده، داستان‌نویس از نوار کاست پخش می‌شد که می‌گفتند:«توجه! توجه! آبرسانی مورد تأیید اینجانبان است.» نمایش نیز از کامران دیبا، خطاطی کارها از فرامرز پیلارام و پوستر نمایش اثر احمد عالی بود.
سیحون در کنار توجه به هنر مدرن و معاصر به هنرهای سنتی نیز توجه می‌کرد. او در مصاحبه‌ای گفته:«براي اولين‌بار نمايشگاه خوشنويسي را من باب كردم. يكي از افتخارت من اين است كه كارهاي علي‌اكبر ياسمي را براي اولين‌بار به نمايش گذاشتم. بعداً ديگران اين كار را كردند. كار رسام ارژنگي را هم اول‌بار من به نمايش گذاشتم. در طول چهل سال فعاليتي كه تا كنون داشته‌ام، صدها هنرمند در گالري من نمايشگاه گذاشته‌اند. نقاشاني نظير سپهري، زنده‌رودي و بسياري ديگر از نقاشان استخوان‌دار معاصر در اين‌جا باليده و معرفي شده‌اند و بي‌انصافي است اگر در معرفي آن‌ها به مردم و شهرشان سهم گالري سيحون ناديده گرفته شود.»
یکی دیگر از ویژگی‌هایی که نام سیحون را در میان جامعه هنری ماندگار کرده، توجه او به هنرمندان شناخته نشده به خصوص در شهرستان‌ها بود. او بود که برای اولین‌بار هنرمندان خودآموزی همچون «مش اسماعیل» و «مکرمه قنبری» را به جامعه معرفی کرد و حمایتش موجب شد نام و آوازه آنها به خارج از مرزهای ایران برود و نمایشگاه‌هایی در کشورهای دیگر برایشان برگزار شود.
او بعد از انقلاب و در سال ۱۳۶۳ باردیگر گالری «سیحون» را در همان خیابان وزرا بازگشایی کرد اما در سال ۱۳۷۷ به دنبال بيماري قلبي، مجبور به یک جراحی سخت و تعويض قلب در فرانسه شد. بعد از آن گالري را با همراهی پسرش نادر اداره می‌كرد البته دخترش مريم هم گالری‌ای به همین نام در کشور آمریکا تاسیس کرده است. معصومه سيحون در سال ۱۳۸۷ دچار عارضه خونريزي مغزي شد و بعد از یک سال جنگیدن، بالاخره در شامگاه جمعه ۳۱ ارديبهشت در منزل خود از دنيا رفت.

سید کمال آقایی

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید