گزارش فایننشال تایمز از برنامه صادرات گاز ایران

0
258

 ایران با دارا بودن 34 تریلیون متر مکعب ذخایر گاز طبیعی، که برای تأمین گاز طبیعی مورد نیاز اروپا به مدت 90 سال کافی است، از بزرگترین ذخایر گاز جهان برخوردار است. با وجود این موهبت طبیعی، ایران هنوز این توان بالقوه خود را بالفعل نکرده است. در حال حاضر، تولید گاز ایران، حتی برای تأمین نیاز داخلی این کشور نیز کافی نیست.

بهره برداری پایین ایران از منابع گاز طبیعی اش به دو دلیل است: تحریم های بین المللی که از سال 2007 بخش انرژی ایران را هدف قرار داد (که فعالیت های شرکت های بین المللی انرژی فعال در این کشور را مختل کرد) و چارچوب قانونی نفت ایران (طرح “خرید متقابل” (Buyback scheme) که پر از عبارت های ناخوشایند برای شرکت های بین-المللی انرژی است).
از زمان انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور در سال 2013، دوران سیاسی جدیدی در ایران آغاز شد، که منجر به انجام توافق هسته ای در جولای 2015 پس از سال ها مذاکره شد. توافقی که قرار است بر اساس آن تحریم های بین المللی برداشته شود. این یک گام تاریخی است که می تواند اقتصاد ایران را به طور کلی و به خصوص در بخش انرژی، متحول کند.

همزمان با مذاکرات هسته ای، دولت ایران از سال 2013 بر روی اصلاح چارچوب قانونی نفت خود نیز کار کرده است. ایران اساساً به دنبال الگوبرداری از مدل عراق است تا سرمایه-گذاری در ایران را برای شرکت های بین المللی جذاب تر کند. بالاخره، پس از تأخیر زیاد، که عمدتاً به دلیل مذاکرات دشوار هسته ای بوجود آمد، قرارداد جدید نفتی ایران نهایتاً در تهران بین اکتبر و نوامبر 2015 ارائه خواهد شد.

با در نظر گرفتن این گام مثبت جدید، بسیاری از مراکز تعیین کننده اروپا نظیر کمیسیون اروپا، پیشنهاد داده اند که ایران می تواند به یک تأمین کننده عمده گاز طبیعی اروپا تبدیل شود. چنین رویدادی، از نظر تئوری، کاملاً با بررسی جدید اروپا برای افزایش تأمین کنندگان گاز طبیعی آن که پس از بحران اوکراین در سال 2014 ارائه شد، مطابقت دارد. بااین حال، نگاهی دقیقی تر به چشم انداز کوتاه مدت و طولانی مدت صنعت گاز طبیعی ایران، نشان می-دهد که احتمال تبدیل شدن ایران به تأمین کننده اصلی گاز طبیعی اتحادیه اروپا، چندان هم قوی نیست.

به احتمال زیاد، صنعت گاز طبیعی ایران، در کوتاه مدت بیشتر بر بازار داخلی و همچنین حجم محدودی از صادرات به کشورهای منطقه، متمرکز خواهد شد. پس از توافق هسته ای، ایران بدنبال آن است که استراتژی انرژی خود را بر توسعه صنعت نفت متمرکز کند.

در این چارچوب، گاز طبیعی بیشتری باید برای تزریق مجدد به میدان های نفتی، مورد استفاده قرار گیرد، تا رشد تولید و صادرات نفت را پایدار نگه دارد. همزمان، ایران تلاش خواهد کرد از ذخایر گاز طبیعی خود، برای بهبود جایگاه رقابتی اقتصادش در جهان استفاده کند و این کار را از طریق بدست آوردن سهم بزرگتری از تولید انرژی از طریق تولید گاز ارزان قیمت و سرمایه گذاری های بیشتر در وسایل نقلیه گاز سوز انجام خواهد داد تا مصرف داخلی نفت را کاهش دهد و بدین ترتیب، صادرات بیشتر را امکان پذیر کند.
تحت چنین شرایطی، نمی توان انتظار داشت حجم قابل توجهی به صادرات گاز ایران در کوتاه مدت اضافه شود، ایران توافق کرده از سال 2017 سالانه بیش از 10 میلیارد متر مکعب گاز به عمان صادر کند. بر اساس این توافق، که در حال حاضر نیز اجرا می شود، بخشی از گاز طبیعی، وارد بازار عمان خواهد شد، در حالی که بخشی دیگر، در قالب یک توافق تأمین مواد اولیه، به گاز طبیعی مایع یعنی ال ان جی تبدیل شده و اولین حضور LNG این کشور را در بازارهای بین المللی امکان پذیر می کند.
تا زمانی که صادرات ایران در بلندمدت مدنظر باشد، ایران به احتمال زیاد، آسیا را به اروپا ترجیح خواهد داد. در سال های اخیر، ایران توجه ویژه ای را صرف پروژه خط لوله اش به پاکستان داشته است. ایران قبلاً ساخت قسمت مربوط به خود را در زیرساخت های این پروژه، تکمیل کرده است (که میدان پارس جنوبی را به مرز پاکستان متصل می کند)، یکی دیگر از دلایل آن نیز این است که این کار، گازرسانی به مناطق جنوبی ایران را نیز امکان پذیر می کند. بااین حال، پاکستان به دلیل محدودیت های مالی و مشکلات سیاسی موجود در تجارت با ایران، به دلیل تحریم ها، هنوز سهم ساخت و ساز خود را تکمیل نکرده است.
این وضعیت، پس از توافق هسته ای ایران در آوریل 2015، به سرعت بهبود یافت و چین، وظیفه ساخت بخش عمده ای از این زیرساخت را بر عهده گرفت (از بندر گواتر تا نوابشاه). با این توافق، سرنوشت این خط لوله، به طور چشمگیری تغییر یافته است، و این پروژه را می توان یک پروژه پیشتاز در استراتژی صادرات گاز طبیعی ایران پس از سال 2020 دانست. فایده اصلی این پروژه این است که می تواند به هند نیز گسترش پیدا کند، همانطور که در همان ابتدا در دهه 1990 در مورد آن توافق شده بود. این امر در بلندمدت بسیار سرنوشت ساز است، زیرا نیاز هند به وارد کردن گاز طبیعی، پس از سال 2030 افزایش می یابد.
همزمان با این پروژه خط لوله، ایران بدنبال پیشرفت LNG در میدان بزرگ پارس جنوبی خود خواهد بود. در دهه های اخیر، چندین شرکت اروپایی و آسیایی انرژی در این پروژه ها مشارکت داشته اند، اما نهایتاً به دلیل تحریم ها آن را رها کرده اند. برای ایران، LNG حیاتی است، زیرا انعطاف پذیری لازم را برای دستیابی به بازارهای بین المللی (بویژه در شرق) بدون اتکا به خط لوله هایی فراهم می کند که با توجه به ناپایدار بودن شرایط منطقه، ممکن است ناگهان غیرقابل استفاده شوند. بنابراین بخش بیشتری از عرضه انرژی ایران به سایر بازارها اختصاص خواهد یافت.
صادرات ایران به اروپا، تنها به دلیل کم بودن حجم تولید آن محدود نشده، بلکه به دلیل خلاء وجود زیرساخت ها نیز هست. به غیر از LNG (که عمدتاً بازارهای آسیایی را به دلیل وضعیت تقاضا و قیمت ها هدف قرار می دهد)، گاز طبیعی ایران، تنها از طریق ترکیه می تواند به اروپا برسد. اما این امر مستلزم گسترش قابل توجه روابط ایران و ترکیه و ایجاد یک خط لوله جدید خواهد بود تا گاز طبیعی را از ترکیه به اروپا منتقل کند. ایران برای تأمین گاز طبیعی اروپا ناچار خواهد بود متکی به ترکیه باشد. این امر مستلزم ایجاد عزم قوی سیاسی و مالی از سوی ایران خواهد بود، اما اکنون به نظر می¬رسد این کشور اولویت های دیگری داشته باشد. این امر تا حدی قابل درک است که با کم بودن تقاضا برای گاز طبیعی در اروپا، که تقریباً به میزان سال 1995 رسیده و به نظر نمی رسد رشد چندانی داشته باشد؛ بازار اروپا یک گزینه جذاب برای صادرات گاز طبیعی ایران نیست.

صادرات گاز طبیعی ایران به اروپا یک راه حل سریع و در دسترس ندارد، اما ایجاد یک مسیر واردات از ایران، می تواند ارزش استراتژیکی برای ایران، ترکیه و اتحادیه اروپا داشته باشد. برطرف کردن این موانع تجاری و ژئوپلتیکی حول یک پروژه آزمایشی می تواند به یک برنامه همکاری گاز طبیعی منطقه ای قوی منجر شود.

این امر نه تنها باعث ایجاد وابستگی و اعتماد دوطرفه خواهد شد، بلکه می تواند شرایط را برای ایجاد تنوع در صادرات و واردات گاز طبیعی مهیا کند، که این امر در زمان بحران، مفید خواهد بود.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید