خانه بلاگ صفحه 2

قیمت ثابت نفت سنگین ایران در سالی پرنوسان

0
قیمت ثابت نفت سنگین ایران در سالی پرنوسان

قیمت نفت سنگین صادراتی کشورمان در ابتدا و انتهای سال میلادی ۲۰۲۴ با وجود فراز و و فرودهای بسیار با قیمت ۷۳ دلار در هر بشکه شروع و با همین قیمت این سال را پشت سر گذاشت.
قیمت‌ نفت در سراسر جهان در سال ۲۰۲۴ در حالی حدود ۳ درصد به‌دلیل مشکلات در اقتصاد چین و افزایش عرضه آمریکا و سایر تولیدکنندگان غیراوپک به بازار کاهش‌ یافت که نفت سنگین ایران این سال را تقریباً با قیمت ۷۳ دلار شروع کرد و به پایان برد.
با شروع سال میلادی ۲۰۲۴ در دی پارسال با توجه به سیاست‌های تعدیل تولید داوطلبانه ۱.۷ میلیون بشکه در روز از سوی سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و متحدانش (اوپک‌پلاس) برای سه ماهه نخست سال، قیمت نفت خام سنگین ایران با حدود ۳ دلار افزایش به ۷۷ دلار رسید، اما بلافاصله بعد از آن با اعلام رسمی عربستان مبنی بر هدف‌گذاری برای تولید پایدار ۱۲ میلیون بشکه نفت در روز، به ۷۴ دلار و ۸۷ سنت در ۲۷ دی ۱۴۰۲ کاهش‌ یافت.

رکورد قیمت نفت سنگین ایران در اردیبهشت
بر اساس نمودارهای موجود در سایت‌های اعلام قیمت بین‌المللی همچون اویل پرایس، از اواخر دی پارسال تا اوایل فروردین امسال قیمت نفت سنگین کشورمان بنا به دلایلی همچون اعلام سهمیه‌های جدید واردات نفت خام پالایشگاه‌های چینی، ‌اختلال‌های کشتیرانی از طریق باب‌المندب و دریای سرخ به دنبال افزایش حملات نیروهای مقاومت ‌یمنی و حملات هوایی آمریکا به نیروهای‌ یمنی به مرور به بیش از ۸۱ دلار رسید، اما این روند افزایشی زمانی رکورد قیمت در سال میلادی ۲۰۲۴ را شکست که تنش‌های ژئوپلیتیکی در پی بمباران کنسولگری ایران در سوریه از سوی رژیم صهیونیستی و پیامد آن عملیات موشکی وعده صادق‌ یک از سوی ایران بالا گرفت و قیمت نفت در دهه نخست اردیبهشت امسال به بیش از ۸۷ دلار رسید.
بعد از این رکوردزنی قیمت نفت سنگین ایران، اعلام نااطمینانی درباره وضعیت اقتصادی چین و کاهش تقاضای این کشور، تمدید تعدیل تولید داوطلبانه اوپک‌پلاس تا پایان سه ماهه سوم سال سبب شد قیمت هر بشکه نفت خام سنگین ایران روندی نزولی به خود بگیرد و تا اواسط خرداد امسال به حدود ۷۷ دلار برسد، اما اعلام سیاست‌های کاهش نرخ بهره فدرال رزرو و افزایش حملات پهپادی اوکراین به پالایشگاه‌های روسیه در اولین ماه تابستان امسال سبب شد بار دیگر قیمت نفت سنگین ایران به سطح قبلی‌ یعنی حدود ۷۸ دلار برسد.
در مرداد و شهریور امسال قیمت نفت سنگین ایران روندی نزولی داشت و ۲۰ شهریور به کمترین مقدار خود در سال ۲۰۲۴ ‌یعنی ۶۷ دلار و ۱۰ سنت رسید. این سقوط آزاد قیمت نفت سنگین ایران به گفته کارشناسان بازار به دلایلی همچون گزارش‌های آماری ناامیدکننده در خصوص واردات نفت خام چین، کاهش تنش‌های ژئوپلیتیکی در خاورمیانه، توافق‌های آتش‌بس میان رژیم صهیونیستی و حماس، افزایش مواضع فروش سفته‌بازان، گزارش‌های ناامیدکننده از وضعیت اقتصادی چین و آمریکا، برآوردهای افت تقاضای نفت در چین از سوی مؤسسات مختلف، نااطمینانی در خصوص وضعیت اقتصادی چین و کاهش تقاضای این کشور، افزایش تولید کشورهای غیراوپک و روند افزایشی ذخیره‌سازی‌های نفتی در آمریکا بوده است.
اواخر شهریور امسال اعلام سیاست‌های کاهش نرخ بهره فدرال رزرو و سیاست‌های مشوق‌های اقتصادی چین سبب شد قیمت جهانی نفت و به دنبال آن قیمت نفت سنگین ایران به ۷۵ دلار در هر بشکه برسد، بعد از آن بود که با اجرا عملیات موشکی صادق ۲ قیمت نفت سنگین ایران به بیش از ۷۸ دلار در هر بشکه رسید.
از ابتدای مهر امسال تاکنون با وجود شروع فصل سرد در دنیا و برخلاف انتظار کارشناسان قیمت‌های جهانی نفت با یک شیب ملایم نزول کرده است و با وجود ادامه تحولات ژئوپلیتیک هیچ‌گونه نوسان جدی در بازار نفت سنگین ایران نداشته‌ایم.

نبود تغییر چشمگیر در قیمت نفت خام
درمجموع شرایط نامساعد اقتصاد جهانی در طول سال ۲۰۲۴ قیمت‌های نفت خام را تحت فشار کاهشی بیشتری قرار داد و به نظر می‌رسد این عامل بر تأثیرات تنش‌های ژئوپلیتیکی بر قیمت نفت خام توفق ‌یافته است. طی اکتبر ۲۰۲۳ تا اکتبر ۲۰۲۴ قیمت نفت در جهان به‌صورت میانگین ۱۰ دلار در هر بشکه کاهش‌ یافته، در حالی که این رقم در زمینه نفت سنگین ایران تقریباً بدون تغییر بوده است، به عبارت دیگر تغییر چشمگیری در افزایش این نوع نفت خام آن‌چنان‌که مدنظر تحلیلگران بازار بود، اتفاق نیفتاده است.
درمجموع در حالی که سال ۲۰۲۴ نفت سنگین ایران کار خود را در بازارهای جهانی با قیمت ۷۳ دلار شروع کرد و در نیمه‌های سال به دلیل تحولات ژئوپلیتیک، همچنین تصمیم‌های اوپک و اوپک‌پلاس قیمت خود را به بالای ۸۵ دلار نیز رساند، اما از انتهای نیمه نخست سال با انتشار داده‌های اقتصادی چین و آمریکا در سه ماهه سوم سال افت شدیدی در بازار داشت.
بیشتر مؤسسات مالی با توجه به برآوردهای ناامیدکننده در خصوص اقتصاد چین و کاهش تقاضای نفت در این کشور، همچنین آمار اقتصادی ضعیف آمریکا و برآورد افزایش میزان ذخیره‌سازی‌های تجاری نفت خام در بازار در سه ماهه پایانی سال و ابتدای سال آینده، برآوردهای قیمت نفت جهانی و نفت سنگین ایران در سال ۲۰۲۵ را کاهش دادند. مؤسسه بانکی «سیتی» نیز ضمن تحلیل سیاست‌های انرژی دولت ترامپ در حوزه نفت و گاز پیش‌بینی کرده میزان تولید نفت آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ بیشتر از برآوردهای قبلی افزایش‌ یابد، همچنین با توجه به احتمال بالای اعمال تحریم‌های سخت‌گیرانه بر ضد ایران، فشار بر اعضای اوپک‌پلاس نظیر عربستان و امارات برای جبران کاهش عرضه نیز افزوده شود. این بانک برآورد کرده که قیمت نفت در سال ۲۰۲۵ به حدود ۶۰ دلار در هر بشکه کاهش ‌یابد.

خطر سرمازدگی حکمرانان

0
دکتر مسعود نیلی - اقتصاددان

دکتر مسعود نیلی – اقتصاددان

دستاورد صنعت / به یاد دارم در سال‌های دور گذشته و در زمان‌هایی که در سازمان برنامه و بودجه کار می‌کردم، در چند نوبت، مسوولیت تهیه گزارش‌هایی تحت عنوان چشم‌انداز ۱۰سال آینده اقتصاد ایران را برعهده داشتم.
هدف اصلی این کار آن بود که ابعاد شکاف‌ها و عدم تعادل‌هایی که در آن مقطع زمانی غیر قابل مشاهده ملموس بود اما در گذر زمان، روند رو به افزایش داشت، در همان ابتدا نمایان شود. به‌عنوان مثال، ابعاد کسری بودجه یا عدم تعادل در تراز پرداخت‌ها و غیره، از این طریق برای سیاستگذار روشن و مشخص می‌شد. یک فرض تلویحی هم در انجام این کار وجود داشت و آن هم این بود که تصمیم‌گیرنده خود را در قبال حل مشکلات، مسوول می‌شناسد و لذا قاعدتا از مواجه شدن با مسائل بزرگ و بحرانی، اجتناب می‌کند.
طی چند ماه اخیر، تعدد و تنوع مشکلات بزرگ به‌شدت افزایش پیدا کرده و از مرحله نگرانی عبور کرده‌ایم. آنچه درباره وقوع آن در آینده هشدار داده می‌شد، در زمان حال محقق شده و ابعاد آسیب‌زای خود را نمایان ساخته است. در اینجا به فهرستی از این مسائل اشاره می‌کنم:

  1. مسائل خارجی
    ۱-۱. انتخاب ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا و شناختی که از عملکرد او در دور پیشین ریاست‌جمهوری‌اش حاصل شده است، احتمال‌های مختلفی را مطرح می‌سازد که شاید یکی از اولین و بدیهی‌ترین آنها این است که محدودیت‌هایی را که در دوره بایدن در زمینه صادرات نفت کشور کاهش پیدا کرده بود، تشدید کند و از این طریق، بازار ارز و بودجه و تولید و تورم ما را تحت تاثیر جدی قرار دهد. قاعدتا هرچه این احتمال بیشتر باشد، فروض لحاظ‌شده برای اقتصاد سال آینده، گمراه‌کننده‌تر خواهد بود.
    2-1. سران کشورهای بزرگ اروپایی در نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل، درباره فعال شدن مکانیزم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت در سال آینده، مسائل بسیار جدی را مطرح کرده‌اند. قاعدتا در صورت تحقق چنین شرایطی، وضعیت سال آینده از آنچه در بند قبل مطرح شد هم دشوارتر خواهد شد.
    3-1. وقایعی که در منطقه خاورمیانه، ابتدا در غزه و سپس در لبنان به وقوع پیوست، نهایتا به رودررویی مستقیم نظامی میان ما و رژیم اسرائیل ختم شده است که مطمئنا، فارغ از ابعاد پیچید نظامی و سیاسی، پیامدهای اقتصادی تعیین‌کننده‌ای خواهد داشت.
    4-1. تحولات اتفاق‌افتاده در سوریه بسیار مهم و اثرات آن حائز اهمیت بالا خواهد بود و علاوه بر آن، احتمالا رابطه ایران و ترکیه را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
  2. مسائل اقتصادی
    1ص-2. ناترازی انرژی همان‌گونه که مشهود است، شکل کاملا بحرانی به خود گرفته است. بحران انرژی برای کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم نفت در جهان، غمی سنگین بر دل و عرقی از روی شرمساری بر پیشانی می‌نشاند. شک ندارم که بحران انرژی در کشور نفتی-گازیِ ما، در کتاب‌های درسی اقتصاد پایه، به‌عنوان یک مورد عبرت‌آموز، ثبت و ذکر خواهد شد. بحران انرژی نیمی از کشور را در شرایطی که دمای هوا هنوز کاملا زمستانی نشده به تعطیلی کشانده است. برآوردهای با تقریب قابل قبول شکاف انرژی و تاثیر تعیین‌کننده آن بر قفل شدن فعالیت‌های اقتصادی و اداری در سال آینده و سال‌های پس از آن، بسیار ساده و بسیار دردآور است.
    ۲-۲. آلودگی هوا که نه ناشی از صنعتی شدن و رشد بالای اقتصادی، بلکه برآمده از اقتصادی است که در تولید درجا می‌زند؛ اما در مصرف در حال تخریب حال و آینده کشور است، سم غلیظ و سرطان‌زا را به ریه‌های کودکان و سالمندان آسیب‌پذیر کشورمان می‌برد و بی‌رحمانه نسل‌کشی می‌کند.
    3-2. فرونشست‌های خاک در جغرافیای کشور به‌سرعت در حال گسترش است و آینده سرزمینی ایران را در معرض تخریب قرار داده است.
    4-2. ابعاد کسری بودجه برای دولتی که کم‌توان در ارائه خدمات عمومی، ضعیف در ارتقای سطح رفاه کارکنان خود و بدون بنیه در انجام سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی است و در درون خود، بار سنگین ورشکستگی نظام بازنشستگی را هم به دوش می‌کشد، حتی با فروض درنظر گرفته‌شده در بودجه سال آینده، هشدار‌دهنده است. این بار سنگین، نظام بانکی بیمار را هم دچار ناترازی هشداردهنده کرده است.
    5-2. نوسانات بزرگ و مخرب بازار ارز، همراه با تورم بالا که به جزء ثابت و همیشگی از زندگی اقتصادی ما تبدیل شده، فقط علامت بی‌ثباتی و عدم قطعیت می‌دهد.
  3. مسائل اجتماعی
    1-3. افزایش ۱۰میلیونی به جمعیت زیر خط فقر که در سال‌های اخیر اتفاق افتاده، واقعه‌ای بسیار مهم است و قاعدتا باید تبدیل به بزرگ‌ترین نگرانی نظام حکمرانی می‌شد. پیامد این اتفاق بزرگ را می‌توان در اعتیاد و طلاق و وقوع انواع جرم‌ها مورد شناسایی قرار داد.
    2-3. انتشار اطلاعات با تواتر نسبتا زیاد که هر از چندی درباره فسادهای رخ‌داده در زندگی مقامات کشور یا فرزندان آنها صورت می‌گیرد، در کنار بنگاه‌داری‌های رانتی غیرخصوصی و غیردولتی، وقتی با فشارهای سنگین اقتصادی که به زندگی مردم وارد می‌شود، همراه باشد، بنیان سرمایه اجتماعی نظام حکمرانی را از این هم سست‌تر می‌کند. پیمایش‌های انجام‌شده از نگرش‌های ایرانیان نشان می‌دهد که وضعیت سرمایه اجتماعی نظام حکمرانی در حضیض تاریخی خود قرار دارد.
    ۳-۳. گسست‌های اجتماعی- فرهنگی موجود میان جامعه به‌ویژه در میان جوانان، کاملا هشدار‌دهنده و آتش زیرخاکستری است که هرچند با شعله‌ور شدن در سال۱۴۰۱، هشدارهای خود را داد، اما شواهد درباره نحوه مواجهه با مساله فیلترینگ و موارد مشابه، نشان می‌دهد که این هشدارها به اندازه کافی جدی گرفته نشده است.
  4. جمع‌بندی
    بحران‌های گوناگونی که در عرصه‌های روابط خارجی، اقتصاد و چالش‌های اجتماعی ذکر شد، در کنار یکدیگر، کشور را در موقعیتی خطیر قرار داده است. ماه‌های پیش‌رو و سال آینده می‌تواند گردنه‌ای پرپیچ و صعب‌العبور برای ایران عزیز باشد. خطا در تشخیص موقعیت می‌تواند هزینه‌های جبران‌ناپذیر تاریخی ایجاد کند. عبور از این گردنه، نیازمند تحلیلی واحد و عزمی یکپارچه در کل نظام تصمیم‌گیری کشور در گذر با حداقل هزینه از آن است. از نظر نگارنده این سطور، بزرگ‌ترین آفت نظام حکمرانی ما، وجود تحلیل‌های متفاوت راهبردی، همراه با دادن وزن‌های کاملا متفاوت به موضوعات، در میان مقامات اصلی تصمیم‌گیرنده کشور است. مسائل سیاسی و امنیتی، در جزیره‌ای جدا، مسائل اقتصادی در جزیره‌ای دیگر و مسائل اجتماعی هم معمولا در جایی به بحث گذاشته نمی‌شود. جزایرِ مسائل سیاسی-امنیتی و اقتصادی نه تنها از هم جدایند، بلکه دارای رابطه سلسله مراتبی هم با یکدیگر هستند. به این معنی که رویکردهای سیاسی-امنیتی دارای تفوق سازمانی بر رویکردهای اقتصادی هستند. این شیوه از سازمان حکمرانی، نه‌تنها فاقد کارآیی در عبور دادن کشور از گردنه بسیار سخت پیش‌رو است و می‌تواند هزینه‌ای بسیار سنگین برای آینده کشور ایجاد کند، بلکه خطاهای محاسباتی راهبردی را هم نتیجه می‌دهد. نظام سازمانی حکمرانی در کشور ما به‌گونه‌ای است که مرکز و نهادی برای بررسی یکجای همه این مسائل در آن پیش‌بینی نشده است. عظمت مشکلات و ماهیت سیاسی –اجتماعی و اقتصادی آنها ایجاب می‌کند که ابتدا به‌طور توامان، مسیر سیاسی بازشده و اعتماد اجتماعی ارتقا یابد تا امکان انجام اصلاحات اقتصادی فراهم شود. مدت‌هاست که راه‌حل‌های سیاستی بدون گره‌گشایی سیاسی، کارکرد خود را از دست داده است. لذا قواعد حاکم بر نظام سیاسی ما، امکان برنامه‌ریزی تک‌قوه‌ای قوه مجریه را برای پرداختن به حل مشکلات اقتصادی فارغ از دو بعد دیگر سیاسی و اجتماعی سلب کرده است. به‌عنوان مثال، فرض کنید دولت تلاش کند تا فاصله میان نرخ‌های ارز را کاهش دهد. اما وقتی اقتصاد مرتبا در معرض شوک‌های سیاسی خارجی است، طبیعتا حملات سیاسی تلاش‌های صورت‌گرفته را نقش بر آب می‌کند.
    سوال اساسی و بسیار مهم این است که فهرست مسائل ذکرشده در این نوشته یا موارد مشابه در حال حاضر، به صورت یکجا روی میز کدام مقام مسوول یا نهاد تصمیم‌گیر قرار دارد و درباره آنها آیا در حال حاضر جایی برای چگونگی گذر از چالش‌های بحرانی پیش‌رو در ماه‌ها و سال آینده درحال برنامه‌ریزی هست یا نه؟ فهرست ذکرشده در این نوشته، به معنی واقعی کلمه، لرزه بر اندام انسان می‌اندازد و خواب را از چشم‌ها می‌رباید. هر مقام مسوولی تا مطمئن نشود که چگونگی عدم مواجهه با برخی از موارد از طریق دور راندن آن و چگونگی مواجهه با برخی دیگر از طریق عبور از آن مشخص شده است، نباید آرام گیرد.
    اما علائمی که دریافت می‌شود چنین اهمیت و حساسیتی را نشان نمی‌دهد. پررونق‌ترین بازار در کشور ما، همچنان، بازار دعواهای سیاسی و مشغول شدن به تخریب ظرفیت‌های درونیِ نظام سیاسی و نابود‌سازی مقدار ناچیز باقی‌مانده از سرمایه اجتماعی نظام تصمیم‌گیری است. کافی است کسی بررسی کند و ببیند در میانه این همه مشکلات هول‌انگیز، مشغله اصلی سیاستمداران موثر ما چه بوده است. گروهی، همه تلاش خود را صرف ترغیب تصمیم‌گیرندگان به افتادن در عرصه درگیری‌های نظامی می‌کنند. گروهی دیگر، به‌طور خستگی‌ناپذیر در تلاش برای برکناری فلان مقام مسوول و استعفای فلان مقام دیگر مسوول هستند و عده‌ای دلواپسِ تاخیر در ابلاغ قانون حجابند. از سوی دیگر، در سطوح بالای دولت، هنوز راجع به رشد ۸درصد و اجرای برنامه هفتم صحبت می‌شود و مجلس شورای اسلامی با جدیت و صرف وقت در حال بررسی بودجه‌ای است که احتمال محقق شدن فروض اصلی آن بسیار پایین است، گویی هر نهادی سعی می‌کند خود را از مسائل اصلی دور نگه داشته و به مسائل دست چندم مشغول کند.
    شدت دور بودن دغدغه‌های اکثر حکمرانان ما از مسائل مهم ذکرشده بعضا به اندازه‌ای است که گویی آنها در کشوری دیگر مسوولیت دارند. لذا این نگرانی به‌وجود می‌آید که شاید سیاستمداران ما شبیه به کوهنوردانی شده‌اند که در سرمای کوهستان، گرفتار سرمازدگی شده‌اند و در پی آن، به خواب رفته‌اند.این یادداشت هرچند بسیار تلخ نوشته شده است، اما امیدوارم تلخی آن، نیشتری باشد که این افراد را از خواب سرمازدگی بیدار کند. مردم ما حق دارند بدانند که نظام تصمیم‌گیری برای مواجهه با شرایطی که احتمال وقوع آن بسیار زیاد است و زندگی آنها را کاملا تحت تاثیر قرار می‌دهد، چه برنامه‌ای دارد. اگر نظام تصمیم‌گیری برای شرایط دشوار پیش‌رو، سندی در دست تهیه دارد، لازم است به جامعه اعلام کند که چگونه قرار است از چنین شرایط مهلکی خارج شویم. اگر به همین صورت پیش برویم، جامعه دچار پاندمی یأس خواهد شد که امیدوارم عواقب این پاندمی به‌طور واقعی درک شده باشد. زمان آن فرارسیده است که هرچه سریع‌تر، تصمیماتی هرچند تلخ، اما بسیار مهم و سخت گرفته شود. لحظه به خواب رفتن در حالت سرمازدگی، مرگ قطعی را در پی خواهد داشت. مراقب پاندمی یأس باشید.

تحولات صنعت ایران در بیست سال گذشته

0
تحولات صنعت ایران در بیست سال گذشته

دستاورد صنعت / در پژوهشی که دانشگاه صنعتی شریف با مدیریت دکتر مسعود نیلی با نام «چالش های صنعتی شدن (از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی) انجام شده، روند صنعت ایران در بیست سال گذشته بررسی شده است. در بخشی از این پژوهش گسترده ابتدا – که در آن امینه محمودزاده، علیرضا ساعدی، منصور شاکریان و سایر همکاران حضور داشتند- تحولات سالهای 1380 تاکنون بررسی و با مقایسه با دیگر کشورها، روندهای موجود تحلیل شده است. آنچه می خوانید تنها روند تحولات صنعت در بیست سال گذشته است.
توسعه صنعتی زاییده تحولاتی بزرگ در عرصه های مختلف اقتصادی، تکنولوژیک، اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی است. علاوه بر این، صنعتی شدن خود می تواند تحولاتی بزرگ را در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رقم بزند. از این منظر، تحولات صنعتی دارای اهمیتی به مراتب بیشتر از نگاه محدود سخت افزاری و کارخانه‌ای است. ابعاد متنوع ذکرشده بیانگر آن است که ذینفعان توسعه صنعتی جامعه‌ای بسیار بزرگتر از صنعتگران کشور را تشکیل می دهند. صنعت ساخت در بسیاری از اقتصادها، موتور رشد محسوب می شود و در عمل از یک طرف باعث بهره‌وری بیشتر فعالیتهای دیگر بخشها می شود و از طرف دیگر، تحرک بیشتر را در بخشهای مختلف اقتصادی ایجاد می کند.
اقتصاد ایران بعد از نوسانات به وجودآمده درنتیجه اتفاقات بزرگ وقوع انقلاب اسلامی، بروز جنگ بین ایران و عراق، بحران ارزی سال 1373 و تورم بالای سال 1374 از سال 1375، در مسیری نسبتا باثبات به حرکت درآمد و نتایج نسبتا قابل قبولی نیز به بار آورد. به طوری که اندازه اقتصاد (تولید ناخالص داخلی) طی سال های 1374 تا 1387، تقریبا دوبرابر شد. اما از سال 1384، دو اتفاق بزرگ یکی در عرصه اقتصادی و دیگری در عرصه سیاسی در اقتصاد ایران رخ داد.
در عرصه اقتصادی، با افزایش شدید قیمت جهانی نفت خام، درآمدهای ارزی کشور بیش از سه برابر شد. از سوی دیگر درعرصه سیاسی، تحولاتی بزرگ در رویکرد سیاســت خارجی و سیاســت داخلی کشور به وقوع پیوست. با افزایش شدید منابع ارزی، واردات به شدت افزایش پیدا کرد و با افزایش شدید واردات، صنعت داخلی به تدریج قدرت رقابت خود را در مقابل واردات ارزان از دست داد و درنتیجه آن، آهنگ رشد صنعتی در مسیر کاهشی قرار گرفت، به گونه‌ای که از سال 1386 به بعد، رشد اقتصادی و صنعتی، با یک چرخش هشداردهنده مواجه شده است.
اتفاقات عرصه سیاسی، بدون توجه به روند هرچه بیشتر وابسته شدن اقتصاد به واردات، روزبه روز زمینه را برای بروز تحریم‌های گسترده آماده کرد. در نهایت درست در زمانی که اقتصاد به بیشترین وابستگی خود به واردات رسیده بود، تحریمهای سنگین نفتی و بانک مرکزی، امکان بهره‌مندی از واردات را به شدت محدود کرد و در ادامه، صادرات نفت کشور در سالهای نیمه دوم دهه ،1390 به ارقام ناچیزی تقلیل یافت. حاصل دو اتفاق ذکرشده، یعنی وفور واردات و محدودشدن واردات پس از آن، نه تنها توقف رشد صنعتی، بلکه آغاز فرآیند «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران بوده است.
درحالی که متوسط سالانه رشد اقتصادی کشور طی سال‌های 1374 تا 1386، پنج درصد و متوسط سالانه رشد صنعتی 9.3 درصد بوده، طی سالهای 1387 تا 1398، متوسط رشد اقتصادی تنها 0.3 درصد و متوسط رشد صنعتی، منفی دو درصد بوده است. یادآور می شود طی دوران جنگ ایران و عراق، ارزش افزوده بخش صنعت ساخت منفی نشد و افزایش اندکی را هم تجربه کرد. بنابراین بازه زمانی 1387 به بعد بازه‌ای کاملا متفاوت نسبت به گذشته صنعت در اقتصاد ایران بوده و زنگ خطر بزرگی را به صدا درمی‌آورد. از نظر سرمایه‌گذاری نیز، درحالی که طی دهه 1390، حدود 10 درصد به موجودی سرمایه کل اقتصاد اضافه شده، موجودی سرمایه بخش صنعت، کاهش 14درصدی را تجربه کرده است. بنابراین، طی دوره‌هایی که نااطمینانی‌های سیاسی در کشور در حال افزایش بوده، حتی در دوره وفور شدید منابع، نظاره‌گر صنعت‌زدایی از اقتصاد ایران بوده‌ایم.
توجه به این نکته مهم ضروری است که ادامه روند موجود از نظر محدودیتهای بین‌المللی و چالش‌های سیاسی داخلی، محدودیتهاای به وجود آمده در زمینه آب و محیط زیست، ناترازیهای بزرگ نهادهای مالی و ناتوانی اداری و مالی دولتها – چشم‌انداز متفاوت مثبتی را ترسیم نمی‌کند.
اتفاق مهم دیگری که طی 15 سال گذشته در عرصه اقتصادی و صنعتی کشور رخ داده، تحولات بزرگ مالکیتی، تحت عنوان خصوصی‌سازی است. طی دوره ذکرشده، مالکیت بخش بزرگی از بنگاههای اقتصادی، از دولت به نهادهای حاکمیتی غیردولتی انتقال پیدا کرده است. درمجموع به نظر می‌رسد تصویر امروز صنعت ساخت کشور از نظر نوع رشته فعالیتهای تشکیل دهنده، ترکیب مالکیتی، اندازه بنگاههای صنعتی و ساختار هزینه‌ای، بسیار متفاوت با مقاطع زمانی گذشته است.
با این مقدمه، فصل حاضر به بررسی روندهای حاکم بر صنعت می پردازد. این مستند به دنبال روایتی سازگار برای تبیین فراز و فرودهای شدید بخش ساخت کشور به ویژه طی دو دهه گذشته نگاشته شده است. برای رسیدن به این هدف از مجموعه داده‌های خرد و تجمیع شده کشور استفاده شده تا به حد امکان تحولات بخش ساخت از زوایای مختلف بر اساس شواهد و اطلاعات موجود ثبت شود.
این گزارش، با استفاده از داده‌های طرح آمارگیری کارگاههای صنعتی ایران طی سالهای تا 1381 تا 1399(آخرین سالی که در زمستان 1402 داده منتشر شده) به بررسی پویایی‌های حاکم بر رشته فعالیتهای صنعتی می‌پردازد و تلاش می‌کند مهمترین جهت‌گیریهای منتج از شرایط کنونی را در مورد این رشته فعالیتها تبیین کند. با این حساب، نتایج مشاهده شده از اطلاعات کارگاههای صنعتی ایران به کل بخش ساخت تعمیم داده شده است، زیرا با اینکه مشاهدات ما از بخش ساخت به طرح آمارگیری کارگاههای صنعتی با کارگاه‌های 10 کارکن و بیشتر محدود شده، اما این داده‌ها بیش از 80درصد ارزش افزوده و 30 درصد اشتغال صنعتی پوشش می‌دهند.

فراز و فرودهای صنعت ایران
اقتصاد ایران در دهه 40 شمسی فرآیند «صنعتی شدن» را آغاز کرد. پیشرفتی که به رغم فراز و فرودها به متنوع‌سازی و تقویت اقتصاد کمک کرد و فاصله ای هر چند محدود را با یک اقتصاد تکم حصولی نفتی به وجود آورد. اوایل دهه 1350برای اقتصاد ایران دوره‌ای دگرگون‌ساز بود که با جهش قابل توجه درآمدهای نفتی همراه شــد. درآمد نفتی ایران از 2.5 میلیارد دلار در ســال 1351به بیش از 20 میلیارد دلار در سال 1353 افزایش یافت. این جریان سریع درآمدها به عدم توازن ساختاری، معروف به »بیماری هلندی« منجر شد. هزینه‌های سنگین دولت و تورم سالانه 15درصدی وابستگی به واردات را تشدید و رشد صنایع غیرنفتی را متوقف کرد. مدیریت نادرست این ثروت نفتی، نابرابری درآمدی را تشدید کرد و به نارضایتی‌های اجتماعی دامن زد و نهایتا به انقلاب اسلامی 1357 متصل شد. دوره جنگ تحمیلی (1359-1367) آسیبهای زیادی به توان تولید اقتصاد ایران وارد کرد. در دوره سازندگی (1369-1376)، دولت تلاش کرد با سرمایه‌گذاریهای سنگین در زیرساختها، اقتصاد را احیا کند و نرخ رشد سالانه را به حدود هفت درصد رساند، هرچند ناکارآمدی‌های ساختاری همچنان پابرجا ماند. تا اوایل دهه، اصلاحات اقتصادی به رشد متوسطی در حدود چهار تا پنج درصد در سال منجر شد، اما مسائلی چون وابستگی به صادرات نفت (که همچنان حدود 80 درصد از درآمدهای ارزی را تشکیل می‌داد) و چالشهای حکمرانی مانع از تحقق مدرنیزاسیون پایدار صنعتی شد.
به رغم این فراز و فرودها، به نظر می‌رسد طی 20 سال گذشته فرآیند «صنعت‌زدایی» ایران سریع‌تر از آنچه پیش رفته است. معمولا سهم صنعت از تولید در کشورهای صنعتی یا در حال صنعتی شدن مشابه منحنی زنگوله‌ای در سالهای ابتدایی صعود می‌کند و در سالهای انتهایی نزول می‌کند یا ساکن می‌ماند. با اینکه شیب این منحنی در کشورهای مختلف تحت تاثیر سیاست‌ها و تکانه‌ها متفاوت است، اما روند غالب تکرارشونده است. کاهش سهم صنعت در کشورهای در حال توسعه، با افزایش سهم خدمات همراه می‌شود و به نوعی نتیجه توسعه اقتصادی این کشورهاست. در مقابل، در برخی از کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای منابع نفتی، صنعتی‌زدایی زودرس مشاهده می‌شود، به این معنی که قبل از افزایش سهم خدمات، سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی کاهش می‌یابد.
از آنجاکه «صنعتی شدن» فراگیر و پایدار برای دستیابی به توسعه پایدار ضروری است و رشد اقتصادی‌ای که با صنعتی سازی همراه می‌شود، سریعتر است و از منظر فراگیری و تاب‌آوری، کشور را در شرایط بهتری قرار می‌دهد، تبیین تحولات صنعت ایران طی دو دهه گذشته برای درک وضعیت فعلی، آینده‌های ممکن و مسیرهای سیاستگذاری برای صنعت بسیار لازم است.
تفاوت رشد همراه با «صنعتی شدن» ناشی از سه ویژگی متمایز بخش ساخت نسبت به سایر بخشهای اقتصادی است: 1) افزایش بهره‌وری همواره به افزایش تولید منجر می‌شود، بااین حال، اگر از سازوکارهای درونی اقتصاد نشات گرفته باشد پیامدهای قویتری برای رشد دارد. ماهیت رشد صنعت با بهبود بهره‌وری در قالب پیشرفت فناوری و ارتقای کارایی گره خورده است. 2) محصولات صنعتی قابل مبادله هستند، بنابراین در کشورهایی که صنعتی می‌شوند اثر محدودیت‌های تقاضا – ناشی بهره وری و درآمد پائین در بازار داخلی- کاهش می‌یابد. به علاوه، ازآنجاکه بخش بزرگی از صادرات کالایی کشورها محصولات صنعتی هستند، عمده تامین ارزی پایدارکشورها از طریق فعالیت بخش صنعت محقق می‌شود.3) رشته فعالیتهای زیادی در بخش ساخت متقاضی انواع نیروی کار ماهر و غیرماهر هستند. در نتیجه، در کشورهای درحال توسعه که عرضه نیروی کار زیاد و چالشهای بازار کار محتمل است، بخش ساخت میت‌واند در انتقال نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش صنعت که متوسط درآمد بالاتری دارد نقش داشته باشد. پس از گذر از مراحل اولیه توسعه، با اینکه نمی‌توان رسالت اصلی صنعت را اشتغالزایی «مستقیم» دانست اما تقاضا برای نیروی کار متخصص و ماهر از یک طرف و اثر سرریز صنعت بر فعال کردن بخش خدمات از طرف دیگر، کانال اثر «غیرمستقیم» اشتغالی صنعت را تقویت می‌کند.
براساس این سه ویژگی کلیدی، بخش صنعت می‌تواند از تله محدودیت رشد مبتنی بر انباشت نهاده‌های تولید عبور کند. با افزایش نهاده‌ها، تولید زیاد می‌شود، اما به تدریج قدرت نهاده‌ها برای ازدیاد تولید کاهش می‌یابد. (پدیده ای که بازده کاهنده نامیده می‌شود) و فرآیند رشد متوقف می‌شود. صنعت می‌تواند از طریق افزایش بهره‌وری و همچنین فعال کردن سرریزهای مثبتی که میان بخشهای مختلف ایجاد می‌کند، چرخه رشد درون‌زا را تقویت و امکان رشد مستمر را فراهم کند.
شاید تکرار این تجربه تاریخی در سایر کشورها و همچنین تاریخ اقتصادی ایران سبب شده «صنعتی شدن» از معدود پدیده‌هایی باشد که توانسته طیف متنوعی از متخصصان حوزه‌های فنی و اجتماعی را همراستا کند گواه این گزاره اسناد بالادستی، رویه های تکنوکراتها و تصمیم‌گیران، و مقایسه‌های زمانی/مکانی صورت گرفته میان ایران و سایر کشورهاست.
به رغم این اتفاق نظر اولیه، خروجی بخش صنعت از منظر رشد کم، نوسان زیاد و تاب‌‌آوری اندک نشان می‌دهد کلیت فعالیت این بخش فاصله زیادی با آمال آحاد اقتصادی و ضرورتهای توسعه بلندمدت اقتصاد ایران دارد. با توجه به نقش صنعت ساخت در اقتصاد کشور از منظر خلق تکنولوژی، تنظیم تراز تجاری، ایجاد درآمد و فرصت اشتغال برای نیروی کار ماهر و غیرماهر، همچنین اثر سرریز این بخش بر سایر بخشهای اقتصاد و زمینه‌سازی برای تقویت نهادهای دموکراسی، بررسی آنچه بر این بخش اقتصادی گذشته اهمیت زیادی دارد.
دانستن سرگذشت صنعت ساخت، چه برای بهبود سیاستگذاری‌های آتی و چه برای درک سناریوهای محتمل آینده و پیش‌بینی اثر تکانه‌های کنونی بر صنعت و اقتصاد، بسیار بااهمیت است. در دنیای پر از نااطمینانی امروز که آینده‌های بدیل زیادی، محتمل و باورپذیر هستند، شناخت این آینده‌ها و آمادگی برای آنها شرط لازم رشد است.

فراز و فرود ارزش‌افزوده صنعت ایران
بخش ساخت ایران، طی عمر شصت، هفتاد ساله خود دو فراز و دو فرود جدی را تجربه کرده است. فراز و فرودهایی که لزوما متناسب با تغییرات تولید ناخالص داخلی نبوده است. صنعت گاه سریعتر، گاه کندتر و گاه همگام با تولید ناخالص داخلی رشد کرده است.
صنعت ایران از ابتدای دهه 40روندی یکنواخت نداشته و مقاطع مختلفی را طی کرده است. به ویژه فراز و فرود دو دهه اخیر بسیار چشمگیر است. بنابر بررسی ها روند صعودی سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی پس از چهار دهه از سال 1390متوقف شده و به نوسان افتاده است. این نسبت از 3.6 درصد در سال 1350 به 19.5 درصد در سال 1390 و پس از تلاطمات دهه 90 در سال 1399 به 12.6 درصد رسیده است. به نظر می رسد صنعت ایران طی 60 سال پنج دوره را پشت سرگذاشته است:
دوره اول: «رشد متوازن با تولید» از سال 1340 تا 1355
دوره دوم: «سکون» از سال 1356 تا 1367
دوره سوم: «رشد سریعتر از تولید» از سال 1368 تا 1386
دوره چهارم: «کاهش رشد و افت» از سال 1387 تا 1390
دوره پنجم: «نوسان» از 1391 تاکنون.
از آنجا که تمرکز این پژوهش بر بررسی تحولات بنگاه‌های صنعتی پس از دهه 80 شمسی است ، مطالعه حاصل از پرسش‌نامه طرح کارگاه‌های صنعتی توسعه یافته است.
در نگاه اولیه ممکن ممکن است افت بعد از نیمه دوم دهه 80، مشابه فرآیند صنعت‌زدایی که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه محقق شده، دیده شود. با این حال تفاوت بسیار مهمی میان تجربه ما و عموم کشورها وجود دارد، در سایر کشورها مقدار مطلق ارزش افزوده صنعت کم نمی‌شود بلکه نسبت ارزش افزوده این بخش به تولید ناخالص داخلی کم می‌شود. این در حالی است که در تجربه ایران مقدار مطلق ارزش افزوده حقیقی صنعت هم کم شده است. نوسان‌های پس از آن و تغییرات شدید ترکیب صنعت که از تمایز قابل ملاحظه میان رفتار رشته فعالیتهای مختلف حاصل شده، نشان‌دهنده وقوع سازوکارهای مهم دیگری هستند که بر صنعت ایران حاکم بوده است.
اگر صنعتی شدن را در قالب برداری از ویژگیهای مرتبط با خلق ارزش افزوده، سرمایه‌گذاری، تکنولوژی، صادرات و اشتغال در نظر بگیریم، به نظر می‌رسد این فرآیند طی 20 سال گذشته در ایران در ابعاد مختلف در حال افول بوده است. محاسبات آماری انجام شده در این پژوهش نشان می‌دهد:
الف. نرخ رشد شاخص بهره وری صنعت از 2.6 درصد در دهه 80 به 0.6 درصد در دهه 90 شمسی رسیده است.
ب. نسبت هزینه‌های تحقیق و توسعه به بهای تمام شده محصول که می‌تواند شاخصی از خلق تکنولوژی در بنگاههای صنعتی باشد، یک سوم شده و از رقم بسیار اندک 0.14 درصد به 0.06 درصد رسیده است.
ت. نسبت سرمایه گذاری به بهای تمام شده محصول کاهش یافته و از 6.7 درصد 3.5 درصد رسیده است.
ج. صنعت ایران قدرت ارزآوری نداشته است. رشته فعالیت هایی که باعث می شوند خالص صادرات مثبت باقی بماند سه صنعت «تولید فرآورده‌های پالایش شده نفت»، «تولید مواد شیمیایی اساسی، کودها و ترکیبات نیتروژن، پلاستیک و لاستیک مصنوعی در شکل نخستین» و «تولید آهن و فولاد پایه» هستند. در سایر رشته فعالیت ها واردات بیشتر از صادرات است. به عبارت دیگر عمدتا این سه رشته فعالیت به صورت خالص صادرکننده و سایر صنایع خالص واردکننده هستند.
ح. طی 20 سال گذشته تمرکز بسیار بالایی در تولید صنعتی بین کارگاهها وجود داشته است؛ به طوریکه 10واحد تولیدی صنعتی به تنهایی حدود 20درصد از ارزش افزوده کارگاههای صنعتی را ایجاد می کنند و 100 واحد تولیدی بزرگ صنعت کشور نیز نزدیک نیمی از ارزش افزوده کارگاههای صنعتی را ایجاد می‌کنند (48 درصد) با اینکه این واحدها در حال تغییر هستند، اما پدیده تمرکز بالا مستمرا مشاهده می‌شود.
خ. شاخص قیمت نسبی صنعت در ایران از اواخر دهه80 شمسی روندی صعودی داشته است، این در حالی است که به علت افزایش بیشتر بهره‌وری صنعت ساخت نسبت به سایر بخشهای اقتصاد، شاخص قیمت نسبی این بخش در دنیا روندی نزولی را طی می‌کند. درنتیجه، محصول صنعتی ما، هم در مقایسه با سایر محصولات داخلی و هم در مقایسه با محصولات صنعتی سایر کشورها گرانتر شده است
د. بررسی سبد مصرفی خانوار نشان می‌دهد سهم هزینه‌های کالای بادوام به صورت مستمر در حال کاهش است و از حدود 40درصد در سال1383 به حدود 23درصد در انتهای دهه 90 رسیده است. به عبارت دیگر، تقاضای خانوار برای کالای صنعتی نهایی کم شده است
ذ. ترکیب ارزش افزوده رشته فعالیتهای صنعتی طی زمان تغییرات زیادی داشته است. چهار رشته فعالیتی که بیشترین افزایش سهم از ارزش افزوده اسمی را داشته‌اند تولید کک و فرآورده‌های حاصل از پالایش نفت (کد ISIC 19)، تولید مواد شیمیایی و فرآورده‌های شیمیایی (کد ISIC20)، تولید فلزات پایه (کد ISIC24) و تولید فرآوردههای غذایی (کد ISIC 10) هستند. شدت استفاده از آب و انرژی در سه رشته فعالیت اول با کد ISIC 19، 20 و 24 بسیار بالا و وابستگی آنها به منابع طبیعی زیاد است.
ر. سهم برخی از رشته فعالیت‌ها از مجموع ارزش افزوده اسمی کارگاه‌های صنعتی درمجموع کاهش یافته است. این رشته فعالیتها شامل تولید منسوجات (کد ISIC13) ، تولید سایر فرآورده‌های معدنی غیرفلزی (کد ISIC )23) و رشته فعالیتهای مرتبط با تجهیزات و وسایل نقلیه هستند. این رشته فعالیتها در ابتدای دهه 80 اشتغال زیادی ایجاد می‌کرده‌اند.
ز. شدت انرژی در همه رشته فعالیتها به جز دو رشته فعالیت مواد غذایی و آشامیدنی و تولید محصولات از توتون و تنباکو افزایش یافته است.
س. ترکیب رشته فعالیتهای بخش ساخت در ایران از منظر فناوری به سمت رشته فعالیتهای با سطح فناوری متوسط و پایین و همچنین منبع محور حرکت کرده است. سهم رشته فعالیتهای غیرمنبع محور با تکنولوژی متوسط و بالا به جز رشته فعالیت تولید مواد شیمیایی و فرآورده‌های شیمیایی (کد ISIC20)، کاهش یافته و از 3.4به 16.2 درصد رسیده است. این مشاهده ضمن آنکه با روند کاهنده و مقدار اندک هزینه تحقیق و توسعه پایین هم منطبق است، بیانگر روند نامطلوب تحولات تکنولوژیک در صنعت ایران است.
بر این اساس اگر صنعتی شدن به عنوان یک بردار لحاظ شود، به نظر می‌رسد صنعت ایران در آرایه‌های مختلف، به طور جدی، با تضعیف عملکرد شاخصهای مرتبط مواجه بوده است. شناخت دلایل اصلی این کاهش، نقش اساسی در درک آینده صنعت و نحوه پاسخگویی آن به تکانه‌های مهم آتی دارد. سوالی که مطرح می‌شود آن است که چرا صنعت به این وضعیت دچار شده است. دو فرضیه قابل طرح است: این مشاهده می‌تواند مشابه روند توسعه بخش صنعت در سایر کشورها باشد یا از حکمرانی، تکانه‌ها و سیاستگذاریهای خاص ایران نشات گرفته باشد.
بنابراین، لازم است این موضوع بررسی شود که ترکیب و تحولات صنعت ایران تا چه اندازه به سایر اقتصادهای قابل مقایسه با کشور شباهت دارد. این مقایسه و دیدن تمایزها می‌تواند درک بهتری از تحولات بخش ساخت کشور و چشم‌انداز آن در اختیار قرار دهد.

چالش های صنعتی شدن ایران

0
چالش های صنعتی شدن ایران

دستاورد صنعت / همایشی تحت عنوان «چالش‌های صنعتی شدن ایران؛ از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی» بیست و پنجم آذر در تهران برگزار شد. دکتر مسعود نیلی و شماری از اقتصاددانان و محققان جوان در «پژوهشکده مطالعات اقتصادی و صنعتی شریف» نتایج و یافته‌های مجموعه‌ای مطالعاتی را ارائه کردند که به سفارش «بنیاد توسعه‌صنعتی و کارآفرینی مهندس محسن خلیلی» تهیه و تدوین شده است. این مجموعه، استراتژی توسعه صنعتی نیست اما مطالعه‌ای ارزشمند درباره دلایل ناکامی صنعت در دو دهه گذشته است.
در این مطالعه نشان می‌دهند که اقتصاد ایران بعد از نوسان‌های به‌وجود‌آمده در نتیجه اتفاقات بزرگ وقوع انقلاب، آغاز جنگ بین ایران و عراق، بحران ارزی سال 1373 و تورم بالای سال 1374، از سال 1375، در مسیری نسبتاً باثبات به حرکت خود ادامه داد و نتایج نسبتاً قابل‌‌قبولی را نیز به دنبال داشت. به‌طوری ‌که اندازه اقتصاد طی سال‌های 1374 تا 1387، تقریباً دو برابر شد. اما از سال 1384، دو اتفاق بزرگ یکی در عرصه اقتصادی و دیگری در عرصه سیاسی در اقتصاد ایران رخ داد که ورق را برگرداند.
در عرصه اقتصادی، با افزایش شدید قیمت جهانی نفت خام، درآمدهای ارزی کشور بیش از سه برابر شد. از سوی دیگر در عرصه سیاسی، تحولاتی بزرگ در رویکرد سیاست خارجی و سیاست داخلی کشور به وقوع پیوست. با افزایش شدید منابع ارزی، واردات به‌شدت افزایش پیدا کرد و با افزایش شدید واردات، صنعت داخلی به‌تدریج قدرت رقابت خود را در مقابل واردات ارزان از دست داد و در نتیجه، آهنگ رشد صنعتی در مسیر کاهشی قرار گرفت، به‌گونه‌ای که از سال 1386 به بعد، رشد اقتصاد و صنعت، با یک نقطه چرخش هشداردهنده مواجه شده است.
اما اتفاقات عرصه سیاسی، بدون توجه به روند هرچه بیشتر وابسته شدن اقتصاد به واردات، روزبه‌روز زمینه را برای بروز تحریم‌های گسترده آماده کرد. در نهایت درست زمانی که اقتصاد به بیشترین وابستگی خود به واردات رسیده بود، تحریم‌های سنگین نفتی و تحریم بانک مرکزی، امکان بهره‌مندی از واردات را به‌شدت محدود کرد و در ادامه، صادرات نفت کشور در سال‌های نیمه دوم دهه 1390، به ارقام ناچیزی تقلیل یافت. حاصل دو اتفاق یادشده، یعنی وفور واردات و محدود شدن واردات پس از آن، نه‌تنها توقف رشد صنعتی، بلکه آغاز فرایند «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران بوده است.

صنعت‌زدایی چگونه آغاز شد؟
چنان‌که اشاره شد، از نیمه دوم دهه 1370 تا پایان نیمه اول دهه 1380 دوره ثبات‌بخشی به سیاست‌های اقتصادی و ایجاد آرامش در سیاست داخلی و خارجی نام گرفت. نیمه دوم دهه 1380 اما دوره وفور درآمدهای نفتی بود و البته در همین زمان مسئله یارانه‌های انرژی طرح هدفمندی در سال 1389 اجرا شد. بعد به سال‌های ابتدای دهه 1390 می‌رسیم که مسئله تحریم به‌طور جدی اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داد و با تصویب قطعنامه‌های متعدد شورای امنیت، اقتصاد و به‌طور کل کشور در شرایط بسیار سختی از نظر روابط بین‌الملل و سیاست خارجی قرار می‌گیرد.
اما در فاصله کوتاهی، دوره جدیدی آغاز می‌شود که شرایط در آن برعکس است. ما وارد مذاکرات می‌شویم، برجام امضا و مجدداً صادرات نفت برقرار می‌شود و چشم‌انداز مثبتی از آینده برای جامعه و اقتصاد شکل می‌گیرد. این دوره هم دوام چندانی ندارد و با روی کار آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام و عملاً بازگشت به شرایط قبل، تحریم‌های بیشتر و سخت‌تر رخ می‌دهد که تا به امروز ادامه دارد.
طی این دوران شوک‌های متعددی که از سمت خارج و شوک‌هایی داخلی از سمت سیاست‌گذاری به اقتصاد وارد شده که اتفاقاً نقطه اصابت اغلب این شوک‌ها بخش صنعت بوده است. در نتیجه، این بازه زمانی برای ارزیابی و سنجش شوک‌های وارده به صنعت و نتایج آن بسیار مناسب است. به علاوه اینکه، عمده مطالعات مربوط به تدوین استراتژی توسعه صنعتی هم سال 80 انجام شد، که ابتدای این دوره است و در واقع یک زیرساخت مطالعاتی مناسب وجود دارد. نکته تاسف‌بار این است که از سال 1382 تا امروز گزارشی که روندهای صنعتی را دنبال کرده باشد، تهیه و تدوین نشده اما پژوهش جدید مسعود نیلی و همکاران که تحت عنوان «پایش تحولات صنعتی کشور» به آسیب‌شناسی بخش صنعت پرداخته، تصویر جامعی از صدمات وارد شده به صنعت در این سال‌ها ارائه می‌دهد. فصل اول مطالعه، روی روند تحولات بخش صنعت طی دو دهه اخیر متمرکز است و این کار را با 12 شاخص انجام می‌دهد که هر کدام از یک منظر، اتفاقاتی را که برای صنعت افتاده، بررسی می‌کند.

افول صنعت
نتایج بررسی‌های این مطالعه نشان می‌دهد که ما در حال حرکت در فرآیند افول صنعتی هستیم و در اقتصاد ما به نوعی، صنعت‌زدایی در حال رخ دادن است. در فصل اول این مطالعه هم توضیح داده می‌شود که این پدیده که در اقتصاد ایران اتفاق افتاده با آنچه در اقتصاد با عنوان «اشباع صنعتی» شناخته می‌شود، کاملاً متفاوت است. در اشباع صنعتی، سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی به یک نقطه اوج می‌رسد و بعد از آن، موتور رشد از بخش صنعت به بخش خدمات منتقل می‌شود که باعث می‌شود نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از نرخ رشد صنعت بیشتر ‌شود. در واقع در اشباع صنعتی، صنعت همچنان رشد می‌کند، اما تولید ناخالص داخلی با نرخ بالاتری نسبت به صنعت رشد می‌کند و در نتیجه سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی کمتر می‌شود و بخش خدمات این نقش را بر عهده می‌گیرد.
نیلی و همکاران در این مطالعه نشان داده‌اند که در اقتصاد ایران اندازه مطلق بخش صنعت در دهه 1390 به میزان قابل ‌توجهی کاهش پیدا کرده است. همچنین اندازه موجودی سرمایه در این بخش هم کاهش زیادی داشته است. این شرایط در حالی است که تولید ناخالص داخلی هم رشد بسیار کمی داشته، بنابراین کاهش سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی با کاهش اندازه مطلق صنعت در اقتصاد همراه بوده است. به علاوه یکسری تغییرات ناهنجارگونه‌ هم در ترکیب رشته فعالیت‌های صنعتی اتفاق افتاده است. در نهایت این مطالعه در جمع‌بندی فصل اول نشان می‌دهد، اقتصاد ایران در دو دهه گذشته، شرایط نامطلوبی را از نظر روندهای صنعتی طی کرده است. پایان فصل اول مطالعه «پایش تحولات صنعتی کشور» به دو سوال مشخص ختم می‌شود که سوال اول معطوف به گذشته به سمت حال و سوال دوم معطوف به حال به سمت آینده است.
سوال اول این است که چرا صنعت ایران چنین روندی را طی کرده که بدون رسیدن به اشباع صنعتی، هم‌اندازه مطلق خودش و سهمش در تولید ناخالص داخلی رو به کاهش گذاشته است. در واقع پاسخ این سوال، تحلیل چرایی شکل‌گیری این روند و تداوم آن است. سوال دوم می‌پرسد که این روند در ادامه چه مسیری را طی خواهد کرد و به کجا خواهد رسید؟
برای پاسخ دادن به سوال اول باید بدانیم تحولات صنعت را چه چیزی مشخص می‌کند و چه عواملی دست‌اندرکار بودند که این شرایط در صنعت ایران به وجود آمده است. یعنی به‌طور طبیعی به این سوال می‌رسیم که آیا می‌توان عواملی را که بر عملکرد بخش صنعت موثر هستند، شناسایی کرد؟ مهم نیست درباره چه کشوری صحبت می‌کنیم؛ چه ترکیه باشد، چه مالزی و چه تایلند را در نظر بگیریم یا نپال باید مجموعه قواعدی استخراج شود که عملکرد صنعت را مشخص کند. اهمیت این قواعد به این خاطر است که می‌توانیم با استفاده از آنها و انطباق آنها روی اقتصاد ایران ببینیم در چه عواملی اشکال وجود داشته و کدام مشکلات باعث شده است که اقتصاد ایران به شرایط امروز سوق داده شود.
اما این قواعد حاضر و آماده نیست و باید آنها را شناسایی و استخراج کرد. برای این کار، باید روند صنعتی شدن بقیه کشورها را مطالعه کنیم تا ببینیم چه عواملی دست‌اندرکار بوده‌اند که یک کشور صنعتی شده یا حداقل در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته است. به‌طور طبیعی ما باید به سراغ کشورهای دیگر برویم و بررسی کنیم که آنها چه کاری برای صنعتی شدن انجام داده‌اند. در این بررسی حداقل به دو منبع اصلی نیاز داریم که نخست، اسناد سیاست‌گذاری کشورهای مورد مطالعه است تا بررسی شود که سرفصل‌ها و محتوای این اسناد چیست. منبع دوم، آمار و داده است تا ارزیابی شود که به لحاظ آماری چه تحولاتی در صنعت اتفاق افتاده است. این دو منبع به ما کمک می‌کند که بتوانیم قواعدی تنظیم کنیم و آن را مانند شابلون روی اقتصاد ایران بگذاریم و ببینیم براساس این الگو چه تصویری از اقتصاد و صنعت ایران به دست می‌آید. به این ترتیب، فصل دوم این مطالعه به همین مسئله اختصاص دارد و اسناد سیاست‌گذاری صنعتی برخی از کشورهایی را که موفق شدند در مسیر صنعتی شدن قرار گیرند بررسی می‌کند و بعد هم وارد مطالعات آماری در مورد این کشورها می‌شود. در نهایت از دل آن، پاسخ‌های مهمی به دست می‌آید. یعنی مجموعه قواعدی که سرنوشت صنعت را مشخص می‌کنند، در پایان فصل دوم که «نظام حکمرانی اقتصادی» نام دارد، آورده شده است.
گروه تحقیق در این مطالعه در مورد حکمرانی اقتصادی بحث‌های مفصلی دارند این است که اگر این مجموعه قواعد حکمرانی به نحو درست و مناسبی کار کند، دیگر بقیه مسئله به بنگاه‌های صنعتی برمی‌گردد که چگونه عمل کنند. به‌طور طبیعی در همه اقتصادها تعداد زیادی واحد تولیدی فعال است که بخشی از آنها ورشکست شده و از عرصه تولید خارج می‌شود. همزمان تعداد زیادی بنگاه صنعتی هم وارد چرخه فعالیت می‌شود و مانند مرگ و تولد در زندگی انسان، در حوزه تولید و صنعت هم تولد بنگاه و مرگ بنگاه وجود دارد. یک صنعتگر، بد و یک صنعتگر، خوب کار می‌کند و هر کدام ریسک‌های خودشان را دارند. اما مهم، عوامل محیطی است که روی عملکرد بنگاه صنعتی اثر می‌گذارد و این عوامل در پایان فصل دوم مطالعه شناسایی شده است که دستاورد بزرگی در این پژوهش به حساب می‌آید.
بعد از این دستاورد است که پاسخ دادن به سوال اول مطرح‌شده در فصل اول نسبتاً ساده می‌شود و فصل سوم مطالعه، به همین موضوع اختصاص دارد و مولفه‌های مربوط به سطح ملی، سطح کلان به سطح سیاست‌گذاری راهبردی صنعت، مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این بخش از مطالعه به این مسئله پرداخته شده که چگونه 12 شاخصی که در فصل اول، مفصل مطرح شده، بدون استثنا و در یک هماهنگی کامل با هم یک روند نامطلوب را طی می‌کنند. در واقع شاخص‌های فصل اول با استفاده از عواملی که در فصل دوم شناسایی شده، در فصل سوم برای اقتصاد ایران مورد بررسی قرار می‌گیرد.
با توجه به نتایج سه فصل اول، در فصل چهارم مطالعه، پاسخ سوال اولی که در فصل اول مطرح شده با این محور که چرا صنعت در ایران به این شرایط افتاد، داده می‌شود. در واقع فصل چهارم پاسخ سوال اول و جواب دادن به این مسئله است که چرا آن 12 شاخص چنین روندی را طی کردند. اما سوال دوم که در مورد آینده پرسش مطرح می‌کند هم بسیار حائز اهمیت است. ما باید بدانیم، در دنیایی که به سمت آینده حرکت می‌کند، چه تغییراتی در مسیریابی صورت گرفته است. مطالعه نیلی و همکاران نشان می‌دهد که ما در دو دهه گذشته به سمت صنعتی شدن حرکت نکرده‌ایم. حالا اگر تصمیم بگیریم صنعتی بشویم، باید بسنجیم که ابتدا شرایطی که در آن قرار داریم چگونه است و شرایطی که می‌خواهیم به سمتش برویم چیست. همچنین باید روشن کنیم که اگر با سیاست‌ها و تصمیم‌های قبلی جلو برویم به چه مقصدی خواهیم رسید. طبیعی است که برای پاسخ به این سوال باید دنیا و وقایع جدید را بشناسیم و تحولات آینده را رصد کنیم که این اتفاق در فصل پنجم مطالعه، رخ می‌دهد.
فصل پنجم مطالعه به بررسی دنیای تشکیل‌شده از تحولات بسیار بزرگی اختصاص دارد که به‌طور مشخص می‌گوید ما در یک نقطه عطف تاریخی قرار داریم که در آن تحولات بزرگی اتفاق می‌افتد و به هیچ‌وجه با برون‌یابی مسیر قبل همخوانی ندارد و دنیای کاملاً متفاوتی است. انقلاب صنعتی چهارم، تغییر مسیر چین نسبت به روندهای گذشته و تبعات بزرگی که این تغییر مسیر برای صنعت جهانی به دنبال داشت و باعث شد راهبردهای آمریکا و راهبردهای اروپا و حتی ژاپن تغییرات بزرگی داشته باشد، مورد مطالعه و بحث قرار می‌گیرد. اغلب کشورهای صنعتی دنیا خود را متناسب با دستاوردهای انقلاب صنعتی چهارم و همچنین رویکرد جدید چین، مجدد تنظیم کرده‌اند. در نتیجه کشورهای در حال توسعه و کشورهایی که به تازگی در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته‌اند هم باید به ناچار رویه‌های خود را تغییر دهند.
زنجیره‌های ارزش در دنیا و ارتباطات در حال تغییر است. پدیده جهانی شدن که در سال‌های دهه 1990 و 2000 می‌شناختیم، اکنون به‌طور کل متفاوت شده است و اصطلاحات جدیدی در این زمینه معرفی می‌شود و از کاهش ارتباطات و طی کردن مسیرهایی خلاف جهانی ‌شدن سخن گفته می‌شود؛ یعنی مشخص است که داستان‌های متفاوتی به وجود آمده است. توجه به محیط ‌زیست به‌خصوص موضوع فرآورده‌های هیدروکربوری بسیار اهمیت پیدا کرده است. نیلی و همکاران در فصل پنجم نشان می‌دهند؛ دنیایی که امروز وارد آن شده‌ایم در دو دهه آینده کاملاً متفاوت با امروز خواهد بود. یعنی می‌توانیم با اطمینان بسیار زیاد بگوییم آنهایی که خودشان را در مسیر جدید قرار می‌دهند، اگر 20 سال آینده به امروز نگاه کنند، دیگر چیزی برایشان آشنا نیست، چون دنیا کاملاً متفاوت شده است.
به نظر می‌رسد جنس تحولات آینده، برای کشوری مثل ما که عملکرد مناسبی نداشته، باید بسیار بزرگ‌تر و عمیق‌تر باشد تا بتواند با دنیا همراه و هماهنگ شود وگرنه به‌هیچ‌وجه شرایط مساعدتری اتفاق نخواهد افتاد. دیر جنبیدن در وارد شدن به عرصه انقلاب صنعتی چهارم در مقایسه با دیر جنبیدن در ورود به صنعت در 20 سال گذشته، تفاوت بسیار بزرگ‌تری را در نتیجه، رقم می‌زند؛ چه در حوزه مسائل زیست‌محیطی، چه در مسائل بازآرایی مجدد فعالیت‌های صنعتی و چه حتی در عرصه جغرافیایی و سایر موارد.
بنابراین فصل پنجم این مطالعه از این بابت که برای ما تصویر آینده را ترسیم می‌کند، بسیار مهم است. در فصل پنجم از جهت محیط بیرونی روندهای آینده را نگاه می‌کنیم و آنجا نتیجه‌گیری می‌کنیم که کشورهایی که تازه وارد فضای جدید فعالیت‌های اقتصادی می‌شوند کار بسیار سخت‌تری نسبت به دیگر کشورهایی دارند که قبلاً وارد شده بودند؛ کما اینکه آنهایی هم که قبلاً وارد شدند، این احساس را دارند که در شرایط سختی قرار گرفته‌اند. در واقع همان تخریب خلاق و تخریب سازنده در حال رخ دادن است. در این مسیر پدیده‌هایی از بین می‌رود و پدیده‌های دیگری به وجود می‌آید و در نتیجه، دوران گذار بسیار سختی در پیش داریم.
«همایش چالش های صنعتی شدن ایران» نشان داد که لازم است ما هم در مورد اقتصاد ایران بررسی کاملی داشته باشیم و ببینیم در چه مسیری حرکت می‌کنیم و به سوی کدام مقصد می‌رویم. آیا واگرایی ‌ما نسبت به این تحولات در حال افزایش است یا خیر.
در طول این مسیر، توجه به مقوله رشد اقتصاد اهمیت زیادی پیدا می‌کند و با توجه به اینکه قرار است تاریخ صنعت را تحلیل کنیم، ناگزیر باید درباره رشد اقتصاد هم صحبت کنیم. تاثیر اصلی صنعتی شدن روی رشد اقتصادی است. به همین دلیل نیلی و همکاران در فصل ششم کتاب روی پویایی اقتصاد ایران و پایایی آن از منظر رشد اقتصاد متمرکز شده‌اند. یعنی بررسی می‌کنند که دینامیک در اقتصاد موجود ایران، ما را به چه سمتی می‌برد. با کمی تسامح در مفاهیم، پویایی اقتصاد همان تقویت رشد اقتصادی و پایایی اقتصاد هم همان کیفیت رشد اقتصاد است. آنها در این فصل بیان می‌کنند که امنیت رشد اقتصاد برای آینده را یکی سرمایه‌گذاری و دیگری رشد تکنولوژی می‌سازد و باید به این دو مولفه توجه کرد.
آنها در بررسی‌ها به این نتیجه می‌رسند که پویایی رشد اقتصاد ایران بسیار ضعیف است؛ یعنی رشد پایین اقتصاد همراه با نوسان داریم. در مورد پایایی هم نشان می‌دهند، عواملی که تداوم و استمرار رشد را در اقتصاد ما تعیین می‌کنند، تحت تاثیر عواملی مانند محیط‌زیست، ساختارهای مالی، مسئله توزیع درآمد، تورم و عواملی از این دست قرار دارند. در واقع فصل پنجم و فصل ششم مطالعه در کنار هم جواب سوال دوم در فصل اول کتاب را ارائه می‌دهند.
فصل هفتم مطالعه به جمع‌بندی داستان تحولات صنعت ایران اختصاص دارد که از فصل اول شروع شده و تا فصل ششم از زوایای مختلف بررسی شده است. در واقع طی فصول اول تا ششم مطالعه دو سوال مطرح و به آنها پاسخ داده می‌شود و در فصل پایانی، مسائل جمع‌بندی شده است. اقتصاددانان در این فصل، شکاف بین اقتصاد و صنعت ایران را کنار دیگر کشورها نشان می‌دهند. حرف اصلی این است؛ بخش عمده‌ای از آنچه باید تقویت شود در داخل صنعت نیست و از قضا در بیرون صنعت و در چهارچوب نظام حکمرانی اقتصادی قرار دارد. چراکه تحولات صنعتی نامطلوبی که در فصل اول گزارش ارائه می‌شود، نتیجه عملکرد انتخاب‌شده بنگاه‌های صنعتی نبوده، بلکه حاصل اقداماتی بوده که از بیرون به آنها تحمیل شده است.

نظر اقتصاددانان بزرگ آمریکایی در مورد هوش مصنوعی

0
نظر اقتصاددانان بزرگ آمریکایی در مورد هوش مصنوعی

دستاورد صنعت / «اریک برینیولفسون»، اقتصاددان دانشگاه استنفورد، بر این باور است که انجمن اقتصادی آمریکا، به نوعی، مانند هر صنعت و شغل دیگری توسط هوش مصنوعی تسخیر شده است؛ او در حاشیه رویداد نشست سالانه انجمن اقتصادی آمریکا، طی مصاحبه‌ای، گفت:  «مردم از هوش مصنوعی در تحقیقات خود استفاده می‌کنند و در حال مطالعه آن هستند و این یک تغییر چشمگیر در مقایسه با چند سال پیش است.»

او در ادامه افزود:  «بسیاری از پیش‌بینی‌ها در مورد از بین رفتن مشاغل به دست هوش مصنوعی، حداقل تا امروز، محقق نشده است؛ به عنوان مثال، جفری هینتون، پدرخوانده هوش مصنوعی که جایزه نوبل فیزیک امسال را برای کار در این زمینه به دست آورد، در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد که «باید آموزش رادیولوژیست‌ها را متوقف کنیم» زیرا کاملاً بدیهی بود که هوش مصنوعی در این زمینه از آنها پیشی خواهد گرفت؛ اما نه تنها رادیولوژیست‌ها هنوز هم هستند، بلکه تعداد رادیولوژیست‌های شاغل در حال افزایش است.»

برینیولفسون در ادامه افزود:  «هینتون در مورد اینکه عملکرد سیستم‌ها ارتقا خواهد یافت، درست گفته است، اما همانطور که مشخص شد، در حال حاضر تقاضای بیشتری برای رادیولوژیست نسبت به سال ۲۰۱۶ وجود دارد.»

دستیار یا جایگزین

بنابر گفته برینیولفسون، دلیل این اتفاق این است که کار رادیولوژیست‌ها فراتر از تجزیه و تحلیل تصاویر پزشکی است؛ او در این خصوص گفت:  «طبق تحقیقات من، آنها حدود ۲۷ کار مختلف انجام می‌دهند. یکی از آنها خواندن تصاویر پزشکی است، اما آنها همچنین کارهای دیگری از جمله مشاوره با پزشکان و بیماران را انجام می‌دهند. اینها چیزهایی هستند که یک سیستم نمی‌تواند انجام دهد و این رفتار تقریباً برای هر شغلی در اقتصاد صدق می‌کند.»

همچنین پیش‌بینی‌هایی مبنی بر از دست رفتن مشاغل مترجمان زبان شده بود که بنابر گزارش Planet Money به نظر می‌رسد بازار مشاغل مترجمان همچنان در حال رشد است.

بنابر گفته این اقتصاددان آمریکایی، تقریباً هر شغلی مجموعه‌ای از وظایف مختلف است و هوش مصنوعی ممکن است به برخی از آنها کمک کند اما «تقریباً هرگز» نمی‌تواند همه آن وظایف را انجام دهد و در بیشتر موارد، بخش‌هایی از کار وجود دارد که انسان‌ها آن‌ها را بهتر انجام می‌دهند.

او گفت:  «وقتی سیستم‌ها را طراحی می‌کنیم، باید این را در نظر داشته باشیم که ما می‌خواهیم سیستم‌هایی داشته باشیم که در آن انسان‌ها و ماشین‌ها با هم کار کنند تا نتایج بهتری داشته باشیم، به‌جای اینکه فرض کنیم ماشین می‌تواند تمام کارها را انجام دهد.»

برداشت برینیولفسون از مقالات ارائه شده در کنفرانس اقتصاد امسال این بود که هوش مصنوعی مشاغل انسانی را از بین نمی‌برد؛ او گفت:  «بسیاری از مردم نگران هوش مصنوعی و مشاغلشان هستند؛ اما من فکر می‌کنم که هوش مصنوعی بیشتر از آنکه جایگزین کارگران باشد، مکملی برای آن‌ها بوده است. مشاغل با کمک هوش مصنوعی ارتقا پیدا می‌کنند، کسب‌وکارها می‌توانند با هوش مصنوعی به مشتریان بیشتری خدمت کنند و با رشد کسب‌وکارها، تقاضا برای نیروی کار نیز افزایش می‌یابد.»

به عبارت دیگر، هوش مصنوعی یا حداقل، این نسل از هوش مصنوعی مولد، ثابت کرده است که تهدیدی برای مشاغل و کارگران نیست و به نظر می‌رسد که هوش مصنوعی مولد به انسان‌ها کمک می‌کند تا در شغل خود بهتر شوند.

با این حال همچنان گفته می‌شود، فقط به این دلیل که هوش مصنوعی نمی‌تواند کل کارها را انجام دهد، به این معنی نیست که ارائه خدمات جزئی آن، اثرات منفی برای کارگران نخواهد داشت. به عنوان مثال، پذیرش هوش مصنوعی ممکن است مشاغل را رضایت بخش‌تر کند؛ اما همچنان ممکن است منجر به کاهش مهارت کارگران و کارمندان و همچنین کاهش دستمزدها شود.

هوش مصنوعی مولد چه تأثیری بر نابرابری درآمدی می‌گذارد؟

یکی از سؤالات بزرگ در اقتصاد در حال حاضر این است که چه نوع کارگرانی از استفاده از هوش مصنوعی سود می‌برند و کدام یک از آنها ضرر می‌کنند؛ برخی از مطالعات اولیه در مورد هوش مصنوعی مولد نشان داده است که کارگران کمتر ماهر و با عملکرد پایین‌تر، نسبت به کارگران ماهرتر و با عملکرد بالاتر، از هوش مصنوعی سود بیشتری برده‌اند.

برای اقتصاددانانی مانند «دیوید اتورر» از MIT، این مطالعات اولیه هیجان‌انگیز بوده است؛ تحقیقات عالی اقتصاد نشان داده است که برای چندین دهه، فناوری بیشتر به نفع کارگران ماهر بوده است. این دلیل بزرگی است که چرا اقتصاددانان بر این باورند که نابرابری درآمد در دهه‌های اخیر گسترش‌یافته است.

اگر هوش مصنوعی کار متفاوتی انجام می‌دهد و تکمیل‌کننده افراد پایین‌دست باشد و در عین حال به کارگران ماهر آسیبی وارد نکند، ممکن است ثابت شود که به کاهش نابرابری کمک می‌کند و با اتخاذ سیاست‌های درست، شاید حتی به بازسازی طبقه متوسط کمک کند.

مطالعات برینیولفسون نیز حاکی از آن است که کارگران کم مهارت از استفاده از هوش مصنوعی مولد بیشتر از کارگران با مهارت، سود برده‌اند.

برینیولفسون گفت:  «شواهد حاکی از آن است که هوش مصنوعی مکمل کارگران، به‌ویژه کارگران کمتر ماهر است و می‌تواند به طور بالقوه بخشی از نابرابری درآمد را از بین ببرد.»

با این حال جوجه را آخر پاییز می‌شمارند و هوش مصنوعی ممکن است در نهایت نابرابری را افزایش دهد.

در نشست سالانه انجمن اقتصادی آمریکا، مقاله‌ای ارائه شد که نشان می‌داد، هوش مصنوعی ممکن است با موفقیت بیشتر کارآفرینان به نابرابری درآمدی دامن بزند. این مقاله «تأثیر نابرابر هوش مصنوعی مولد بر عملکرد کارآفرینی» نام دارد و توسط تیمی متشکل از پنج اقتصاددان از دانشگاه برکلی و مدرسه بازرگانی هاروارد تهیه شده است.

مطالعه‌ای که منجر به شکل‌گیری این مقاله شد، حاصل آزمایش بر روی تعدادی از کارآفرینان بود؛ این مطالعه نشان می‌دهد که کارآفرینان با عملکرد بالا، می‌توانستند سؤالات خوبی از هوش مصنوعی بپرسند و استراتژی‌های عملی و سودآوری برای بهبود کسب و کار خود بیابند و این کار را با تکیه بر قضاوت درست و شناخت بیشتر خود انجام دادند.

از سوی دیگر، کارآفرینان با عملکرد پایین، «در مورد مشکلات به‌ویژه چالش‌برانگیز» درخواست مشاوره کردند و قضاوتی نداشتند که بفهمند کدام توصیه‌های هوش مصنوعی واقعاً برای آنها مفید است. نتیجه این بود که استفاده از هوش مصنوعی به عملکرد آنها لطمه زد. به طور خلاصه، به نظر می‌رسد هوش مصنوعی نابرابری را در میان کارآفرینان افزایش می‌دهد.

یکی دیگر از مطالعات اخیر توسط «آیدان تونر راجرز»، اقتصاددان MIT، نیز نتیجه مشابهی را نشان داد؛ این بررسی به آنچه برای بهره‌وری بیش از هزار دانشمند در آزمایشگاه تحقیق و توسعه یک شرکت بزرگ پس از دسترسی به هوش مصنوعی رخ داد، پرداخت.

تونر راجرز دریافت که «در حالی که یک سوم پایینی دانشمندان از استفاده از هوش مصنوعی کم‌سود می‌بینند، خروجی محققان برتر تقریباً دو برابر می‌شود.» مجدداً، هوش مصنوعی به کسانی سود می‌رساند که می‌توانند نحوه استفاده از آن را به خوبی بیابند.

برینیولفسون گفت:  «بنابراین شواهدی در هر دو جهت مختلف از تأثیر هوش مصنوعی بر عملکرد افراد وجود دارد و اینکه چگونه هوش مصنوعی بر نابرابری درآمدی تأثیر می‌گذارد، مشخص نیست.»

او در آخر گفت:  «یکی از خواهش‌های من از مدیران کسب‌وکار و فناوران این است که در مورد استفاده از هوش مصنوعی برای تقویت انسان‌ها و به نفع بشریت بیشتر فکر کنند تا اینکه همه این مزایا برای یک گروه بسیار کوچک باشد.»

کاپ ۲۹ و تأثیر انتخاب ترامپ بر مذاکرات اقلیمی

0
کاپ ۲۹ و تأثیر انتخاب ترامپ بر مذاکرات اقلیمی

دستاورد صنعت / رهبران جهان که در آخرین نشست سالانه اقلیمی سازمان ملل متحد در آذربایجان شرکت دارند، امیدوارند به توافقی برای مهار افزایش دمای جهانی دست یابند.
یکی از مسائل کلیدی مورد بحث، چگونگی تأمین بودجه بیشتر برای کشورهای فقیرتر به منظور کمک به آنها در کاهش گازهای گلخانه‌ای و مقابله با اثرات فزاینده تغییرات اقلیمی است.
انتخاب باکو، پایتخت آذربایجان، به عنوان محل برگزاری این نشست، به دلیل ارتباطات این کشور با گاز و نفت، مورد انتقاد قرار گرفته است.
پیروزی دونالد ترامپ، که به عنوان یک تردیدکننده اقلیمی شناخته می‌شود، در انتخابات آمریکا نیز می‌تواند حواس‌ها را پرت کند و برخی از رهبران مهم در این نشست حضور ندارند.

کاپ ۲۹ چیست و کجا برگزار می‌شود؟
کاپ ۲۹ مهم‌ترین نشست جهانی در مورد تغییرات اقلیمی است.
این نشست توسط سازمان ملل هدایت می‌شود و رویداد سال ۲۰۲۴، بیست و نهمین گردهمایی از این دست، از ۱۱ تا ۲۲ نوامبر برگزار می‌شود.
این نشست در باکو، پایتخت آذربایجان، کشوری در آسیای مرکزی واقع بین روسیه و ایران، برگزار می‌شود.

کاپ مخفف چیست؟
کاپ مخفف “کنفرانس طرفین” است. “طرفین” به کشورهایی اشاره دارد که پیمانی به نام UNFCCC (کنوانسیون چارچوب سازمان ملل متحد در مورد تغییرات اقلیمی) را تصویب کرده‌اند.
این سند در سال ۱۹۹۲ توسط تقریباً ۲۰۰ کشور امضا شد.
کاپ نهاد تصمیم‌گیری مربوط به این توافقنامه است و نمایندگان این کشورها هر ساله برای مذاکره در مورد بهترین روش‌های مقابله با علل اصلی تغییرات اقلیمی گرد هم می‌آیند.

چه کسانی در کاپ ۲۹ شرکت می‌کنند و چه کسانی غایب هستند؟
انتظار می‌رود بین ۴۰،۰۰۰ تا ۵۰،۰۰۰ نماینده در کاپ ۲۹ شرکت کنند. این شامل نمایندگانی از همه کشورهای عضو سازمان ملل و اتحادیه اروپا است. دیپلمات‌ها، دانشمندان اقلیمی، رهبران اتحادیه‌های کارگری و فعالان محیط زیست نیز در این نشست شرکت خواهند کرد.
نخست‌وزیر بریتانیا، سر کی‌یر استارمر، در این کنفرانس خواهد گفت که می‌خواهد بریتانیا اهداف اقلیمی “جدی‌تر” داشته باشد. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، و میا موتلی، نخست‌وزیر باربادوس نیز سخنرانی خواهند کرد.
از دیگر شرکت‌کنندگان می‌توان به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل اشاره کرد.
با این حال، رهبران برخی از بزرگ‌ترین اقتصادها و بزرگ‌ترین تولیدکنندگان کربن، به طور قابل توجهی در کاپ ۲۹ غایب هستند.
جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین و امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، در این نشست شرکت نمی‌کنند. اورزولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا، اولاف شولتز، صدراعظم آلمان، و نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند نیز در این نشست حضور نخواهند داشت.
آنها به دلایل مختلفی غایب هستند، اما غیبت آنها می‌تواند اهمیت این رویداد را تضعیف کند.
رهبرانی که در این نشست شرکت می‌کنند، مسائل دیگری نیز در ذهن خود دارند، از جمله دو جنگ پرهزینه و دشوار در خاورمیانه و اوکراین، و مشکلات مالی جهانی.
پروفسور توماس هیل از دانشگاه آکسفورد می‌گوید: “هیچ رهبر جهانی با اولویت قرار دادن تغییرات اقلیمی در صدر اولویت‌های خود به این نشست نمی‌آید.”
همچنین این احساس وجود دارد که آذربایجان قدرت دیپلماتیک یا مالی لازم برای تضمین توافق قابل توجهی را ندارد.
بسیاری از رهبران معتقدند که پیشرفت در کاپ ۳۰ که در نوامبر ۲۰۲۵ در برزیل برگزار می‌شود، محتمل‌تر است.

در کاپ ۲۹ چه مباحثی مطرح خواهد شد؟
یکی از سوالات کلیدی امسال، پول است.
در توافقنامه پاریس که در سال ۲۰۱۵ امضا شد، رهبران جهان تعهد کردند که از افزایش دمای جهانی بیش از ۱.۵ درجه سانتیگراد جلوگیری کنند. برای تحقق این امر، کشورها باید تلاش‌های خود را برای کاهش گازهای گلخانه‌ای افزایش دهند.
در بخشی از این توافقنامه، کشورها متعهد شدند تا سال ۲۰۲۵ هدف جدیدی را برای تأمین مالی کشورهای در حال توسعه تعیین کنند. این پول برای کمک به اقتصادهای نوظهور در کاهش کربن و سازگاری با بدترین اثرات افزایش دما استفاده خواهد شد.
رسیدن به توافق در مورد هدف جدید تأمین مالی، به عنوان گامی حیاتی در ایجاد اعتماد بین کشورهای ثروتمند و فقیر تلقی می‌شود، زیرا تاکنون سابقه خوبی در این زمینه وجود نداشته است.
کشورهای آفریقایی و جزایر کوچک آرزو دارند که تأمین مالی اقلیمی به طور کلی تا سال ۲۰۳۰ به بیش از ۱ تریلیون دلار در سال برسد.
تاکنون کشورهایی مانند چین و کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان اقتصادهای در حال توسعه طبقه‌بندی شده‌اند و از کمک مالی معاف بوده‌اند.
به گفته اتحادیه اروپا و سایر کشورهای ثروتمند، اگر مبلغ کلی پول افزایش یابد، این وضعیت باید تغییر کند.
طرح‌های دولت‌ها برای مقابله با تغییرات اقلیمی در کشورهای خود نیز می‌تواند مسئله‌ای دشوار باشد. آنها باید هر پنج سال یک بار برنامه‌های اقدام خود را به‌روز کنند و مهلت بعدی در فوریه ۲۰۲۵ است.
برخی از کشورها استراتژی‌های خود را در این کاپ منتشر می‌کنند، اما اگر این استراتژی‌ها ضعیف باشند و به نظر نرسد که از افزایش دمای جهانی فراتر از ۱.۵ درجه سانتیگراد جلوگیری کنند، می‌تواند مشکلاتی را برای کشورهایی که در خط مقدم تغییرات اقلیمی قرار دارند، ایجاد کند.
همچنین مشخص نیست که آیا توافقات مربوط به سوخت‌های فسیلی که در آخرین مذاکرات اقلیمی به تصویب رسیدند، همچنان پابرجاست یا خیر. در مذاکرات جی ۲۰ در اوایل سال ۲۰۲۴ نشانه‌هایی وجود داشت که برخی از کشورها می‌خواستند تعهدات خود را برای کنار گذاشتن سوزاندن نفت، زغال سنگ و گاز کاهش دهند.
مذاکرات مهم سازمان ملل در مورد حفاظت از طبیعت نیز در اکتبر در کلمبیا پس از عدم توافق کشورها بر سر اهداف کلیدی، شکست خورد.

رحیم مجیدی

چالش کشورهای نفتی در مواجهه با تغییرات اقلیمی

0
چالش کشورهای نفتی در مواجهه با تغییرات اقلیمی

دستاورد صنعت / کاپ ۲۹، بیست و نهمین کنفرانس طرفین کنوانسیون تغییرات آب و هوایی سازمان ملل متحد، رویدادی مهم در تقویم جهانی است که نگاه‌ها را به سوی چالش‌های پیچیده تغییرات اقلیمی و تلاش‌های جهانی برای مقابله با آن معطوف کرده است. یکی از محورهای اصلی این کنفرانس، نقش کشورهای نفتی و وابستگی اقتصاد آنها به سوخت‌های فسیلی در مواجهه با تغییرات اقلیمی است.
این کنفرانس به عنوان بزرگترین میزبانی آذربایجان از یک رویداد بین المللی با حضور هزاران مهمان خارجی از ۱۱ تا ۲۲ نوامبر (۲۱ آبان تا ۲ آذر۱۴۰۳) در شهر باکو درحال برگزاری است

محورهای اصلی کاپ ۲۹ باکو
تشدید اقدامات برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای: یکی از مهم‌ترین اهداف این کنفرانس، تشویق کشورها به افزایش تعهدات خود برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و حرکت به سمت اقتصاد کم کربن بود.
افزایش کمک‌های مالی به کشورهای در حال توسعه: کشورهای توسعه‌یافته موظف هستند به کشورهای در حال توسعه کمک‌های مالی برای مقابله با تغییرات اقلیمی ارائه دهند.
سازگاری با تغییرات اقلیمی: با توجه به اثرات جبران‌ناپذیر تغییرات اقلیمی، سازگاری با این تغییرات یکی از مهم‌ترین چالش‌ها است.
توسعه بازارهای کربن: ایجاد و توسعه بازارهای کربن یکی از ابزارهای مهم برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای است.
تامین مالی: تامین مالی کافی برای اجرای تعهدات کشورهای مختلف در توافق پاریس یکی از چالش‌های اصلی است.

اهمیت کاپ ۲۹
کنفرانس‌های کاپ به عنوان مهم‌ترین مجمع بین‌المللی برای مذاکره و تصمیم‌گیری در مورد اقدامات مقابله با تغییرات اقلیمی شناخته می‌شوند. در این کنفرانس‌ها، کشورها گرد هم می‌آیند تا درباره تعهدات خود برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، انتقال به انرژی‌های پاک و حمایت از کشورهای در حال توسعه مذاکره کنند. کاپ ۲۹ نیز از این قاعده مستثنی نیست و به عنوان یک نقطه عطف در روند مبارزه با تغییرات اقلیمی تلقی می‌شود.

نقش کشورهای نفتی در تغییرات اقلیمی
کشورهای نفتی، به دلیل وابستگی شدید اقتصاد خود به درآمدهای حاصل از صادرات نفت و گاز، در موقعیت دشواری قرار دارند. از یک سو، آنها به عنوان یکی از اصلی‌ترین تولیدکنندگان گازهای گلخانه‌ای شناخته می‌شوند و نقش مهمی در گرمایش جهانی ایفا می‌کنند. از سوی دیگر، کاهش تقاضا برای سوخت‌های فسیلی و گذار به انرژی‌های پاک، تهدیدی جدی برای اقتصاد این کشورها محسوب می‌شود.


چالش‌های پیش روی کشورهای نفتی:
تضاد میان توسعه اقتصادی و حفاظت از محیط زیست: بسیاری از کشورهای نفتی برای حفظ رشد اقتصادی خود به درآمدهای حاصل از صادرات نفت و گاز متکی هستند. کاهش تولید و صادرات سوخت‌های فسیلی می‌تواند به اقتصاد این کشورها ضربه شدیدی وارد کند.
فشارهای بین‌المللی: جامعه جهانی و فعالان محیط زیستی، فشارهای زیادی را بر کشورهای نفتی وارد می‌کنند تا اقدامات جدی‌تری برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای انجام دهند.
نیاز به سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک: گذار به انرژی‌های پاک مستلزم سرمایه‌گذاری‌های کلان در بخش‌های مختلف مانند انرژی‌های تجدیدپذیر، زیرساخت‌ها و فناوری‌های جدید است. این امر برای بسیاری از کشورهای نفتی که از نظر مالی محدودیت دارند، چالش بزرگی محسوب می‌شود.

راهکارهای مقابله با چالش‌ها
برای مقابله با این چالش‌ها، کشورهای نفتی می‌توانند اقدامات زیر را انجام دهند:
تنوع‌بخشی به اقتصاد: کشورهای نفتی باید به دنبال تنوع‌بخشی به اقتصاد خود و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی باشند. سرمایه‌گذاری در بخش‌های دیگر مانند گردشگری، کشاورزی و صنایع دانش‌بنیان می‌تواند به این کشورها کمک کند تا از تلاطم‌های بازار نفت مصون بمانند.
سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک: کشورهای نفتی می‌توانند با سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک و توسعه فناوری‌های جدید، نقش خود را در مبارزه با تغییرات اقلیمی ایفا کنند و در عین حال از فرصت‌های اقتصادی جدید بهره‌مند شوند.
همکاری با جامعه بین‌المللی: همکاری با کشورهای توسعه‌یافته و سازمان‌های بین‌المللی می‌تواند به کشورهای نفتی کمک کند تا به فناوری‌ها و منابع مالی مورد نیاز برای گذار به اقتصاد کم‌کربن دسترسی پیدا کنند.

نتیجه‌گیری
کاپ ۲۹ فرصتی است تا کشورهای نفتی و سایر بازیگران جهانی برای یافتن راهکارهای مشترک در جهت مقابله با تغییرات اقلیمی تلاش کنند. گذار به اقتصاد کم‌کربن، چالشی بزرگ اما اجتناب‌ناپذیر است. کشورهای نفتی باید با اتخاذ سیاست‌های مناسب و همکاری با جامعه بین‌المللی، نقش خود را در این گذار ایفا کنند و آینده‌ای پایدار برای نسل‌های آینده تضمین کنند.

مترجم: محترم تقی نژاد

کارآفرین و نویسنده 11 کتاب

0
جلال صفارزاده

دستاورد صنعت / بازنشستگی شروع جدیدی برای زندگی او بود. بعد از بیش از 4 دهه کار و فعالیت صنعتی، او تصمیم گرفت دوران بازنشستگی را به فرصتی برای نوشتن درباره تجربیات شخصی خود به عنوان یک صنعتگر و مدیر کارخانه تبدیل کند. همچنین در کنار خودنوشته‌ها به تحقیق و پژوهش در حوزه تاریخ صنایع و زندگی کارآفرینان و بزرگان صنعتی ایران روی آورد و حاصل چند سال کارش را در چند جلد کتاب به نگارش درآورد. جلال صفارزاده را بیشتر به عنوان یکی از پیشگامان و مدیران پیشرو صنعت سیمان می‌شناسند اما او با انتشار 11 جلد کتاب در سال‌های گذشته نام خود را به عنوان یکی از نویسندگان و محققان حوزه صنعت و تاریخ صنایع و کارآفرینی هم مطرح کرده است. در حوزه صنعت و کارآفرینی تاکنون از او کتاب‌هایی مانند «تاریخ صنعت سیمان» و «تاریخ صنایع ایران» منتشر شده است.
دیوارهای خانه نسبتاً قدیمی او در نزدیکی خیابان میرداماد تهران با قفسه‌های کتاب و لوح و نشان‌هایی که به خاطر بیش از 4 دهه فعالیت صنعتی اثرگذار از سوی نهادها و سازمان‌های مختلف به او اهدا شده، پوشانده شده است. مدیر کارخانه‌ای که سخت‌کوشی، نوآوری و توجه ویژه به حقوق کارگران در تمام دوران کاری اولویتش بود و همین شد که در کنار فعالیت مدیریت صنعتی سال‌ها به عنوان فردی خوشنام به عنوان دبیر انجمن تولیدکنندگان صنعت سیمان از سوی صنف انتخاب شد و کار کرد.
مهندس جلال صفارزاده در سال 1319 در شهرستان سیرجان به دنیا آمد. پدر و مادرش را در کودکی از دست داد. آن‌ها چهار فرزند قد و نیم‌قد به نام‌های طاهره، حاجیه‌خانم، جواد و جلال بودند. سرپرستی سه فرزند بزرگ‌تر را دایی‌شان «حاج محمدحسین صفاریان» بر عهده گرفت و طفل سه روزه را عمویشان «حاج احمد صفارزاده» به فرزندخواندگی پذیرفت. آن طفل چهار روزه که حالا 83 سال سن دارد به آینده‌نگر می‌گوید: «پدر و مادرم جوان بودند و در عرض یک ماه فوت شدند. مادرم بعد از درگذشت پدرم دعا کرد که به چهلم درویش (پدرم) نرسد و همین به ضرر ما شد؛ سه روز بعد از تولدم مادرم فوت شد و من شدم بدقدم (با خنده). بعد از این عمویم احمد سرپرستی من را پذیرفت و تا 13 سالگی اصلاً از فوت پدر و مادرم خبر نداشتم و تا آن زمان هروقت هم سر خاک پدر و مادرم می‌رفتم فکر می‌کردم آن‌ها عمو و زن‌عمویم هستند. اما عمو و زن‌عمویم واقعاً برای من پدری و مادری کردند و در تمام طول زندگی کوشیدم تا زحمات آن‌ها را جبران کنم. عموی من مسگر و قلم‌زن بود و در سال‌های ابتدایی کودکی‌ام شرایط مالی نسبتاً خوبی داشت ولی بعد همه‌چیز سخت شد و روزگار سختی را پشت سر گذاشتیم.»
جلال صفارزاده دانش‌آموزی درس‌خوان و علاقه‌مند به ادبیات بود و با درس دادن به دانش‌آموزان دیگر پول کمی به دست می‌آورد. او را صبح‌ها، سر صف برای سخنرانی و تلاوت قرآن صدا می‌کردند. خود او می‌گوید: «اولین بار یادم هست که کلاس ششم ابتدایی بودم که جلوی رئیس فرهنگ منطقه سخنرانی کردم. در مجله‌ای که برای نوجوانان بود، متنی منتشر شده بود با عنوان «از خود بپرسید و به خود جواب دهید تا کمتر اشتباه کنید» و مسئولان مدرسه به من گفتند که درباره آن باید سخنرانی کنم و من هم بدون اینکه تپق بزنم متن را حفظ و سخنرانی کردم. چند وقت بعد هم من را دعوت کردند برای سخنرانی در مدرسه دیگری و گفتند درباره کتاب «درآغوش خوشبختی» صحبت کنم که باز هم بدون اینکه استرس بگیرم این کار را انجام دادم.»
جلال صفارزاده تحصیلات ابتدایی و سال‌های اول دبیرستان را در سیرجان گذراند و بعد برای ادامه تحصیل به تهران آمد و چون شاگرد اول بود در مدرسه دارالفنون تهران ثبت نام کرد و در همین مدرسه هم دیپلم ریاضی گرفت. خود او می‌گوید: «تا دوران دبیرستان اصلاً تهران نیامده بودم تا اینکه به خاطر انتشار یک روزنامه دیواری به انگلیسی در دبیرستان به عنوان تشویق توسط معلم پیش‌آهنگی برای اردوی منظریه انتخاب شدم و ما را با قطار به تهران آوردند و چند روزی در اردوگاه بودیم و بعد هم برگشتم سیرجان. من عاشق ادامه تحصیل بودم و آن موقع شنیده بودم که هرکسی می‌خواهد به دانشگاه برود باید به تهران بیاید و اینجا درس بخواند، همین شد که با دوتا از دوستانم به تهران آمدیم و اتاقی گرفتیم و من هم چون شاگرد اول بودم بدون شهریه به مدرسه دارالفنون رفتم و دیپلم گرفتم.»
جلال صفارزاده در همان سال در امتحانات ورودی دانشکده پلی تکنیک تهران (امیرکبیر فعلی) قبول شد و چهارسال در رشته مهندسی شیمی نفت تحصیل کرد و مدرک کارشناسی خود را در سال 1345 دریافت کرد و بعد از معافی از سربازی تصمیم گرفت وارد بازار کار شود. خود او می‌گوید: «دوره کارآموزی را در شرکت سیمان شیراز (زیرمجموعه سیمان فارس- خوزستان) گذراندم و به عنوان بهترین دانشجوی دوره انتخاب شدم و همین هم شد که با پایان تحصیل به کارخانه سیمان دورود رفتم و با دو هزار و 100 تومان کارم را شروع کردم و یک خانه هم به من دادند که همه پدر، مادر و خواهرم را با خودم به دورود بردم و در همین شهر هم ازدواج کردم.» جلال صفارزاده 7 سال در کارخانه سیمان دورود کار کرد و مسئولیت‌های مختلفی در کارخانه برعهده داشت از جمله مدیریت آزمایشگاه و معاونت بهره‌برداری. او در سال‌هایی که در دورود زندگی می‌کرد بعد از ساعت کار در کارخانه با هماهنگی آموزش و پرورش به همراه تعدادی از دوستانش کلاس‌های دبیرستان برای دانش‌آموزان این شهر ‌راه‌اندازی کرد و به بچه‌ها درس می‌داد. جلال صفارزاده بعد از سیمان دورود به کارخانه سیمان اصفهان رفت. خود او به آینده‌نگر می‌گوید: «جوان بودم و به خودم گفتم باید تجربه‌های جدید داشته باشم. به قول دقیقی طوسی شاعر: «من اینجا دیر ماندم خوار گشتم/ عزیز از ماندن دایم شود خوار/ چو آب اندر شمر بسیار ماند / زهومت گیرد از آرام بسیار» آدم وقتی کار تکراری انجام بدهد همه چیز برایش عادی می‌شود و من هم برای اینکه در کار پیشرفت کنم تصمیم گرفتم به دنبال کار جدیدی بروم و همین شد که رفتم به کارخانه سیمان اصفهان و با 4500 تومان مشغول به کار شدم.»
کارخانه سیمان اصفهان متعلق به برادران علی و حسین همدانیان بود که امروز نیز به نام خیریه علی و حسین همدانیان با چند هزار کارگر مشغول به کار است. صفارزاده در اصفهان ابتدا مستاجر بود ولی بعد با تشویق یکی از دوستانش و گرفتن وام بانکی به گفته خودش خانه‌ای 200 متری در محله کمال اسماعیل اصفهان نزدیک رودخانه زاینده‌رود به مبلغ 100 هزار تومان، خریداری کرد. البته او و خانواده‌‌اش مدت زیادی در اصفهان زندگی نکردند و به دلیل مشکلاتی که در کارخانه برای صفارزاده به وجود آمد تصمیم گرفت از کارش استعفا بدهد. خود او در این‌باره به ‌‌آینده‌نگر می‌گوید: «در سیمان اصفهان به من می‌گفتند که باید زیر نظر یک آلمانی کار بکنید و این آلمانی هم به من که تشنه یادگیری و کار کردن بودم، میدان نمی‌داد. بعد از یک سال رفتم پیش آقای همدانیان و گفتم که من دیگر زیر نظر این آلمانی کار نمی‌کنم چون هم کار خود را بلد هستم و هم دوست دارم کارهای جدید تجربه کنم؛ اگر کار مستقل به من می‌دهید، ادامه می‌دهم. خدا رحمت کند آقای همدانیان به من گفت همه می‌آیند پیش من می‌گویند کار ما زیاد است و کمترش کنید و تو آمدی و می‌گویی که کارت کم است و بنشینم پشت میز خوب نیست. در نهایت آقای همدانیان قبول کرد و گفت که مستقل کار کنم اما نکته مهم این بود که وقتی بعد از مدتی خواستند قرارداد جدید با من امضا کنند باز نوشته بودند که زیر نظر تکنیسین آلمانی هستم و همین شد که با عصبانیت در را محکم زدم به هم و استعفا دادم.»
اوایل سال 1352 بود که جلال صفارزاده از کارخانه سیمان اصفهان بیرون آمد و برای پیدا کردن کار به تهران آمد. خود او حکایت آن روزها را این گونه تعربف می‌کند: «پول چندانی نداشتیم چون تازه خانه خریده بودیم و کلی هم بدهی به بانک داشتیم. دخترم آزاده یک قلک داشت آن را شکستیم و 48 تومان پول در آن بود، 28 تومان را به همسرم دادم و با 20 تومان هم خودم راهی تهران شدم تا کار پیدا کنم و خانه یکی از دوستانم چند روزی ماندم تا اینکه متوجه شدم کارخانه سیمان صوفیان تبریز به دنبال استخدام مهندس باتجربه است. با دوستم آقای مهندس کتاب‌‌فروش که در منزل آن‌ها اقامت داشتم رفتم تبریز و با مدیرعامل کارخانه سیمان صوفیان حرف زدم و همان روز هم برگشتم تهران تا اینکه چند روز بعد زنگ زدند و گفتند که با 11 هزار تومان برای شروع کار پذیرفته شده‌ام؛ در حالی که در سیمان اصفهان حقوقم 5 هزار تومان بود. بعد از آن با خانواده رفتیم تبریز و کنار کارخانه خانه‌ای به ما دادند. من کارم را در سیمان صوفیان به عنوان کفیل مدیر کارخانه شروع کردم و خیلی زود مدیر کارخانه شدم؛ در واقع سیمان صوفیان اولین کارخانه سیمانی بود که مدیریت آن را برعهده گرفتم.»
جلال صفارزاده از دوران کاری خود در سیمان صوفیان و مردم تبریز به نیکی و خوشی یاد می‌کند و می‌گوید که همیشه مورد لطف و محبت آنان بوده است. او 4 سال در کارخانه سیمان صوفیان به عنوان مدیر کار کرد و بعد به دلیل مشکلات و پرونده امنیتی که برایش درست شد، مجبور به استعفا شد. خود او می‌گوید: «در آن سال‌ها فعالیت‌های کمونیستی و کارگری به شدت زیاد شده بود و تعدادی از کارگران کارخانه هم فعالیت‌های سیاسی داشتند و روی دیوارهای کارخانه شعار ضد شاه می‌نوشتند. مدتی نگذشت که من را اداره امنیت خواست و گفت چرا این‌ها را استخدام می‌کنید و افرادی را که روی دیوار شعار می‌نویسند چرا اخراج و به ما معرفی نکردید و من هم گفتم کارخانه ما خصوصی است و اگر هم من می‌خواستم درباره افراد به شما اطلاع بدهم که می‌آمدم و در اداره اطلاعات کار می‌کردم.» بعد از این بود که عملاً او را از این کارخانه بیرون کردند و 14 نفر از مدیران و نیروهای کارخانه هم استعفا دادند.
پس از ترک سیمان صوفیان، مهندس صفارزاده به سیمان کرمان رفت و در سال 1356 کار خود را در این مجموعه که خانواده آگاه (از خانواده‌های کارآفرین بزرگ ایران) آن را مدیریت می‌کرد، شروع کرد. کارخانه‌ای که به گفته صفارزاده «محیطی صمیمی ودوست‌داشتنی» داشت. شروع دوران کاری او به عنوان مدیر در سیمان کرمان همزمان با ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب و تحولات بعد از آن بود که فضای کارخانه را هم کاملاً متحول کرده بود. خود او به ‌‌آینده‌نگر می‌گوید: «در همان ماه‌های اول انقلاب مسئول کارخانه تغییر کرد و آقایی شد که تحصیل‌کرده آمریکا بود؛ یک روز من را صدا کرد و گفت که هیئت مدیره شما را نمی‌خواهند و به من گفته‌اند که به شما اطلاع بدهم. گفتم باشد و هرچه خیر است. از کارخانه آمدم بیرون و چند روزی خانه بودم ولی هر روز تعدادی از کارگرها می‌آمدند جلوی در خانه می‌نشستند و می‌خواستند برگردم و من هم توضیح می‌دادم که هیئت مدیره و مدیران جدید انتخاب دیگری دارند. تا اینکه یک روز آقای محمدجواد حجتی کرمانی (امام جمعه کرمان بعد از انقلاب) در بازدید از کارخانه سیمان کرمان درباره من پرسیده بود و کارگران هم ماجرا را گفته و درخواست کرده بودند که به کارخانه برگردم و آقای حجتی کرمانی هم به کارگران گفته بود که بیایند و من را به کارخانه ببرند. یادم هست که کارگران دورم جمع شده بودند و یکی از آن‌ها لطف داشت و من را روی شانه‌هایش گذاشته بود و به کارخانه برد.»
البته این علاقه کارگران به جلال صفارزاده ریشه در رابطه عمیق او با کارگران کارخانه‌هایی که در آن‌ها مسئولیت داشته است، دارد. مثلاً او در دوران حضورش در سیمان کرمان تعدادی از کارگران را برای آموزش به خارج از کشور اعزام کرد و این مجموعه اولین کارخانه‌ای بود که کارگران را در هیئت مدیره عضو کرد. خود او گفته است: «چون شروع کار من در کرمان همزمان با انقلاب اسلامی بود سعی کردم در طی دوران خدمت، تعداد زیادی از کارگران فنی را به خارج اعزام کنم تا سطح آموزش آنها بالا رود، حتی یکی از اعزامی‌ها آقای مهندس محمد نخعی‌نژاد که جوانی فعال و کاردان بود از فرصت استفاده کرد و به درجه مهندسی نائل آمد و او نیز از مهندسین خبره و کاردان صنعت سیمان است و مایه خوشحالی بنده و مایه افتخار کرمانی‌ها است که فرزندانی مانند مهندس عباس‌پور و مهندس نخعی‌نژاد در صنعت دارند. یکی دیگر از همکاران خوب من در سیمان صوفیان که به طور شبانه در دانشکده مهندسی تبریز درس می‌خواند و روزها در سیمان صوفیان مشغول به کار بود، دکتر محمدرضا آیت‌الهی است که پس از انقلاب مدتی مدیرعامل سیمان صوفیان شد و با هم در هیئت مدیره صوفیان بودیم. پس از آن به وزارت معادن و فلزات رفت و همچنین معاون وزیر کشور و رئیس سازمان ثبت احوال کشور شد که برای بنده جای بسی خوشحالی و مباهات است که چنین همکاران خوبی داشته و دارم.»
صفارزاده همچنین درباره اهمیت بها دادن به کارگران می‌گوید: «به نظر من یک مدیر باید سعی کند به کارگر بفهماند که من نمی‌خواهم از تو بیگاری بکشم. چرا که یک کارگر بیش از یک مدیر دلش برای کار می‌سوزد، روابط بین مدیر و کارگر باید دوستانه و با احترام متقابل باشد. در سیمان کرمان، سعی شد روابط کارگری با مدیریت توام باشد. سیمان کرمان اولین کارخانه‌ای بود که مرخصی کارگران را یک ماه قرار داد و به کارکنان حدود 10 تا 12 تن سیمان واگذار کرد. کارخانه سیمان کرمان سبب شد که خانه کارگر در استان ایجاد گردد. اولین شرکتی بود که کارکنان را بیمه عمر نمود و سعی شد برای کسانی که سرپناه نداشتند خانه بسازد.»
جلال صفارزاده در دوران 11 سال در سیمان کرمان علاوه بر نگاه توسعه‌ای به این مجموعه اقدامات دیگری هم انجام داد. خود او گفته است: «طی دوران خدمت در سیمان کرمان سعی شد که سیمان کرمان از بنیان‌گذاران سیمان خاش، سیمان هرمزگان و شرکت کرمانیت باشد و سال‌ها بنده در این شرکت‌ها عضو هیئت مدیره بودم. همچنین برای انتقال آب از سرشاخه‌های کارون به رفسنجان هم به عنوان مدیر عامل (توسعه عمران رفسنجان) چند سال خدمتگزاری کردم. علاوه بر این‌ها در سیمان زرین رفسنجان هم چندین سال عضو هیئت مدیره بودم و امیدوارم این خدمات ناچیز بنده مورد قبول مردم عزیز کرمان قرار گیرد.»
جلال صفارزاده باتوجه به تجربیات مدیریت عالی و موفق در کارخانه‌های سیمان متعدد کشور بعد از سیمان کرمان راهی سیمان تهران شد و مدتی هم مدیریت این مجموعه را که بزرگ‌ترین کارخانه سیمان کشور محسوب می‌شود هم بر عهده گرفت. پس از این او بعد از چند دهه فعالیت عملیاتی در صنعتی به عنوان دبیر انجمن تولیدکنندگان صنعت سیمان انتخاب شد و در این مجموعه هم اقدامات مهمی انجام داد مانند برگزاری جشن یادواره 70 سال صنعت سیمان و تجلیل از بزرگان این صنعت و انتشار کتابی از شرح احوال پیشکسوتان این صنعت. همچنین در دوره‌ای که او دبیر انجمن بود، برنامه‌ریزی دقیقی برای رشد و توسعه صنعت سیمان تدوین شد که حاصل آن افزایش تولید سیمان از 35 میلیون تن در سال به 70 میلیون تن در سال 1390 بود.
جلال صفارزاده در دوران کاری خود ابتکارات و نوآوری‌های بسیار زیادی هم در صنعت سیمان انجام داده که یکی از آن‌ها تولید نوع خاصی از سیمان و بی‌نیازی کشور به واردات آن بوده است. خود او دراین‌باره گفته است: «در تولید سیمان‌های حفاری (سیمان چاه نفت) فعالیت زیادی در آزمایشگاه کرده‌ام و در این راه توفیقاتی به دست آمد که این نوع سیمان از خارج وارد نشود. همچنین سیمان نوع چهار را اولین بار در سیمان دورود برای سد بوکان تولید کردم که آن هم مورد تایید خارجی‌ها قرار گرفت.»
او بعد از بازنشستگی از سال 1385 نوشتن کتاب را هم شروع کرد. خود او می‌گوید: «من از نوجوانی علاقه بسیاری به نوشتن داشتم اما بعد از بازنشستگی به این فکر کردم که وقت نوشتن از تجربه‌های سال‌ها کار و زندگی است برای همین اول کتاب «مدیر کارخانه» را نوشتم و بعد هم کتاب دومم «فرزندخوانده» بود که شرح زندگی خودم بود. مدتی بعد از نوشتن این کتاب‌ها به دلیل علاقه به صنایع دنبال مطالعه کتابی جامع در حوزه تاریخ صنایع ایران و روند شکل‌گیری صنایع در ایران بودم ولی هرچه در کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها گشتم کتاب کاملی در این زمینه پیدا نکردم و همین موضوع جرقه نوشتن کتاب «تاریخ صنایع ایران» را در ذهنم زد؛ کتابی 3 جلدی که در آن به تاریخ شکل‌گیری صنایع و کارآفرینان برتر ایران پرداخته شد.» جلال صفارزاده به غیر از این کتاب‌ها، کتاب‌های «تاریخ صنعت سیمان»، «تاریخچۀ دانشگاه‌های ایران»، «کودکان کار»، «ایران خانۀ ما»، «بهار سده پانزدهم»، «فلاسفه شرق و غرب» و «گنج رایگان» را نوشته است.

سید کمال آقایی

کفش‌های لوبوتن با کف قرمز

0
کفش‌های لوبوتن با کف قرمز

دستاورد صنعت / کریستین لوبوتن (Christian Louboutin)، طراح کفش فرانسوی و خالق کفش‌های مشهور با کف قرمز، یکی از برجسته‌ترین و موفق‌ترین طراحان کفش در جهان است. او در ۷ ژانویه ۱۹۶۳ در پاریس متولد شد و از همان دوران کودکی علاقه شدیدی به هنر و مد داشت. مسیر زندگی او پر از ماجراجویی، نوآوری و لحظات الهام‌بخش است که منجر به خلق کفش‌هایی شد که به نماد تجمل و سبک پوشش تبدیل شده‌اند. بسیاری از برندها پس از او، تلاش کرده‌اند که شیوه‌اش را در دنیای مد، تقلید کنند. با این حال، لوبوتن با کف قرمز و دنیایی از تجربه، همواره یک برند سرشناس و ماندگار بوده است.
لوبوتن در خانواده‌ای بزرگ شد که او را به سمت هنر تشویق می‌کرد. او از همان کودکی، علاقه زیادی به طراحی و رنگ‌ها داشت و این علاقه را به شکل‌های مختلفی به نمایش می‌گذاشت. در ۱۲ سالگی، اولین جرقه علاقه‌اش به کفش‌سازی زمانی زده شد که به موزه‌ای رفت و تابلویی دید که نشان می‌داد زنان از پوشیدن کفش‌های خاصی در موزه منع شده بودند. این ممنوعیت باعث شد لوبوتن جوان به فکر طراحی کفش‌هایی بیفتد که منحصر به فرد باشند. در واقع، ایده ایجاد یک برند از همان زمان در ذهنش شکل گرفت. هر چند مدت‌ها زمان برد، اما در نهایت توانست به ایده‌اش رنگ واقعیت ببخشد.

آغاز مسیر حرفه‌ای: از یادگیری تا نوآوری
لوبوتن در ۱۶ سالگی، مدرسه را رها کرد تا به دنبال رویاهای خود در دنیای مد و طراحی برود. او کار خود را با کارآموزی در خانه‌های مد معروف پاریس، از جمله Charles Jourdan، آغاز کرد. تجربه کار در این خانه‌ها او را به دنیای طراحی کفش‌های لوکس و مد وارد کرد و به او مهارت‌های پایه‌ای لازم برای تبدیل شدن به یکی از برترین طراحان دنیا را آموخت. در واقع او مسیر آینده‌اش را تشخیص داده بود و تلاش می‌کرد هم‌سو با همین مسیر، مهارت‌هایی را بیاموزد. بخت هم با او یاد بود و توانست با بهترین طراحان لباس و مد همراه شود و به این ترتیب، آینده‌اش در دنیای مد، تضمین شد.
او اصرار داشت که برندی برای خودش راه‌اندازی کند که هم فاخر باشد و هم مورد پسند افراد در طبقه بالادست جامعه قرار بگیرد. به این ترتیب، از طریق آموختن مهارت‌های تازه، قدم‌های جدی‌تری در این زمینه برداشت و سرانجام توانست برند مورد نظر خودش را راه‌اندازی کند.

هنر کفش‌سازی لوکس
در سال ۱۹۹۱، کریستین لوبوتن برند خود را با نام خودش تأسیس کرد. اولین بوتیک او در پاریس افتتاح شد و خیلی زود با ارائه کفش‌هایی با طراحی منحصر به فرد، توانست نظر مشتریان سطح بالا و افراد مشهور در دنیای مد را جلب کند. در واقع نام او خیلی زود در فهرست بهترین‌های دنیای مد قرار گرفت.
یکی از ویژگی‌های کلیدی کفش‌های او که به سرعت به امضای او تبدیل شد، کف قرمز بود. این ایده به طور تصادفی شکل گرفت؛ روزی که لوبوتن یکی از طراحی‌های خود را بررسی می‌کرد، احساس کرد که چیزی در کفش کم است. به طور ناگهانی، از لاک قرمز یکی از همکارانش استفاده کرد و کف کفش را با آن رنگ کرد. این تغییر ساده به سرعت به نماد برند کریستین لوبوتن تبدیل شد. در واقع یک ایده لحظه‌ای و آنی، به یک نشان همیشگی برای برند لوبوتن تبدیل شد. او توانست با همین تغییر ساده، برندش را از سایر برندها، متمایز کند. همین تمایز، چیزی بود که طبقه متوسط رو به بالا نیاز داشت و از آن استقبال می‌کرد. در واقع، بسیاری از مواقع، این ایده‌های ساده و یک‌خطی هستند که می‌توانند تحولاتی بزرگ ایجاد کند.

موفقیت جهانی و گسترش برند
کفش‌های لوبوتن به سرعت در بین افراد مشهور، سلبریتی‌ها و اشراف‌زادگان محبوب شدند. شخصیت‌های مطرحی مانند مدونا، بیانسه و سارا جسیکا پارکر از کفش‌های او در رویدادهای بزرگ استفاده می‌کردند و بسیاری از کسانی‌که طرفدار این چهره‌ها بودند، با تماشای این برند در تن آن‌ها، وسوسه می‌شدند که از این برند خریداری کنند. در واقع لوبوتن با لوکس بودن، مترادف و هم‌معنی شد. هر جفت کفش لوبوتن ترکیبی از هنر، خلاقیت و تجمل است که نه تنها برای پوشیدن بلکه به عنوان یک اثر هنری هم مورد تحسین قرار می‌گیرد.
با موفقیت جهانی، برند کریستین لوبوتن گسترش یافت و محصولات دیگری هم به مجموعه‌های او اضافه شدند؛ از جمله کیف‌های دستی و محصولات چرمی. اما کفش‌های او همواره در قلب برند باقی ماندند و توانستند جایگاه ویژه‌ای در دنیای مد به دست آورند و همواره مورد پسند مشتریان بود. خودش هم متوجه این مسئله شده بود و تلاش می‌کرد تمرکز خودش را روی همان کفش‌ها حفظ کند و به این ترتیب کفش‌های لوبوتن در دنیای مد ماندگار شدند.

تاثیرگذاری در دنیای مد و هنر
کریستین لوبوتن فقط یک طراح کفش نیست؛ او یک هنرمند و پیشرو در دنیای مد است که همواره به دنبال نوآوری و شکستن مرزهای خلاقیت بوده است. کفش‌های او نه تنها به عنوان نمادی از تجمل و زیبایی شناخته می‌شوند، بلکه هر جفت کفش یک داستان و پیام خاص را منتقل می‌کند. به همین دلیل است که مشتریان همیشه نسبت به محصولات او تمایل و رغبت نشان داده‌اند و تلاش کرده‌اند از این محصول خریداری کنند.

فعالیت‌های خیریه و اجتماعی
اگرچه کریستین لوبوتن بیشتر به عنوان طراح کفش‌های لوکس شناخته می‌شود، اما او همچنین در فعالیت‌های خیریه مختلف هم شرکت داشته است. او اعتقاد دارد که موفقیت باید با مسئولیت اجتماعی همراه باشد و به همین دلیل در پروژه‌های مختلفی که به کودکان و جوانان نیازمند کمک می‌کنند، مشارکت دارد.
کفش‌های کریستین لوبوتن به دلیل طراحی منحصربه‌فردشان در فرهنگ عمومی هم جایگاه خاصی پیدا کرده‌اند. از حضور در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی گرفته تا موزیک ویدیوها و حتی ذکر شدن در اشعار آهنگ‌های معروف، این کفش‌ها به نمادی از شکوه و استایل بدل شده‌اند. به همین دلیل است که مشتریان دیوانه‌وار خود را تسلیم این برند می‌کنند.

درسی برای کارآفرینان و طراحان جوان
کریستین لوبوتن با طراحی‌های نوآورانه و استفاده هوشمندانه از جزئیات ساده مانند کف قرمز، نشان داده است که موفقیت در دنیای مد نیازمند خلاقیت، نوآوری و توجه به جزئیات است. او با الهام گرفتن از تجربیات شخصی و فرهنگ‌های مختلف توانسته است برندی جهانی بسازد که به یکی از نمادهای مد در سطح بین‌المللی تبدیل شود. در واقع، لوبوتن فراتر از یک برند است و برای همیشه به بخشی از فرهنگ تبدیل شده است. این همان چیزی است که بسیاری از برندهای فعال در عرصه مد به دنبالش هستند.
کریستین لوبوتن یکی از برجسته‌ترین و موفق‌ترین طراحان کفش در جهان است. با ترکیب خلاقیت، تجمل و هنر، او توانسته است برندی بسازد که نه تنها در دنیای مد جایگاه خاصی دارد، بلکه تأثیرات اجتماعی و فرهنگی قابل توجهی هم به جا گذاشته است. کفش‌های او با کف قرمز، نمادی از زیبایی، قدرت و تجمل هستند و هر جفت کفش، داستانی از هنر و عشق به طراحی را با خود حمل می‌کند. همین امر باعث شده که همواره مورد توجه مردم واقع شود.
منبع: آینده نگر

نیروگاه‌های بادی ایران

0
نیروگاه‌های بادی ایران

دستاورد صنعت / در حال حاضر ظرفیت نصب شده نیروگاههای بادی کشور به ۳۷۰ مگاوات رسیده است و در ۸ ماه نخست امسال (تا اواسط آبان) انرژی تولیدی این نیروگاهها بیش از ۸۰۰ میلیون کیلووات ساعت بوده است. با توجه به اطلس باد و شرایط اقلیمی کشور ایران، بیشترین مقدار تولید این نیروگاهها در ایام اوج بار تابستان یعنی ماههای تیر و مرداد اتفاق می‌افتد.
به گزارش توانیر، سه دهه از بهره‌برداری نخستین نیروگاه بادی ایران و خاورمیانه در شهر منجیل استان گیلان می‌گذرد. راه‌اندازی اولین مزرعه بادی ایران با توربین‌هایی ممکن شد که از کشور دانمارک وارد شدند. اما محققان و صنعتگران کشورمان در طول سال‌ها برای بومی‌سازی تکنولوژی مورد نیاز راه‌اندازی نیروگاه‌های بادی تلاش کردند، تا اینکه در دهه ۹۰ به موفقیت در زمینه بومی‌سازی بیش از ۷۰ درصد قطعات توربین بادی نصب‌شده در مزرعه بادی کهک دست یافتند.
افزایش مصرف سوخت برای تولید برق و ناترازی انرژی در کشور، ضرورت حرکت به سمت توسعه تولید انرژی‌های تجدیدپذیر برای تنوع‌بخشی به سبد تولید برق را دوچندان می‌کند. بر اساس برنامه هفتم پیشرفت، دولت متعهد به ساخت ۱۰ هزار مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر در سال‌های این برنامه است اما وزارت نیرو قصد دارد برنامه‌ریزی‌ برای ساخت ۳۰ هزار مگاوات نیروگاه‌های تجدیدپذیر تا پایان برنامه هفتم پیشرفت را در دستور کار قرار دهد.
هر چند اغلب استان‌های ایران دارای سهمی در تولید برق از انرژی‌های تجدیدپذیر هستند اما در این گزارش با معروفترین و بزرگترین نیروگاه‌های بادی ایران آشنا می‌شویم:
نیروگاه بادی سیاهپوش قزوین بزرگترین نیروگاه بادی کشور
نیروگاه بادی سیاهپوش در بزرگراه قزوین- رشت، جاده لوشان به طارم، سه کیلومتر بعد از روستای سیاهپوش، جنب شهرک صنعتی طارم قرار گرفته است. این نیروگاه در شهریور ۹۷ به عنوان بزرگترین نیروگاه بادی کشور به ظرفیت ۶۱.۲ مگاوات در منطقه سیاهپوش قزوین افتتاح شد. نیروگاه سیاهپوش در تنگه (V) شکل بین دشت قزوین و رشته‌کوه‌های البرز قرار گرفته و به دلیل اختلاف دمای این دو منطقه، از نیروی باد مناسب حداقل برای ۶ ماه سال برخوردار است.
این نیروگاه بادی ۶۱.۲ مگاواتی که در یکی از منحصربفردترین مناطق دارای تونل‌های بادی جهان و در مرز سه استان زنجان، قزوین و گیلان واقع شده است، مشتمل بر ۱۸ واحد توربین بادی به ظرفیت ۳.۴ مگاوات در سطح ۳۰۰ هکتار است که قابلیت تولید برق به میزان ۲۱۴ هزار مگاوات ساعت در سال را دارا بوده و سالیانه در مصرف گاز طبیعی و آب به ترتیب ۴۵ میلیون مترمکعب و ۳۵ هزار مترمکعب صرفه‌جویی می‌نماید. همچنین در فرایند تولید برق در مقایسه با نیروگاه‌های فسیلی، از انتشار گاز دی‌اکسیدکربن به محیط زیست به میزان ۱۱۰ هزار تن در سال جلوگیری می‌کند که معادل کاشت ۱۱ هزار هکتار جنگل‌کاری و حذف آلودگی ۲۲ هزار خودرو است.
در این مزرعه بادی از توربینهای بدون گیربکس آهن‌ربای دائم، مبدل کامل (Direct Drive) با ارتفاع ۸۳.۵ متر و قطر پره ۱۰۸ متر نصب شده است. این نیروگاه بادی از توانایی تولید برق برای بیش از ۲۵۰ هزار نفر معادل ۷۵ هزار خانوار برخوردار است.

نیروگاه بادی کهک قزوین
نیروگاه بادی کهک، نخستین نیروگاه بادی در کشور است که با استفاده از توربین‌های بادی ۲.۵ مگاواتی احداث شده است. ظرفیت این نیروگاه که در تابستان ۱۳۹۳ در منطقه کهک استان قزوین افتتاح شد، در فاز اول ۵ مگاوات بوده و فاز دوم ۲۰ مگاوات و در فاز سوم ۳۰ مگاوات به بهره برداری رسید. مزرعه بادی کهک بزرگترین نیروگاه بادی احداث‌شده توسط بخش غیردولتی مجموعا به ظرفیت ۵۵ مگاوات مشتمل بر ۲۲ واحد توربین ۲.۵ مگاواتی است. بیش از ۷۰ درصد قطعات توربین بادی نصب‌شده در مزرعه بادی کهک بومی‌سازی شده است.

نیروگاه بادی آقکند میانه
نیروگاه بادی آقکند به ظرفیت ۵۰ مگاوات در منطقه آقکند شهرستان میانه در استان آذربایجان شرقی و بزرگترین نیروگاه بادی شمال غرب کشور است که با استفاده از فن‌آوری بومی‌سازی‌شده احداث شده است. با فعالیت این نیروگاه بادی عظیم، علاوه ‌بر تأمین برق مطمئن برای بیش از ۴۳ هزار مشترک در بخش خانگی، شاهد کاهش انتشار حدود ۸۳ هزار و ۵۹۰ تُن گاز گلخانه‌ای خواهیم بود که از دستاوردهای زیست‌محیطی این نیروگاه محسوب می‌شود. نیروگاه بادی آقکند با تزریق بیش از ۱۲۹ گیگاوات‌ساعت انرژی به شبکه سراسری برق کشور، مانع از مصرف ۳۶ میلیون مترمکعب سوخت فسیلی در سال خواهد شد.

نیروگاه بادی میل نادر زابل
بر اساس اطلس باد کشور، یکی از بادخیزترین مناطق دنیا در مرز ایران و افغانستان واقع شده و میل نادر در همین منطقه قرار گرفته است؛ ناحیه ای گسترده که تحت تاثیر باد هرات بر اثر پدیده‌ای جوی به نام مونسون از شبه‌قارۀ هند رشد کرده، بادهای ۱۲۰ روزه سیستان را در تابستان پدید آورده و این منطقه را به یکی از بهترین مکان‌های دنیا برای تولید برق بادی تبدیل کرده است.
یکی از بزرگترین تونل‌های بادی جهان در مرز مشترک ایران و افغانستان و یکی از پرپتانسیل‌ترین و قوی‌ترین مناطق بادخیز در جهان در مرز ایران و افغانستان به ظرفیت ۳۰ هزار مگاوات شناسایی شده که حدود ۲۵ هزار مگاوات از ظرفیت این منطقه بادخیز بزرگ در خاک افغانستان و نزدیک به ۵۰۰۰ مگاوات از آن در خاک ایران قرار دارد.
ساخت نیروگاه بادی میل نادر به مساحت تقریبی ۱۰۰۰ هکتار در شمال غرب زابل به ظرفیت ۵۰ مگاوات شامل ۲۰ واحد توربین بادی ۲.۵ مگاواتی با تکنولوژی روز توربین‌های بادی جهانی و قابل کارکرد در شرایط گرد و غبار و دمای بالا، در سال ۱۳۹۹ آغاز و در خرداد ۱۴۰۳ به بهره‌برداری رسمی رسید. این نیروگاه سالانه ۲۱۰ هزار مگاوات ساعت برق تولید می‌کند که معادل ۷۰ درصد مصرف برق سه کارخانه سیمان سیستان، خاش و تیس در استان سیستان و بلوچستان است.
منطقه میل نادر از زمین‌های همواری برخوردار است و بررسی‌ها نشان می‌دهد منحنی باد در حال وزش در میل نادر در زمان اوج بار مصرف برق کشور یعنی اواسط خرداد تا اواخر شهریور به بالاترین حد ممکن می‌رسد که می‌تواند پاسخگوی بخشی از نیاز برق منطقه در فصل گرم سال باشد.
نیروگاه میل نادر زابل سالانه از انتشار حدود ۱۴۰ تن دی اکسید کربن در سال جلوگیری می کند. هم اینک ظرفیت تجدیدپذیر در حال بهره‌برداری سیستان و بلوچستان معادل ۶۰ مگاوات است که ۵۰ مگاوات آن متعلق به نیروگاه بادی میل نادر زابل است که در دولت سیزدهم احداث و به بهره برداری رسیده است.

مزرعه بادی منجیل
نخستین نیروگاه بادی ایران و خاورمیانه در سال ۱۳۷۳ با نصب نخستین توربین ۳۰۰ کیلوواتی دانمارکی در شهر منجیل آغاز به کار کرد. به تدریج با نصب توربین‌های بیشتر در همان سایت و سایت‌های مجاور، این مزرعه بادی توسعه یافت. کارفرمای پروژه سازمان انرژی اتمی بود و همزمان نیز قراردادی با شرکت صبا نیرو برای انتقال تکنولوژی (بالاترین ظرفیت نصب شده آن ۶۶۰ کیلووات) منعقد شد.
توربین‌های این مزرعه بادی کوچک هستند و طول و قطر پره‌های آن‌ها به ترتیب در حدود ۱۷ و ۳۴ متر است. در این مزرعه حدود ۱۳۰ توربین متنوع در حال کار کردن است و مجموعا ظرفیت نصب شده آن به ۴۴مگاوات است.

مزرعه بادی بینالود نیشابور
در سطح نیروگاه‌های شناخته‌شده در سطح جهان، نیروگاه بینالود یکی از چند نیروگاه متمایز دنیا است. وجه تمایز این است که در این مزرعه بادی، در تابستان بیشتر باد می‌آید و در نتیجه، تولید برق این نیروگاه در تابستان که اوج مصرف برق است، در پیک تولید قرار دارد. مقدمات راه‌اندازی نیروگاه بادی بینالود از سال ۱۳۷۴ شروع شد. مزرعه بادی بینالود نیشابور بوسیله سازمان انرژی‌های نو ایران ساخته شده است.
این طرح در سال ۱۳۸۱ آغاز و در سال ۱۳۸۶ در مساحت حدود ۷۰۰ هکتار به تعداد ۴۳ توربین رسید. ظرفیت هر کدام از توربین‌ها مشابه نیروگاه منجیل، ۶۶۰ کیلووات و برق تولیدی آن ۲۸ مگاوات است. مزرعه نیروگاه بادی بینالود در سایت کنوانسیون تغییرات اقلیمی (UNFCCC) سازمان ملل به ثبت رسیده است.

نیروگاه های بادی خواف
چند نیروگاه بادی در منطقه بادخیز خواف استان خراسان رضوی با مجموع ظرفیت حدود ۱۵ مگاوات با هدف صرفه‌جویی در مصرف سوخت و صرفه‌جویی در مصرف آب و همچنین برای عدم انتشار گاز دی‌اکسیدکربن اجرا شده است.

نیروگاه بادی درح سربیشه خراسان جنوبی
نخستین نیروگاه بادی ۱۰ مگاواتی استان خراسان جنوبی شامل ۴ توربین ۲.۵ مگاواتی در مساحت ۵۲۰ هکتار با مجموع سرمایه گذاری به ارزش ۳۷۵۰ میلیارد ریال در بخش نیروگاهی توسط بخش خصوصی در منطقه درح شهرستان سربیشه خراسان جنوبی ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ به بهره‌برداری رسیده و تولید سالیانه این نیروگاه بالغ بر ۲۵ میلیون کیلووات ساعت است که در فصل پیک مصرف برق، کمک بسیاری به تقویت شبکه برق استان خراسان جنوبی می‌کند.
با بهره‌برداری از این نیروگاه، سالانه از مصرف بالغ بر ۷.۳۶ میلیون مترمکعب معادل گاز طبیعی و انتشار ۱۷۸۸۴.۸ تن آلاینده‌های زیست محیطی جلوگیری شده و باعث صرفه‌جویی ۵۷۰۲.۴ مترمکعب آب در فرآیند تولید برق می‌شود.

مقالات محبوب