دستاورد صنعت (وندورلیست) / آیا می توانید تصور کنید دو نفر روی ویرانه های جنگ جهانی دوم، سنگ بنای شرکتی جهانی را پدید آورند که خیلی زود رهبری بی رقیب اختراعات پی درپی محصولات و وسایل الکترونیکی و صوتی و تصویری را در جهان در اختیار خود گرفت و همچنان با وجود گذشت حدود 70 سال بزرگ ترین تولید کنند لوازم صوتی و تصویری جهان است؛ شرکتی که کارگاه اولیه آن در ساختمانی موشک خورده و آسیب دیده در قلب توکیو راه اندازیی شد تا جایی که وقتی باران می بارید روی وسایل چتر می گرفتند و آن ها را می پوشیدند تا خراب نشوند؛ اما حالا به بزرگ ترین مجتمع تولید لوازم صتی و تصویری دنیا تبدیل شده و یکی از موفق ترین برندهای جهان است با کارخانه ها و فروشگاه های متعدد و چندین هزار نفر کارگر؛ خالق همه این ها کسی نیست جز « آکیو موریتا» موسس شرکت «سونی» ژاپن که به همراه دوست و همکارش « ماسارو ایبوکا» جهان را برای زندگی به جای لذت بخش تری تبدیل کردند؛ آن ها بودند که رادیوهای ترانزیستوری را تولید کردند، ضبط صوت های جیبی ساختند و رنگ را به تلویزیون ها آوردند تا تصاویر از حالت سیاه سفید خارج شود.
« آکیو موریتا » در سال 1921 در شهرناگویای ژاپن و در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمد؛ پدرش از تجار و صاحبان صنایع مشهور کشور بود و انتظار داشت که آکیو به عنوان فرزند بزرگش راه او را ادامه دهد. او در کتاب خاطراتش «ترقی ژاپن، تلاش آگاهانه، یا معجزه» (مترجم:هاشم رجب زاده) نوشته که او مسئولیت های پسر ارشد خانواده را به عهده داشته و پدرش مصمم بود که به او امور بازرگانی را از همان دوران کودکی بیاموزد؛ پدر آکیو برای اولین بار در یازده سالگی او را به دفتر شرکتش برد تا به فرزندش نشان دهد که شرکت چگونه اداره می شود؛ اولین روزی که با حضور در جلسه هایت مدیره هم همراه بود. آکیو در یکی از مصاحبه هایش در این باره گفته :« مجبور بودم در تمام مدت خسته کننده جلسه هیئت مدیره در کنار پدرم بنشینم؛ درحالی که هنوز مدرسه ابتدایی می رفتم و با گفت و شنودهایی که درباره کارهای تجاری شرکت بود آشنایی نداشتم. بسیاری از مواقع از آنجا که پدرم رئیس شرکت بود از مدیران دعوت می کرد که برای دادن گزارش های لازم و برگزاری جلسات به خانه ما بیایند و اغلب اصرار داشت که من هم در جلسات حضور داشته باشم و به دقت به آنچـــــه گفته می شد گوش کنم. اغلب می گفت که تو از حالا رئیس شرکت هستی، پسر ارشد خانواده ای، این را به خاطر داشته باش.»
البته همه چیز آن گونه که پدر می خواست رقم نخورد زیرا فرزندش علاقه چندانی به کارهای پدر نداشت و دوست داشت تا مسیر خود را طی کند و زندگی را آن گونه که می خواهد بسازد، مسیری که راهش از تولید صنایع الکتریکی می گذشت. او به دلیل شرایط مالی مناسب خانواده از کودکی با تکنولوژی روز آشنا بود و همیشه برایش جذاب بود بداند که این وسیله ها چگونه کار می کنند؛ به یمن علاقه پدر به فناوری های جدید و وارداتی و محصولات خارجی در خانه آن ها ماشین لباسشویی جنرال الکتریک، یخچال وستینگهاوس و وسایل الکتریکی دیگری همچون گرامافون وجود داشت و آکیو از بین آن ها به گرامافون علاقه ای عجیب نشان می داد. او در مصاحبه ای در این باره گفته است:« مادرم به موسیقی کلاسیک غربی بسیار علاقه مند بود و صفحات بسیاری را برای گرامافون قدیمی خود می خرید. من براین باورم که به خاطر مادرم بود که در من علاقه به وسایل صوتی الکتریکی پدید آمد. پدرم عقیده داشت اگر کسی موسیقی را دوست دارد باید به صدای خوب دسترسی داشته باشد. بنابراین، هنگامی که نخستین گرامافون جدید به بازار آمد اولین نفر در منطقه، ما بودیم که برای خرید آن پول فراوان خرج کریم. صدای کاملاً متفاوت دستگاه جدید نسبت به دستگاه قدیمی مکانیکی مرا گیج و متحیر کرد. من از اکتشاف جدید وسوسه شدم و سوالات بسیاری در ذهنم پدید آمد، شروع به خرید کتاب هایی درباره وسایل الکتریکی کردم. رویای من این بود که یک گرامافون الکتریکی بسازم و صدای خود را روی صفحه ای ضبط کنم. بالاخره به سختی موفق شدم به تنهایی یک گرامافون زمخت و یک رادیو بسازم حتی توانستم صدای خود را روی صفحه ای ضبط کنم.»
همین کنجکاوی های کودکانه در نهایت باعث شد که آکیو مسیر آینده زندگی اش را انتخاب کند و در رشته فیزیک وارد دانشگاه اوزاکا شود. پس از پایان تحصیل که همزمان با جنگ جهانی دوم بود او به عنوان افسر نیروی دریایی در دفتر فناوری، کار روی تکمیل دستگاه ها و سلاح های حرارت یاب و ادوات هدف گیر شبانه را آغاز کرد. در همان جا بود که با مهندس «ماسارو ایبوکا » نابغه و مخترع آشنا شد، او کسی بود که آمپلی فایری نیرومند ساخته و می توانست آشفتگی جریان مغناطیسی در عماق آب را برای زیردریائی ها اندازه گیری کند. در این دوران دوستی عمیقی بین آکیو و ماسارو شکل گرفت که در نهایت چند سال بعد به تاسیس شرکت مشترک آن ها منجر شد.
با پایان جنگ پس از بمباران اتمی ژاپن در سال 1945 برای مدتی آکیو موریتا و ماسارو ایبوکا از هم جدا شدند، آکیو به شهرش برگشت و ماسارو در توکیو ماند و شرکت جدیدی تاسیس کرد. اما آکیو موریتا پس از مدت کوتاهی برای تدریس به توکیو بازگشت واطلاع یافت که دوست و همکارش ماسارو سلسله مقالاتی را در زمینه دستگاه های جدید الکتریکی در روزنامه معروف ژاپنی « آساهی شینبون » نوشته و شرکتی را تاسیس کرده است. او به ملاقات دوستش رفت و با پیشنهاد او برای کار در شرکتش مواجه شد. آکیو موریتا در کتاب خاطراتش می نویسد: « تصمیم گرفتم در شــــرکت جدید ایبوکا به صورت محقق نیمه وقت کار کنم اما همیشه نقشه ها و طرح هایی برای راه اندازی شرکت جدیدمان داشتم تا این که او هم پذیرفت و « شرکت مهندسی مخابرات ژاپن» در سال ۱۹۴۶ با مجموع سرمایه 500 دلاری (190.000 ین) و 20 نفر نیرو راه اندازی کردیم؛ در واقع تاریخچه شرکت ما سرگذشت گروهی از مردمی است که سعی می کردند من و ایبوکا را کمک کنند تا بتوانیم به رویاهایمان برسیم. »
در آن زمان آکیو موریتا ۲۵ ساله و ماسارو ایبوکا ۳۸ ساله بود و رویای آن ها ساخت وسایل الکتریکی جدید و نوآوری در این وسایل بود؛ محل فعالیت شرکت آن ها طبقه سوم یک ساختمان نیمه مخروبه و جنگ زده بود. آکیو در خاطراتش نوشته: « به هرجا که نگاه می کردی خرابه های ناشی از بمباران مشاهده می شد. شکاف های زیادی در سقف وجود داشت، مواقع بارانی باید چتر بالای سر میزهایمان می گرفتیم. اقوام که برای دیدن من می آمدند با دیدن آن اوضاع بد و ناجور شوکه می شدند چرا که من در ناگویا مثل پسر رئیس یک شرکت معتبر زندگی می کردم.»
اولین محصول شرکت آن ها یک رادیو بود و بعد آن ها به فکر تولید یک دستگاه ویژه افتادند: « ایبوکا تصمیم گرفته بود محصولی کاملاً جدید مصرفی برای ژاپن تولید کند؛ دستگاه ضبط صوت نواری چیزی بود که او می خواست شرکت ما تولید کند. اما نوار در واقع بخش اصلی پروژه ما بود که به نظرم یک معما می رسید و کسی در ژاپن تجربه ای در خصوص نوار ضبط مغناطیسی نداشت؛ حالا با گذشت سال ها همچنان برایم باورنکردنی است که چگونه ایبوکا و من توانستیم به طور دستی آن نوار را بسازیم.» ساخت انبوه نوارهای مغناطیسی ( ۱۹۴۹) و ضبط صوت ( ۱۹۵۰) بعد از تولید آزمایشی در کارخانه خیلی زود شروع شدند و البته مورد استقبال قرار گرفتند و همین موضوع به بزرگ ترین تبلیغ برای شرکت آن ها تبدیل شد و انگیزه آکیو و ماسارو را افزایش داد تا هرچه بیشتر دست به نوآوری بزنند؛ موضوعی که خود آکیو هم معتقد است مهم ترین عامل موفقیت شرکت آن ها در همه این سال ها بوده است.
در سال های بعد این دو شریک محصولات بسیار دیگری رابرای نخستین بار روانه بازار کردند که برخی از مهمترینشان شامل رادیو جیبی (سال ۱۹۵۷) ، تلویزیون ترانزیستوری (سال۱۹۶۰) ، تلویزیون های رنگی کروماترون ( سال1964) ، تلویزیون های رنگی ترنیترون (سال 1965) و اولین دوربین فیلمبرداری خانگی (۱۹۶۵) می شود. علاوه براین ها واکمن، مایکرو دیسک های کامپیوتری، فلاپی ، پلی استیشن و ده ها محصول دیگر را شرکت آکیو و ماسارو جهانی کرد، موسسه ای که آن ها بعد از مدتی و در آستانه راه اندازی نمایندگی هایی در سراسر جهان تصیم گرفتند نامش را به « سونی» تغییر دهند.
در کنار تولید محصولات جدید و متنوع اکیو مویتا به دنبال فتح بازارهای مختلف و افزایش مشتریان خود در کشورهای گوناگون نیز بود و از همین رو مثلا در سال ۱۹۵۳ برای بازاریابی و معرفی محصولات به آمریکا و اروپا سفر کرد و در سال ۱۹۶۰ با سفر به نیویورک شرکت سونی آمریکا را راه اندازی کرد. خود در کتاب خاطراتش اولین سفر را این گونه نقل می کند:« می خواستم ببینم وضع دنیا چیست و جایگاه شرکت ما کجاست. بنابراین، برنامه ریزی کردم که پس از تکمیل کارم در نیویورک، از اروپا نیز دیدن کنم. از کارخانه های فولکس واگن، مرسدس بنز، زیمنس و شرکتهای کوچک بسیاری بازدید کردم. بازدید از شرکت فیلیپس هلند به من بینش تازه و دلگرمی داد. به مجسمه دکتر فیلیپس درجلو ایستگاه راه آهن خیره شدم. پیوسته در این فکر بودم که چگونه مردی که در محلی بسیار کوچک و دوردست نظیر آن شهر دریک مزرعه کشاورزی متولد شده توانسته کارخانه عظیمی نظیر آن را با فناوری بسیار بالا و باشهرت و اعتبار جهانی بنیاد کند. فکر کردم شاید ما هم بتوانیم چنین کاری را در ژاپـن انجام دهیم. کاملاً یک رویا بود اما در نامه ای از هلند به ایبوکا نوشتـم اگر فیلیپـس توانسته چنین کاری انجـام دهد پس ما نیز می توانیم.»
سخت کوشی، داشتن پشتکار و خوشبینی از جمله صفاتی هستند که آکیو به گفته خود از اجدادش به ارث برده بود و البته باعث موفقیت خیره کننده او در کارهایش شد. « پدرم به من هشدار می داد که در مورد تصمیم گیری های خود و نیز درباره دستورهایم به دیگران بسیار دقیق باشم و مسئولیت تمام کارهایم را به عهده بگیرم و به دنیال یافتن قربانی نباشم.»
اکیو موریتا برای شرکت سونی شعار:« روحیه سونی» را انتخاب کرده بود و معتقد بود سونی یک شرکت پیشگام است و قصد ندارد دنباله رو دیگران باشد حتی مشتریان؛ او می گفت به جای اینکه از مردم بپرسیم چه چیزهایی مورد نیازشان است با ارائه محصولات جدید باید آنان را به دنبال خود بکشیم زیرا مردم نمی دانند چه کارهایی امکان پذیر است در حالی که ما می دانیم می توانیم چه دنیای جدیدی را برای آن ها بسازیم. در واقع در شرکت سونی اکیو نقش قلب مجموع را بازی می کرد و بازاریابی، توسعه فعالیت ها و شرکت داری می کرد و ماسارو ایبوکا مغز متفکر مجموعه بود که جهان آینده لوازم صوتی و تصویری را می ساخت و این همکاری بین این دو نابغه تا زمان مرگشان ادامه داشت؛ در ابتدا این ایبوکا بود که در سال 1997 در گذشت و چهار سال بعد هم اکیو موریتا در 78 سالگی دیده از جهان فروبست در شرایطی که حدود 10 سال بود مجله فربز نام او را به فهرست ثروتمندترین مردان جهان افزوده بود. پس از مرگ او تمامی اموال و دارایی های او به همسر، دو پسر و تنها دخترش رسید و آن ها نیز در این سال ها تلاش کردند تا میراث پدر یعنی شرکت سونی را همچنان در اوج افتخار نگهدارند؛ براساس آخرین آمارها این شرکت در سال 2013 بزرگ ترین و قدرتمندترین شرکت تولید لوازم صوتی و تصویری در جهان بوده است و بیش از 72 میلیارد دلار درآمد داشته است.
مارک سونی چگونه شکل گرفت:
آکیو موریتا درباره تغییر نام شرکت از « مهندسی مخابرات ژاپن» به سونی در گتاب خاطراتش نوشته: « در مسافرت نخست به خارج متوجه شدم که نام کامل ما، به ژاپنی، نام خوبی برای گذاشتن روی محصولات نیست. هیچ کس در خارج نمی تواند این گونه نامها را تلفظ کند. ترجمه انگلیسی شرکت مهندسی مخابرات ژاپن نیز بیش از حد بدترکیب بود. باید چیز ابتکاری ارائه می دادیم و نام تازه ای پیدا می کردیم که هردو کار را انجام می داد یعنی هم نام شرکت ما و هم علامت تجاریمان می بود. ایبوکا و من مدت طولانی فکر کردیم و ده ها نام را بررسی کردیم و به فرهنگ ها مراجعه کردیم تا درباره نام شرکت تصمیم گرفتیم. کلمه لاتین SONUS را پیدا کردیم که به معنی صداست، مناسب بود زیرا کار ما پر از صدا بود. بنابراین، روی کلمه SONUS کار کردیم، همزمان با این در آن ایام دو کلمه انگلیسی هم متداول شده بود SONNY یاSONNY-BOY که برخی به جوانان باهوش خطاب می کردند بنابراین تصمیم گرفتیم این نام را انتخاب کنیم اما متاسفانه کلمهSONNY در زبان ژاپنی به معنای از دست دادن پول فراوان است پس مشکل جدیدی داشتیم و در نهایت تصمیم گرفتیم این چالش را با جذف یکی از حرفN حل کنیم و این شد که برند ما صرفاًSONY شد و نتیجه هم کاملاً مثبت بود زیرا به خاطر سپردن آن آسان بود و در بازار هم مورد استقبال قرار گرفت و همین شد که در نهایت در ژانویه 1958 رسما نام شرکت را به « سهامی سونی» تغییر دادیم و در دسامبر در بازار بورس نیویورک پذیرفته شد و این برند را در 170 کشور و منطقه و در مقولات متعدد و نه تنها در الکترونیک به ثبت رساندیم.»