خانه بلاگ صفحه 11

احتمال پایان روزی های خوش طلا

0
احتمال پایان روزی های خوش طلا
xr:d:DAF09KtDVjw:2348,j:1237784054290474248,t:24022802

دستاورد صنعت / در شرایطی که در سه سال گذشته ارزش طلا تقریبا دو برابر شده شورای جهانی طلا احتمال داده که روند صعودی طلا متوقف شود و باعث افت بلندمدت آن شود.
شورای جهانی طلا در تحلیلی نوشت: در صورتی که چشم‌اندازهای تاریخی را در فضای کنونیِ پیرامون طلا لحاظ بکنیم، می‌توان انتظار داشت که فلز زرد در کوتاه مدت تا میان مدت تحت فشار قرار بگیرد.
به گزارش بیزینس‌لاین، «رِی جیا» رئیس واحد تحقیقات چین در شورای جهانی طلا در تحلیلی نوشت: با مرور چشم‌انداز تاریخی و توجه به روند نزولی گذشته طلا، برخی رویدادها ممکن است که روند صعودی فلز زرد طی چند سال اخیر را کُند بکند و این در حالی است که برخی تحولات دیگر می‌تواند به افول طولانی‌مدت آن دامن بزند.

سناریوی افول طلا
طبق این تحلیل، در صورت تعدیل مخاطرات ژئوپلیتیکی یا تجاری، روند نزولی طلا محتمل است؛ دلار تقویت می‌شود و شتاب در تقاضا برای سرمایه‌گذاری در طلا از طریق خریدهای بانک مرکزی، صندوق‌های قابل معامله و معاملات خرده‌فروشی تضعیف خواهد شد.
به گفته وی، «افت پایدار قیمت طلا نیازمند تغییر ساختاری بزرگی است که البته محتمل نیست اما سه سناریو می‌تواند طلا را به سمت افول درازمدت سوق دهد.»
این سناریوها عبارتند از: کاهش تقاضای بانک‌های مرکزی، ورود سایر دارایی‌ها به گود رقابت شدید با طلا، تضعیف اشتیاق مصرف‌کنندگان به فلز زرد و افزایش چشمگیر عرضه طلا.
جیا می‌گوید: احتمال وقوع مولفه‌های مذکور که می‌تواند طلا را وارد بازار خرسی(روند نزولی) بکند، پایین است. بازارها افت و خیز دارند و تعدیل در شتاب‌گیری اخیر طلا، برخی سرمایه‌گذاران را نگران کرده است.
در حال حاضر، بدهی دولت‌های جهان در حال افزایش است؛ به ویژه در آمریکا و رقابت بین قدرت‌های بزرگ می‌تواند همچنان به مخاطرات اقتصادی یا ژئوپلیتیکی دامن بزند.
به گفته تحلیلگر شورای جهانی طلا، «با توجه به این شرایط،‌ معتقدیم که نقش طلا به عنوان یک دارایی راهبردی که ریسک پرتفوی را متنوع کرده و عملکرد آن را بهبود می‌بخشد، همچنان درخشان خواهد بود.»
جیا می‌گوید که طلا در سال‌های اخیر روند صعودی ممتدی را تجربه کرده است. به گفته وی، قیمت فلز زرد پس از آنکه در سوم نوامبر ۲۰۲۲ میلادی (۱۲ آبان ۱۴۰۱) به یک هزار و ۴۲۹ دلار تنزل پیدا کرد، تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵(۹ تیر ۱۴۰۴) بیش از دوبرابر افزایش یافت و روی ۳۲۸۷ دلار پایدار شد؛ این یعنی طلا در این بازه، ۶۸ بار سقف تازه‌ای را ثبت کرده است.
عمده دلیل این صعود چشمگیر، خرید دائمی بانک‌های مرکزی و همچنین افزایش مخاطرات ژئوپلیتیکی و تجاری اخیر بوده است. با این حال، از آغاز سه ماهه دوم امسال، شتاب صعودی طلا تعدیل شده است.
تحلیلگر شورای جهانی طلا افزود: در طول سه‌ماهه دوم، طلا ۵.۵ درصد رشد داشت. هرچند این رقم با هر متر و معیاری، رشد قابل قبولی محسوب می‌شود اما در مقایسه با رشد ۱۹ درصدی در سه ماهه نخست، به مراتب ضعیف به شمار می‌رود.
پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا از تعرفه‌های جدید رونمایی کرد و سرمایه‌گذاران را به سمت دارایی‌های امن سوق داد، قیمت طلا بیش از یک درصد افزایش پیدا کرد.
طلای لحظه‌ای کار خود را روی ۳۳۵۶.۹۳ دلار به پایان رساند و این در حالی بود که معاملات آتی فلز زرد در بازار آمریکا اندکی بالاتر و با رشد ۱.۴ درصدی، با قیمت ۳۳۷۱.۲۰ دلار انجام شد.

پنج دوره نزولی بزرگ
تحلیل شورای جهانی طلا در حالی منتشر شده است که پیش‌تر شرکت تحقیقاتی «بی‌ام‌آی»، «سیتی‌بانک» و موسسه «Motilal Oswal Wealth Management» مستقر در هند، اعلام کردند که روند صعودی طلا در سال‌های اخیر، احتمالا به پایان رسیده است.
جیا می‌گوید که از زمان فروپاشی سیستم «برتون وودز» در سال ۱۹۷۱، یعنی زمانی که نرخ برابری ثابت طلا با دلار متوقف شد، فلز زرد پنج رکود بزرگ را پشت سر گذاشته است.
نظام برتون وودز یک سیستم مالی بین‌المللی بود که پس از جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۴ در شهر برتون وودز، نیوهمپشایر، ایالات متحده آمریکا پایه‌گذاری شد. هدف اصلی این نظام ایجاد ثبات در نظام پولی بین‌المللی و جلوگیری از بحران‌های اقتصادی مشابه بود. در این نظام، دلار آمریکا به عنوان ارز اصلی و معیار برای سایر ارزها در نظر گرفته شد و کشورهای عضو موظف بودند ارزش پول خود را در برابر دلار تثبیت کنند.
به نوشته شورای جهانی طلا «در جریان این ادوار نزولی، ما متوجه برخی رویه‌های مشترک شدیم. عمده افت قیمت به روند افزایشی «هزینه فرصت» مرتبط با نرخ واقعی بهره و دلار بود که تحت تاثیر رونق اقتصادی یا افزایش سریع نرخ بهره از سوی فدرال رزرو رقم خورد. در چنین مقاطعی، سرمایه‌گذاران به طور معمول برای تحصیل سود بالاتر، دارایی‌هایی را ترجیح می‌دهند که ریسک سرمایه‌گذاری بالاتری دارند.»
مولفه دیگر، کاهش مخاطرات و ابهامات بود. به گفته جیا «در اکثر پنج رکود بزرگ طلا که مورد مطالعه قرار گرفته است، تنش‌های ژئوپلیتیکی تعدیل شد، اقتصادها عملکرد بهتری داشتند و تورم در بازارهای بزرگ کاهش یافت. این شرایط اغلب با تقویت بازار بورس و فاصله گرفتن سرمایه‌گذاران از طلا تلاقی داشت.»
شورای جهانی طلا در پایان نوشت که در برخی موارد، افت شتاب‌ همچنین می‌تواند به تضعیف قیمت طلا منجر شود؛ به لحاظ تاریخی، افزایش فروش طلا توسط بانک‌های مرکزی یا خروج سرمایه از صندوق‌های قابل معامله طلا، فشار منفی بر طلا را تشدید می‌کند.

خاموشی بلای جان صنعت فولاد

0
خاموشی بلای جان صنعت فولاد

الهام دیمین- دستاورد صنعت / صنعت فولاد در اقتصاد ایران جایگاه ویژه‌ای دارد و نقشی اساسی در توسعه صنعتی، ایجاد اشتغال و تأمین نیازهای ساختاری ایفا می‌کند. این صنعت نه‌تنها تامین‌کننده مواد اولیه بسیاری از صنایع پایین‌دستی (از جمله ساختمان، خودروسازی و صنایع تولیدی) است، بلکه سهم قابل توجهی نیز در صادرات غیرنفتی و ارزآوری برای کشور دارد. بر اساس برنامه‌های راهبردی کشور، از جمله سند چشم‌انداز ۱۴۰۴، صنعت فولاد به عنوان یکی از پیشران‌های اقتصادی مورد توجه قرار گرفته و اهداف کمّی و کیفی بلندپروازانه‌ای برای آن تعیین شده است. از جمله این اهداف، دستیابی به ظرفیت تولید ۵۵ میلیون تن فولاد خام در سال ۱۴۰۴ و کسب رتبه هفتم جهانی در تولید این محصول استراتژیک بود. تحقق این اهداف علاوه بر افزایش تولید، در گرو توسعه زیرساخت‌های انرژی و مواد اولیه، سرمایه‌گذاری پایدار و رفع موانع ساختاری بوده است.
در سال‌های گذشته، صنعت فولاد ایران پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای داشته و توانسته است با وجود تحریم‌های بین‌المللی و محدودیت‌های اقتصادی، جایگاه خود را در میان تولیدکنندگان بزرگ فولاد جهان تثبیت کند. با این حال، مشکلات داخلی نظیر نارسایی‌های زیرساختی در بخش انرژی، سیاست‌های دولتی بعضاً ناسازگار با منافع تولیدکنندگان، نوسانات سیاست‌های ارزی و قیمت‌گذاری دستوری، چالش‌هایی جدی بر سر راه این صنعت ایجاد کرده است. از سوی دیگر، تغییرات بازار جهانی فولاد، افت‌وخیز قیمت‌های بین‌المللی و رقابت منطقه‌ای، بر وضعیت صادرات و درآمدهای ارزی فولادسازان ایرانی تأثیر گذاشته است.
این مقاله با رویکردی تحلیلی به بررسی وضعیت کنونی صنعت فولاد ایران و چالش‌های عمده آن می‌پردازد. ابتدا مروری بر آخرین آمارها و دستاوردهای این صنعت صورت می‌گیرد تا تصویری روشن از جایگاه فعلی ایران در صحنه فولاد جهان ترسیم شود. سپس در بخش تحلیل، محورهای اساسی که بر عملکرد و پایداری صنعت فولاد موثرند در نه زیربخش مورد بررسی قرار می‌گیرند، از میزان تحقق اهداف چشم‌انداز ۱۴۰۴ گرفته تا مسائل مرتبط با تأمین انرژی، سیاست‌های دولتی در حوزه مسکن، وضعیت اشتغال و بهره‌وری نیروی انسانی. در نهایت، در بخش نتیجه‌گیری و پیشنهادها، راهکارهای عملی و سیاستی برای رفع موانع و تقویت پایداری صنعت فولاد ارائه خواهد شد. هدف این است که مجموعه مباحث مطرح‌شده، تصویری جامع از چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌روی صنعت فولاد ایران را ارائه کرده و توصیه‌هایی جهت ارتقای رقابت‌پذیری و توسعه پایدار این صنعت حیاتی فراهم آورد.

مروری بر وضعیت موجود و آمارهای صنعت فولاد ایران
ایران در حال حاضر یکی از تولیدکنندگان بزرگ فولاد در سطح جهان به شمار می‌رود. طبق آمارهای جدید، تولید سالانه فولاد خام کشور در سال‌های اخیر عموماً در بازه ۳۰ تا ۳۵ میلیون تن قرار داشته است. هرچند این رقم هنوز فاصله قابل توجهی با هدف ۵۵ میلیون تنی تعیین‌شده در سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ دارد، اما رشد تولید فولاد ایران نسبت به دو دهه گذشته چشمگیر بوده و کشور توانسته است با این میزان تولید، جایگاه دهمین تولیدکننده فولاد جهان را به خود اختصاص دهد. این ارتقاء جایگاه، برای کشوری که تا پیش از این در رده‌های پایین‌تر تولید جهانی بود، یک موفقیت صنعتی محسوب می‌شود.
از منظر ظرفیت‌سازی، مجموع ظرفیت نصب‌شده تولید فولاد ایران تا سال ۱۴۰۳ به حدود ۴۵ میلیون تن در سال رسیده است. این بدان معناست که کشور از منظر ظرفیت اسمی به هدف ۵۵ میلیون تن نزدیک‌تر شده، هرچند بهره‌برداری عملیاتی از این ظرفیت به علت محدودیت‌هایی نظیر تأمین انرژی و مواد اولیه کمتر بوده و تولید واقعی پایین‌تر مانده است. برای مثال، در سال ۱۴۰۰ ظرفیت اسمی فولاد کشور بیش از ۴۴ میلیون تن بود اما تولید واقعی فولاد خام به حدود ۲۸ میلیون تن کاهش یافت که یکی از علل اصلی آن، قطعی گسترده برق و گاز در واحدهای احیای مستقیم و فولادسازی طی فصول گرم و سرد سال بود. روند مشابهی نیز در سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ مشاهده شد؛ هرچند ظرفیت‌ها افزایش یافتند، اما تولید عملی به دلیل کمبود انرژی و سایر موانع، نتوانست متناسب با ظرفیت رشد کند.
در حوزه محصولات فولادی (اعم از محصولات طویل مانند میلگرد و تیرآهن و محصولات تخت مانند ورق)، ایران اکنون علاوه بر تأمین نیازهای داخلی، یک صادرکننده مهم در منطقه محسوب می‌شود. در سال‌های اخیر سهم قابل توجهی از تولید فولاد کشور به بازارهای صادراتی اختصاص یافته و درآمد ارزی چشمگیری ایجاد کرده است. به طور نمونه، ارزش صادرات زنجیره فولاد ایران در سال ۱۴۰۲ حدود ۷ تا ۸ میلیارد دلار گزارش شده است که نقشی کلیدی در بهبود تراز تجاری غیرنفتی کشور ایفا می‌کند. هرچند این رقم نیز با هدف‌گذاری صادرات ۲۰ میلیون تن فولاد (معادل حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دلار در قیمت‌های جهانی) در افق ۱۴۰۴ فاصله دارد، اما نشان‌دهنده ظرفیت ارزآوری بالای این صنعت است.
از منظر جایگاه جهانی، صنعت فولاد ایران اکنون سهمی نزدیک به ۲ درصد از تولید فولاد دنیا را در اختیار دارد. این در حالی است که هدف ترسیمی در سند چشم‌انداز، کسب حدود ۳.۵ درصد از تولید جهانی بود. همچنین ایران بر اساس اهداف چشم‌انداز قرار بود به رتبه هفتم تولید فولاد جهان نائل شود، اما جایگاه فعلی کشور سه پله پایین‌تر (حدود رتبه دهم) است. به عبارت دیگر، صنعت فولاد کشور برای تحقق اهداف تعیین‌شده، نیازمند جهشی حدود ۲۰ میلیون تنی در تولید و ارتقای چند پله‌ای در رده‌بندی جهانی بود که تاکنون محقق نشده است.
در زمینه مواد اولیه، ایران از نظر ذخایر سنگ‌آهن (ماده اولیه اصلی تولید فولاد) وضعیت قابل قبولی دارد، هرچند چالش‌هایی نیز در این حوزه به چشم می‌خورد. ذخایر زمین‌شناسی سنگ‌آهن ایران حدود ۵ میلیارد تن برآورد شده که از این مقدار حدود ۳.۳ میلیارد تن ذخیره قطعی است. با این حال، برای پشتیبانی تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در سال، تأمین سنگ‌آهن کافی یک دغدغه است؛ محاسبات نشان می‌دهد برای چنین ظرفیتی سالانه به حدود ۱۶۰ میلیون تن سنگ‌آهن نیاز خواهد بود. این در حالی است که ظرفیت استخراج سنگ‌آهن کشور در سال‌های اخیر حدود ۹۰ تا ۹۵ میلیون تن بوده و رشد سرمایه‌گذاری در معادن سنگ‌آهن متناسب با اهداف فولاد پیش نرفته است. از این رو، یکی از مخاطرات توسعه صنعت فولاد در سال‌های آتی، احتمال کمبود سنگ‌آهن و وابستگی به واردات آن است که لزوم توجه به اکتشافات جدید و بهره‌وری معادن را دوچندان می‌کند.
به طور کلی، تصویر آماری صنعت فولاد ایران حاکی از یک صنعت بزرگ و رو به رشد است که توانسته تولید خود را به چندین برابر دو دهه پیش برساند و به خودکفایی نسبی در تأمین نیاز داخل و حضور در بازارهای صادراتی دست یابد. اما همین آمارها، شکاف میان وضعیت فعلی و چشم‌انداز ترسیمی را نیز آشکار می‌سازد و بیانگر آن است که استمرار روند فعلی برای تحقق کامل اهداف کفایت نمی‌کند. در بخش تحلیل، عواملی که موجب این فاصله شده یا بر پایداری و شکوفایی صنعت فولاد اثرگذارند، با جزئیات مورد بررسی قرار می‌گیرند.

تحقق اهداف سند چشم‌انداز ۱۴۰۴
سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ برای صنعت فولاد ایران اهداف مشخص و بلندپروازانه‌ای تعیین کرده بود که مهم‌ترین آنها تولید ۵۵ میلیون تن فولاد خام در سال ۱۴۰۴ و قرار گرفتن ایران در میان هفت تولیدکننده بزرگ فولاد دنیا بود. اکنون با رسیدن به سال پایانی این چشم‌انداز، ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که این اهداف به طور کامل محقق نشده است. تولید فولاد خام کشور اگرچه رشد مداومی داشته، ولی تاکنون در محدوده ۳۰ تا ۳۵ میلیون تن در سال متوقف مانده است. حتی در بهترین حالت، چنانچه تمامی ظرفیت‌های نصب‌شده فعال شوند، دستیابی به تولید ۵۵ میلیون تن در بازه زمانی بسیار کوتاه باقیمانده عملاً دور از دسترس به نظر می‌رسد.
فاصله حداقل ۲۰ میلیون تنی میان تولید فعلی و هدف‌گذاری شده، ناشی از مجموعه‌ای از عوامل است. یکی از عوامل کلیدی، تحریم‌های بین‌المللی و محدودیت‌های ناشی از آنها بوده که دسترسی صنایع فولادی را به فناوری‌های نوین، تجهیزات مدرن و بعضاً بازارهای صادراتی با مانع مواجه کرده است. سرمایه‌گذاری خارجی قابل توجهی که برای جهش تولید نیاز بود، به دلیل شرایط تحریمی محقق نشد و حتی برخی سرمایه‌گذاران داخلی نیز به دلیل بی‌ثباتی‌ها، انگیزه کافی برای مشارکت در طرح‌های توسعه فولاد را از دست دادند.
عامل مهم دیگر، بحران‌های انرژی در سال‌های اخیر است که تولید فولاد را مستقیماً تحت تأثیر قرار داد. قطعی گسترده برق در تابستان ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ و نیز محدودیت شدید گاز در زمستان‌های ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ موجب شد بسیاری از واحدهای فولادسازی به ویژه در بخش احیای مستقیم (تولید آهن اسفنجی) با توقف یا کاهش جدی تولید مواجه شوند. برای مثال، در سال ۱۴۰۲ برخی کارخانه‌های بزرگ ناچار شدند تا بیش از ۳۰ درصد کاهش مصرف گاز را در فصل سرد تحمل کنند و حتی چندین هفته تولید خود را متوقف نمایند. این وقفه‌ها در تولید، مستقیماً دستیابی به اهداف کمی را دورتر کرده است.
علاوه بر این، مشکلات ساختاری داخلی مانند قیمت‌گذاری دستوری محصولات فولادی، نوسانات نرخ ارز و فقدان استراتژی منسجم در توسعه معادن سنگ‌آهن، همگی نقش داشته‌اند. قیمت‌گذاری دستوری و سرکوب قیمت‌ها در برهه‌هایی از زمان، سودآوری طرح‌های توسعه را کاهش داد و جریان نقدینگی لازم برای سرمایه‌گذاری‌های جدید را تضعیف کرد. همچنین ناپایداری سیاست‌های ارزی و الزام فولادسازان به عرضه ارز حاصل از صادرات در نرخ‌های غیررقابتی، انگیزه صادرات و توسعه بازارهای جدید را کاهش داد.
نباید از نظر دور داشت که رقابت منطقه‌ای نیز افزایش یافته است. برخی کشورهای همسایه ایران طی این سال‌ها سرمایه‌گذاری سنگینی در ایجاد ظرفیت‌های جدید فولاد انجام داده‌اند و در بازار صادراتی منطقه رقبای ایران شده‌اند. این مسئله نیز بخشی از بازار بالقوه‌ای را که ایران می‌توانست برای محصولات اضافی خود در نظر داشته باشد، محدود کرده است.
با این اوصاف، هرچند صنعت فولاد ایران تا سال ۱۴۰۴ به تمامی اهداف ترسیم‌شده دست نیافته، اما دستاوردهای مهمی کسب کرده است. کشور اکنون در تولید فولاد خودکفا بوده و حتی مازاد تولید را صادر می‌کند. ایران در سال‌های اخیر همواره بین ۱۰ تولیدکننده بزرگ فولاد جهان بوده و گاهی با اندکی افزایش تولید می‌تواند تا رتبه‌های ۸ یا ۹ نیز صعود کند. از منظر توسعه زیرساختی، امروز کارخانه‌های متعدد فولاد در اقصی نقاط کشور (اصفهان، خوزستان، هرمزگان، خراسان، کرمان و غیره) فعال‌اند و زنجیره کامل تولید از کنسانتره سنگ‌آهن تا محصولات نهایی شکل گرفته است. این موارد سرمایه ارزشمند صنعتی کشور محسوب می‌شوند که می‌تواند پایه‌ای برای تحقق اهداف بزرگ‌تر در دهه‌های آتی باشد.
به طور خلاصه، می‌توان گفت هدف تولید ۵۵ میلیون تن در افق تعیین‌شده تحقق نیافته و صنعت فولاد کشور به حدود دوسوم هدف کمّی خود رسیده است. همچنین هدف جایگاه هفتم جهانی نیز با باقی ماندن ایران در حدود رتبه دهم حاصل نشده است. این عدم تحقق، بیش از آنکه ناشی از ضعف در اراده صنعتگران باشد، بازتابی از مشکلات زیرساختی، سیاستی و محیطی است که برشمرده شد. شناخت دقیق این کاستی‌ها می‌تواند در تدوین برنامه‌های آینده و چشم‌اندازهای واقع‌بینانه‌تر موثر باشد. در ادامه گزارش، به دیگر جنبه‌های عملکرد صنعت فولاد و عوامل اثرگذار بر آن پرداخته می‌شود که تکمیل‌کننده تصویر علل این فاصله از اهداف چشم‌انداز خواهند بود.

سهم واقعی صنعت فولاد از برق، گاز و آب
صنعت فولاد برای تولید، نیازمند مصرف انرژی به ویژه برق و گاز و نیز آب (عمدتاً برای مصارف فرایندی و خنک‌کننده) است. از همین رو گاهی در افکار عمومی یا از سوی برخی سیاست‌گذاران، این صنعت به عنوان صنعتی با مصرف عظیم منابع شناخته می‌شود و استدلال می‌شود که فشارهایی نظیر قطع برق یا افزایش نرخ گاز بر آن اجتناب‌ناپذیر است. با این حال، داده‌های رسمی نشان می‌دهد که سهم صنعت فولاد از مصرف انرژی کشور بسیار ناچیز است و فشارهایی که به علت ناتراژی انرژی بر این صنعت وارد می‌آید ناعادلانه است.
بر اساس گزارش‌های انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران، سهم صنعت فولاد از مصرف برق کشور حدود ۸٫۵ تا ۹ درصد است. این بدان معناست که کمتر از یک دهم برق تولیدی کشور در واحدهای فولادسازی و صنایع وابسته مصرف می‌شود. جالب‌تر آنکه نزدیک به ۶۰ درصد از برق مورد نیاز این صنعت توسط خود فولادسازان تولید می‌شود؛ به عبارت دیگر، شرکت‌های فولادی با سرمایه‌گذاری در احداث نیروگاه‌های خودتأمین، بخش بزرگی از برق مصرفی‌شان را خارج از شبکه سراسری و بدون تحمیل بار به آن تأمین می‌کنند. بنابراین، صنعت فولاد علی‌رغم آنکه یک مصرف‌کننده عمده برق است، در عین حال نقش مؤثری نیز در تولید برق کشور داشته و بار تأمین برق را تا حدی از دوش شبکه ملی برداشته است.
در زمینه مصرف گاز طبیعی، صنعت فولاد ایران سالانه حدود ۱۴ میلیارد متر مکعب گاز مصرف می‌کند که عمدتاً در واحدهای احیای مستقیم (برای تولید آهن اسفنجی) به کار می‌رود. برای درک جایگاه این رقم باید توجه داشت که کل تولید گاز کشور بسیار بیشتر بوده و علاوه بر مصارف صنعتی، در بخش‌های خانگی، تجاری، نیروگاهی و تزریق به میادین نفت به مصرف می‌رسد. تخمین زده می‌شود سهم فولاد از مصرف گاز کشور حدود ۵ تا ۶ درصد باشد. این میزان مصرف، ناشی از مزیت فرآیندی گاز است که در بخش‌های بعدی توضیح داده خواهد شد، اما نکته مهم آن است که بخش فولاد به دلیل همین وابستگی به گاز، از محدودیت‌های گاز در فصول سرد بیش از سایر صنایع متأثر می‌شود. هر زمستان با افت فشار گاز، واحدهای احیای مستقیم فولاد جزو اولین صنایعی هستند که با دستور دولت دچار قطع یا کاهش سهمیه گاز می‌شوند تا گاز بخش‌های خانگی تأمین گردد.
در مورد منابع آب، بر خلاف تصور عموم، سهم فولاد از برداشت آب‌های کشور بسیار ناچیز است. آمار رسمی حاکیست که کل صنعت فولاد کمتر از ۰٫۱۵ درصد (پانزده صدم درصد) از منابع برداشت آب کشور را مصرف می‌کند. این رقم به ویژه در مقایسه با صنایعی نظیر کشاورزی (که ده‌ها درصد از منابع آب را مصرف می‌کند) یا حتی برخی صنایع دیگر، بسیار کوچک است. علت این سهم کم نیز آن است که اولاً فرآیندهای تولید فولاد به اندازه تولیدات کشاورزی آب‌بر نیست، ثانیاً بسیاری از کارخانه‌های فولاد جدید در نزدیکی منابع آب غیرشیرین (مانند آب دریا در سواحل جنوب کشور) احداث شده و از فناوری‌های بازیافت و چرخش مجدد آب بهره می‌برند. در سال‌های اخیر شرکت‌های فولادی بزرگ با سرمایه‌گذاری در تصفیه و بازچرخانی آب، مصرف آب تازه را به حداقل رسانده‌اند.
با در نظر داشتن این آمار، حال باید فشارهای وارده بر صنعت فولاد را در تأمین انرژی بررسی کرد. در بخش برق، همانگونه که اشاره شد سهم فولاد حدود ۹ درصد است، اما هنگام اعمال خاموشی‌ها و مدیریت بار در تابستان، این صنعت با سهمیه‌بندی و محدودیت‌هایی به مراتب شدیدتر روبرو شده است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که در دوره‌های اوج مصرف برق، در حالی که به طور میانگین سایر صنایع تا حدود ۱۵درصد کاهش مصرف را تجربه کرده‌اند، سهمیه برق تحویلی به صنایع فولادی تا ۳۵درصد کاهش یافته است. چنین محدودیت نامتناسبی نشان می‌دهد فولادسازان عملاً بیش از سهم مصرف خود، فشار کمبود برق را تحمل می‌کنند که این امر به کاهش تولید و افزایش هزینه‌های تولید (به واسطه توقف و راه‌اندازی مجدد تجهیزات) انجامیده است.
وضعیت مشابهی در تأمین گاز مشاهده می‌شود. در زمستان‌های سرد اخیر، افت فشار گاز منجر به قطع یا کاهش شدید گازرسانی به کارخانه‌های فولاد شده، به طوری که در مقاطعی سهمیه گاز برخی واحدهای بزرگ به کمتر از ۳۰ درصد مصرف معمول آنها تنزل یافته است. نتیجه مستقیم این سیاست، توقف کامل تولید آهن اسفنجی در آن واحدها برای هفته‌ها بوده که زنجیره تولید فولاد را مختل ساخته است. از آنجاکه فولادسازان کوره بلند (وابسته به زغال‌سنگ) در ایران کم‌شمارند و عمده تولید وابسته به گاز است، این کاهش سهمیه گاز تقریباً کل صنعت را در بر گرفته است. در مقابل، برخی صنایع دیگر که سهم مصرف گاز مشابه یا حتی بیشتری دارند (مانند پتروشیمی‌ها یا نیروگاه‌ها) با محدودیت‌های کمتری مواجه بوده‌اند.
جمع‌بندی این بخش آن است که صنعت فولاد ضمن داشتن سهم قابل توجه ولی نه مسلط در مصرف برق و گاز کشور، به هنگام بروز کمبود در این منابع، تحت فشار و محدودیت مضاعفی قرار می‌گیرد. این عدم تناسب، از یک سو نشانگر اهمیت حیاتی برق و گاز برای تداوم تولید فولاد است و از سوی دیگر حاکی از آن است که برنامه‌ریزی منصفانه‌تری در توزیع بار کمبود انرژی میان صنایع مختلف ضروریست. اگر قرار باشد پایداری تولید فولاد حفظ شود، می‌بایست یا زیرساخت‌های انرژی متناسب با نیاز این صنعت توسعه یابد (که در بخش پیشنهادات به آن اشاره خواهد شد) و یا در زمان اعمال مدیریت مصرف، عدالت در توزیع محدودیت‌ها رعایت گردد. به هر روی، نباید صنعت فولاد را به صرف بزرگ بودن، اولین قربانی کمبود انرژی ساخت؛ به ویژه که اعداد و ارقام گواهی می‌دهند این صنعت در قیاس با ارزش افزوده و اشتغالی که ایجاد کرده، بهره‌برداری نامتعارفی از منابع کشور نداشته است.

افزایش شدید قیمت حامل‌های انرژی در برابر رشد محدود قیمت فولاد
در سال‌های اخیر، دولت به منظور اصلاح ساختار یارانه انرژی و همچنین جبران کسری بودجه، اقدام به افزایش قابل توجه تعرفه‌های حامل‌های انرژی برای صنایع بزرگ از جمله فولاد کرده است. نتیجه این رویکرد، افزایش شدید هزینه‌های انرژی در صنعت فولاد بوده که تناسبی با روند تغییرات قیمت فروش محصولات فولادی نداشته و از این رو فشار مضاعفی بر سودآوری این صنعت وارد آورده است.
به طور مشخص، نرخ گاز طبیعی تحویلی به واحدهای فولادسازی طی دو سال گذشته چندین برابر شده است. مطابق مصوبه هیئت وزیران در اواسط سال ۱۴۰۲، قیمت گاز سوخت صنایع فلزی (شامل فولاد) که در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۵۰۰ تومان به ازای هر مترمکعب بود، از ابتدای سال ۱۴۰۲ به ۳۰۰۰ تومان در هر مترمکعب افزایش یافت. همچنین نرخ گاز خوراک واحدهای احیای مستقیم (که برای تولید آهن اسفنجی استفاده می‌شود) از ۲۰۰۰ تومان به ۴۰۰۰ تومان در هر مترمکعب رسید و در سال ۱۴۰۴ این رقم به حدود ۱۰۰۰۰ تومان به ازای هر متر مکعب رسید که نسبت به سال ۱۴۰۲ رشد ۲۵۰ درصدی داشته است .. این در حالی است که بر اساس قانون بودجه سال ۱۴۰۱ مقرر شده بود نرخ گاز صنایع فولاد معادل ۵۰۰ تومان (نرخ سوخت سایر صنایع) تعیین شود؛ اما در عمل فولادسازان چندین برابر این رقم را پرداخت کردند.
افزون بر گاز، قیمت برق صنعتی نیز روند صعودی شدیدی داشته است. در برخی برهه‌ها تعرفه برق صنایع انرژی‌بر مانند فولاد تا چند برابر افزایش یافت. به عنوان نمونه، در سال ۱۴۰۰ تعرفه برق فولادسازان نسبت به سال قبل از آن حدود ۷ برابر شد که این افزایش هزینه، هشدار صنعتگران را نسبت به تبعات آن بر قیمت تمام‌شده محصولات به همراه داشت. هرچند بعدها برخی تعدیل‌ها صورت گرفت، اما به طور کلی طی سه سال گذشته هزینه برق برای بخش فولاد رشد بسیار بالایی را تجربه کرده است. همچنین بهای آب صنعتی، هزینه حمل‌ونقل سوخت و سایر حامل‌ها نیز کم‌وبیش روند افزایشی داشته است.
پیامد چنین جهش‌هایی در هزینه انرژی هنگامی آشکار می‌شود که آن را با روند قیمت محصولات فولادی مقایسه کنیم. قیمت فولاد در بازار داخلی ایران عمدتاً تابعی از قیمت‌های جهانی و نرخ ارز است و در سال‌های اخیر اگرچه رشد کرده، اما هرگز به اندازه چند برابر در یک سال افزایش نیافته است. برای مثال، قیمت شمش فولادی (بیلت) در بازار داخل طی یک سال شاید ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش یافته باشد، اما قیمت گاز و برق مصرفی در همان دوره برای تولیدکننده ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصد بالا رفته است. این عدم تناسب رشد هزینه و درآمد، به کاهش حاشیه سود تولیدکنندگان انجامیده که جلوه‌های آن در بخش بعدی (افت سودآوری) به تفصیل بررسی خواهد شد.
از سوی دیگر، دولت بعضاً با کنترل‌های قیمتی نیز مانع از تعدیل قیمت فولاد متناسب با افزایش هزینه‌ها شده است. در سال‌هایی، سقف قیمتی در بورس کالا برای شمش و محصولات فولادی تعیین گردید یا با ابزارهایی نظیر عوارض صادراتی، تلاش شد از رشد قیمت داخلی جلوگیری شود. هرچند این سیاست‌ها با نیت حمایت از صنایع مصرف‌کننده فولاد یا جلوگیری از تورم مسکن صورت گرفت، اما عملاً موجب شد فولادسازان نتوانند افزایش هزینه‌های تولید را به مصرف‌کننده نهایی منتقل کنند. بنابراین بخش عمده بار افزایش هزینه انرژی، مستقیماً بر دوش خود تولیدکننده باقی ماند.
نتیجه تلفیق این دو عامل -افزایش سرسام‌آور هزینه انرژی و مهار نسبی قیمت فروش فولاد- آن شد که شاخص‌های مالی صنعت فولاد تضعیف گردند. برای شرکت‌های فولادی که پیش‌تر انرژی ارزان‌قیمت را مزیت خود می‌دانستند، جهش هزینه گاز و برق به معنی افزایش هزینه تمام‌شده هر تن فولاد به میزان قابل توجهی است. برآوردهای انجمن فولاد نشان می‌دهد افزایش تعرفه‌های انرژی، برق و گاز و همچنین رشد هزینه نیروی کار، مجموعاً هزینه تولید شمش فولادی را در سال‌های اخیر به شدت بالا برده است. به عنوان نمونه، یک عضو هیئت مدیره انجمن فولاد اشاره کرده بود که تنها افزایش تعرفه برق در سال ۱۴۰۰ می‌تواند قیمت تمام‌شده شمش را از حدود ۹۵۰۰ تومان به ۱۳۰۰۰ تومان در هر کیلوگرم برساند (رقمی در حدود ۳۷٪ افزایش) که این امر زنگ خطری برای سودآوری محسوب می‌شد.
البته اثرات افزایش هزینه انرژی بر قیمت‌های فروش نیز کاملاً بی‌انعکاس نماند. در نهایت فشار هزینه‌ای سبب شد قیمت محصولات فولادی در بازار داخل طی دو سال گذشته روند افزایشی داشته باشد و مصرف‌کنندگان پایین‌دستی نیز بخشی از این افزایش را متحمل شوند. اما نکته کلیدی این است که رشد قیمت فروش به هیچ‌وجه همپای رشد هزینه تولید نبوده و بنابراین حاشیه سود تولیدکننده کاهش یافته است. در بخش‌های بعد خواهیم دید که سودآوری شرکت‌های بزرگ فولادسازی به طور محسوسی افت کرده که یکی از دلایل اصلی آن همین شکاف میان نرخ رشد هزینه‌های انرژی و نرخ رشد قیمت فروش محصولات است.

بررسی فشار سیاست‌های مسکن بر صنعت فولاد
یکی از حوزه‌هایی که در سال‌های اخیر بر صنعت فولاد تأثیرگذار بوده، سیاست‌های دولت در بخش مسکن است. دولت با هدف کنترل قیمت مسکن و ساخت واحدهای مسکونی ارزان‌قیمت (در قالب طرح‌هایی نظیر طرح اقدام ملی مسکن)، رویکردهایی اتخاذ کرده که مستقیماً بازار فولاد را تحت تأثیر قرار داده است. مهم‌ترین این رویکردها، سرکوب و کنترل قیمت فولاد به بهانه کاهش هزینه ساخت مسکن بوده است. اما بررسی‌ها نشان می‌دهد این سیاست‌ها نه تنها موفقیت قابل توجهی در ارزان‌سازی مسکن نداشته، بلکه فشار مضاعفی بر صنعت فولاد وارد کرده است.
استدلال سیاست‌گذاران این بود که با توجه به نقش فولاد (به ویژه میلگرد و تیرآهن) در هزینه ساخت مسکن، اگر بتوان قیمت این اقلام را مهار یا کاهش داد، قیمت تمام‌شده ساخت مسکن کاهش یافته و در نتیجه قیمت فروش مسکن نیز افت خواهد کرد. بر همین مبنا، در چند سال اخیر مداخلات متعددی در بازار فولاد صورت گرفت؛ از جمله تعیین سقف قیمت برای میلگرد و تیرآهن در بورس کالا، اجبار فولادسازان به عرضه بخش بزرگی از تولید در بازار داخلی با نرخ‌های مصوب، اعمال عوارض یا ممنوعیت دوره‌ای بر صادرات فولاد به منظور افزایش عرضه داخلی، و حتی خارج کردن موقت فولاد از سیستم شفاف بورس و توزیع آن با نرخ‌های دستوری. تمامی این اقدامات با هدف اعلامی کاهش هزینه مصالح ساختمانی انجام شد.
با این حال، واقعیت‌های اقتصادی بخش مسکن تصویر دیگری ارائه می‌دهند. بر اساس نظرات کارشناسان و حتی اذعان برخی مقامات، سهم هزینه فولاد در قیمت تمام‌شده ساخت مسکن قابل توجه اما نه تعیین‌کننده اصلی است. تخمین‌های مختلف این سهم را بین ۷٪ تا حداکثر ۱۵٪ اعلام کرده‌اند. برای مثال دبیر انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران صراحتاً بیان کرده که سهم فولاد در قیمت تمام‌شده مسکن حدود ۷ درصد است. همچنین برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در قیمت نهایی فروش مسکن (که علاوه بر هزینه ساخت شامل قیمت زمین، مجوزها، سود سازنده و .. است)، سهم هزینه فولاد کمتر از ۳ تا ۵ درصد است.
با توجه به چنین ارقامی، روشن است که کنترل قیمت فولاد تأثیر محدودی بر قیمت مسکن دارد. حتی اگر فولاد به طور فرضی ۲۰درصد ارزان‌تر شود، هزینه ساخت مسکن شاید در حدود ۲ درصد کاهش یابد که در مقابل افزایش چندبرابری قیمت زمین یا سایر عوامل تورم‌زا در مسکن، عملاً ناچیز است. بنابراین سیاست سرکوب قیمت فولاد برای کنترل بازار مسکن، در بهترین حالت یک توهم یا ساده‌سازی مسأله بوده است. چنان‌که دبیر انجمن فولاد عنوان کرد: «کنترل قیمت مسکن ملی با کنترل قیمت فولاد توهمی بیش نیست.»
در مقابل، تأثیرات منفی این سیاست بر صنعت فولاد قابل توجه بوده است. سرکوب قیمت‌ها از مسیرهایی مانند ایجاد سقف در بورس کالا یا تعیین قیمت‌های دستوری، مستقیماً سودآوری و نقدینگی فولادسازان را کاهش داده است. بسیاری از کارخانه‌ها ناچار شدند محصولات خود را به قیمتی پایین‌تر از نرخ واقعی بازار بفروشند که این به معنای از دست رفتن بخشی از درآمدشان بود. علاوه بر آن، بی‌ثباتی بازار ناشی از مداخله مکرر دولت، برنامه‌ریزی تولیدکنندگان را دشوار کرد. در مقاطعی، صادرات فولاد برای تأمین نیاز داخلی ممنوع یا محدود شد؛ این امر منجر به از دست رفتن بازارهای صادراتی و فرصت‌های ارزآوری گردید، بدون آنکه در نهایت گشایشی در مشکل مسکن حاصل شود.
از سوی دیگر، رویکرد دولت در تزریق منابع مالی و تسهیلات به پروژه‌های مسکن (همراه با کنترل قیمت فولاد) یک پارادوکس سیاستی ایجاد کرد. از یک سو نقدینگی و تقاضا در بخش ساخت‌وساز افزایش یافت و سازندگان قدرت خرید مصالح بیشتری یافتند، و از سوی دیگر فولادسازان با قیمت‌گذاری تحمیلی مواجه شدند. نتیجه این تناقض، ایجاد بازارهای غیررسمی و رانت برای فولاد بود؛ کسانی که سهمیه فولاد دولتی دریافت می‌کردند، سود بردند و در نهایت فولاد با نرخ واقعی به دست مصرف‌کننده می‌رسید. این فرآیند، ناکارآمدی دخالت دستوری را بیشتر نمایان کرد.
نکته مهم دیگر این است که کنترل قیمت فولاد شاید به ظاهر به نفع خریداران مسکن باشد، اما در بلندمدت به ضرر آنها نیز خواهد بود. زیرا تضعیف صنعت فولاد به معنای کاهش سرمایه‌گذاری در ظرفیت‌های جدید، افت کیفیت یا کمبود عرضه در آینده است که خود می‌تواند قیمت‌ها را دوباره افزایش دهد. صنعتی که نتواند سود معقول داشته باشد، فرسوده و کم‌بازده می‌شود و نتیجه آن کمبود کالا یا افزایش قیمت به شکل دیگر است.
در مجموع، سیاست‌های مسکنی دولت در سال‌های گذشته که بر محور مهار قیمت فولاد قرار داشت، دستاورد ملموسی در کاهش قیمت مسکن نداشته است (چرا که عوامل اصلی گرانی مسکن خارج از حوزه فولاد بوده‌اند) و در عوض هزینه‌هایی بر صنعت فولاد تحمیل کرده است. تجربه مزبور می‌آموزد که هر گونه دخالت در بازار صنایع بالادستی باید با بررسی همه‌جانبه زنجیره ارزش و اثرات متقابل صورت گیرد. چنانچه هدف کاهش قیمت مسکن است، ابزار آن را باید در زمین و نظام تأمین مالی و مدیریت سود جستجو کرد، نه با تضعیف صنعتی که خود ستون فقرات تولید کشور است. این درس مهمی است که باید در سیاست‌گذاری‌های آتی مد نظر قرار گیرد.

اشتغال‌زایی گسترده و اثرات ملی آن
صنعت فولاد به عنوان یک صنعت مادر، نقشی کلیدی در اشتغال‌زایی مستقیم و غیرمستقیم در اقتصاد ایران ایفا می‌کند. توسعه این صنعت نه تنها به ایجاد فرصت‌های شغلی در کارخانه‌های فولاد منجر شده، بلکه با گسترش زنجیره تأمین و صنایع وابسته، صدها هزار شغل غیرمستقیم نیز پدید آورده است. در این بخش، ابعاد اشتغال‌زایی صنعت فولاد و اثرات ملی آن بر اقتصاد و جامعه بررسی می‌شود.
بر اساس آمارهای موجود، صنایع فولادی ایران به طور مستقیم حدود ۱۴۰ هزار نفر را مشغول به کار کرده‌اند. این رقم قابل توجه، صنعت فولاد را در زمره بزرگ‌ترین بخش‌های صنعتی کشور از حیث اشتغال مستقیم قرار می‌دهد. تنها صنایع معدودی مانند ساختمان یا کشاورزی نیروی کار بیشتری را به طور مستقیم جذب کرده‌اند. از منظر مقایسه‌ای، در میان صنایع معدنی و فلزی، فولاد یکی از بالاترین نرخ‌های اشتغال‌زایی مستقیم را دارد.
اما اهمیت واقعی فولاد در اشتغال، با در نظر گرفتن مشاغل غیرمستقیم روشن‌تر می‌شود. فعالیت صنعت فولاد به شکل‌گیری و پویایی صنایعی در بالادست و پایین‌دست انجامیده که هر یک خود اشتغال قابل توجهی ایجاد کرده‌اند. در بالادست، بخش معدن (استخراج سنگ‌آهن، زغال‌سنگ، تولید آهک و…) سهم بالایی در استخدام نیروی کار مناطق مختلف کشور دارد. بسیاری از معادن بزرگ سنگ‌آهن در استان‌هایی مانند کرمان، یزد، خراسان و مرکزی اشتغال‌آفرین بوده که بخش عمده تقاضای خود را از فولاد می‌گیرند. در پایین‌دست نیز کارخانجات نورد (تولید میلگرد، تیرآهن، ورق و مقاطع فولادی)، واحدهای لوله و پروفیل‌سازی، صنایع خودروسازی، لوازم خانگی، ساختمانی و … همگی به نحوی وابسته به محصولات فولادی بوده و استمرار و توسعه فعالیتشان متکی به تولید فولاد است. به طور کلی برآورد می‌شود که حدود ۸ درصد از کل اشتغال غیرمستقیم کشور با صنعت فولاد در ارتباط باشد. به عبارتی، از هر ۱۲ شغل غیرمستقیم در اقتصاد، یک شغل به دلیل وجود و فعالیت صنعت فولاد پایدار مانده است.
علاوه بر این، توزیع جغرافیایی صنعت فولاد و معادن وابسته به آن، موجب شده فرصت‌های شغلی در نقاط مختلف کشور ایجاد شود. برخلاف برخی صنایع که عمدتاً در چند شهر بزرگ متمرکز هستند، واحدهای فولادی در استان‌های گوناگون از اصفهان و خوزستان گرفته تا هرمزگان، کرمان، خراسان، آذربایجان و غیره پراکنده‌اند. این امر موجب توسعه متوازن‌تر صنعتی و ایجاد اشتغال در مناطق کمتر برخوردار نیز شده است. به عنوان مثال، حضور فولاد خوزستان در استان خوزستان لاوه بر این که که حدود ۱۶۰۰۰ شغل نفرمستقیم ایجاد نموده است، رونق اقتصادی برای کسب‌وکارهای محلی به همراه داشته است. نمونه دیگر در استانی مانند هرمزگان است که، مجتمع فولاد بزرگ هرمزگان به همراه پیمانکاران وابسته‌اش نزدیک به ۴ هزار نفر شغل مستقیم ایجاد کرده و معاش حدود ۱۴ هزار نفر از مردم بومی استان به طور غیرمستقیم به فعالیت‌های این مجتمع گره خورده است. نمونه دیگر،.
اثرات ملی اشتغال‌زایی فولاد تنها به ارقام شاغلین محدود نمی‌شود، بلکه جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی گسترده‌تری را در بر می‌گیرد. اشتغال پایدار در این صنعت به معنای تأمین معاش برای صدها هزار خانواده ایرانی است که سطح زندگی و رفاه آنها مستقیماً با وضعیت این صنعت پیوند خورده است. بسیاری از مناطق محل استقرار کارخانه‌های فولاد یا معادن سنگ‌آهن، پیش از اجرای این پروژه‌ها از نظر فرصت شغلی فقیر بودند. ایجاد یک کارخانه فولاد در منطقه‌ای مانند بافق یزد، میانه در آذربایجان، یا سفیددشت چهارمحال، موجب کاهش نرخ بیکاری، مهاجرت معکوس نیروی کار به آن مناطق و رونق کسب‌وکارهای خدماتی وابسته شده است.
همچنین، مشاغل ایجادشده در فولاد عمدتاً مشاغل صنعتی با مهارت نسبتاً بالا هستند. این امر به تربیت نیروی انسانی متخصص داخلی (شامل مهندسان متالورژی، مکانیک، برق و کارگران ماهر فنی) کمک شایانی کرده است. تجربه‌ای که کارکنان در کارخانه‌های فولاد کسب می‌کنند، سرمایه انسانی ارزشمندی برای کل بخش صنعت کشور محسوب می‌شود. بسیاری از مدیران و متخصصان در دیگر صنایع، کار خود را از پروژه‌های فولادی آغاز کرده و پرورش یافته‌اند.
با توجه به ابعاد یادشده، بدیهی است که هرگونه آسیب به صنعت فولاد مستقیماً اشتغال را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در رکودهای مقطعی تولید فولاد یا تعطیلی احتمالی هر واحد فولادی، بلافاصله آثار منفی آن در افزایش بیکاری، کاهش درآمد خانوارها و حتی بعضاً ناآرامی‌های کارگری ظاهر شده است. از این منظر، حمایت از صنعت فولاد معادل حمایت از معیشت بخش قابل توجهی از جامعه کارگری و متخصص کشور است.
در سطح ملی، توسعه اشتغال توسط فولادسازان یک مزیت استراتژیک نیز به حساب می‌آید. زیرا با جذب نیروی کار در پروژه‌های تولیدی، فشار بر دولت برای ایجاد مشاغل دولتی یا پرداخت‌های حمایتی کاسته می‌شود و افراد جذب بازار کار مولد می‌شوند. افزون بر آن، به ازای هر شغل مستقیم در فولاد، چندین شغل در صنایع جانبی (حمل‌ونقل، خدمات فنی مهندسی، بازرگانی و…) به حرکت درمی‌آید که اقتصاد ملی را به گردش درمی‌آورد.
در پایان این بخش، باید تاکید کرد که اشتغال‌زایی گسترده صنعت فولاد یکی از دلایل اصلی ضرورت پایداری و حمایت از این صنعت است. هر گونه سیاست‌گذاری کلان باید این اثرات اجتماعی را مد نظر قرار دهد. اگر تصمیمی منجر به افت تولید فولاد شود، در پس آن نه تنها شاخص‌های اقتصادی بلکه زندگی هزاران کارگر و خانواده آنان متاثر خواهد شد. بنابراین، پشتیبانی از فولاد، فراتر از یک حمایت صنعتی صرف، بُعدی انسانی و اجتماعی نیز دارد که نباید از دید سیاست‌گذاران دور بماند.

افت شدید سودآوری صنعت
یکی از نشانه‌های نگرانی‌آور در صنعت فولاد طی سال‌های اخیر، کاهش محسوس سودآوری بنگاه‌های فعال در این حوزه بوده است. عواملی که در بخش‌های قبلی به آنها اشاره شد -نظیر افزایش هزینه‌های انرژی، قیمت‌گذاری دستوری، محدودیت‌های تولیدی و افت قیمت‌های جهانی- همگی دست به دست هم داده و باعث شده‌اند حاشیه سود و درآمد خالص فولادسازان نسبت به گذشته افت شدیدی پیدا کند. در این بخش به بررسی ابعاد این افت سودآوری و پیامدهای آن پرداخته می‌شود.
بررسی صورت‌های مالی شرکت‌های بزرگ فولادی نشان می‌دهد که طی دو سال اخیر حاشیه سود خالص آنها روند کاهشی داشته است. به عنوان نمونه، سه شرکت بزرگ تولیدکننده محصولات فولادی (فولاد مبارکه اصفهان، فولاد خوزستان و ذوب‌آهن اصفهان) مجموعاً در ۹ ماهه سال مالی ۱۴۰۳ با کاهش سودآوری مواجه شدند. جمع سود خالص این سه شرکت در این بازه حدود ۹ درصد کمتر از مدت مشابه سال قبل بوده است. حاشیه سود خالص متوسط آنها نیز از حدود ۲۶ درصد به ۲۲ درصد تنزل یافته است. این آمار کلی، تصویری از فشار وارد بر سودآوری کل صنعت ارائه می‌دهد.
جزئیات عملکرد شرکت‌ها نیز حاکی از افت شدیدتر در برخی موارد است. برای مثال، فولاد خوزستان در ۹ ماهه ۱۴۰۳ شاهد افت ۸ واحد درصدی حاشیه سود خالص نسبت به سال قبل بود؛ به طوری که حاشیه سود این شرکت از ۱۴ درصد به تنها ۶ درصد سقوط کرد. سود خالص فولاد خوزستان طی این مدت بیش از ۵۰ درصد کاهش یافت که زنگ خطر جدی برای سهامداران و مدیران آن محسوب می‌شود. دلیل اصلی چنین افتی، افزایش هزینه‌های تولید (اعم از مواد اولیه و انرژی) به میزان ۷ درصد و رشد هزینه‌های مالی شرکت به میزان ۳۶ درصد گزارش شده است؛ همزمان، قیمت فروش محصولات نیز تحت فشارهای داخلی و خارجی رشد کافی نداشته است.
شرکت فولاد مبارکه اصفهان -بزرگ‌ترین فولادساز کشور- نیز در همین دوره با کاهش حاشیه سود مواجه شده و حاشیه سود خالص ۹ ماهه این شرکت از ۳۷ درصد در سال قبل به ۳۴ درصد در سال جاری کاهش یافته است. اگرچه این افت در صد مطلق کمتر از مورد فولاد خوزستان است، اما برای شرکتی با ابعاد فولاد مبارکه هم کاهش سودآوری پیامدهای مهمی دارد. در مورد شرکت ذوب‌آهن اصفهان وضعیت نگران‌کننده‌تر است؛ ذوب‌آهن که پیش‌تر نیز حاشیه سود منفی داشت، عمق زیاندهی آن افزایش یافته و حاشیه سود خالص از منفی ۵ درصد در سال قبل به حدود منفی ۱۷ درصد رسیده است. این بدان معناست که این شرکت قدیمی اکنون نه تنها سودی کسب نمی‌کند بلکه به ازای هر فروش خود، متحمل زیان قابل توجهی می‌شود.
دلایل این افت شدید سودآوری را می‌توان به دو دسته عوامل داخلی و خارجی تقسیم کرد. در بخش عوامل داخلی، همان‌طور که در قسمت‌های پیشین اشاره شد، افزایش هزینه‌های تمام‌شده نقش عمده‌ای داشته است. رشد چند برابری قیمت گاز و برق، بالا رفتن هزینه مواد اولیه (سنگ‌آهن، قراضه، فروآلیاژها و…)، افزایش حقوق و دستمزد نیروی کار همگام با تورم عمومی کشور، همگی باعث شده‌اند هزینه تولید هر تن فولاد به سرعت افزایش یابد. همزمان، محدودیت‌های تولید نظیر قطعی برق و گاز نیز راندمان و بهره‌وری را کاهش داده که خود افزایش هزینه سرانه تولید را در پی دارد (هزینه‌های سربار طی زمان توقف تولید هم برقرار می‌مانند).
در سوی مقابل، از نظر درآمدی، شرکت‌های فولادی با چالش کاهش قیمت‌های فروش در بازار جهانی و بعضاً داخلی روبه‌رو شدند. در سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ میلادی (معادل ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ شمسی)، قیمت فولاد در بازارهای جهانی روند کاهشی داشت و به‌ویژه بازار صادراتی تحت تأثیر رکود اقتصاد جهانی و کاهش تقاضای چین، افت قیمت را تجربه کرد. این مسأله برای شرکت‌های صادرات‌محور ایرانی (مانند فولاد خوزستان و مبارکه) به معنی کاهش درآمدهای ارزی بود. هرچند افت ارزش ریال تا حدی این اثر را جبران کرد، اما سیاست‌های ارزی دولت که شرکت‌ها را مجبور به تسعیر ارز با نرخ‌های کمتر از نرخ بازار می‌کرد، مانع بهره‌مندی کامل آنها از رشد نرخ ارز شد. در بازار داخلی نیز فشار برای ثابت نگه داشتن قیمت فولاد جهت کنترل تورم (همان‌طور که در بخش مسکن اشاره شد) موجب شد نتوانند به اندازه افزایش هزینه‌ها، قیمت‌ها را بالا ببرند.
پیامدهای کاهش سودآوری صنعت فولاد چندوجهی است. نخستین پیامد، افت جذابیت سرمایه‌گذاری در این صنعت است. وقتی سود شرکت‌های فولادی کاهش می‌یابد، طبیعی است که تمایل سرمایه‌گذاران (چه داخلی و چه خارجی) برای ورود به طرح‌های توسعه فولاد کم شود. شاهد این مدعا کند شدن روند پیشرفت برخی طرح‌های فولادی در دست اجرا و نیز افت قیمت سهام شرکت‌های فولادی در بورس در برهه‌هایی بوده است. اگر این روند ادامه یابد، صنعت ممکن است با کمبود سرمایه برای نوسازی تجهیزات یا افزایش ظرفیت مواجه شود.
دومین پیامد، کاهش توان مالی شرکت‌ها برای امور جاری و توسعه‌ای است. سود کمتر به معنای نقدینگی کمتر در اختیار شرکت‌ها است. این امر می‌تواند برنامه‌های تعمیراتی و نگهداری را به تعویق بیندازد، بدهی‌های شرکت‌ها را افزایش دهد و حتی آنها را وادار به استقراض با هزینه بالا کند. برخی شرکت‌های زیان‌ده ممکن است برای تأمین مالی به وام‌های بانکی با بهره سنگین متوسل شوند که خود دور باطلی از افزایش هزینه مالی و کاهش سود را شکل می‌دهد.
سومین پیامد مهم، تأثیر بر نیروی کار و اشتغال است. شرکت‌هایی که سودآوری خود را از دست می‌دهند، در بلندمدت ناچار به تعدیل هزینه‌ها خواهند شد که بخشی از آن ممکن است از مسیر کاهش نیروی انسانی یا حداقل عدم جذب نیروهای جدید باشد. اگرچه صنایع بزرگ فولاد تا حد امکان سعی در حفظ نیروی کار دارند (چرا که آموزش‌دیده و متخصص هستند)، اما استمرار زیان ممکن است آنها را ناگزیر به کاهش مزایا، تعویق پرداخت‌ها یا عدم تمدید قراردادها نماید. چنین وضعیتی تبعات اجتماعی و نیروی انسانی نامطلوبی در پی خواهد داشت.
چهارمین پیامد، کاهش سهم صنعت فولاد در درآمدهای دولت است. سودآوری کمتر یعنی مالیات بر درآمد کمتری به دولت پرداخت می‌شود و همچنین سود سهام کمتری نصیب سهامداران عمده (که در برخی شرکت‌ها، دولت یا صندوق‌های وابسته به دولت است) می‌گردد. بنابراین دولت که انتظار داشت از این صنعت درآمد بیشتری کسب و بخشی از کسری‌ها را جبران کند، در صورت افت ادامه‌دار سودآوری، خود دچار کاهش درآمد از این محل خواهد شد.
در نهایت، باید اشاره کرد که کاهش سودآوری اگر روندی بلندمدت شود، توسعه صنعت را به مخاطره می‌اندازد. صنایع فولاد جهان به سمت فناوری‌های نوین (مثل فولاد سبز، کاهش آلایندگی، بهبود کیفیت) در حرکت هستند. تحقق این مهم نیازمند سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه و ارتقای تکنولوژی است. شرکتی که صرفاً درگیر بقا و خروج از زیان است، طبعاً منابع و تمرکز کافی برای R&D و نوآوری نخواهد داشت و رفته‌رفته از قافله جهانی عقب می‌ماند. بنابراین اثر منفی کاهش سود نه فقط امروز بلکه در آینده و جایگاه رقابتی ایران در بازار فولاد خود را نشان خواهد داد.

هشدار سال سخت آبی

0
هشدار سال سخت آبی

دستاورد صنعت / وضعیت منابع آبی کشورمان به شرایط بحرانی نزدیک و نزدیک تر شده است؛ به گونه ای که با گذشت ۱۰ ماه از سال آبی جاری (ابتدای مهر ۱۴۰۳ تا آخر شهریور۱۴۰۴) هفت سد کشور زیر ۱۰ درصد آب داشته و ۲ سد نیز خشک شده اند.
تداوم خشکسالی های کشورمان شرایط منابع آبی را در صورت مدیریت نشدن میزان مصارف به بحرانی نزدیک و نزدیک تر خواهد کرد و تداوم آن می تواند نگرانی های وسیعی به همراه آورد.
بر اساس آمار تازه منتشر شده شرکت مدیریت منابع آب ایران، از ابتدای سال آبی جاری (ابتدای مهر۱۴۰۳) تا ۲۰ تیرماه فقط ۱۴۶.۴ میلیمتر بارش در کشور رخ داده که همین بارش های اندک اثر بر منابع آبی سطحی که نقش مهمی در تامین آب بخش های مختلف کشور از صنعت تا کشاورزی و خدمات دارد، گذاشته و تداوم آن می تواند نگرانی هایی را ایجاد کند.
طبق آمار شرکت مدیریت منابع آب ایران، سدهای طرق در استان خراسان رضوی از ابتدای سال آبی جاری تا ۲۱ تیرماه فقط سه میلیون متر مکعب آب دارد. همچنین سد سرنی در استان هرمزگان نیز فقط هشت میلیون متر مکعب آب دارد.
سد کینه ورس در استان زنجان چهار میلیون متر مکعب آب داشته و سد تنگوئیه سیرجان در استان کرمان هم سه میلیون متر مکعب آب دارد. سد وشمگیر، گلستان و بوستان در استان گلستان نیز چهار میلیون متر مکعب و سد دامغان در استان سمنان ۹ میلیون متر مکعب و سد نهرین در خراسان جنوبی هم یک میلیون متر مکعب آب دارد.
در این میان از مجموع سدهای بزرگ و مهم کشور، سدهای شمیل و نیان در استان هرمزگان و سد رودبال داراب در استان فارس خشک شده‌اند.
همچنین از مجموع حدود ۲۰۰ سد کشور تنها هشت سد سیمره در استان ایلام، سدهای سلیمانشاه و داریان در استان کرمانشاه، سد رودبار لرستان، شهید رجایی مازندران، یامچی اردبیل، شهید قنبری در استان آذربایجان غربی و سد شهر بیجار در استان گیلان با رشد تا حداکثر ۲۰ درصدی نسبت به سال گذشته روبه‌رو شده اند.
در این شرایط سخنگوی صنعت آب با اشاره به کاهش شدید ذخایر در سدهای تهران و البرز، گفت: پیش‌بینی‌ها حاکی از سال آبی بسیار سخت است.
عیسی بزرگ زاده در یک نشست خبری گفت: گرچه پیش بینی شده بود در سدهای حوضه استان تهران در ماه‌های اردیبهشت و خرداد بارش های نرمالی خواهیم داشت، اما چنین اتفاقی رخ نداد و مجموع بارش های دریافتی تا ۲۱ تیرماه حدود ۱۵۰ میلیمتر شد که نسبت به دوره بلندمدت ۴۴ درصد کاهش دارد.
وی ادامه داد: مجموع بارش های این حوضه در سال آبی جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۳۴ درصد کاهش دارد که می توان گفت سال آبی جاری دومین سال کم بارش در دوره آماری ۵۷ ساله است و از سوی دیگر در پنجمین سال خشک قرار گرفته است.
سخنگوی صنعت آب گفت که به دلیل کم بارشی های رخ داده، در مجموع آورد آبی سدها از ابتدای سال آبی جاری یعنی ابتدای مهر ۱۴۰۳ تا ۲۱ تیر ماه حدود ۲۲.۴ میلیارد متر مکعب بوده که نسبت به سال گذشته که ۳۹.۱۵ میلیارد متر مکعب بوده ۴۳ درصد عقب ماندگی داریم.
بزرگ زاده گفت: البته با مدیریت مخزن و مدیریت رهاسازی هایی که انجام شد، حجم موجود آب در مخازن سدها اکنون حدود ۲۳.۶۷ میلیارد متر مکعب است که نسبت به سال گذشته که حدود ۳۲ میلیارد متر مکعب بوده ۲۶ درصد عقب ماندگی داریم؛ یعنی با وجود آنکه از نظر ورودی ۴۳ درصد عقب ماندگی داریم اما از نظر حجم مخازن ۲۶ درصد عقب ماندگی داریم و این به دلیل مدیریت رهاسازی انجام شده است.
وی، درصد پرشدگی در کل کشور را حدود ۴۶ درصد اعلام کرد.

کاهش شدید ذخایر در سدهای تهران و البرز
سخنگوی صنعت آب با ارائه آمار نگران‌کننده‌ای از وضعیت سدهای تأمین‌کننده آب تهران و البرز، ادامه داد: سد امیرکبیر (کرج) ۵۸ درصد کاهش نسبت به سال قبل، سد لار ۳۴ درصد کاهش، سد طالقان ۳۲ درصد کاهش و ترکیب سدهای لتیان و ماملو، ۴۷ درصد کاهش را تجربه می‌کنند.
بزرگ‌زاده این آمار را نشانه‌ای از سال آبی بسیار سخت پیش‌رو دانست و افزود: از زمستان سال گذشته، بارها از طریق رسانه‌ها از مردم شریف استان‌های تهران، البرز و بخش‌هایی از قزوین که از این سدها تأمین آب می‌شوند، درخواست کردیم با مدیریت مصرف آب به ما کمک کنند.
وی هشدار داد: کاهش مصرف فعلی کفایت لازم را نداشته و بیم آن می‌رود که در صورت تداوم روند فعلی، رفاه آبی مردم به‌ویژه در مناطق تحت پوشش سدهای پنج‌گانه کاهش یابد.
سخنگوی صنعت آب از همه شهروندان خواست با جدیت بیشتری مصرف آب را مدیریت کرده و وزارت نیرو را در افزایش تاب‌آوری منابع آبی یاری دهند تا از شرایط سخت‌تر احتمالی جلوگیری شود.

طرح های تازه برای ساخت نیروگاه‌های تجدیدپذیر

0
طرح های تازه برای ساخت نیروگاه‌های تجدیدپذیر

دستاورد صنعت / در شرایطی که کمبود برق و قطعی مکرر آن در روزهای داغ تیرماه ادامه دارد، دولت تلاش می‌کند تا با توسعه طرح های انرژی تجدیدپذیر بخشی از این کمبودها را جبران کند. برهمین اساس، عباس علی آبادی وزیر نیرو از یک طرح ۱۰۰ مگاواتی نیروگاه تجدیدپذیر رونمایی و ابراز امیدواری کرده است که ظرفیت این نیروگاه‌ها تا پایان امسال به بیش از سه هزار مگاوات برسد.
دولت چهاردهم افزایش ۳۰ هزار مگاواتی توسعه ظرفیت تولید برق تجدیدپذیر را در طی چهار سال هدف گذاری کرده است.
از ابتدای فعالیت دولت چهاردهم تاکنون بالغ بر حدود ۸۰۰ مگاوات ظرفیت جدید تولید برق تجدیدپذیر به‌ بهره‌برداری رسیده و ظرفیت نصب شده نیروگاه‌های تجدیدپذیر در ایران نیز ۲ هزار مگاوات شده است. تازه‌ترین گزارش وزارت نیرو نشان می‌دهد تا پایان خردادماه ۱۴۰۴ ، رشد ۳۰ درصدی تولید نیروگاه‌های تجدیدپذیر کشور محقق شده است.
بر اساس گزارش مرکز پایش منابع انرژی تجدیدپذیر و تولیدپراکنده، نیروگاه‌های تجدیدپذیر رویت‌پذیر کشور در سه ماه نخست سال جاری بالغ بر ۸۳۶ گیگاوات ساعت از سبد انرژی برق کشور را تامین کردند که نیروگاه های خورشیدی با تولید ۴۶۹ گیگاوات ساعت انرژی، رشد ۷۷ درصدی را نسبت به مدت مشابه سال گذشته داشته است. همچنین نیروگاههای بادی ۲۷۵ گیگاوات ساعت، برق‌آبی کوچک ۷۶ گیگاوات ساعت، توربین انبساطی ۱۲ گیگاوات ساعت و زیست توده ۴ گیگاوات ساعت انرژی تولید کردند.
در این مدت شرکت‌های برق منطقه‌ای اصفهان ۲۶۰ درصد، هرمزگان ۱۲۰ درصد، باختر ۹۲ درصد، کرمان ۷۰ درصد، یزد ۵۹ درصد بیشترین رشد تولید در سه ماه ابتدای سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته داشته‌اند.
به گفته عباس علی آبادی، وزیر نیرو، در گذشته تمرکز تولید برق متوجه نیروگاه‌های حرارتی بود و بخش بسیار بزرگی از ۹۵ هزار مگاوات نیروگاه کشور را این نیروگاهها تولید می کردند. در ابتدای دولت چهاردم حدود ۱۲۰۰ مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر وجود داشت که اکنون این عدد به بیش از ۲۰۰۰ مگاوات رسیده و انتظار است تا پایان امسال در مجموع به ۳۸۰۰ مگاوات برسد.
وزیر نیرو خاطرنشان کرد: تلاش می شود سرمایه‌گذاری در نیروگاه‌های تجدیدپذیر برای کسب و کارها و بخش خصوصی جذاب شود و همین مساله با استقبال سرمایه‌گذاران بسیار زیادی برای ورود به این عرصه همراه شده است.
علی آبادی از صدور پروانه برای احداث حدود ۳۰ هزار مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر خبر داده و اینکه صدور پروانه فعالیت برای ۷۸ هزار مگاوات نیز در حال بررسی است که این امر شتاب دولت در توسعه تجدیدپذیرها را نشان می دهد به طوری که در هزار نقطه از کشور احداث نیروگاه‌های تجدیدپذیر و حرارتی و واحدهای پراکنده در دست اجراست.

تسهیلات بانکی برای نیروگاه های خورشیدی
برای توسعه نیروگاه های خورشیدی و افزایش ظرفیت نیروگاه های تجدید پذیر، مدیر عامل توانیر می گوید پیش بینی شده تسهیلات بانکی به متقاضیان احداث نیروگاه‌های خورشیدی پنج کیلوواتی ارائه شود.
مصطفی رجبی مشهدی مدیرعامل توانیر با اشاره به طرح گسترده نصب پنل‌های خورشیدی پنج کیلوواتی خانگی از خرید برق این مولدها با نرخ جذاب از مشترکان خبر داد و گفت با گسترش نصب نیروگاه‌های خورشیدی پنج کیلوواتی در بخش خانگی، مشترکان قادرند علاوه بر تامین بخشی از نیاز برق مصرفی خود در ایام محدودیت شبکه، هزینه احداث نیروگاه را نیز از محل فروش برق به شبکه جبران کنند.
مدیرعامل توانیر گفت: این طرح که در شرف نهایی شدن قرار دارد، شامل نصب پنل‌های خورشیدی به ظرفیت پنج کیلووات است که به حدود ۲۰ تا ۲۵ متر مربع فضا نیاز دارد و برق تولیدی این مولدها به نرخ خرید برق سبز و حدود سه هزار تومان به ازای هر کیلووات‌ساعت خریداری می شود که نسبت به قیمت برق مصرفی مشترکان خانگی که الگو را رعایت می کنند (۲۰۰ تومان)، از جذابیت لازم برای سرمایه گذاری برخوردار است.
رجبی مشهدی، استفاده از برق تولیدی نیروگاه خورشیدی برای مصرف خانگی را مستلزم نصب لوازم دیگری چون باتری و اینورتر دانست که گرچه هزینه نصب نیروگاه را تا 2 برابر افزایش می دهد، اما مشترکان را قادر می‌کند در ساعات قطع برق، بخشی از برق مورد نیاز خود را تامین کنند.
وی همچنین از پیش بینی ارائه تسهیلات بانکی به متقاضیان احداث نیروگاه خورشیدی در این طرح خبر داد که به زودی جزئیات کامل طرح از طریق سازمان انرژی های تجدیدپذیر و بهره وری برق ایران (ساتبا) اطلاع رسانی می‌شود.
پیش از این وزیر نیرو گفته بود که مجوزهای لازم برای تامین مالی این پروژه‌ها صادر شده و به زودی برنامه و طرح های جدید در باره نحوه احداث نیروگاه‌های خورشیدی خانگی ارائه خواهد شد.

امنیت انرژی نیازمند تعریفی تازه

0
امنیت انرژی نیازمند تعریفی تازه

دستاورد صنعت / این روزها مباحث مرتبط با امنیت انرژی در گوشه و کنار جهان بسیار بیشتر از گذشته مطرح است؛ آن هم در شرایطی که جهان با جنگ، تحولات مهم و سرنوشت‌سازِ ژئوپلیتیکی و موانع تجاری دست و پنجه نرم می‌کند. از آن سو هم تغییرات آب‌وهوایی با سرعت غیرقابل باوری در حال وقوع است. احتمالا از مجموعه‌ی این تحولات، به تعریف جدیدی از آنچه که در قرن بیست‌ویکم «امنیت انرژی» محسوب می‌شود خواهیم رسید.
واقعیت این است که درک رایج از امنیت انرژی تاکنون بر قابل‌اطمینان‌بودن و مقرون‌به‌صرفه بودنِ عرضه‌ی انرژی متمرکز بوده است، به طوری که توجه کمتری به پایدار بودنِ منابع انرژی و کاهش نوسانات آن در میان‌مدت و بلندمدت شده است. این غفلت، امنیت جمعی ما در جهان را به خطر می‌اندازد.
به همین جهت است که موضوع بازتعریف امنیت انرژی در جهان اهمیت زیادی دارد و بر سیاست‌های دولتی و تصمیمات سرمایه‌گذاری در سراسر جهان تأثیر خواهد گذاشت. درواقع مسئله از این قرار است که با توجه به هزینه‌های عظیم زیرساخت‌های انرژی و زمان طولانی مورد نیاز برای اجرای این پروژه‌ها، هر نتایج جدیدی که در حوزه امنیت انرژی حاصل شود قطعا آینده اقتصادی و آب‌وهوایی ما را شکل خواهد داد.
اما خطر واقعی این است که این تعریف جدید به بهانه «امنیت انرژی»، راه را برای سرمایه‌گذاری بیشتر در تولید سوخت‌های فسیلی باز کند. مثلا به یاد داریم که در واکنش به جنگ اوکراین، چه موجی از بازگشت به سوخت فسیلی رخ داد. درواقع پس از حمله روسیه به اوکراین، دولت‌ها برای کاهش وابستگی خود به سوخت‌های فسیلی روسیه عجله کردند. این امر باعث اختلالات عمده‌ای شد که قیمت‌ها را به شدت افزایش داد و میلیون‌ها نفر در منطقه را به دردسر دچار کرد.
تنها در اروپا، هزینه انرژی در سال‌های ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ میلادی بین ۵۱۷ تا ۸۳۱ میلیارد یورو افزایش یافت و این در حالی بود که برخی واردات از روسیه از طریق «ناوگان‌های سایه» در همان زمان هم ادامه داشت. به همین جهت بود که پای موضع‌گیری‌های سیاسی نیز به میان آمد و برخی استدلال کردند که قیمت‌های بالای سوخت‌های فسیلی تنها به رهبرانی مانند ولادیمیر پوتین قدرت می‌دهد و به تأمین مالی جنگ‌های مورد نظر آن‌ها کمک می‌کند.
در نتیجه‌ی چنین وضعیتی بود که دولت‌ها با تمرکز روی سیاست «انرژی‌گرایی بومی» به این مشکل پاسخ دادند و تلاش کردند به هر قیمتی انرژی بیشتری را برای شهروندان خود تأمین کنند. این معمولاً به معنای افزایش انرژی‌های تجدیدپذیر و خرید عمده نفت و گاز بود. مثلا دولت قبلی انگلیس صدها مجوز جدید برای حفاری نفت و گاز به منظور «افزایش امنیت انرژی» صادر کرد و دولت فعلی انگلیس هم می‌گوید که به آن‌ مجوزها پایبند خواهد ماند.
از سوی دیگر، محموله‌های گاز طبیعی مایع (LNG) نیز از کشورهای فقیرتر مانند پاکستان و بنگلادش به سوی بالاترین پیشنهاددهندگان قیمت در اروپا و آسیا حرکت کرد و این انحرافی بود از مسیرهای گذشته.
در همین حال، صادرکنندگان بزرگ سوخت‌های فسیلی مانند قطر، آمریکا و استرالیا تولید خود را افزایش دادند. یک مقام آمریکایی حتی از صادرات گاز این کشور به عنوان «مولکول‌های آزادی» یاد کرد. استرالیا آنقدر گاز طبیعی صادر کرده که ممکن است مجبور شود گاز مورد نیاز خود را با قیمت بازار از ژاپن بخرد.
حالا دیگر حجم عظیم سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های جدید نفت و گاز مانند سکوهای دریایی یا پایانه‌های LNG همراه با زمانِ طولانی ساخت، تولید سوخت‌های فسیلی را افزایش داده و انتشار گازهای گلخانه‌ای را به سطح بی‌سابقه‌ای رسانده است. این امر خطرات قابل توجهی برای صادرکنندگان و واردکنندگان ایجاد می‌کند، به ویژه که تقاضای آینده نامشخص است و بازارهای انرژی همچنان پرنوسان هستند.
در این میان باید توجه داشت که اساساً وابستگی مداوم به سوخت‌های فسیلی امنیت بشر را کاهش می‌دهد. اکثر قریب به اتفاق انتشار گازهای گلخانه‌ای ناشی از سوزاندن زغال سنگ، نفت یا گاز است. بنابراین، جلوگیری از فاجعه آب‌وهوایی مستلزم حذف تدریجی سوخت‌های فسیلی در سریع‌ترین زمان ممکن است. در عوض، باید انرژی را از منابع تجدیدپذیری تولید کنیم که نوسانات سوخت‌های فسیلی را تکرار نکنند.
با این حال، علیرغم برخی سیاست‌های پیشرو، سوخت‌های فسیلی همچنان بر اقتصاد جهانی مسلط هستند. از سوی دیگر، زنجیره‌های تأمین باتری‌ها، پنل‌های خورشیدی و سایر فناوری‌های کلیدی آسیب‌پذیر هستند و تأخیرها و کمبودها می‌تواند به معنای افزایش قیمت برق و بروز ناآرامی‌های اجتماعی باشد. این نیز یکی دیگر از خطرات اشتباه در تعریف امنیت انرژی است: اگر فشارهای تورمی به فقر عمومی منجر شود، دولت‌ها و برنامه‌های انرژی آن‌ها عمر کوتاهی خواهند داشت.
به هر ترتیب، امنیت انرژی مورد نیاز جهان باید این واقعیت را منعکس کند که اکنون در جهانی از بحران‌های دائمی زندگی می‌کنیم. امنیت واقعی انرژی به معنای ترسیم مسیری به سوی جهانی است که از نظر اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی امن‌تر باشد. این به معنای تدوین یک برنامه جهانی مدیریت‌شده برای حذف تدریجی سوخت‌های فسیلی است.

مبادلات مالی بخش گاز باید تغییر کند

0
مبادلات مالی بخش گاز باید تغییر کند

دستاورد صنعت / ایران هرچند از نظر ذخاير متعارف گاز طبيعي در رتبه دوم و از نظر تولید گاز طبیعی در رتبه سوم جهانی قرار دارد اما به شکل بهره ور از این منابع خدادادی استفاده نکرده است؛ به نحوی‌که شاخص شدت انرژی کشــور بيش از دو برابر میانگین جهانی بوده و برخلاف روند نزولی میانگین جهانی در سه دهه گذشته، این شاخص برای ایران روند صعودی دارد. لذا نظر به سهم بیش از 70 درصدي گاز از سبد انرژي کشور و با توجه به ملاحظات اجتماعي، ضروري است راهبردهای مؤثری به منظور بهینه سازی مصرف گاز اتخاذ شود. ازسوی دیگر، همواره یکی از چالشهای مهم دولت در رابطه با شرکتهای بزرگ دولتی ازجمله شرکت ملی گاز، نوع رابطه مالی این شرکتها با دولت بوده است.
رابطه مالی فعلی زنجیره ارزش گاز دارای ابهامات، کژکارکردیها و عدم شفافیتهایی است که موجب عدم تخصیص بهینه منابع و یارانه تخصيصي در طول زنجیره می شود. بنابراین لازم است به منظور انضباط بخشی به رابطه مالی فعلی و همچنین ایجاد زمینه افزایش بهره وری و بهینه سازی مصرف گاز در کشور، رابطه مالی زنجیره ارزش گاز اصلاح شود.
در گزارشی که مرکز پژوهش های مجلس تهیه کرده، پیشنهاد می کند ضمن تحلیل و آسیب شناسی رابطه مالی فعلی زنجیره ارزش گاز، مدل جايگزين اصلاح رابطه مالی زنجیره ارزش گاز از طریق حذف یارانه از ابتدای زنجیره و انتقال آن به انتهای زنجیره به عنوان راهکار عمده مسائل مد نظر قرار بگیرد. چون به نظر کارشناسان مرکز وابسته به مجلس، این کار تاثیر مثبتي در حكمراني انرژي كشور ازجمله یکپارچه و شفاف شدن درآمدها و هزينه هاي بخش گاز ایجاد خواهد کرد و از این طریق يارانه های موجود در زنجیره گاز تغییر می کند و شرکت ملی گاز و دیگر بازیگران این عرصه ، انگیزه لازم را برای افزایش بهره وری و مدیریت مصرف به دست خواهند آورد.
این در حالی است که همواره یکی از چالشهای مهم دولت در رابطه با شرکتهای بزرگ دولتی ازجمله شرکت ملی گاز، نوع رابطه مالی این شرکتها با دولت بوده است. رابطه مالی فعلی زنجیره ارزش گاز دارای ابهامات، کژکارکردیها و عدم شفافیتهایی است که موجب عدم تخصیص بهینه منابع و یارانه عظيم تخصيصي در طول زنجیره می شود. با توجه به سهم 70 درصدی گاز در سبد انرژی کشور، حجم بالای یارانه انرژی در طول زنجیره ارزش گاز به صورت غیرهدفمند در حال توزیع بوده و درآمدهای حاصل نیز غیرشفاف است. این توزیع غیرهدفمند یارانه در طول زنجیره موجب مصرف غيربهينه و بروز ناترازی جدی گاز طبیعی در کشور شده و با توجه به اينكه شاخص شدت انرژي كشور بيش از دوبرابر ميانگين جهاني است، اتخاذ سیاستهایی جهت افزايش بهره وري در طول زنجیره ارزش گاز ضروری است.
در حال حاضر، توليد گاز غنی كشور توسط شركت ملي نفت انجام مي‌شود و به شركت ملي گاز به قیمت تکلیفی ناچیز به فروش مي‌رسند. یکی از ایرادات رابطه مالی فعلی، شیوه قیمت گذاری و فروش گاز غني است که این قیمت به صورت سالیانه تعیین می شود، اما شیوه تعیین آن، تناسبی با هزینه های استحصال گاز ندارد. درآمد کم از فروش گاز غنی موجب می شود انگیزه برای توسعه میادین گازی پایین باشد. از پالایش گاز غنی در پالایشگاههای گازی، گاز طبيعي (متان) و سایر فراورده های فرعی شامل اتان، ال.پی.جی (پروپان و بوتان)، پنتان و محصولات سنگین‌تر و گوگرد حاصل می شود. شرکت ملی گاز اقدام به فروش داخلی و صادرات گاز طبیعی می‌‌کند؛ تسهیم منابع حاصل از خالص صادرات گاز طبیعی به این صورت است که در کنار سهم صندوق توسعه ملی و دولت، در حال حاضر سهم شرکت ملی گاز معادل 14.5 درصد از منابع حاصل است.
در مورد فروش داخلی گاز طبیعی، منابع حاصل از فروش به بخشهای مختلف مصرفی کشور (خانگي، تجاري، صنايع عمده و غيرعمده) مطابق قانون هدفمند کردن یارانه ها در منابع تبصره مربوطه قانون بودجه کل كشور منظور و به حساب سازمان هدفمندسازی یارانه ها واريز مي شود و متقابلا در بخش مصارف اين تبصره، سهمي با عنوان هزینه هاي تولید، انتقال، توزیع و فروش گاز طبیعی براي شركت ملي گاز در نظر گرفته مي‌شود. در این بخش از سال 1397 منابع حاصل از فروش داخلی گاز طبیعی ابتدا به حساب هدفمندسازی یارانه ها واریز می شود و سپس سهم شرکتها از منابع دریافتی پرداخت خواهد شد که کسری منابع و مصارف هدفمندی موجب شده تا در سالهای اخیر، سهم شرکت ملی گاز با تأخیرهای زیادی پرداخت شود و همچنین این تغییر سازوکار جریان مالی، موجب شده تا دریافتی شرکت ملی گاز بابت فروش داخلی، کمتر از میزان تعیین شده در قانون بوده و روند کاهشی داشته باشد.
به رغم حجم عظیم یارانه توزیع شده در این زنجیره، به دلیل شفاف نبودن شیوه توزیع اين يارانه امكان محاسبه هزينه فايده و تصميم مناسب ازسوی سیاستگذار سلب شده اســت. عملا در مدل فعلی به همه حوزه های مصرف گاز طبیعی یارانه داده می شود و دولت به عنوان متولی، مدیریت مؤثری بر تخصیص یارانه به بخشهای مختلف مبتنی بر یک برنامه هدفمند در راستای انواع سیاستهای قابل اتخاذ رفاهی و توسعه صنعتی را ندارد. از طرفی در این مدل، تخصیص يارانه از ابتدای زنجيره گاز صورت می گیرد و باعث می شود ارزش واقعی گاز مورد غفلت واقع شده و این موضوع عملا موجب بهره وري پايين و هدررفت بالای انرژي در طول زنجیره می شود.
در مورد درآمدهای حاصل از فروش محصولات فرعی گاز، تسهیم این منابع تا سال 1402 به صورت شفاف در قوانین تعیین تکلیف نشده بود، اما در قانون بودجه سال ،1402 حکمی برای تعیین تکلیف این منابع مصوب شد که در قانون برنامه هفتم پیشرفت این حکم کامل شده و مربوط به حساب مطابق احکام ذیل مواد (14) و (46)این قانون محل هزینه‌کرد تمامی منابع حاصل از فروش محصولات فرعی نفت و گاز صرفا بهینه سازی مصرف انرژی و حساب سرمایهگ ذاری نفت و گاز و به منظور پروژه های بهینه سازی مصرف انرژی و سرمایه گذاری صنعت نفت است.

راه حل پیشنهادی
با توجه به مسائل مطرح شده، ضروری است رابطه مالی زنجيره ارزش گاز به نحوي اصلاح شود كه با ايجاد انگيزه، زمینه ساز افزایش بهره وری در طول زنجیره باشد. همچنین باید بی انضباطی موجود در درآمدهای حاصل از فروش گاز رفع شده و قاعده مندي بيشتري در قیمت گذاری گاز در تمام زنجیره و تسهیم درآمدها میان بازیگران موجود در این زنجیره، حاکم شود.ا توجه به عدم شفافیت درآمد و هزینه های زنجیره گاز از یکسو و لزوم اتخاذ راهبردهایی به منظور بهينه سازي مصرف گاز در سالهای پیش رو، اصلاح رابطه مالی زنجیره ارزش گاز از طریق حذف یارانه از ابتدای زنجیره و انتقال آن به انتهای زنجیره به عنوان راهکار عمده مســائل مطرح شده، پیشنهاد می شود. اين امر آثار مثبتي در حكمراني انرژي كشور ازجمله یکپارچه و شفاف شدن درآمدها و هزينه هاي بخش گاز، ایجاد زمینه واقعی تصميم گيري دولت جهت مديريت يارانه های موجود در زنجیره، انگیزه بخشی به شرکت ملی گاز و نیروگاهها برای افزایش بهره وري و بهبود مديريت مصرف گاز را به دنبال خواهد داشت.
قابل توجه است که مشابه این مدل رابطه مالی در سالهای 1384 الی 1389 بین شرکت ملی گاز، شرکت ملی نفت و دولت برقرار بوده و از طرفی در حال حاضر نیز مشابه چنین رابطه ای بین شرکت ملی نفت با برخي پتروشــيمي‌ها برقرار است. همچنین این مدل به رابطه مالی پالایشــگاههای نفتی که خوراک نفت خام خود را به قیمت صادراتی خرید می‌کنند و متقابلا فراورده هــا را نیز به قیمت صادراتی به فروش می رسانند، نزدیک است. در بخش برق نیز در ماده (10) قانون مانع زدایی از توسعه صنعت برق، مدل مشابه مبنی بر انتقال یارانه بخش برق از ابتدا به انتهای زنجیره به تصویب رسیده است.

تولید و مصرف گاز
از نظر میزان تولید گاز طبیعی نیز ایران با تولید معادل 256.7 ميليارد مترمكعب سالیانه با سهم 6.4 درصد از کل تولید گاز جهان، در رده سوم تولید گاز دنیا به ترتیب پس از ایالات متحده با تولید 934.2 ميليارد مترمكعب (سهم 23.1 درصدی از کل تولیدات) و روسیه با تولید 701.7 ميليارد مترمكعب (سهم 17.4 درصدی از کل تولیدات) قرار دارد. کشورهای چین و قطر در رتبه های بعدی قرار دارند.
تركيب سبد توليد انرژي اوليه كشور عبارت است از سهم 27 درصدی نفت خام، سهم 72 درصدی گاز غنی و اندک مقدار باقی مانده نیز سهم زغالسنگ، برق آبی، بادي، اتمي، خورشيدي و … است . این ترکیب، نشان از اهمیت بسیار بالای گاز و سهم زیاد و حائز اهمیت آن در تولید انرژی اولیه کشور دارد. در سمت مصرف نیز گاز طبیعی به جهت مصارف خانگی، تجاری، نیروگاهها و حمل ونقل نقش مهمی در تأمین انرژی کشور ایفا می‌کند. ترکیب مصارف داخلی گاز طبیعی کشور نشان می دهد که بخش خانگی و تجاری و صنایع بیشترین وابستگی به گاز برای تأمین انرژی مورد نیاز خود را دارد؛ به نحوی‌که در حال حاضر، 80 درصد از سبد انرژی در بخش خانگی، 61 درصد از بخش تجاری و خدمات عمومی، 79 درصد از بخش صنعتی، 13 درصد از بخش حمل ونقل و 32 درصد از بخش کشاورزی دارای وابستگی مستقیم به گاز طبیعی است. ازسوی دیگر، استفاده از گاز در سوخت نیروگاههای کشور برای تولید برق باعث می شود تا در همه بخشهای ذکر شده، وابستگی به گاز به صورت غیرمستقیم از طریق تولید برق نیز افزوده شود. به عبارتی اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم گاز در بخشهای مصرفی بسیار بالاست و به صورت کلی بیش از 70 درصد بخش مصرفی کشور به گاز وابسته است که تمامی این موارد نشان از اهمیت گاز طبیعی در تأمین انرژی کشور دارد. گفتنی است؛ در بین بخشهای مصرفی، بخش خانگی و تجاری، صنایع و نیروگاه هرکدام با حدود ۳۰ درصد بیشترین سهم از مصرف گاز طبیعی را در اختیار دارند.
از طرفی با توجه به دارا بودن دومین ذخایر بزرگ گازی در جهان و نیز موقعیت جغرافیایی کشــور در مجاورت کشورهای دارنده و متقاضی گاز در منطقه، شرایط مناسبی برای تبدیل شــدن ایران به بازیگری مؤثر در بازار گاز منطقه و جهان و تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه با تمرکز بر تجارت گاز طبیعی وجود دارد. بااین وجود، در حال حاضر سهم ایران از تجارت گاز جهان کمتر از ٢ درصد است. این درحالی است که کشورهایی مانند روسیه و قطر که به لحاظ ذخایر مشابه ایران هستند، به ترتیب سهم ٢٠ و ١٠ درصدی از این بازار را دارند. عدم برخورداری از سهم قابل توجه در تجارت گاز، عالاوه بر عدم النفع اقتصادی، کشور را از منافع سیاسی و دیپلماتیک ناشی از تعاملات انرژی در منطقه و جهان محروم می سازد.
گذشته از عدم توسعه مناسب ظرفیت تولیدی گاز کشور، گاز طبیعی تولید شده نیز به صورت بهینه مورد استفاده قرار نگرفته است؛ به نحوی‌که بيش از دو برابر میانگین جهانی و سه برابر کشورهای توسعه یافته بوده و برخلاف روند نزولی میانگین جهانی در شاخص شدت انرژی کشور سه دهه گذشته، این شاخص برای ایران روند صعودی دارد. از طرفی به دلیل مصرف غيربهينه و اتلاف در زنجیره ارزش گاز، کشور با معضل جدی ناترازی گاز طبیعی روبه رو بوده و اتخاذ سیاستهایی در جهت بهینه ســازی ضروری است. با توجه به این نکته که ناظر به ملاحظات اجتماعی در حال حاضر امکان اتخاذ سیاستهای قیمتی به صورت وسیع وجود ندارد، لذا ضروری است راهبردهای غیرقیمتی مؤثری به منظور بهینه سازی مصرف انرژی و جبران ناترازی به وجود آمده اتخاذ شود.
عامل مهم و مؤثر در عدم استفاده مناسب و بهره ور از ظرفیت گازی کشور، نوع رابطه مالی حاکم بر زنجیره گاز است. رابطه مالی به عنوان عامل انگیزه بخش ارکان و بازیگران اقتصادی، سیاستها و تصمیمات اتخاذی را جهت می دهد. همچنین رابطه مالی تعیین‌کننده نحوه تسهیم منافع حاصل از کار اقتصادی است. در سالهای اخير با توجه به ابهام موجود در قوانین ازجمله تعاریف ذکر شده در سایه نبود شفافیت لازم، بحث رابطه مالي گاز بين دولت و مجلس شورای اسلامی مورد مناقشه بوده و در سطح كارشناسي نیز نظرات مختلفي وجود داشت. به عنوان نمونه موضوع منابع قابل توجه حاصل از فروش فراورده های فرعی گاز (شامل اتان، پروپان و بوتان )ال.پی.جی( و هیدروکربورهای سنگین‌تر( در سالهای اخیر همواره يكي از مباحث مورد مناقشه در بررسی لوایح بودجه سنواتی بوده که در این بین تفسیرهای متفاوتی برای درآمدهای حاصل از فروش فراورده های فرعی گاز و به صورت خاص ال.پی.جی مطرح مي‌شد. با عدم تعیین تکلیف قانونی و تصریح قواعد تقسیم درآمد تا سال ،1402 این مسئله ادامه یافته و رابطه مالی هرساله دستخوش تغییر شده و امکان برنامه ریزی و پیگیری راهبرد بلندمدت سلب می شد.
از طرفی يكي از مسائل عمده در نسبت دولت با شركتهاي بزرگ دولتي ازجمله شرکت ملی گاز ایران، نوع رابطه مالي اين شركتها با دولت است. اصلاح اين رابطه مالي ضمن انضباط بخشي مالي دولت، باعث ايجاد ديناميك‌هايي در سطح حكمراني كشور خواهد شد كه آثار مثبت بلندمدتي را در پي خواهد داشت. رابطه مالی مطلوب و بهینه شرکت ملی گاز باید مبنای قانونی تسهیم منافع حاصل را به گونه ای مشخص کند که از طرفی نفع منابع عمومی (درآمد دولت) از منابع افزایش یابد و از طرفي نیز شــركتهاي تابعه وزارت نفت نیز توان انجام وظايف و مأموریتهای خود را در قالب يك شركت كه براساس سود تجاري خود رفتار مي‌كند، داشته باشند. اگر رابطه مالي به گونه اي مناسب تنظيم شود، مي‌تواند زمينه و بسترساز تأمين پايدار گاز براي مصارف داخلي و افزایش امنيت انرژي كشور، بهره وري و تجارت گاز باشد. رابطه مالی فعلی زنجیره گاز دارای ابهامات، کژکارکردیها و عدم شــفافیتهایی است که موجب عدم تخصیص بهینه منابع و یارانه پرداختی در طول زنجیره می شود. بنابراین لازم اســت به منظور یکپارچگی منابع حاصل از بخش گاز از نظر حاکمیت و انضباط بخشی به رابطه مالی فعلی و همچنین ایجاد زمینه بهینه سازی مصرف گاز در کشور، رابطه مالی زنجیره گاز اصلاح شــود که این اصلاح، زمینه ساز افزایش بهره وری و مقدمه ساز مدیریت بهینه تخصیص یارانه ها توسط دولت خواهد شد.

اوپک پلاس به دنبال چیست؟

0
اوپک پلاس به دنبال چیست؟

دستاورد صنعت // با تصمیم اخیر هشت کشور عضو اوپک‌پلاس، در مجموع ۶۲ درصد از کاهش داوطلبانه تولید این کشورها طی چهار ماه گذشته به بازار نفت بازگشته است. اکنون این پرسش مطرح است که این تصمیم با چه هدفی اتخاذ شده و چه پیامدهایی برای بازار جهانی نفت به همراه خواهد داشت؟
تصویب سومین افزایش متوالی ماهانه تولید اوپک‌پلاس در روز شنبه (۱۰ خرداد)، که با هدف احیای کاهش تولید داوطلبانه هشت عضو این گروه صورت گرفت، بار دیگر بازار نفت را با ابهاماتی تازه مواجه کرده است. درخصوص پیامدهای این تصمیم بر بازار نفت، تحلیل‌ها و نظرات متفاوتی مطرح شده است.
ماجرا از آنجا آغاز شد که ۲۲ کشور عضو ائتلاف اوپک‌پلاس (DOC) که در مجموع نیمی از نفت جهان را تولید می‌کنند از سال ۲۰۲۲ با هدف حمایت از قیمت‌ها و ثبات در بازارهای جهانی نفت، اقدام به کاهش عرضه جمعی کردند. این اقدام، شامل کاهش‌های داوطلبانه نیز بود و در مجموع منجر به کاهش روزانه ۵ میلیون و ۸۶۰ هزار بشکه از تولید شد؛ عددی که برابر با ۵.۷ درصد از تقاضای جهانی نفت است.
منظور از کاهش عرضه داوطلبانه، تصمیم هشت کشور عضو اوپک‌پلاس شامل «روسیه»، «عربستان سعودی»، «عراق»، «امارات متحده عربی»، «کویت»، «قزاقستان»، «الجزایر» و «عمان» بود که از سه‌ماهه نخست سال ۲۰۲۴، به صورت داوطلبانه، تولید خود را ۲.۲ میلیون بشکه در روز کاهش دادند. اتخاذ این تصمیم در آن مقطع زمانی سبب جلوگیری از ریزش بیشتر قیمت نفت شد و نوعی ثبات نسبی در بازار ایجاد کرد.

انتظار بازار نفت برای بازگشت بشکه‌های اضافی
طی یک سال گذشته، بازگشت این میزان نفت به بازار و در واقع پایان مهلت تصمیم داوطلبانه هشت کشور عضو، به یکی از ریسک‌ها و ابهام‌های اصلی بازار نفت تبدیل شد. تا جایی که شایعات و اخبار غیررسمی در مورد احتمال افزایش تولید این کشورها در دوره‌های مختلف، بر قیمت نفت تأثیرگذار بود. به همین علت، اعضای اوپک‌پلاس در این مدت بارها بر تمدید کاهش تولید تأکید کردند که بازگشت به سطح تولید قبلی را منوط به شرایط بازار و به‌صورت تدریجی انجام خواهند داد.
در اوایل دسامبر ۲۰۲۴، هم‌زمان با کاهش تنش‌های ژئوپلیتیک و در حالی‌ که قیمت نفت در محدوده ۷۰ دلار در نوسان بود، اوپک‌پلاس تصمیم گرفت آغاز حذف تدریجی محدودیت عرضه به میزان ۲.۲ میلیون بشکه در روز را به جای ژانویه ۲۰۲۵ تا آوریل به تعویق بیندازد.
روند نزولی قیمت نفت به دلایلی مانند ابهام در روند رشد اقتصاد جهانی و تصمیم ترامپ درخصوص تعرفه‌گذاری بر واردات به آمریکا ادامه یافت. با این‌حال، هشت کشور عضو اوپک‌پلاس تصمیم گرفتند برای احیای کاهش تولید داوطلبانه، از ماه آوریل تولید خود را ۱۳۸ هزار بشکه در روز افزایش دهند. همین تحولات سبب شد قیمت نفت برای مدتی کوتاه به زیر ۶۰ دلار در هر بشکه سقوط کند؛ سطحی که پایین‌ترین مقدار طی چهار سال گذشته محسوب می‌شود.
اما با شدت گرفتن روند افزایش تولید در ماه‌های مه و ژوئن، این هشت کشور در تصمیمی تازه اعلام کردند که از ماه ژوئیه نیز مانند دو ماه گذشته، روزانه ۴۱۱ هزار بشکه دیگر از کاهش عرضه داوطلبانه را به بازار جهانی بازمی‌گردانند. اوپک‌پلاس در بیانیه‌ای، دلیل این تصمیم را «چشم‌انداز مثبت بازار» و «پایداری بنیان‌های مطلوب» عنوان کرده که در «سطح پایین ذخایر نفت» بازتاب یافته است.
بدین‌ترتیب، این کشورها در ماه آوریل، ۱۳۸ هزار بشکه در روز و در هر یک از ماه‌های مه، ژوئن و ژوئیه، ۴۱۱ هزار بشکه در روز و در مجموع روزانه یک میلیون و ۳۷۱ هزار بشکه به تولید خود افزوده‌اند؛ رقمی که معادل ۶۲ درصد از آن ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه‌ای است که قرار است به بازار بازگردد.

واکنش اولیه بازار نفت به تصمیم اوپک‌پلاس
اگرچه در واکنش اولیه به تصمیم جدید هشت کشور عضو، قیمت نفت در معاملات روز دوشنبه (۲ ژوئن) بیش از ۲ دلار برای هر بشکه افزایش یافت، اما معامله‌گران بازار بر این باورند که با توجه به انتشار اخبار غیررسمی پیشین، اثر این تصمیم پیش‌تر در بازار لحاظ شده و اصطلاحاً پیشخور شده است؛ به‌گونه‌ای که شاخص برنت از ۶۶ دلار در میانه ماه مه به ۶۲ دلار در پایان آن ماه کاهش یافت. افزون بر این، تشدید تنش میان روسیه و اوکراین به‌ویژه پس از حمله پهپادی بی‌سابقه اوکراین به چهار پایگاه هوایی روسیه تا حدودی از تأثیر فوری تصمیم اخیر اوپک‌پلاس کاسته است.
با این حال، بارها ثابت شده که تنش‌های ژئوپلیتیک تنها اثرات کوتاه‌مدت و موقتی بر بازار نفت دارند و این عرضه و تقاضا هستند که نقش اصلی را در تعیین روند بازار ایفا می‌کنند. اکنون این سؤال مطرح است که تصمیم هشت کشور عضو اوپک‌پلاس چه تأثیراتی در بلندمدت بر بازار نفت خواهد داشت؟
یا قیمت نفت با افزایش عرضه و ریسک‌هایی همچون رشد کم‌جان اقتصادهای بزرگ، باید با کانال ۶۰ دلاری هم وداع کند؟ یا اینکه سرنوشت دیگری در انتظار بازار نفت است؟

تغییر راهبرد یا پاسخ به نیاز بازار
برخی تحلیلگران، تصمیم اخیر اوپک‌پلاس را نشانه‌ای از تغییر راهبردی در این ائتلاف ارزیابی می‌کنند. «هری چیلیگریان»، تحلیلگر گروه اونیکس کپیتال (Onyx Capital Group)، در این زمینه می‌گوید: «تصمیم این هشت کشور به‌روشنی نشان می‌دهد که در حال حاضر، اولویت اصلی آن‌ها سهم بازار است؛ وقتی قیمت نمی‌تواند درآمد کافی ایجاد کند، افزایش حجم تولید به ابزار جایگزین تبدیل می‌شود.»
با این حال، روشن است که یکی از پیامدهای طبیعی افزایش عرضه، کاهش قیمت نفت خواهد بود؛ مگر آنکه تقاضای جهانی بهبود یابد یا اینکه تحولات ژئوپلیتیک و تنش‌های منطقه‌ای سبب محدودیت در عرضه شوند.
بر اساس آخرین گزارش ماهانه دبیرخانه اوپک، انتظار می‌رود تقاضای جهانی برای نفت در سال ۲۰۲۵ حدود ۱.۳ میلیون بشکه در روز افزایش یابد. همچنین برای سال ۲۰۲۶ نیز، پیش‌بینی شده که به همین مقدار به مصرف روزانه نفت افزوده شود. البته این برآوردها در ماه‌های اخیر کمی تعدیل شده‌اند، چرا که تعرفه‌های تجاری جدید آمریکا می‌تواند بر تقاضا تأثیر منفی بگذارد.
از سوی دیگر، طبق نظرسنجی ماهانه خبرگزاری رویترز از تحلیلگران، پیش‌بینی می‌شود تقاضای نفت در سال ۲۰۲۵ به‌طور میانگین روزانه ۷۷۵ هزار بشکه افزایش یابد. در همین حال، آژانس بین‌المللی انرژی در تازه‌ترین چشم‌انداز خود، رقم افزایش را ۷۴۰ هزار بشکه در روز اعلام کرده است.
«جیووانی استانوو»، تحلیلگر مؤسسه مالی UBS نیز معتقد است: «بازار نفت همچنان با کمبود عرضه مواجه است و این نشان می‌دهد که توان جذب بشکه‌های اضافی را دارد؛ چرا که افزایش واقعی تولید احتمالاً کمتر از میزان اعلام‌شده خواهد بود، چون برخی از این هشت کشور بیش از سهمیه خود تولید می‌کنند و در عین حال، تقاضا نیز به‌طور فصلی در حال افزایش است.»
با در نظر گرفتن تمام این عوامل، حتی رشد کم‌رمق اقتصاد جهانی -که با توجه به شرایط موجود محتمل به نظر می‌رسد- می‌تواند در آینده بازار نفت، نقش منفی ایفا کرده و فشار نزولی بر قیمت‌ها وارد کند.

نفت شل هدفی برای اوپک‌پلاس
برخی تحلیلگران معتقدند که افزایش عرضه اوپک‌پلاس، با وجود تأثیر منفی آن بر قیمت‌ها، در عمل فشار را بر تمامی تولیدکنندگان وارد می‌کند؛ با این حال، تولیدکنندگان نفت شیل در آمریکا به‌واسطه هزینه‌های بالاتر تولید، بیش از سایرین آسیب‌پذیر هستند.
اگر افزایش عرضه اوپک‌پلاس سبب کاهش یا تثبیت قیمت نفت شود، شرکت‌های نفت شیل که هزینه تولید بالاتری دارند، ممکن است با سودآوری پایین‌تری مواجه شوند. بسیاری از این شرکت‌ها برای ادامه فعالیت اقتصادی خود، به قیمتی بالاتر از ۶۰ تا ۷۰ دلار برای هر بشکه نیاز دارند. بنابراین، در صورت افت قیمت نفت، حفاری و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های شیل کاهش خواهد یافت.
بر اساس برخی آمارها، تولید نفت شیل آمریکا در سال ۲۰۲۵ به‌طور متوسط حدود ۹ میلیون بشکه در روز بوده است. هرچند سهم نفت شیل در تولید جهانی کمتر از ۱۰ درصد است، اما بیش از ۶۰ درصد از کل تولید نفت آمریکا از منابع شیل تأمین می‌شود.
از این رو، برخی تحلیلگران بر این باورند که تصمیم اخیر اوپک‌پلاس ممکن است بخشی از یک راهبرد برای حفظ سهم بازار و فشار بر تولیدکنندگان پرهزینه‌تر باشد. در گذشته نیز، چنین رویکردی در سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ سبب کاهش شدید تولید نفت شیل شد.
هشت کشور عضو ائتلاف اوپک‌پلاس برای بررسی شرایط بازار، نظارت بر پایبندی کشورها به تعهدات و جبران مازاد عرضه، نشست‌هایی ماهانه برگزار می‌کنند. با توجه به این روند، باید دید در نشست پیش‌رو در تاریخ ششم ژوئیه ۲۰۲۵ (۱۵ تیر ۱۴۰۴) این کشورها چه تصمیمی برای سطح تولید در ماه اوت اتخاذ خواهند کرد. آیا آن‌ها به روند افزایش تولید برای بازپس‌گیری سهم بازار ادامه می‌دهند یا اینکه شرایط بازار آن‌ها را به بازنگری در تصمیمات وادار خواهد کرد؟

به فکر «تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران» باشیم

0
به فکر «تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران» باشیم

دستاورد صنعت // جمعی از اقتصاددانان و اساتید دانشگاه با انتشار بیانیه‌ای خطاب به مردم ایران و مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ضمن محکوم ‌کردن تجاوز رژیم جنایتکار صهیونیستی به ایران و حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای کشور، خواستار تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی برای برون‌رفت از بحران کنونی شدند. امضاکنندگان این بیانیه با تاکید بر اهمیت تامین امنیت به‌عنوان نخستین و مهم‌ترین وظیفه هر حکومت، ضمن تقدیر از رشادت‌های مردم و نیروهای مسلح و پدیده ارزشمند انسجام ملی در جنگ ۱۲روزه، نسبت به تداوم ناکارآمدی، بی‌اعتمادی، سیاست خارجی منجمد، تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها هشدار دادند.
امضاکنندگان با اشاره به «هزینه‌های سنگین جنگ» و «بحران‌های ساختاری در حوزه‌های اقتصاد، سیاست و روابط خارجی»، اصلاحات بنیادین در رویکرد نظام حکمرانی، پایان‌دادن به انحصار رسانه‌ای، تقویت شایسته‌سالاری و آزادی زندانیان سیاسی را به‌عنوان ضرورت‌های تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران معرفی کرده و از دولت درخواست کرده‌اند با در پیش گرفتن مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا از ایران محافظت کند. این گروه همچنین خواستار خروج نیروهای نظامی از اقتصاد و بازنگری در سیاست‌های ارزی و مالی برای مقابله با رانت‌جویی، فساد و احیای اعتماد عمومی شده‌اند.
این گروه خواستار اصلاحاتی در پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی کشور شدند که بتواند در بعد خارجی شرایط را برای ایجاد صلح پایدار و امنیت فراهم و در بعد داخلی، با مشارکت تمام گروه‌ها و افراد خبره فرصت را برای اتحاد و مقاوم‌سازی اقتصاد ایجاد کند.

متن این بیانیه را می خوانید:
به نام خداوند جان و خرد
ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران
مردم شریف ایران و رئیس‌جمهور محترم جناب آقای دکتر پزشکیان
نبرد ‌۱۲روزه نفس‌گیر و خونین با اسرائیل و آمریکا، در سایه رشادت‌ها و فداکاری‌های مردم شریف، نیروهای مسلح و سایر نهادهای پشتیبان کشور عزیزمان، در این مرحله، با آتش‌بسی هرچند شکننده، متوقف شد و جنگ‌افروزان را که شاید سودای فروپاشی کشور و حتی تجزیه میهن عزیز را در سر داشتند، ناکام گذاشت.
جنگ ۱۲روزه یک بار دیگر اهمیت بالای برخورداری از امنیت را گوشزد کرد و یادآور شد که نخستین و مهم‌ترین وظیفه هر حکومتی، تامین آرامش و برقراری امنیت در زندگی شهروندان است. این جنگ در عین‌حال، پدیده بسیار ارزشمند و عبرت‌آموزی را نیز به نمایش گذاشت و آن، انسجام ملی و گرایش قدرتمند کثیری از ایرانیان، فارغ از هر ویژگی متمایزکننده، برای حفظ ایران و مقابله با جنگ‌افروزِ متجاوز بود. بسیاری از کسانی که به عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران انتقادات جدی داشتند و حتی کسانی که به‌دلیل همین رویکرد، هزینه‌های قابل‌توجهی را نیز پرداخته بودند، در کنار دیگر ایرانیان، تجاوز اسرائیل به ایران را شدیدا محکوم کردند. بی‌تردید رفتار اجتماعی تحسین‌برانگیز مردم ایران در این شرایط سخت و حساس و نحوه مواجهه آنان با این هجوم تجاوزکارانه، در توقف آن تاثیر تعیین‌کننده‌ای داشته است.
از این جنگ، همانند هر بحران بزرگ دیگری، درس‌های ارزشمندی باید آموخت. توأم‌شدن درگیری نظامی میان ما و رژیم اسرائیل و آمریکا با تشدید ابرچالش‌های ناشی از ناترازی فزاینده در بخش‌های مختلف، افول سرمایه‌گذاری‌های مولد، تشدید مهاجرت نخبگان به خارج از کشور و… بار دیگر ما را با این سوال مواجه می‌کند که چه میزان از مشکلات و خطرات متنوعی که امروز جامعه را در برگرفته، قابل‌پیشگیری بوده و می‌توانسته موقعیت مساعدتر و شرایط مناسب‌تری را به‌وجود آورد؟ سال‌هاست کارشناسان بسیاری درمورد خطر افزایش تنش در روابط بین‌الملل و افول سرمایه اجتماعی و ضرورت جلوگیری از گسترش نارضایتی در میان اقشار مختلف، افزایش کارآیی در بخش‌های مختلف اقتصادی ــ اجتماعی و پویایی در فرآیند مدیریت کشور سخن به میان آورده‌اند. ولی وسایل ارتباط جمعی رسمی، به‌ویژه صدا و سیما، تلاش کرده همواره، تصویری صُلب و یکدست از اجماع نظر درمورد سیاست‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران ترسیم کند. امروز که خطر تجاوز اسرائیل و جاسوسی مزدورانش بیش از پیش امنیت و حتی تمامیت ارضی کشور را مورد تهدید قرار داده، موارد ذکرشده اهمیتی دوچندان پیدا کرده است.
این جنگ، به همراه درس‌های عبرت‌آموز آن، می‌تواند نقطه عطفی تاریخی در پایان‌بخشی به ناکارآمدی، بی‌اعتمادی، سیاست خارجی منجمد و تبعیض و بی‌عدالتی‌ها و اتخاذ سیاست‌هایی نوین در جهت ایجاد و گسترش روابط بین‌المللی بر مبنای تنش‌زدایی و تامین منافع اقتصادی، تضمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، رفاه و شایسته‌سالاری باشد. این اتفاق می‌تواند دوره‌ای جدید و پربرکت را برای ایران رقم بزند.
حل مشکلات در‌هم‌تنیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فرآیندی دشوار و زمان‌بر است که به همراهی و همکاری میان مردم و دولت و بهره‌گیری از منابع و تکنولوژی جهانی نیازمند است. لذا عبور کم‌هزینه از این شرایط، بدون گسترش روابط بین‌الملل از یک طرف و تقویت هرچه بیشتر سرمایه اجتماعی، از طرف دیگر، امکان‌پذیر نخواهد بود.
ما امضا‌کنندگان این بیانیه، ضمن محکوم‌کردن تجاوز رژیم جنایتکار و تروریست اسرائیل به ایران عزیز و حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای کشورمان، توجه به موارد زیر را ضروری و بلکه حیاتی می‌دانیم:

  • در عرصه روابط بین‌الملل، برداشت ما آن‌ است که مردم ایران، ضمن آنکه در مقابل تجاوز بیگانه می‌ایستند و از تسلط بیگانه بیزارند، صلح‌دوست و مدافع تعامل با کشورهای مختلف جهان هستند. توصیه موکد ما آن‌ است که برای خروج از شرایط به‌وجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود. حفظ تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران، مهم‌ترین هدفی است که نباید اجازه داد، ذره‌ای دچار خدشه شود. نگاه‌های افراطی که محرک دشمنی‌ها و درگیری‌هاست، در شرایط موجود کشور، خطرناک و دارای نتایج فاجعه‌بار خواهد بود.
  • در عرصه داخلی، مهم‌ترین توصیه ما، تغییر بنیادی رویکرد نظام حکمرانی در جهت افزایش ملموس مشارکت جامعه و احیای سرمایه اجتماعی است. با تداوم سیاست‌های انحصارگرانه، اعتماد عمومی جلب نخواهد شد. آزادی بیان صاحبان اندیشه تضمین شود و این امکان فراهم شود که همه بتوانند با برخورداری از آزادی، نظرات خود را در مورد چرایی بروز شرایط موجود و چگونگی خروج از آن، ابراز کنند. تجربه بشری به‌خوبی نشان داده است که نظام‌های سیاسی برخلاف تصور برخی سیاستمداران، در فضای آزادی بیان، تثبیت و تقویت شده و برعکس، در فضای دچار محدودیت است که نفوذپذیر و شکننده می‌شوند.
  • برای تقویت انسجام ملی و افزایش سرمایه اجتماعی، زندانیان سیاسی و محصورانی که به‌دلیل بیان نظرات زندانی شده‌اند، از بند رها شوند.
  • صدا و سیما و دیگر رسانه‌های جمعی دولتی، از کنترل محافل افراطی خارج و به نحوی متحول شود که مرجع رسانه به داخل کشور منتقل شود. نقاط ضعف سیاست‌ها و برنامه‌ها، توسط اندیشمندان منتقد، در وسایل ارتباط جمعی ایران بازتاب یابد تا صاحبان اندیشه بتوانند به‌طور شفاف، عملکرد دستگاه‌های تصمیم‌ساز کشور را نقد و نظرات سازنده خود را ابراز کنند.
  • شعارزدگی و توجه به ظواهر، در مقابل اهمیت قائل‌شدن برای شایستگی و توانمندی تخصصی، به‌راحتی، زمینه نفوذ افرادی را باز می‌کند که با طرح شعارهای افراطی، جهت‌گیری‌ها را عملا همسوی با خواسته‌های دشمنان کشور شکل می‌دهند. نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور برای خنثی‌سازی همه‌جانبه دشمن و صیانت از جان و کیان مردم، نیازمند بازنگری‌های اساسی است.
  • سیاست‌های پولی‌، ارزی، تجاری و مالی به‌گونه‌ای تنظیم شود که زمینه رانت‌جویی و فساد را از بین ببرد و از سوی دیگر، بهره‌مندی نهادهایی متوقف شود که با وجود گسترش هشداردهنده فقر همگانی، خارج از کنترل و نظارت تعریف‌شده و بدون شفافیت، از منابع عمومی تغذیه می‌شوند و امتیازات فراوانی را مورد استفاده قرار می‌دهند.
  • بر ضرورت خروج نیروهای نظامی از امور بنگاه‌داری و فعالیت‌های اقتصادی و تمرکز آنها بر امور مربوط به حوزه‌های مستقیما مرتبط با امور نیروهای مسلح تاکید می‌شود.
    امید آن داریم که نظام تصمیم‌گیری کشور در سایه یادگیری از اتفاقات پرهزینه‌ای که طی دهه‌های گذشته رخ داده و در درون هریک از آنها، درس‌هایی فراوان و سازنده همراه داشته، بتواند ایرانی آباد، آزاد، مستقل و پرنشاط را برای این مردم قهرمان و شریف، از خود به یادگار بگذارد.
    به یاری خدا و همراهی همگانی، چنین باد

  • منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران

اقدامات ضروری برای اقتصاد ایران

0
اقدامات ضروری برای اقتصاد ایران

حسین حقگو، کارشناس اقتصادی – دستاورد صنعت // «ما به دنبال چیزی نیستیم که بی‌نقص باشد، زیرا خوب می‌دانیم که چنین چیزی میان انسان‌ها یافت نمی‌شود؛ بلکه در طلب آن ساختار سیاسی انسانی هستیم که به کمترین میزان، اسباب دردسر شود یا، دردسر ناشی از آن، تا حد ممکن، قابل چشم پوشی باشد.» (آلجرتون سیدنی؛ منشور آزادی، فردریش فون هایک)
سرانجام و در آخرین زمان مقرر گزینه پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت امور اقتصادی و دارایی به مجلس معرفی شد. گزینه‌ای که صرف‌نظر از موافقت یا مخالفت نمایندگان مجلس، با این انتخاب، به نظر کمتر امکانی را برای ایجاد تحول واقعی و ساختاری موردنیاز تداوم حیات اقتصاد ملی در اختیار خواهد داشت. گزینه‌ای که البته یکی از ایده‌آل‌ترین سوابق تحصیلی و آموزشی و پژوهشی و تحقیقاتی، آن‌ها تحقیقات راهبردی را در کارنامه خود دارد. اما این بدبینی از چه روست و چرا امکان و مجال ایشان برای آنچه خود می‌خواهد و هم موردنیاز این دوره خطیر تاریخی کشور است، چنین اندک است؟!

دکتر مسعود نیلی، بعد از گفتارهایی که درباره ناترازی‌های اقتصادی در ایران داشت و از «اضمحلال منابع» و فراموشی اصل اولیه علم اقتصاد یعنی آرزوهای نامحدود بشری و محدودیت منابع داشت، به اقتصاد سیاسی این ناترازی‌ها پرداخته و ضمن تشریح تعارض منافع دولت و گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی سه گروه از ذی‌نفعان را به‌عنوان مانع اصلاحات ساختاری برمی‌شمارد: «ذی‌نفعان رانتی»، «ذی‌نفعان معیشتی» و «ذی‌نفعان سیاست خارجی» (کاسبان تحریم). ذی‌نفعان رانتی که از نظام چند نرخی ارز و سود بانکی و قیمت‌های انرژی یارانه‌ای و… سودهای کلان می‌برند. ذی‌نفعان معیشتی که زندگی و معیشت آنان وابسته به همین فضای رانتی است مانند پیک‌های موتوری و رانندگان تاکسی‌های اینترنتی که با بهره‌گیری از بنزین ارزان و … امکان کسب‌وکار و تأمین معیشت زندگی را دارند و سپر انسانی گروه اول برای عدم تغییر و اصلاح سیاست‌های نادرست‌اند و کاسبان تحریم که کاهش تنش‌ها و روابط صلح‌آمیز با جهان و قرار گرفتن کشور در زنجیره‌های تولید و ارزش جهانی و فضای شفاف تبادلات بین‌المللی و بهره‌مندی از فن‌آوری‌های روز و نه دست چندم و… به ضرر منافع آنان است. اما به نظر می‌رسد ضلع چهارمی نیز در این میان وجود دارد که به سبب نه منفعت اقتصادی بلکه بیشتر، شأن و جایگاه علمی و اجتماعی، اصلاحات اقتصادی را با مشکل مواجه می‌کنند که آنان را شاید بشود «ذی‌نفعان عقیدتی» نامید.
این گروه برداشتی ایدئولوژیک و نه علمی از اصول اقتصاد دارند و باور ندارند که این علم «بیش از آنکه بخواهد ذیل عناوین یا نحله‌های مختلف قرار گیرد، علم بررسی انگیزه‌ها و همچنین سازوکارهای حاکم بر رفتار بازیگران اقتصادی اعم از خانوارها، بنگاه‌های اقتصادی و حاکمیت است.»
این تضاد و درگیری جریان‌های فکری در همین روزهای اخیر در دولت چهاردهم نمود یافته است. چنانکه مثلاً اگر از یک‌سو با معرفی گزینه پیشنهادی برای وزارت اقتصاد مواجهیم (دکتر مدنی‌زاده) که رویکرد اقتصاد آزاد و رقابتی دارد و مخالف مداخله‌گرایی دولت در اقتصاد و قیمت‌گذاری دستوری است، از سوی دیگر همین دولت سراغ قانون تعزیرات رفته و لایحه «اصلاح برخی مواد مربوط به تعزیرات حکومتی» را به مجلس برده که معنایی جز تشدید قیمت‌گذاری و حتی پلمپ واحدهای صنفی به‌اصطلاح متخلف توسط ضابطان تعزیراتی را ندارد.
جریان فکری اقتصادی همسو با این نوع اقدامات ضد آزادی و رقابت، نیز انتخاب وزیر پیشنهادی اقتصاد را در جهت تحکیم «اقتصاد رفاقتی غارتی» عنوان می‌کند. این تضاد و تناقض‌های بیرونی و درونی، پیشبرد و موفقیت هر هدفی را برای دولت مستقر ناممکن می‌نماید. چنانکه چندی پیش آقای پزشکیان از انجام اقدامات مهمی توسط دولت گفت و خبرهای خوبی که درزمینه «بهداشت، درمان و سلامت، حل مشکلات داخلی، رفع ناترازی‌ها از مسیر تولید برق خورشیدی و بهبود روابط خارجی» اعلام خواهد شد. این در حالی است اصولاً مشخص نیست این تحولات مهم وعده داده‌شده، در کدام سمت‌وسو و در قالب چه پارادایم فکری و از چه مسیر و با اتکا به کدام برنامه و منابع قرار است محقق شود؟! و مگر چنین اقدامات سترگی بدون تغییر پارادایم و نگاه دوستانه و آشتی‌جویانه به مناسبات داخلی و خارجی ممکن است؟! از پذیرش تنوع و تکثر و تفاوت افکار و عقاید و تأمین حقوق و فرصت‌های برابر برای شهروندان در داخل تا قبول قواعد و قوانین حاکم بر مناسبات و روابط کشورها و نهادهای بین‌المللی و نگاه غیر ایدئولوژیک و مبتنی بر منافع ملی در سیاست خارجی. اگر چنین تغییر نگاه راهبردی به روابط و مناسبات داخلی و خارجی و تحول گفتمانی در نظام حکمرانی و تغییر جایگاه و نقش دولت از «مداخله‌گر» به «سیاست‌گذار» و «تسهیلگر» و… در حال انجام است، نشانه‌های آن کجاست؟!
3- خروج از چرخه توسعه‌نایافتگی و بهبود پایدار و با ثبات وضعیت اقتصادی نه صرفاً با تغییری بوروکراتیک و جابجایی یک وزیر و چند مسئول میانی و … بلکه جز با «آزادی» و مشارکت جامعه در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها از طریق احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و صنفی واقعی و اصیل در چارچوب قوانین برآمده از اراده و خرد جمعی دست‌یافتنی نیست. نگاهی که با خود رشد و توسعه و بزرگ شدن کیک اقتصاد را به ارمغان می‌آورد: «رشد اقتصادی پایدار نه‌فقط مستلزم حقوق مالکیت، تجارت و سرمایه‌گذاری مطمئن، بلکه از این‌ها مهم‌تر نیازمند نوآوری و بهبودی مداوم در بهره‌وری است … نوآوری اما منوط به خلاقیت و خلاقیت محتاج «آزادی» است. اینکه اشخاصی بدون ترس کار کنند، دست به آزمایش بزنند و مسیر حرکتشان را با ایده‌های خود بگشایند، ولو دیگران این کار را نپسندند… وقتی گروهی بر بقیه جامعه مسلط می‌شود، فرصت‌ها در اختیار همگان قرار نمی‌گیرد و در یک جامعه محروم از آزادی، مدارای چندانی برای طی مسیرهای متفاوت و انجام آزمایش‌های مختلف وجود ندارد.»
در همین چارچوب «عمومی‌سازی افکار اصیل اقتصادی» به‌نحوی‌که خواست مردم این نباشد که «هر شب بشنود دولت چه کالاهایی را به فهرست قیمت‌گذاری و نظارت افزوده است و چند نفر را دستگیر کرده و شلاق زده و چند انبار احتکار کالا را کشف کرده است و…» نیازمند «دولت، قوانین و پاسخگو بودن» است. این در حالی است که «در کشور ما، دولت در معنای قوه مجریه و دولت به معنای حکومت باهم متمایز هستند. برنامه را دولت به معنای قوه مجریه طراحی می‌کند ولی توسعه از طریق حکومت حاصل می‌شود و… نهادی به نام حکومت اساساً وجود ندارد و زنجیره ارزش حکمرانی در کشور ما به‌طور کامل گسسته است». این در حالی است که «دولت باید اول وجود داشته باشد تا سپس توسط قانون یا دموکراسی محدود شود.»
درواقع دیدگاه‌ها و جریان‌های فکری اقتصادی در عرصه اجتماعی و رقابت‌های سیاسی است که صحت و کارآمدی خود را به اثبات می‌رسانند و این نیز نیازمند وجود احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و صنعتی است. چنانکه حتی در کشورهای مهد اقتصاد و قطب اقتصاد آزاد نیز با جریان‌های فکری اقتصادی مواجهیم که گاه در تضاد کامل با یکدیگر و حتی یافته‌های علم اقتصاد قرار می‌گیرند. نمونه مشخص آن سیاست‌های سخت برونگرایانه و تعرفه گذاری‌های بالا در آمریکای ترامپ است که در تضاد آشکار با اصل بدیهی «مزیت نسبی» در علم اقتصاد و آزادی و رقابت اقتصادی و شاید همبستگی و صلح و امنیت جهانی است اما بکار خود ادامه می‌دهد تا در اولین بزنگاه انتخاباتی از طریق رأی آزاد شهروندان کنار رفته یا ابقا شود.
بحران مهم در کشورمان علاوه بر فقدان وجود یک قرائت واحد و مشترک از مسائل و مشکلات کشور که عجالتاً دستیابی به آن بعید می‌نماید، «بحران دولت» و تسخیر شدن آن توسط جریان‌هایی است که منابع عمومی را نه در خدمت خیر عمومی بلکه برای منافع افراد و گروه‌های خاص بکار می‌گیرند. گروه‌ها و افرادی که با ناکارآمد کردن هر چه بیشتر بوروکراسی و کنترل نهادها و ایجاد ساختارهای موازی یا «دولت سایه» نظریات و رهیافت‌های محققانه و کارشناسانه را به حاشیه برده و آگاهی و آزادی و حق انتخاب شهروندان را محدود و دولت مستقر را ضعیف و ناتوان و اسیر روزمرگی می‌کنند.
وضعیتی که از آن به بحران دولت و یا «گسست زنجیره ارزش حکمرانی» می‌توان یاد کرد و بحران ابرچالش ناترازی‌ها (بودجه‌ای و بانکی و تأمین اجتماعی و انرژی و محیط زیستی و…) ازجمله نمادها و نمودهای آن است. به عبارتی حتی در صورت حل کامل بحران سیاست خارجی و به سرانجام رسیدن مذاکرات ایران با طرفین دیگر این بحران (آمریکا و اروپا و آژانس بین‌المللی اتمی و…) و یا تخفیف موقت آن، در صورت عدم حل «بحران دولت» گذر از این ابرچالش ها بعید به نظر می‌رسد و چه‌بسا باید منتظر تشدید آن‌ها نیز بود «اگر اصلاح روابط خارجی کنیم اما اصلاحات اقتصادی انجام ندهیم مانند قبل دچار بیماری هلندی می‌شویم. منابعی از صادرات نفت به دست می‌آید خرج می‌شود و دوباره ناترازی به‌جای خود باقی می‌ماند.»
قصه اقتصاد سیاسی کشور با نفت و دولت بزرگ با ساختار دوگانه (دولت/حکومت) و درون‌گرا و فاقد سرمایه اجتماعی بالا گره‌خورده است: حکومت در ایران از زمان شاه تا به امروز مانند یک کشاورز دیم کار عمل کرده که به آسمان نگاه می‌کند و اگر بارش باران خوب و متوسط باشد، کاشت محصولش هم به همان نسبت، خوب خواهد بود؛ اگر خشک‌سالی بیاید، این کشاورز به عزا می‌نشیند و اگر بارندگی شدید بیاید، سیل همه‌چیز را با خود می‌برد… کمبود و وفور درآمد نفت برای حکومت‌ها مانند خشک‌سالی یا سیل برای کشاورز دیم کار بوده که در هر دو وجه خرابی و خسارت به بار می‌آورد.
بر این اساس ایجاد دولتی قوی و پاسخگو، دولتی که توان اعمال قدرت را داشته و جامعه‌ای که چنین اعمال قدرتی را مشروع و با آن همراه باشد، ضرورت حیاتی گذار از این وضعیت بغرنج و پرتگاه تاریخی و تحقق توسعه‌ای پایدار و اقتصادی مستحکم و شکوفا و نه سرگردان و بی لنگر است. امید که چنین شود.

دکتر مسعود نیلی اخیراً در مراسم رونمایی از کتاب «روایت مسعود» که دربرگیرنده تبیین، توضیح و نقد دیدگاه‌های وی از مسئله توسعه در ایران است، مهم‌ترین مشکل کشور را «نبود اجماع میان متفکران ایرانی و نبود تحلیل مشترک از مسائل و مشکلات» عنوان می‌کند و می‌گوید: «هویت ما اقتصاددانان از علم اقتصاد نشئت می‌گیرد و تا زمانی که درون خود نسبت به این علم دچار تردید باشیم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم نظام حکمرانی به‌درستی عمل کند. متأسفانه ما هنوز از مرحله‌ای عبور نکرده‌ایم که اصول اولیه‌ای که جهان به آن رسیده و علم اقتصاد آن را پذیرفته، بپذیریم و تا زمانی که این موضوع را حل نکنیم، وضعیت بهبود نخواهد یافت». وی چند سال قبل در مطلب بلندی با عنوان «یک پاسخ به حمله‌های بی‌شمار» در نقد نظرات جریان نهادگرایان داخلی، این تضاد و درگیری اقتصاددانان را به‌درستی تشریح و آن را تنها سبب خشنودی سیاستمداران عنوان کرده بود: «سیاستمداران ما از صمیم قلب، شیفته نظرات سلبی شما هستند. شما آرزوهای آن‌ها را بیان می‌کنید. شما دنیایی را ترسیم می‌کنید که هر سیاستمداری به دنبال آن می‌گردد… اینکه می‌توان بدون انجام اصلاحات قیمتی در بازارهای مختلف، فساد را کنترل کرد. می‌توان بدون انجام اصلاح قیمت انرژی، مصرف انرژی را کنترل کرد… می‌توان دنیایی داشت که در آن، آب مجانی عرضه می‌شود اما بحران آب نداشته باشیم… شما همه تناقضات را در یک دنیای خیالی که سیاستمداران در آرزوی آن هستند حل کرده‌اید… و اینکه بدون توجه به محدودیت در منابع و عدم تعادل‌های اقتصاد کلان می‌توانند اهداف مربوط به عدالت یا توسعه‌یافتگی را محقق کنند.»
این مطلب سخت گلایه‌آمیز و انتقادی پس از استعفای وی از دولت دوازدهم صورت گرفت. دکتر نیلی در دوره تصدی مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور وقت (آقای حسن روحانی) دو کنفرانس «اقتصاد ایران» را در سال‌های 93 و 96 برگزار کرد. در نخستین کنفرانس بیانیه‌ای با امضا 21 اقتصاددان از دو طیف جریان آزاد و رقابتی و نهادگرا منتشر شد (کسانی مانند آقایان: غنی‌نژاد، مشایخی، جلالی نائینی، هادی زنوز، دانش جعفری، بایزید مردوخی و…) و در دومین کنفرانس نیز از نقشه راه اقتصاد ایران با عنوان «اقتصاد ایران: چگونگی گذر از ابرچالش‌ها» با حضور معاون اول رئیس‌جمهور وقت و وزرای اقتصاد اقتصادی و…رونمایی شد. اینکه چرا این تلاش‌های ارزشمند حتی در دولتی که دکتر نیلی بیشترین نفوذ را در آن داشت به نتیجه نرسید شاید در همان چیزی باشد که خود ایشان از آن به پیچیدگی نظام تصمیم‌گیری یاد می‌کند، اتاق‌هایی که در کشورمان سخت تاریک و غیر شفاف است.

امسال در صنعت نفت ده میلیارد دلار سرمایه‌گذاری می‌شود

0
افتتاحیه بیست و نهمین نمایشگاه نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی

دستاورد صنعت / محسن پاک نژاد در روز هجدهم اردیبهشت در آیین افتتاحیه بیست و نهمین نمایشگاه نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی، از اقدام‌های جدید وزارت نفت برای تسهیل قراردادها، جذب سرمایه‌گذاری و حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان خبر داد و گفت: صادرات نفت با وجود تشدید تحریم‌ها در بالاترین سطح ممکن ادامه دارد اما این تنها آغاز مسیر است.
وی با بیان اینکه امروز فرصتی تاریخی داریم تا در این گردهمایی بین‌المللی، ظرفیت‌های صنعت نفت ایران را به جهانیان معرفی کنیم، تصریح کرد: این نمایشگاه تنها یک گردهمایی تجاری نیست، بلکه نمادی از عزم ملی ایران برای تبدیل شدن به هاب انرژی و مرکز همکاری‌های منطقه‌ای است.
بیست و نهمین نمایشگاه صنعت نفت با حضور ۲۲۰۰ شرکت داخلی و خارجی در محل دایمی نمایشگاه های بین المللی تهران برگزار شد.
پاک نژاد در این نمایشگاه گفت: گستره وسیع این نمایشگاه بیش از ۳۷ حوزه تخصصی از بالادست تا پایین‌دست نفت و گاز و موضوع‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری، تأمین مالی، تجارت و بازرگانی و فناوری‌های نوین را پوشش می‌دهد و در این میان حضور شرکت‌های نوپا و نوآور، استارت‌آپ‌های جسور، دانشگاه‌های پیشرو و پارک‌های فناوری در کنار شرکت‌های بزرگ صنعتی، عمق پیوند تجربه و نوآوری را در مسیر پیشرفت صنعت نفت به نمایش می‌گذارد.
وی هدف اصلی برگزاری این دوره از نمایشگاه را تقویت سرمایه‌گذاری در قالب پروژه‌های مشخص عملیاتی اعلام کرد و گفت: ما بر این باوریم که صنعت نفت باید بر پایه دانش روز و فناوری‌های پیشرفته بازتعریف شود و در این مسیر، حمایت از ساخت داخل و توانمندسازی نیروهای متخصص ایرانی، اولویت جدی ماست.
وزیر نفت با اشاره به اقدام‌های این وزارتخانه در طول ۹ ماه گذشته افزود:این وزارتخانه در چارچوب میثاق دولت چهاردهم، گام‌های عملیاتی جدی در راستای تحقق اهداف قانون برنامه هفتم پیشرفت برداشته است، در همین خصوص قراردادهای مهمی در حوزه توسعه و نگهداشت تولید از میدان‌های نفتی و گازی منعقد شده و با پیگیری‌های انجام‌شده، تاکنون تعدادی از این قراردادها تعیین تکلیف و تنفیذ شده‌اند، همچنین چند طرح در حوزه‌های مختلف ازجمله طرح‌های جمع‌آوری گازهای مشعل و کیفی‌سازی پالایشگاه‌ها به بهره‌برداری رسیده یا آماده بهره‌برداری هستند.

برنامه‌ریزی برای تکمیل ۳۰ طرح بزرگ نفتی
وزیر نفت گفت: ظرفیت تولید نفت کشور در دولت چهاردهم به میزان ۱۵۰ هزار بشکه در روز، تولید گاز خام حدود ۳۰ میلیون مترمکعب در روز، ظرفیت روزانه پالایشی کشور ۱۸۰ هزار بشکه و ظرفیت سالانه محصولات پتروشیمی ۷ میلیون تن افزایش یافته است.
پاک نژاد بیان کرد: تولید بنزین و نفت‌گاز کشور به‌ ترتیب ۷ و ۸ میلیون لیتر در روز افزایش یافته و صادرات نفت نیز با وجود تشدید تحریم‌ها در بالاترین سطح ممکن ادامه دارد، اما این تنها آغاز مسیر است.
وی از برنامه‌ریزی برای تکمیل بیش از ۳۰ طرح بزرگ صنعت نفت با سرمایه‌گذاری حدود ۱۰ میلیارد دلاری تا پایان سال ۱۴۰۴ خبر داد و گفت: تکمیل این طرح‌ها منجر به افزایش ۲۵۰ هزار بشکه‌ای ظرفیت تولید روزانه نفت کشور، همچنین افزایش ۳۰ میلیون مترمکعبی تولید روزانه گاز خام خواهد شد.
وی در ادامه به محورهای عمده‌ای که با هدف تحقق اهداف برنامه هفتم پیشرفت و تقویت نقش‌آفرینی بخش خصوصی در صنعت نفت در دستور کار وزارت نفت قرار دارد، اشاره کرد و از جذب سرمایه و تأمین منابع مالی برای اجرای طرح‌های توسعه‌ای به‌عنوان محور نخست نام برد.
وزیر نفت گفت: برای توسعه و نگهداشت تولید از میدان‌های نفتی و گازی، در سال به بیش از ۲۰ میلیارد دلار منابع مالی نیاز داریم، به‌طور طبیعی، جذب این مقدار سرمایه در گرو طراحی و بازآرایی ابزارها و ارائه راهکارهای نوین و استفاده از ظرفیت‌های جدید است.

مشارکت صنایع انرژی‌بر در توسعه میدان‌های گازی
وزیر نفت از مصوبه اخیر هیات وزیران برای مشارکت صنایع انرژی‌بر و پتروشیمی‌ها در توسعه میدان‌های گازی به‌عنوان گامی مثبت یاد کرد و ادامه داد: بر اساس قانون برنامه هفتم پیشرفت، مسیر سرمایه‌گذاری این بخش‌ها به‌منظور کاهش ناترازی گاز باید هموار شود.
پاک‌نژاد با بیان اینکه محور نخست اقدام‌های در دستورکار وزارت نفت، تسهیل فرآیند انعقاد قراردادها است، تصریح کرد: اینکه فرآیند انعقاد و تنفیذ قراردادها سه تا چهار سال زمان ببرد، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و یکی از موانع اصلی در جذب سرمایه هم همین موضوع بوده است.
وی ادامه داد: خوشبختانه با تلاش‌های انجام‌شده و اخذ مصوبه شورای اقتصاد در راستای کاهش زمان در فرآیند انعقاد قراردادها، مدت زمان تنفیذ قراردادهای بالادستی نفت و گاز از حدود ۳ سال به کمتر از یک سال کاهش یافت.

افزایش جذابیت قراردادهای نفت و گاز
وزیر نفت با اشاره به مفاد دیگر مصوبه اخیر شورای اقتصاد گفت: افزایش جذابیت قراردادهای بالادستی نفت و گازی با استفاده از افزایش نرخ بازده داخلی قراردادها، مشوق‌های مالیاتی و پرداخت پاداش اضافه تولید مازاد بر دستمزد استحقاقی در این مصوبه در نظر گرفته شده است.
پاک‌نژاد تصریح کرد: وزارت نفت با طراحی بسته‌ای از مشوق‌ها و شیوه‌نامه‌های جدید قراردادی، گامی عملی برای کاهش ریسک، افزایش شفافیت و تسریع در بازگشت سرمایه برداشته است، به‌ویژه ارائه مدل‌های اصلاح‌شده قراردادهای IPC و مشارکت عمومی خصوصی در کنار ابزارهای نوینی همچون صندوق تضمین نفت با ظرفیت صدور ضمانت‌نامه تا سقف ۶ میلیارد دلار، مسیر تازه‌ای را برای اعتمادسازی در میان سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی ایجاد کرده است.
وی بر اهمیت حمایت از ساخت داخل و تولید بار اول به‌عنوان محور دوم اقدام‌های در دستور کار وزارت نفت تأکید کرد و گفت: تاکنون ۸۶ قرارداد با ۶۸ شرکت دانش‌بنیان به ارزش حدود ۲۰۰ میلیون دلار منعقد و این قراردادها منجر به صرفه‌جویی ارزی و خودکفایی در تولید تجهیزات پالایشگاهی شده است.
وی افزود: در نمایشگاه امسال نیز شاهد حضور گسترده شرکت‌های دانش‌بنیان هستیم و ان‌شاءالله قرارداد ۱۶ طرح تولید بار اول به ارزش حدود ۱۵۰ میلیون دلار با شرکت‌های دانش‌بنیان امضا می‌شود.

معرفی بیش از ۲۰۰ فرصت سرمایه‌گذاری
وزیر نفت مذاکرات برای استفاده بهینه از سایر ظرفیت‌های داخلی ازجمله منابع صندوق توسعه ملی و بانک‌ها و جذب منابع بین‌المللی را ازجمله اقدام‌های در دستور کار وزارت نفت دانست و افزود: امیدواریم امسال با استفاده از مجموعه این ظرفیت‌ها، بیش از ۱۰ میلیارد دلار قرارداد برای توسعه میدان‌های نفتی و گازی منعقد کنیم.
پاک‌نژاد با اشاره به برگزاری رویداد تحول در سرمایه گذاری و توسعه بالادست نفت و گاز بیان کرد: در این رویداد که به‌تازگی برگزار شد برای نخستین بار بیش از ۲۰۰ فرصت سرمایه‌گذاری در بخش بالادست به‌صورت رسمی ارائه شد.
وی معرفی فرصت‌های سرمایه‌گذاری به‌صورت شفاف و جذاب را نشان‌دهنده عزم جدی وزارت نفت برای افزایش مشارکت بخش خصوصی و نقش ویژه صنعت راهبردی نفت و گاز برای توسعه و ثروت‌آفرینی در کشور دانست.
وزیر نفت به فرصت‌های همکاری بین‌المللی و تقویت روابط با کشورهای همسایه و سایر کشورها پرداخت و افزود: ما به دنبال ایجاد بازارهای جدید برای افزایش سهم ایران در تجارت جهانی انرژی هستیم.
پاک‌نژاد با اشاره به همکاری‌های ایران با روسیه بیان کرد: حضور فعال وزارت نفت در هجدهمین نشست کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و روسیه در اوایل اردیبهشت امسال، فرصتی طلایی برای مشارکت شرکت‌های دو کشور در پروژه‌های مشترک به‌وجود آورده است و در ادامه تلاش خواهیم کرد با ایجاد چارچوب حقوقی امن برای سرمایه‌گذاری‌های مشترک و کاهش ریسک‌های سیاسی، با تصویب معاهده‌ای در مجالس دو کشور، این مسیر را برای همراهی بخش خصوصی هموار کنیم.
وی با اشاره به انعقاد قرارداد سوآپ گاز ترکمنستان به ترکیه از طریق ایران گفت: این موضوع به تثبیت جایگاه ایران به‌عنوان هاب انرژی در منطقه کمک می‌کند. در واقع ما به دنبال ایجاد بازارهای جدید در منطقه و فراتر از آن هستیم تا سهم ایران را در تجارت جهانی انرژی افزایش دهیم.


۲۲۰۰ شرکت در بزرگ‌ترین گردهمایی صنعت نفت در خاورمیانه
بیست‌ونهمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی از ۱۸ اردیبهشت‌ به مدت چهار روز در محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران برگزار شد.
سامان قدوسی مدیر بیست‌ونهمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی نیز در افتتاحیه این رویداد گفت: صنعت نفت، پیشران اقتصادی ایران است و فعالان این حوزه در نمایشگاه بین‌المللی صنعت نفت در کنار یکدیگر جمع می‌شوند تا آخرین دستاوردهای خود را ارائه کنند و در بخش‌های بین‌المللی، ارتباط مستقیم و چهره‌به‌چهره با فعالان صنعت داشته باشند.
وی با بیان اینکه حدود ۲۲۰۰ شرکت ایرانی و خارجی حضور پررنگی در این رویداد مهم و گردهمایی بزرگ صنعت نفت در خاورمیانه دارند، افزود: این دوره نمایشگاه میزبان شرکت‌هایی از کشورهای متعددی ازجمله چین، روسیه، اسپانیا، ایتالیا، انگلیس، سوئیس، کره جنوبی، ترکیه، هند، امارات متحده عربی، کانادا، فرانسه، آلمان و برزیل است.
قدوسی از این رویداد به عنوان فرصتی برای تبادل دانش، ایجاد ارتباطات تجاری و نمایش دستاوردهای صنعتگران توانمند ایران اسلامی یاد کرد و گفت: این صنعت، پیشران اقتصادی ایران محسوب می‌شود و فعالان این حوزه در این نمایشگاه در کنار یکدیگر جمع می‌شوند تا آخرین دستاوردهای خود را ارائه کنند و در بخش‌های بین‌المللی، ارتباط مستقیم و چهره‌به‌چهره با فعالان صنعت داشته باشند.
وی با اعلام اینکه به‌دلیل استقبال گسترده از این نمایشگاه، خوشبختانه شاهد افزایش قابل توجه تعداد متقاضیان و مشارکت‌کنندگان هستیم، گفت: این روند رو به رشد، ما را بر آن داشت تا پنج سالن جدید را به مجموعه نمایشگاهی اضافه کنیم تا بتوانیم پذیرای تعداد بیشتری از شرکت‌ها و بازدیدکنندگان باشیم. همچنین، با بهره‌گیری از فضای باز نمایشگاه و همکاری‌های گسترده با شرکت سهامی نمایشگاه‌های بین‌المللی ایران، توانستیم نمایشگاهی منظم و گسترده‌تر را رقم بزنیم.
وی با اشاره به اینکه یکی از نکات برجسته این دوره نمایشگاه صنعت نفت رونمایی از دو بستر مجازی است، اظهار کرد: هوش مصنوعی، امکان مکان‌یابی و معرفی شرکت‌ها را فراهم می‌کند. همچنین، نمایشگاه مجازی نیز راه‌اندازی شده است تا عزیزانی که امکان حضور فیزیکی ندارند، بتوانند از این بستر بهره‌مند شوند.

مقالات محبوب