دستاورد صنعت / کسب وکارهایی که رویههای زیستمحیطی، اجتماعی و حاکمیتی (ESG) را در اولویت قرار میدهند، یک کلید شگفتانگیز برای باز کردن قفل رشد تصاعدی خود کشف کردهاند. با توجه به تمرکز روزافزون جهان بر روی پایداری، شرکتهایی که اصول ESG را پذیرفتهاند، چه از نظر مالی و چه از نظر اخلاقی، از مزایای آن بهره میبرند. بیایید مشاهدات مهمی را بررسی کنیم که نشان میدهد چگونه شیوههای پایدار میتوانند به رشد کسبوکار کمک کنند. در چشمانداز کسب و کار در حال تحول امروزی، شرکتها به طور فزایندهای اهمیت شیوههای زیست محیطی، اجتماعی و حاکمیتی (ESG) را تشخیص میدهند. فراتر از انطباق صرف با مقررات، کسب و کارها متوجه شدهاند که پذیرش ابتکارات پایدار میتواند نیروی محرکهای برای رشد بلندمدت باشد. در این نوشته به اهمیت ESG در هدایت رشد کسبوکار میپردازیم، یافتههای کلیدی و بینشهای مربوط به شیوههای تجاری پایدار را برجسته میکنیم، و بررسی میکنیم که چگونه ابتکارات ESG میتواند موفقیت بلندمدت را برای شرکتها باز کند.
اهمیت ESG در پیشبرد رشد کسب و کار عوامل ESG دیگر صرفاً به عنوان یک ملاحظات اضافی یا جانبی برای مشاغل تلقی نمیشوند. در عوض، آنها به یک جنبه اصلی تصمیمگیری استراتژیک تبدیل شدهاند. شرکتهایی که اصول ESG را در عملیات و استراتژی کلی کسب و کار خود ادغام میکنند، احتمالاً از مزایای رشد پایدار بهرهمند میشوند. سرمایهگذاران به طور فزایندهای خواهان شفافیت و پاسخگویی هستند و از شرکتهایی حمایت میکنند که رفتارهای مسئولانه و اخلاقی دارند. علاوه بر این، مشتریان با وجدانتر میشوند و محصولات و خدمات شرکتهایی را ترجیح میدهند که با ارزشهای آنها همسو هستند. با اولویتبندی ESG، کسبوکارها میتوانند استعدادهای برتر را جذب و حفظ کنند، خطرات را کاهش دهند و شهرت خود را افزایش دهند و در نهایت باعث رشد کسبوکار شوند.
یافتهها و بینشهای کلیدی در مورد شیوههای کسب و کار پایدار مطالعه جامع رویههای کسبوکار پایدار چندین یافته و بینش کلیدی را نشان میدهد. اولاً، شرکتهایی که ابتکارات ESG را در اولویت قرار میدهند، در درازمدت از نظر مالی بهتر از همتایان خود عمل میکنند. آنها نه تنها هزینههای کمتری را در رابطه با مصرف منابع و مدیریت ضایعات تجربه میکنند، بلکه از افزایش درآمد از طریق بهبود وفاداری مشتری و افزایش سهم بازار نیز بهرهمند میشوند. ثانیاً، شیوههای پایدار اغلب منجر به نوآوری و کارایی عملیاتی میشود. با بهینهسازی استفاده از منابع و اتخاذ مدلهای اقتصاد دایرهای، شرکتها میتوانند هزینهها را کاهش داده و رقابتپذیری خود را افزایش دهند. در نهایت، کسبوکارهایی که به طور فعال به مسائل اجتماعی و زیستمحیطی میپردازند، برای هدایت تغییرات نظارتی و سازگاری با تقاضاهای در حال تحول بازار، مجهزتر هستند.
ابتکارات ESG، کلید موفقیت بلندمدت شرکتها ابتکارات ESG فرصت ارزشمندی را برای شرکتها فراهم میکند تا از این طریق بتوانند قفل موفقیت بلندمدت را باز کنند. با گنجاندن ملاحظات زیست محیطی در عملیات خود، کسب و کارها میتوانند ردپای کربن خود را کاهش دهند، منابع را حفظ کنند و ضایعات را به حداقل برسانند. این نه تنها به یک سیاره سالم تر کمک میکند، بلکه به صرفهجویی در هزینهها و بهبود کارایی عملیاتی نیز کمک میکند. به طور مشابه، پرداختن به مسائل اجتماعی از طریق شیوههای کار منصفانه، برنامههای تنوع و شمول، و مشارکت جامعه، فرهنگ مثبت شرکتی را تقویت میکند، استعدادهای برتر را جذب میکند و روحیه کارکنان را تقویت میکند. علاوه بر این، شیوههای حاکمیتی قوی؛ شفافیت، مسئولیتپذیری و مدیریت ریسک را تضمین میکند که برای حفظ اعتماد سرمایهگذاران بسیار مهم است. ابتکارات ESG در نهایت میتواند منجر به افزایش سودآوری، انعطافپذیری و مزیت رقابتی شود و شرکتها را برای رشد پایدار قرار دهد. پذیرش شیوههای ESG دیگر یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت برای کسب و کارهایی است که هدفشان دستیابی به رشد پایدار است. اهمیت ESG در پیشبرد رشد کسبوکار واضح است، زیرا شرکتها را قادر میسازد تا سرمایهگذاران، مشتریان و کارمندانی را جذب کنند که به شیوههای اخلاقی و مسئولانه ارزش میدهند. یافتهها و بینشهای کلیدی در مورد شیوههای تجاری پایدار این تصور را تقویت میکنند که یکپارچهسازی اصول ESG منجر به عملکرد بهتر مالی، نوآوری و سازگاری نظارتی میشود. با اولویتبندی ابتکارات ESG، شرکتها میتوانند موفقیت بلندمدت را از طریق صرفهجویی در هزینه، کارایی عملیاتی، فرهنگ سازمانی بهبود یافته و مدیریت ریسک بهبود بخشند. همانطور که چشمانداز کسب و کار به تکامل خود ادامه میدهد، استقبال از ESG به یک ستون مهم برای باز کردن رشد کسب و کار به شیوهای پایدار و مسئولانه تبدیل میشود.
ستارههای درخشان مسئولیت اجتماعی را ببینید که شرکتها را به چراغهای امید و کاتالیزورهای تغییر تبدیل میکنند! در جهانی که میل به مثبت بودن دارد، کسب و کارها قدرت خود را برای ایجاد فردایی بهتر رها کردهاند. مانند آتش بازیهای خیرهکننده، تعهد آنها به جامعه با درخششی شاد میدرخشد و جنبشی را شعلهور میکند که حد و مرزی نمیشناسد. این شرکتها با هر گامی که بر میدارند، شور و شوق مسری را از خود ساطع میکنند و دیگران را نیز با تمایل به ایجاد تفاوت، آلوده میکنند. وقت آن است که جادوی تحول آفرین مسئولیت اجتماعی شرکتی را جشن بگیریم، زیرا مسیر ما را به سوی آیندهای روشنتر و دلسوزتر روشن می کند! در دنیای امروزی که به سرعت در حال تغییر است، شرکتها فقط به دنبال کسب سود و رشد کسب و کار خود نیستند، بلکه به دنبال ایجاد تأثیر مثبت بر جامعه نیز هستند. مسئولیت اجتماعی درخشان به جنبهای حیاتی از فرهنگ شرکت تبدیل شده است، زیرا کسب و کارها پتانسیلی را که برای شعلهور کردن تغییرات و ایجاد دنیایی بهتر در اختیار دارند، تشخیص میدهند. با پذیرش مسئولیت شرکتی، شرکتها میتوانند قدرت خود را آزاد کنند و تأثیر خیرهکنندهای بر جوامعی که به آنها خدمت میکنند، بگذارند.
موفقیت درخشان: چگونه شرکتها تغییر میکنند شرکتها توانایی منحصربهفردی برای ایجاد تغییرات با استفاده از منابع، تخصص و نفوذ خود دارند. شرکتها از طریق عملیات تجاری خود میتوانند شغل ایجاد کنند، رشد اقتصادی را پیش ببرند و به توسعه کلی جوامع محلی کمک کنند. اما این به همین جا ختم نمیشود. بسیاری از شرکتها با درگیر شدن فعالانه در فعالیتهای بشردوستانه و اجرای شیوههای پایدار، فراتر از آن عمل میکنند. بگذارید نگاهی به یک شرکت نمونه مانند ” EcoSpark ” بیندازیم. آنها ماموریت خود را برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی از طریق سرمایهگذاری در منابع انرژی تجدیدپذیر قرار دادهاند. با انجام این کار، آنها نه تنها ردپای کربن خود را کاهش میدهند، بلکه سایر مشاغل را نیز تشویق میکنند که از این روش پیروی کنند. موفقیت درخشان آنها در توانایی برای رهبری، تشویق دیگران به پذیرش پایداری و کمک به آیندهای سبزتر، نهفته است. نمونه درخشان دیگر «TechConnect» است، یک شرکت فناوری که با فراهم کردن دسترسی به آموزش و منابع دیجیتال، جوانان محروم را توانمند میسازد. با پر کردن شکاف دیجیتال، TechConnect نه تنها زندگیها را متحول میکند، بلکه نسلهای آینده کارگران ماهر را نیز پرورش میدهد که میتوانند نوآوری را پیش ببرند و به جامعه کمک کنند. تعهد آنها به مسئولیت اجتماعی نه تنها آنها را موفق میکند، بلکه تأثیری ماندگار بر جوامعی که به آنها خدمت میکنند نیز میگذارد.
تاثیر خیرهکننده: پذیرش مسئولیت شرکتی پذیرش مسئولیت شرکتی، فراتر از بهبود شهرت یا وجهه عمومی یک شرکت است. تاثیر خیره کنندهای بر جامعه و محیط زیست دارد. شرکتهایی که فعالانه در امور بشردوستانه، ابتکارات اجتماعی و پایداری زیستمحیطی شرکت میکنند، به ایجاد دنیایی بهتر برای همه کمک میکنند. آنها با سرمایهگذاری در آموزش، مراقبتهای بهداشتی و سایر امور اجتماعی، جوامع به حاشیه رانده شده را ارتقا میدهند و فرصتهایی را برای نیازمندان فراهم می کنند. یکی از این شرکتهای پیشرو ” CareGivers Inc.” است، یک سازمان مراقبتهای بهداشتی که خدمات پزشکی رایگان را به افراد کم درآمد ارائه میدهد. تعهد آنها به مراقبتهای بهداشتی در دسترس نه تنها زندگی افراد بیشماری را بهبود میبخشد، بلکه بار سیستمهای مراقبتهای بهداشتی عمومی را نیز کاهش میدهد. آنها با بر عهده گرفتن مسئولیت رفاه جوامع خود، نشان میدهند که کسب و کارها میتوانند عامل تغییر مثبت باشند و تأثیر قابل توجهی بر جامعه داشته باشند. علاوه بر این، شرکتها به طور فزایندهای اهمیت پایداری محیطی را تشخیص میدهند. کسبوکارها با اجرای شیوههای دوستدار محیط زیست و کاهش ردپای کربن، به حفظ سیاره ما کمک میکنند. از ابتکارات انرژیهای تجدیدپذیر گرفته تا استراتژیهای کاهش ضایعات، شرکتهایی مانند ”گرین گلوب” راه را برای آیندهای پاکتر و سبزتر هموار میکنند. تعهد آنها به مسئولیت زیست محیطی نه تنها تحسین برانگیز است، بلکه دیگران را نیز تشویق میکند که از آن پیروی کنند.
مسئولیت اجتماعی : راهی به آینده روشن همانطور که شرکتها مسئولیت اجتماعی را پذیرفتهاند، قدرت خود را برای شعلهور کردن تغییرات و ایجاد دنیای بهتر آزاد میکنند. از طریق بشردوستی، پایداری و مشارکت اجتماعی، کسبوکارها میتوانند موفقیت درخشانی داشته باشند که فراتر از دستاوردهای مالی است. نمونههایEcoSpark ، TechConnect، CareGivers Inc.، و GreenGlobe نشان میدهند که چگونه شرکتها میتوانند تأثیر خیرهکنندهای بر جامعه بگذارند و میراثی از تغییرات مثبت را پشت سر بگذارند. با همکاری یکدیگر میتوانیم پتانسیل کامل کسبوکارها را آزاد کنیم و آیندهای روشنتر برای همه بسازیم.
در دنیایی که انتشار کربن درحال ویرانی سیاره ماست، راهحلی پیشگامانه از سایه بیرون میآید. با کربن صفر، ابرقهرمان دنیای محیطی آشنا شوید. این نیروی مرموز کلید باز کردن قفل آیندهای پایدار برای همه ما را در اختیار دارد. به ما بپیوندید تا سفری هیجان انگیز را برای درک قدرتهای بالقوه و خارقالعاده کربن صفر آغاز کنیم. خود را برای یک کاوش ذهنی در مورد این پدیده تغییر دهنده بازی آماده کنید که میتواند جهان ما را آنطور که میشناسیم تغییر دهد. آیا آماده هستید تا شاهد افزایش خارقالعاده کربن صفر باشید؟ آماده باشید! انقلاب کربن در شرف آغاز است. در دنیایی که با تهدید احتمالی تغییرات آب و هوایی دست و پنجه نرم میکند، مفهوم انتشار کربن صفر به عنوان یک چراغ امید ظاهر شده است. پیشرفتهای فناوری راه را برای راهحلهای نوآورانه برای مبارزه با بحران زیست محیطی هموار کرده است و یکی از این راهحلها مهار انتشار کربن است. این مفهوم نوآورانه نوید انقلابی در جهان را میدهد و مسیری بالقوه به سوی آیندهای پایدار ارائه میکند. اجازه دهید عمیقتر به شگفتیهای کربن صفر بپردازیم و کشف کنیم که چگونه میتواند جهان ما را تغییر دهد.
عصر جدیدی از راهحلهای آب و هوایی کربن صفر ، به عمل حذف یا جبران انتشار کربن تولید شده توسط فعالیتهای انسانی اشاره دارد. این مهم شامل کاهش انتشار گازهای گلخانهای در جو و تلاش فعالانه برای بازگرداندن تعادل بین انتشار کربن و حذف کربن است. هدف این رویکرد انقلابی بازتعریف رابطه ما با محیط زیست و ارائه مسیری پایدار برای توسعه اقتصادی و اجتماعی است. با پذیرش این موضوع مهم، میتوانیم راهحلهای آب و هوایی بیشماری را باز کنیم. منابع انرژی تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی، باد و برق آبی میتوانند نقشی اساسی در کاهش انتشار کربن داشته باشند. دور شدن از سوختهای فسیلی و سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی پاک، ما را قادر میسازد تا از پتانسیل پویای فناوریهای کربن صفر بهره ببریم. علاوه بر این، اتخاذ شیوههای کشاورزی پایدار، تلاش برای احیای جنگلها و ارتقای اقتصادهای دایرهای* میتواند بیشتر به نبرد علیه تغییرات آب و هوایی کمک کند. شگفتیهای کربن صفر در توانایی آن برای تشویق راهحلهای نوآورانه است که نه تنها اثرات تغییرات آب و هوایی را کاهش میدهند، بلکه باعث رشد اقتصادی و برابری اجتماعی میشوند.
انقلابی در جهان: بهره برداری از پتانسیل پویای کربن صفر به صفر رساندن کربن، فقط یک مفهوم انتزاعی نیست. این پتانسیل را دارد که جهان را همانطور که میشناسیم متحول کند. پذیرش کربن صفر میتواند باعث رشد صنایع پایدار، ایجاد فرصتهای شغلی جدید و تقویت انعطافپذیری اقتصادی شود. گذار به اقتصاد بدون کربن میتواند پیشرفتهای تکنولوژیکی را تحریک کند و منجر به توسعه راهحلهای نوآورانه برای انرژی پاک، حمل و نقل و مدیریت زباله شود. این تغییر تمرکز همچنین میتواند جوامع و ملتها را برای خودکفایی، کاهش وابستگی آنها به منابع محدود و بهبود رفاه کلی آنها توانمند کند.
علاوه بر این، حرکت به سمت کربن صفر میتواند مزایای اجتماعی گستردهای داشته باشد. با کاهش اثرات مضر تغییرات اقلیمی، میتوانیم بار جوامع آسیبپذیر را که به طور نامتناسبی تحت تأثیر تخریب محیطزیست قرار دارند، کاهش دهیم. دسترسی به انرژی پاک و منابع پایدار میتواند کیفیت زندگی جمعیتهای حاشیهنشین را بهبود بخشد و برابری و عدالت اجتماعی را ارتقا دهد. استفاده از پتانسیل دینامیکی کربن صفر فقط یک الزام اقلیمی نیست، بلکه ایجاد جهانی عادلانهتر و پایدارتر برای نسلهای آینده یک تعهد اخلاقی است.
فراخوانی برای اقدام شگفتیهای کربن صفر در میان بحران آب و هوا، بارقهای از امید را به ما میدهند. با رمزگشایی و پذیرش این مفهوم انقلابی، میتوانیم عصر جدیدی از راهحلهای آب و هوایی را آغاز کنیم. از اجرای منابع انرژی تجدیدپذیر گرفته تا ترویج شیوههای پایدار، قدرت کربن صفر در توانایی آن برای تغییر شکل جهان ما به سمت بهتر است. این فقط یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است. زیرا ما در تلاش برای مبارزه با اثرات فاجعه بار تغییرات آب و هوایی هستیم. بیایید به عنوان شهروندان، دولتها و صنایع جهانی گردهم بیاییم تا پتانسیل کامل کربن صفر را آزاد کنیم و آیندهای پر رونق برای همه ایجاد کنیم.
اقتصاد دایرهای یک نظام اقتصادی است که هدف آن کاهش ضایعات و استفاده بیشینه از منابع است. این رویکرد بازسازی کننده در مقابل رویکرد سنتی اقتصاد خطی قرار میگیرد که در آن مدل تولید به صورت «دریافت مواد اولیه, تولید و دور انداختن» است.
در جهانی پر از امکانات، قدرت انکارناپذیری در وحدت وجود دارد و اینجاست که مسئولیت اجتماعی پا به عرصه وجود میگذارد! روزهایی که کسب و کارها صرفاً بر روی سود متمرکز بودند، گذشته است. امروز، آنها در حال پیوستن به نیروهای خود برای ایجاد یک تفاوت مثبت هستند. آنها با هم جرقهای میافروزند و راه را به سوی آیندهای روشنتر و دلسوزتر روشن میکنند. در این سفر هیجان انگیز به ما بپیوندید تا همکاریهای باورنکردنی بین شرکتها و جوامع را کشف کنیم، جایی که نوآوری با همدلی روبرو میشود. آماده باشید تا شاهد جادویی باشید که وقتی شرکای قدرتمند گردهم میآیند اتفاق میافتد و سمفونی تغییر ایجاد میکند که با شادی، امید و امکانات بیپایان طنینانداز میشود. بیایید این اتحادهای قابل توجه را جشن بگیریم، زیرا آنها راه را برای جهانی هموار میکنند که در آن همه شکوفا میشوند و روح با هم بودن بیش از هر زمان دیگری میدرخشد! در دنیایی سرشار از چالشهای مهم و گوناگون، شناخت قدرت همکاری و مسئولیت اجتماعی بسیار مهم است. با پیوستن به نیروها و در آغوش گرفتن پتانسیل جمعی خود، میتوانیم آینده روشنتری را برای همه خلق کنیم. این مقاله به اهمیت اتحاد نیروها و تأثیر مسئولیت اجتماعی در شکل دادن به فردایی بهتر میپردازد.
نیروهای متحد: قدرت همکاری همکاری نیرویی است که هیچ حد و مرزی نمیشناسد. وقتی افراد، سازمانها و جوامع گرد هم میآیند، اتفاقات باورنکردنی ممکن است رخ دهد. در دنیای به هم پیوسته امروزی، همکاری در دسترستر و آسانتر از همیشه شده است. با تجمیع منابع، دانش و تخصص خود، میتوانیم با مشکلات پیچیده مقابله کنیم و تفاوتی پایدار ایجاد کنیم. یکی از نمونههای الهام بخش از همکاری، اجلاس جهانی اقدام اقلیمی است که در آن کشورها، شهرها و کسب و کارها تعهداتی را برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی پذیرفتند. آنها با همکاری یکدیگر نشان دادند که وقتی تلاشهای خود را با هم ترکیب کنیم، هیچ چالشی حلناپذیر نیست. علاوه بر این، همکاری به ما امکان میدهد از یکدیگر بیاموزیم، بهترین شیوهها را به اشتراک بگذاریم و تاثیر خود را تقویت کنیم. خواه به فقر، آموزش، مراقبتهای بهداشتی یا مسائل زیستمحیطی پرداخته شود، گردهم آمدن ما را قادر میسازد تا به بیش از آنچه که میتوانیم به تنهایی به دست آوریم، دست یابیم.
مسئولیت اجتماعی صرفاً یک شعار نیست. این قطب نماصی ما برای ایجاد دنیایی بهتر است
روشن کردن راه: مسئولیت اجتماعی برای فردای بهتر مسئولیت اجتماعی صرفاً یک شعار نیست. این قطب نمای ما برای ایجاد دنیایی بهتر است. زمانی که افراد و سازمان ها مسئولیت اقدامات و تاثیرات خود را بر عهده میگیرند، کاتالیزوری برای تغییرات مثبت میشوند. طرحهای مسئولیتپذیر اجتماعی میتوانند اشکال مختلفی داشته باشند، از کاهش انتشار کربن و ترویج تنوع و شمول تا حمایت از جوامع محلی و توانمندسازی گروههای حاشیهنشین. شرکتهایی مانند پاتاگونیا با اولویت دادن به پایداری و بازگرداندن محیط زیست، نمونه قابل توجهی را ارائه کردهاند. آنها ۱درصد از فروش سالانه خود را به اهداف زیست محیطی اختصاص دادهاند و مشتریان خود را به تعمیر محصولات خود به جای خرید محصولات جدید تشویق میکنند. با پذیرش مسئولیت اجتماعی، پاتاگونیا نه تنها یک پایگاه مشتری وفادار ایجاد کرده است، بلکه الهام بخش شرکتهای دیگر نیز برای پیروی از آن است. این تلاشها نشان میدهد که کسبوکارها میتوانند رشد کنند و در عین حال تفاوت ایجاد کنند. اتحاد نیروها و پذیرفتن مسئولیت اجتماعی، کلید آیندهای روشنتر است. همکاری به ما این امکان را میدهد که از نقاط قوت جمعی خود استفاده کنیم و تغییرات تأثیرگذار ایجاد کنیم، در حالی که مسئولیت اجتماعی اقدامات ما را به سمت جهانی پایدارتر و فراگیرتر هدایت میکند. به عنوان افراد، اجازه دهید به دنبال شراکت و فرصتهایی برای همکاری با دیگران باشیم، زیرا میدانیم که با هم میتوانیم به عظمت دست یابیم. و به عنوان سازمان، اجازه دهید مسئولیت اجتماعی را در استراتژیهای خود در اولویت قرار دهیم، با درک این موضوع که موفقیت نه تنها در سود، بلکه در ایجاد تفاوت مثبت نیز نهفته است. با انجام این کار، میتوانیم راه را برای آیندهای که در آن شفقت، پیشرفت و پایداری رشد میکند، هموار کنیم.
دستاورد صنعت / همیشه از اطرافیانمان میشنویم که میگویند حواستان را جمع کنید گول پیامکها یا تماسهای کلاهبرداران را نخورید، گداهای حقهباز فریبتان ندهند یا شرکتهای سرمایهگذاری از سادهلوحیتان سوءاستفاده نکنند. ازاینرو همواره احساس میکنیم در معرض کلاهبرداری هستیم و برای آنکه اَنگ سادهلوحی نخوریم قید همۀ خطرات را میزنیم. البته اعتماد به پیشنهادهای جذابِ هرزنامهها یا سرمایهگذاری در شرکتهای مشکوک عاقلانه نیست اما آیا اطمینان به غریزۀ احتیاط همیشه و همهجا درست است؟ آیا ترس از سادهلوحی موجب نمیشود ارزشهای انسانیمان را نیز نادیده بگیریم و با پیامدهای ناگوار سیاسی و اجتماعی مواجه شویم؟ سادهلوحبودن خیلی احساس بدی دارد. به ضربالمثلهای زیادی فکر کنید که دراینباره وجود دارند و معنای همهشان به سادهلوحی برمیگردد: «کلاهت را باد نبرد!»، «پول سادهلوح راحت از دستش درمیآید»، «تا ابله در جهان است، مفلس درنمیماند»، «آدم احمق همهجا پیدا میشود». پیامْ واضح است: سادهلوح نباشید، ولی سخت است که این نصیحت را آویزۀ گوش خود کنیم؛ ظاهراً اینگونه است که واقعیتْ عرصۀ نبرد شیادان و سادهلوحان است -در خانه، محیط کار، و اخبار. آیا رمزارز برای سادهلوحهاست؟ آیا دورکاری از زیر کار دررفتن است؟ آیا بخشیدن بدهی دانشجویان دلسوزانه و عاقلانه است یا توهین به سادهلوحهایی است که قبلاً بدهیشان را پرداخت کردهاند؟ حوزۀ مطالعاتی من روانشناسی اخلاق است، خصوصاً اخلاقِ مربوط به قراردادها. به همین خاطر، فکرکردن دربارۀ سادهلوحها بخش عادیایی از زندگی حرفهای من است. یکی از مضمونهای ثابت تحقیقات من و سایر تحقیقات آزمایشی در روانشناسی و اقتصاد این است که احساس فریب خوردن، بهلحاظ شناختی و هیجانی، بسیار شدید است. این احساس به قدری آزارنده است که آدمها بسیار تلاش میکنند تا مطمئن شوند چنین چیزی اتفاق نمیافتد. گاهی عامدانه یا از روی احتیاط سعی میکنیم از قرارگرفتن در چنین موقعیتی اجتناب کنیم: من ایمیلهایی را که داخل پوشۀ هرزنامه رفتهاند باز نمیکنم. حتی اگر این ایمیلها چیزی را به من پیشنهاد دهند که واقعاً میخواهم (پول! عشق! سفر خارجی!)، احتمال اینکه شاهزادهای پولی برایم کنار گذاشته باشد به قدری کم است که ارزش وقتم را ندارد و خطر اینکه بدافزار باشد بسیار بیشتر است. ولی، در مواقع دیگر، میل به دوری از نشانههای خطرْ ابتداییتر، غیرعامدانهتر، و نهایتاً برخلاف اهداف و ارزشهای من است. قبل از اینکه بهلحاظ حرفهای به موضوع سادهلوحی علاقهمند شوم، شاهد مثال آشناتری در زندگیام بودم. مادربزرگ و پدربزرگ مادریام که اکنون دیگر در قید حیات نیستند، با درآمدی کم، هفت فرزند بزرگ کردند، شش دختر و یک پسر. آنها از نکاتی که دربارۀ سادهلوحی و پول گفته میشد پیروی میکردند و صرفهجو و محتاط بودند. ولی در سالهای پایانی زندگیشان، خصوصاً در مراحل ابتدایی زوال شناختیشان، احتیاط به چیزی تیرهتر بدل شد. آنها غذاهایی را که پیک برایشان میآورد نمیپذیرفتند، کمک دیگران را رد میکردند مبادا پرستاران بهدنبال دزدیدن وسایلشان باشند یا اینکه فرزندان وظیفهشناسشان انگیزههای پنهانی داشته باشند. یک بار وقتی مادرم به دیدنشان رفته بود با من تماس گرفت. او گفت مادربزرگم را به فروشگاه ال.ال.بین برده است. آنها بیرونِ اتاق پرو نشسته بودند و مادربزرگم معذب به نظر میرسید. مادرم پرسید «مامان، گرسنهای؟.» مادربزرگم جواب داد «گرسنه نیستم، بدگمانم.» عدم اعتماد پدربزرگ و مادربزرگم به مراقبانشان باعث میشد چیزی را از دست بدهند که بیش از هر چیز میخواستند: اینکه تا زمانی که ممکن است، مستقل زندگی کنند. کلیکنکردن روی ایمیلهای مشکوک یک چیز است و نپذیرفتن کمک دیگران، ریسککردن یا یک سرمایهگذاری مطمئن چیزی دیگر. آدمهایی که از سادهلوحبودن میترسند از توافقات و همکاریهایی که بیش از همه برایشان ارزش قائل هستند دوری میکنند، خواه در سطح شخصی باشد (کینه به دل گرفتن، زیر معامله زدن)، خواه در سطح سیاسی (سیاستگذاری رفاهی، اصلاح مهاجرت) در یک آزمایش گویا درمورد تصمیمگیری مالی، روانشناسان از تعدادی آزمودنی خواستند تصور کنند ۱۰۰ دلار برای سرمایهگذاری دارند. به آنها اطلاعاتی دادند تا دربارۀ سرمایهگذاری فرضیشان تصمیم بگیرند که از این قرار بود: «اگر در این شرکت سرمایهگذاری کنید، به احتمال ۸۰ درصد اصل پولتان را پس میگیرید (نه بیشتر نه کمتر)، به احتمال ۱۵ درصد پولتان دوبرابر میشود، و در بدترین حالت ۵ درصد احتمال دارد همۀ پول را از دست بدهید». بهطور کلی، این به نظر معاملۀ خیلی خوبی میآید- سه برابر بیشتر احتمال دارد که برنده شوید تا بازنده! نکتۀ مهم این بود که شرکتکنندگان متنهای متفاوتی درمورد ماهیت ریسکشان میخواندند. به یک گروه گفته میشد ۵ درصد احتمال دارد همۀ پولشان را از دست بدهند چراکه ممکن است شرکت با مشتریان کمتری از آنچه انتظار دارد مواجه شود. به گروه دیگر از شرکتکنندگان گفته میشد ۵ درصد احتمال دارد همۀ پولشان را از دست بدهند چراکه ۵ درصد احتمال دارد بنیانگذاران شرکت شیاد باشند. در حالتی که عدم اطمینان مربوط به میزان مشتریان شرکت بود، شرکتکنندگان حاضر بودند ۶۰ دلار از ۱۰۰ دلارشان را وسط بگذارند، ولی در حالتی که پای خیانت در میان بود و نه مسائل مربوط به بازار، با اینکه همان مقدار ریسک وجود داشت، تنها ۳۷ دلار از پولشان را سرمایهگذاری میکردند. همۀ شرکتکنندگان با یک میزان ریسک ضرر مواجه بودند، ولی فقط بعضی از آنها به احتمال کلاهبرداری فکر میکردند و همین توانست منجر به چنین تفاوتی در نتیجه شود. وقتی پای سود شخصی در میان باشد، معمولاً برآورد افراد از ریسکِ خیانت زیاد میشود. ولی حتی در مسائل خیرخواهانه (نه مادی) نیز همان نشانههای پنهان منجر به فعالشدن غریزۀ احتیاط میشود. کمککردن به میزان تعجبآوری پرریسک است، دستکم از منظر روانشناختی. کسی که درخواست کمک میکند، تقریباً بهطور خودکار، فرد را مضطرب میکند و به این فکر وامیدارد که نکند سادهلوحی کند؛ جلب همدردی دیگران ترفند رایجی است، از چوپان دروغگو گرفته تا سکوت برهها. سخاوتمندی نوعی آسیبپذیری و این فکر آزارنده را به همراه دارد که کسی که سعی میکند مهربان باشد ممکن است فریب بخورد. شکاکیت غریزی در برابر درخواستهای کمک میتواند تأثیر شگرفی بر رفتار کمککردن بگذارد و پیامدهایی نظاممند در سطح سیاست اجتماعی داشته باشد. در آمریکا، سیاستهای بازتوزیعی همواره با این نگرانی همراه بوده که افراد متقلب و تنپرور سربار مالیاتپردازان سختکوش شوند. درنتیجه، افرادِ دو سر طیف سیاسی اغلب از آن دسته از سیاستهای اجتماعی حمایت میکنند که ناکارآمدند و جای تعجب است که حتی با ارزشهای اخلاقیِ خود این افراد ناهمخوان هستند. شواهد متقنی وجود دارد مبنی بر اینکه بیشتر آمریکاییها مایلاند به افراد نیازمند کمک کنند ولی بهطرز متناقضی با بالابردن مخارج رفاهی مخالفت میکنند. طی ۳۰ سال گذشته، همواره ۶۵ درصد از آمریکاییها با گزارۀ «حکومت برای کمک به افراد فقیر خیلی کم هزینه میکند» موافق بودهاند. درعینحال، فقط حدود ۲۵ درصد از آمریکاییها با گزارۀ «حکومت برای مسائل رفاهی خیلی کم خرج میکند» موافقاند. مارتین گیلنزِ جامعهشناس باور دارد این ناهمخوانی را میتوان با «باور رایج مبنی بر اینکه بیشترِ دریافتکنندگان کمک رفاهی، بهجای کارکردن، ترجیح میدهند در خانه بنشینند و مزایا دریافت کنند» توجیه کرد. مردم کمک رفاهی را نمیپسندند چون احساس کلاهبرداری به آنها میدهد، حتی وقتی که مزایای رفاهی منجر به تحقق اهداف محبوب اجتماعی میشود. احساس سادهلوحی حتی در نوع کمککردن هم خودش را نشان میدهد. جامعهشناسانِ آزمایشی در مطالعهای از شرکتکنندگان خواستند متنی را درمورد خانوادهای کمدرآمد بخوانند و مشخص کنند حکومت در هر ماه چقدر باید به آنها کمک کند. نتایج نشان داد، از نظر آزمودنیها، مبلغ کمک ماهانه بستگی به نوع کمک داشت؛ آنهایی که با ماهانه ۲۵۰ دلار بهعنوان بُن غذا موافق بودند تنها حاضر بودند ۲۱۰ دلار بهصورت نقدی به این افراد کمک شود. یکی از شرکتکنندگان دراینباره گفت «من با دادن پول نقد موافق نیستم، خیلی راحت میتوان از آن سوءاستفاده کرد». یکی از قدیمیترین و مقبولترین یافتههای روانشناسی این است که بعضی از درسهای زندگی بیشیادگیری میشوند. وقتی دانشجوی تحصیلات تکمیلی بودم، با پدیدهای بهنام«موشهای گارسیا»آشنا شدم. پژوهشگری به نام جان گارسیا موشها را بهطور همزمان در معرض آب شیرینشده و تشعشع قرار داد، اتفاقی که بهطور تصادفی و بهخاطر نقص در طراحی آزمایش رخ داد. موشها عاشق مزۀ شیرین هستند، ولی تشعشع باعث حالت تهوع شدید میشود. موشهای گارسیا حالت تهوع را با شیرینی تداعی کردند و، تا چند هفتۀ بعد، از خوردن غذاهای شیرین امتناع کردند. اگر تابهحال دچار مسمومیت غذایی یا خماری شده باشید، حال این موشها را درک میکنید. تهوع عاملی مؤثر در بیشیادگیری است: وقتی دچار خماری باشم فقط از شراب گیاهی اجتناب نمیکنم، بلکه برای مدتی طولانی هم نسبت به الکل و هم شیرینبیان دچار انزجار میشوم. احساس سادهلوحی نیز به همین شکل عمل میکند. مغز باعجله سعی میکند توضیح دهد چه اتفاقی رخ داده است؛ شروع میکند به ساخت ابزاری شناختی که دفعات بعد بهدنبال تهدیدات بگردد و موانعی را در برابر آن علَم کند. نه شیرینی، نه نوشیدنی، و نه همکاری. «گرسنه نیستم، بدگمانم.»
نویسنده: تِس ویلکینسون-رایان- استاد حقوق و روانشناسیِ دانشگاه پنسیلوانیا
دستاورد صنعت / مسئله تأمین مالی و سرمایهگذاری در پروژههای جمعآوری گازهای همراه نفت یکی از مهمترین چالشهای پیش روی حکمرانی بخش انرژی کشور است. در این راستا بهرهگیری از مزیتهای موجود در بازار سرمایه با محوریت بورس تخصصی انرژی کشور میتواند راهگشا باشد. با توجه به تجربه موفق این بورس در زمینه معاملات و تأمین مالی حوزه برق کشور در سالهای اخیر، پتانسیل ساماندهی و تأمین مالی طرحهای جمعآوری گاز مشعل از این بستر فراهم است. یکی از مسائل اصلی در اجرای پروژههای جمعآوری گازهای همراه نفت، تأمین منابع مالی مورد نیاز است. با توجه به پتانسیل موجود در بورس انرژی، برای تأمین مالی این پروژهها میتوان از منابع داخلی که از طریق ابزارهای تأمین مالی موجود در این بازار تجهیز میشود، بهره برد. صندوق سرمایهگذاری پروژه یکی از کارآمدترین ابزارهای تأمین مالی موجود در بازار سرمایه است که بهعنوان بازوی کمکی بهمنظور حمایت از تولید عمل میکند. مبتنی بر ویژگیهای این ابزار مالی، این امکان فراهم میشود که نقدینگی سرگردان موجود در جامعه و سرمایههای خرد بهگونهای هدفمند به سمت پروژههای مولد در حوزه نفت و گاز کشور هدایت شوند و به پیشبرد طرحهای توسعهای این بخش کمک مؤثری کنند. مقام معظم رهبری همواره بر هدایت نقدینگی به سمت تولید بهعنوان یکی از عوامل مهم تقویت تولید و پیشرفت کشور تأکید داشتهاند. برای مثال در دیدار جمعی از تولیدکنندگان، کارآفرینان و فعالان اقتصادی در ۲۸ آبان ۱۳۹۸ فرمودند: «سرمایهگذاری را تشویق کنید، چون سرمایهگذاری عمدتاً باید بهوسیله بخش خصوصی انجام بگیرد. دولت صرفاً در آنجاهایی که بخش خصوصی یا نمیتواند یا رغبتی ندارد یا بازدهی برای بخش خصوصی ندارد میتواند سرمایهگذاری کند، سرمایهگذاری را بخش خصوصی باید انجام بدهد. بخش خصوصی هم امروز امکانات دارد، یعنی امروز پول در کشور کم نیست، این مسئله هدایت نقدینگی را من یکبار دیگر هم در مرکز عمومی گفتم، خصوصی هم به مسئولان مکرر گفته شده که ما این نقدینگی موجود را به سمت تولید هدایت کنیم.» بنابراین ضروری است منابع مالی سرگردان موجود در جامعه را با استفاده از ابزارهای تأمین مالی بورس تخصصی انرژی کشور تجمیع کرد و بهمنظور ساماندهی طرحهای حوزه نفت و گاز مورد بهرهبرداری قرار داد.
وضع گازهای همراه نفت و فرآیند گازهای مشعل در سطح جهان اهمیت گازهای همراه نفت به لحاظ اقتصادی و محیط زیستی سبب شده کشورهای مختلف از جمله روسیه، نیجریه، الجزایر، مصر و آمریکا که دارای سطوح بالایی از گازهای مشعل هستند، از راهکارهای مختلفی اعم از وضع قوانین و بهکارگیری تکنولوژیهای متفاوت برای جمعآوری گازهای همراه نفت استفاده کنند. بخش قابلتوجهی از منابع گاز در مسیر فرآیند فلرینگ سوزانده میشود که علاوه بر اتلاف این منبع ارزشمند انرژی، سبب تزریق آلایندهها به محیط زیست میشود. ارزیابی حجم مشعلسوزی در اقصی نقاط دنیا نشان میدهد در سال ۲۰۲۲ بالغ بر ۱۳۹ میلیارد مترمکعب گاز در تأسیسات بالادستی صنعت نفت و گاز شعلهور شده که از جمله پیامدهای آن در سطوح جهانی افزایش انتشار CO2 ناشی از فلرینگ بیش از برآوردهای قبلی است. مبتنی بر بررسیهای بانک جهانی، پس از یک دهه پیشرفت، حجم گازهای همراه نفت جهانی در سال ۲۰۲۲ به مقدار ۳ درصد کاهش داشت که اگرچه مسیر موفق کاهش تولید گازهای همراه نفت را نشان میدهد، برای پایان دادن به این اتلاف تلاشهای بسیاری نیاز است. در سال ۲۰۲۲، تعداد ۹ کشور از جمله روسیه، عراق، ایران، الجزایر، ونزوئلا، ایالات متحده، مکزیک، لیبی و نیجریه که تولیدکننده ۴۵ درصد نفت جهان هستند، به میزان ۷۴ درصد گازهای همراه نفت را تولید کردند، در حالی که با جایگزینی مشعلسوزی میتوان منابع گازی هدررفته را جایگزین منابع انرژی آلاینده کرد و دسترسی به انرژی را در برخی از فقیرترین کشورهای جهان افزایش داد. در واقع شعلهور شدن گاز به شکل معمول نشاندهنده فرصتی ازدسترفته برای تأمین امنیت انرژی مورد نیاز بسیاری از کشورهای جهان به شمار میرود.
تحولات امیدوارکننده در الجزایر در سال ۲۰۲۲ الجزایر قراردادهایی امضا کرد که شامل سرمایهگذاریهای گسترده در کاهش مشعلسوزی بود و موفق شد گاز صرفهجوییشده این بخش را به زیرساخت گاز ملی برای تأمین بازار داخلی و صادرات وارد کند. الجزایر موفقیتهایی در کاهش میزان فلرینگ در سالهای اخیر داشته و در زمینه کاهش حجم فلرینگ و شدت گازسوزی در مشعلها طی سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ موفقیتهایی را ثبت کرده، همچنین تا سال ۲۰۲۲ بهطور مستمر در شدت گازسوزی در مشعلها بهبود داشته است. کاهش سوختن گازهای مشعل در این کشور نتیجه چند سرمایهگذاری در استفاده از گاز مشعل در تأسیسات اصلی تولید نفت در چند سال گذشته بوده است. برای نمونه در یکی از بزرگترین منطقه تولید نفت الجزایر، شرکت ملی نفت در زمینه بهروزرسانی و بهبود تأسیسات برای افزایش بهرهبرداری و تزریق دوباره گاز مشعل به چاهها و تأسیسات اقدامهای پرشماری داشته است.
استفاده از گاز مشعل در تولید برق در مصر کاهش گازهای همراه نفت در مصر مربوط به اجرای پروژههای تبدیل گاز به برق است. در بعضی از میدانهای گازی این کشور، گازهای همراه نفت استخراج و بهمنظور تأمین برق تأسیسات تولیدی و جامعه محلی استفاده میشود. این پروژهها نهتنها مشعل سوزی را کاهش دادند، بلکه با جایگزین کردن سوختهای کربن نظیر گازوئیل با گاز، مزیت کاهش انتشار آلایندهها را نیز به همراه داشتند. همزمان با افزایش تولید گاز در مصر، طرحهای کاهش حجم فلرینگ این کشور موفقیتآمیز بوده و در سه سال گذشته به کاهش حجم گازهای همراه نفت دست یافته است. در سال ۲۰۲۲ مصر با موفقیت جلوگیری از سوزاندن گازهای مشعل را کاهش و در عین حال تولید نفت را نیز افزایش داد که به کاهش شدت مشعلسوزی این کشور از ۱۰.۲ مترمکعب بر بشکه در سال ۲۰۲۱ به ۹.۵ مترمکعب در بشکه طی سال ۲۰۲۲ منجر شد، همچنین در این زمینه سرمایهگذاریهای پرشماری در زیرساختها برای بازیابی و استفاده از گازهای همراه نفت در مصر انجام شد.
کاهش سوختن گازهای مشعل در آمریکا سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲، ایالات متحده مقدار گازسوزی در مشعلهای خود را ۹ درصد کاهش داد و شدت سوختن گازهای مشعل از ۲.۱ مترمکعب بر بشکه به ۱.۸ مترمکعب در هر بشکه رسید. این مقدار کاهش به مقدار ۱۴ درصد ارزیابی میشود که کمترین مقدار ثبتشده برای ایالات متحده در ۱۰ سال گذشته است. این مطلب نشاندهنده تداوم پیشرفت قابلتوجه این کشور بهمنظور گسترش زنجیره ارزش گاز و تجاریسازی آن است. در طول سال ۲۰۲۲ افزایش صادرات الانجی (گاز طبیعی مایع شده) در سطح جهان از ایالات متحده با افزایش قابل توجه صادرات به سمت اروپا (از اوایل سال ۲۰۲۲ به بعد) مشاهده شد. تجربه ایالات متحده نشان داد وقتی شرکتهای خصوصی (بالادستی، میاندستی و پاییندستی) بهدنبال سرمایهگذاری روی فرصتهای بازار گاز هستند و از طریق مقررات مربوط به مشعلسوزی حمایت میشوند، به اهداف کاهش فلرینگ دست یافتند.
وضع ایران در فرآیند کاهش گازسوزی در مشعلها کشور ما نیز حجم بالایی از گازهای همراه نفت را میسوزاند. بررسی وضع بینالمللی ایران به لحاظ سوزاندن این نوع گازها در سالهای اخیر حاکی از آن است که پس از روسیه و عراق در رده سوم قرار دارد. این در حالی است که طرحهای زیادی بهمنظور استفاده از گازهای همراه نفت، در دورههای پیش و پس از انقلاب طراحی شده و برخی از آنها به بهرهبرداری رسیدهاند، اما بررسیهای آماری گازهای همراه نفت حاکی از سوختن گازهای مشعل بالای این منابع است. سوزاندن این حجم از گازهای همراه نفت هم موجب از دست رفتن ارزش افزوده اقتصادی میشود و هم هزینههای زیست محیطی را بهدنبال دارد، در نتیجه استفاده از این گازها و جلوگیری از سوزاندن آنها ضروری است. در ۱۰ سال اخیر طرحهای انجیال (مایعات گازی) پرشماری برای جمعآوری گازهای همراه نفت در دستور کار وزارت نفت قرار داشته، اما تاکنون بهدلیل محدودیتهای موجود تعداد کمی از آنها به بهرهبرداری رسیده است بنابراین نیازمند استفاده از ظرفیتهای بالقوه موجود در بخش خصوصی است که با استفاده از ابزارهای متنوع مالی موجود در بازار سرمایه میتواند بالفعل شود. از این رو بهرهگیری از تجربه موفق بورس انرژی و نقشآفرینی آن در کنار صنایع نفت و گاز میتواند مسیر توسعه و پیشبرد طرحهای انرژی کشور را تسهیل کند.
امروزه اهمیت موضوع انرژی و تأثیر آن بر فعل و انفعالات اقتصادی بسیار مورد توجه است. انرژی و موضوعات مرتبط با آن، به تنهایی یکی از اصلیترین عوامل رخدادهای سیاسی و اجتماعی در جهان معاصر است. نقش انرژی به اندازهای در تحولات سیاسی چشمگیر است که در بسیاری از جنگهای چند دههی گذشته، کشورهایی درگیر بودهاند که منابع طبیعی نفتی و گازی داشتهاند. از جمله این جنگها میتوان به جنگهای ایران و عراق، خلیج فارس، عراق، لیبی و اوکراین اشاره کرد. این منازعات سیاسی به شدت بر اقتصاد و بازارهای جهانی تأثیر داشته است. علاوه بر سیاست، انرژی به عنوان رکن مهم در مطالعات اقتصادی و در کنار سرمایه و نیروی کار به عنوان نهاده اصلی تولید بررسی میشود. اقتصاد ایران طی سالیان گذشته با چالشهای متعددی همچون عدم رشد باثبات، تورم مزمن و بیکاری مواجه بوده است. چالشهای سیاسی و سیاستی، کسری بودجه و بحرانهای مالی و پولی مسائلی است که دولتهای تمام ادوار گذشته با آن درگیر بودهاند. پاسخ سیاستگذاران به رفع مشکلات فوق، ایجاد ابرچالشهای جدیدی بوده است؛ ابرچالشهایی که ذات آنها با بحرانهای یادشده متفاوت بوده و متأسفانه اثرات آنها در بلندمدت ماندگار خواهد بود و چندین نسل را گرفتار خواهد کرد. ایران همانند سایر کشورها با استفاده از ظرفیتهای محیط زیست و انرژی خود میتوانست مسیر توسعه را بپیماید، در حالی که این ظرفیتها در قالب بحرانهای زیست محیطی، آلودگی هوا و بحران آب و انرژی اقتصاد امروز و فردای ایران را تهدید میکند. تحولات بخش انرژی در اقتصاد ایران توانایی اثرگذاری بر بسیاری از تعادلهای اقتصادی در صنایع مختلف را داشته و از این روی بر تصمیمات سرمایهگذاری در بخشهای اقتصادی اثرات قابل توجهی دارد. همچنین، تحولات بخش انرژی از منظر مناسبات اجتماعی نیز جایگاه ویژهای دارد که تصمیمگیری سیاستگذاران در خصوص آن را دشوار میکند. در دهههای اخیر دولت هر سال قیمت متفاوتی برای انرژی صنایع مختلف وضع میکند. چند سالی است که بعد از کالاهای چندنرخی، ارز چندنرخی، تسهیلات چندنرخی و… انرژی نیز چندنرخی شده است؛ هرسال طی بخشنامهای قیمت انرژی برای صنایع مختلف تعیین میشود. این سیاست بازار انرژی را آشفتهتر میکند و امر مدیریت بنگاهها را دشوارتر میکند، چرا که امکان پیشبینی و محاسبهی جریان نقدی آزاد جهت تخصیص وجوه به سرمایهگذاری تضعیف میشود. تعیین قیمت انرژی مزیت نسبی صنایع مختلف و سودآوری آنها را هر سال تغییر میدهد و بحث بهرهوری در اقتصاد و صنعت را به شوخی تلخی تبدیل میکند. این نظام چند نرخی انرژی، علاوه بر مشکلات بنیادین اقتصادی، بازاری دستوری و با ریسک بالا ایجاد میکند. بازاری که با صدور هر بخشنامه، میلیاردها دلار ارزش خود را از دست میدهد. چنین بازاری نمیتواند جایی برای سرمایهگذاری مطمئن آحاد اقتصادی محسوب شود.
میزان مصرف انرژی در ایران در سال ۱۳۹۹ نسبت به سال ۱۳۶۸ حدود 4.7 برابر شده است در حالی که مصرف انرژی در جهان در همین مدت فقط 1.6 برابر شده است
تشکیل بازارهای کارا، سرمایهگذاری در حوزه انرژی، متنوعسازی سبد مصرفی انرژی، اصلاح ساختار قراردادهای انرژی و تقویت انگیزه بخش خصوصی برای ورود به صنعت انرژی و کمک به افزایش ظرفیت عرضه آن، خصوصا چندان مورد توجه سیاستگذاران قرار نگرفته است. تبعات اولیه این بیتوجهی را میتوان در قطعیهای مکرر جریان برق و گاز در طول برخی از روزهای سال و به تبع آن توقف تولید و قطعی جریان انرژی خانوار مشاهده کرد. گروه مالی دانایان گزارشی از وضعیت انرژی در ایران تهیه کرده و نشان داده است که قیمتگذاری و یارانهها چه تاثیری بر بازار انرژی کشور دارند و برای ثبات در این بازار چه باید کرد. بخشهایی از این گزارش را میخوانید.
میزان مصرف و سبد انرژی در ایران انرژی از دو منظر موضوع بررسی است: از منظر حاملهای انرژی که بر نحوه استفاده از انرژی تاکید دارد، و از منظر مصرفکننده نهایی که این بعد کمیت، مصرف انرژی بر اساس حاملهای مختلف انرژی بررسی میشود و سپس مصرفکنندگان نهایی معرفی میشوند. رشد فزاینده مصرف انرژی در ایران در بازه زمانی سی ویک ساله نشان میدهد که دو عامل افزایش جمعیت و افزایش تولید ناخالص داخلی، بخشی از افزایش تقاضا برای انرژی در طول این سالها را توضیح میدهند؛ اما این تمام ماجرا نیست. میزان مصرف انرژی در ایران در سال ۱۳۹۹ نسبت به سال ۱۳۶۸ حدود 4.7 برابر شده است؛ درحالی که در همین بازه زمانی جمعیت ً حدودا 1.68برابر و تولید ناخالص داخلی فقط 2.7 برابر شده است. در همین بازه زمانی جمعیت جهان 1.51 برابر و مجموع تولید ناخالص داخلی جهان 2.79 برابر شده، اما مصرف انرژی در جهان فقط 1.6 برابر شده است. حتی سالهایی داشتهایم که در آن نرخ رشد مصرف انرژی در ایران حدود ۱۰ درصد بوده است. تغییرات تولید ناخالص داخلی و تغییرات جمعیتی در ایران تقریبا نرخی مشابه متوسط جهان داشته است، اما نرخ رشد مصرف انرژی حدودا 2.7 برابر نرخ رشد مصرف انرژی در جهان است. نبود دغدغه بهبود بهرهوری به دلیل منابع سرشار نفتی و عدم آیندهنگری از اصلیترین عوامل بروز این تمایز در مصرف انرژی ایران با جهان است. مصرف انرژی ایران از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۹۹ (آخرین سالی که دادههای آن منتشر شده است) سالانه حدود ۵ درصد رشد داشته است. در سالهای پس از پایان جنگ، مصرف انرژی به واسطه افزایش تولید و جبران خسارات جنگ رشد سالانهای معادل 6.2 درصد داشته است. پس از آن و در نیمه اول دهه هشتاد و هم زمان با سالهایی که اقتصاد ایران رشد اقتصادی بالایی داشت، روند مصرف کمی افزایش یافته و رشد سالانه در این دوره معادل 6.4 درصد است. علاوه بر رشد اقتصادی بالا در نیمه اول دهه هشتاد، افزایش رشد مصرف انرژی با قانون تثبیت قیمت ها، بی ارتباط نیست؛ به واسطه تثبیت قیمت و بروز انگیزههای قیمتی، مصرف افزایش یافته است. مسئولان ِ وقت تصویبکننده این قانون در اسفند ۸۳ ، این مصوبه را عیدی به مردم تلقی میکردند و از پیامدهای بلندمدت آن غافل بودند. اگر چه رشد مصرف انرژی در دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد یکدیگر تقریبا برابر است اما این دو بازه زمانی تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند. این تفاوتها در قیمت جهانی نفت، رشد اقتصادی ایران و سطح مداخلات قیمتی دولت نمود داشته است. از سال ۱۳۸۷ و سالهای ابتدایی اجرای طرح هدفمندی یارانهها، نرخ رشد مصرف انرژی در ایران بسیار کاهش یافته و برای چند سال به حدود 2.5 درصد رسیده است. علاوه بر اثرات طرح هدفمندی یارانهها، رشد اقتصادی در این دوران نسبت به دوره قبل نصف شده است. البته اثرات طرح هدفمندی یارانهها محدود به چند سال ابتدایی اجرای آن است. با وقوع تورم در سالهای ابتدایی دهه نود و با کاهش شدید رشد اقتصادی در این دوره به کمتر از 1.5درصد، مصرف انرژی همچنان با شتابی کمتر از رشد بلندمدت خود و در حدود رشد سالانه ۲ درصد افزایش یافته است. سال ۱۳۹۷ سال مهم و نقطه عطفی در اقتصاد ایران و در روند افزایش مصرف انرژی است. این سال با خروج امریکا از برجام و شروع تورم فزاینده در اقتصاد ایران همزمان است. گویی ابتداییترین راهحل بازیگران و تصمیمگیران اقتصاد، استفاده بیشتر از منابع و مواهب طبیعی برای جبران کاستی هاست. نرخ رشد سالانه مصرف انرژی این دوره برابر با 7.1 درصد است. اصلاح قیمت بنزین اثراتی بر ترکیب انرژی مصرفی در نیمه دوم سال ۹۸ و سال ۹۹ داشته است، اما نتوانسته رشد کل مصرف انرژی را (به رغم بروز بحران کرونا) کاهش دهد.
توزیع یارانه پنهان انرژی بر اساس مصرف، یعنی هر که انرژی بیشتری مصرف میکند، یارانه بیشتری دریافت میکندکه ناعادلانهترین نوع پرداخت یارانه است
این در حالی است که مصرف جهانی انرژی در همین دوره روندی متفاوت داشته است. در بازه زمانی مشابه با ایران، مصرف انرژی در جهان 1.5درصد رشد داشته است. در سالهای ۱۳۶۹ تا ،۱۳۷۹ حدود 1.4 درصد، در ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ حدود 2.6 درصد، در بازه زمانی 1387 تا 1390 حدود 1.3 درصد و از سال۱۳۹۷ تاکنون به دلیل بحران کرونا، مصرف انرژی جهانی تقریبا ثابت بوده و رشد منفی یک دهم درصدی داشته است. نکته دیگر توجه به تغییر حاملهای تشکیل دهنده سبد انرژی در طول این سال هاست. انرژی توسط حاملهای مختلف تأمین میشود و به ترکیب آنها سبد انرژی گفته میشود. امروزه طیف متنوعی از انواع حاملهای انرژی در سبد انرژی جهانی وجود دارد. در سال ۲۰۲۱ حدود ۸۳ درصد از انرژی جهان از نفت، گاز، زغالسنگ و زیست تودههای سنتی مثل چوب تأمین شده است. ۱۷ درصد مابقی از باد، خورشید، برق آبی، هستهای و سایر انرژیهای تجدیدپذیر تأمین شده است. سهم انرژیهای تجدیدپذیر در کشورهای توسعه یافته بسیار بیشتر بوده است. باتوجه به منابع فراوان نفت و گاز در ایران، در سال ۱۳۹۹ با احتساب سهم گاز و فرآوردههای نفتی در تولید برق، بیش از ۹۸ درصد انرژی در ایران از نفت و گاز تأمین شده است؛ سهم نیروگاههای برق آبی، هستهای، خورشیدی و سایر حاملهای تجدیدپذیر کمتر از دو درصد است. از تفاوتهای عمده دیگر بین سبد انرژی مصرفی ایران و جهان، عدم مصرف زغال سنگ در ایران است؛ ماده معدنیای که در کشورهای چین و هند بسیار زیاد مصرف میشود. تنوع بخشی در سبد انرژی، در راستای تحقق هدف تأمین امنیت انرژی و چالشِ کمتر کسب وکارها، به ثبات تولید کشور کمک میکند. یکی از کاراترین راه کارها در تنوع بخشی سبد انرژی، سرمایهگذاری در تولید انرژی با استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر است. اگرچه در سالیان گذشته، سازمان انرژیهای تجدیدپذیر و بهرهوری انرژی برق (ساتبا) طرحهای تشویقی بسیاری برای توسعه در این حوزه ارائه کرده، اما به دلیل عدم ثبات در شرایط اقتصاد کلان، مداخلات قیمتی و جهشهای نرخ ارز؛ ریسک این نوع سرمایهگذاری بسیار بالا ارزیابی شده، و سرمایهگذاری در این رشته مورد استقبال قرار نگرفته است.
مصرفکننده نهایی انرژی کیست؟ مصرفکننده نهایی را میتوان به مصرفکننده بخش خانگی، عمومی و تجاری، صنعت، حمل ونقل و کشاورزی تفکیک کرد. متوسط سهم بخشهای مختلف از مصرف انرژی ایران در بازه زمانی ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ تقریبا در طول دهه نود ثابت مانده است. بخش صنعت 31 درصد مصرف انرژی را به خود اختصاص داده است که نسبت به اوایل دهه نود 4 درصد افزایش داشته است. سهم بخش حمل ونقل از مصرف کل انرژی در سال ۱۳۹۹ به دلیل بحران کرونا بیش از ۳ درصد کاهش داشته و به ۲۴ درصد رسیده است. در سال ۱۳۹۹ روزانه معادل یک میلیون و دویست و هفتاد هزار بشکه در بخش خانگی، یک میلیون و صد و پنجاه هزار بشکه در بخش صنعت و نهصد هزار بشکه نفت خام در بخش حمل ونقل مصرف شده است. مقایسه سهم هر کدام از بخشهای فوق در مقایسه با کشورهای توسعه یافته راهنمای مناسبی برای بررسی وضعیت مصرف انرژی در ایران است. البته در این مقایسه بین کشوری، ویژگیهای طبیعی از جمله وسعت کشور و میانگین دمای سالانه باید در نظر گرفته شود. سهم بخشهای مختلف از مصرف انرژی ایران را در مقایسه با کشورهای توسعه یافته امریکا و آلمان، کشورهای عضو آژانس بینالمللی انرژی و ترکیه در سال ۱۳۹۹ نشان میدهد سهم مصرف انرژی بخش خانگی در ایران به طور معناداری بیشتر از کشورهای دیگر است و بیشترین سهم در سبد مصرفی انرژی خانوار نیز به مصرف گاز اختصاص دارد. (در این مقایسه سهم بخشهای خانگی، حمل ونقل و صنعت مقایسه شده و بخشهای کشاورزی، خدمات و سایر مصارف به جهت سهولت مقایسه با سایر کشورها و مطابق با دستهبندی آنها دریکدیگر ادغام شده اند.) با وجود سهم بالای گاز در مصرف خانگی و میانگین دمای ایران که بالاتر از میانگین دمای آمریکا، آلمان و ترکیه است، تفاوت دمای کشورها توانایی توضیح دهندگی تفاوت مصرف انرژی در بخش خانگی را نخواهد داشت. قیمت انرژی برای مصرف خانگی در ایران بسیار ارزان است. برای مثال قیمت هر کیلووات برق خانگی برای مصرفکننده ایرانی در سال ۲۰۲۲ کمتر از 0.5سنت دلار است؛ در حالی که در آلمان ۵۶ سنت دلار، در امریکا ۱۸ سنت دلار و در ترکیه ۹ سنت دلار است. قیمت گاز مصرف خانگی در ایران به ازای هر مترمکعب تقریبا صفر، آلمان ۳۳ سنت دلار، در امریکا ۶ سنت دلار و در ترکیه 2.4 سنت دلار است. نتیجه قیمتگذاریهای بخش انرژی و عدم تعدیل دورهای آن با هدف کاهش فشار تورم بر زندگی مردم، همواره نتیجه معکوس داشته و خود به صورت ناترازی اقتصاد کلان موجب کسری بودجه و تورمهای آتی شده است. بررسی سهم بخش صنعت نیز از کل مصرف انرژی بسیار مهم است. سهم مصرف انرژی بخش صنعت در آلمان و ترکیه با توجه به میزان ستانده بخش صنعت در کشور آلمان و مقایسه آن با ستانده این بخش در ایران، ناکارایی و انرژی بری صنایع در ایران مشهود است. قیمت برق در ایران برای صنایع مختلف متفاوت است، لیکن از مقایسه تقریبی قیمت انرژی مصرفی صنعت بین کشورهای مختلف، همچنان ایران یکی از کشورهایی ست که انرژی را به قیمت بسیار پایینی در اختیار صنایع قرار میدهد. مصرف بخش حمل و نقل ایران تقریبا با سایر کشورها مشابه است. بدیهی ست اگر اثر زیرساختهای حمل ونقل و سرانه وسیله نقلیه بررسی مصرف بخش حمل ونقل ایران شود، مصرف انرژی در بخش حمل ونقل ایران بیشتر از سایر کشورها خواهد بود؛ امری که ناشی از ناکارایی وسایل نقلیه مورد استفاده در ایران است.
حاملهای انرژی و مصرفکننده نهایی سهم حاملهای انرژی در سبد مصرفی ایران با توجه به اجزای تشکیل دهنده سبد انرژی، برای بازیگران آن نظیر خانوارها، بنگاههای اقتصادی و دولت حائز اهمیت بوده و بر اتخاذ سیاستهای تقریبا تمام سبد انرژی بخشهای مختلف با نفت و گاز پر شده است. به ویژه که درصد بالایی از برق نیز از گاز و فرآوردههای نفتی تولید میشود. ترکیب حاملهای انرژی مصرفی در بخش خانگی از تنوع مطلوبی برخوردار نیست؛ گاز طبیعی سهم بسیار زیادی از انرژی مصرفی در بخش خانگی را تشکیل میدهد. این امر ناشی از سیاستهای چهار دهه گذشته بوده که به خصوص در روستاها سیاست گازرسانی به جای سیاست انرژی رسانی دنبال شده است. جدا بودن وزارتخانه نفت و نیرو از یکدیگر، منجر به اتخاذ این تصمیمهای غیربهینه شده و به تمام مناطق کم جمعیت کشور، هم برق و هم گاز رسانده شده است. به بهانه بهرهگیری همگان از مزیتهای کشور در سوختهای فسیلی، سالهای متمادی انتقال گاز به روستاها و شهرهای مختلف کم جمعیت به عنوان طرحهای عمرانی و توسعهای مورد توجه دولتهای وقت بوده است. علاوه بر تحمیل هزینههای عمرانی بالا، این سیاست با تخصیص نامناسب نیز همراه بوده است، به گونهای که بسیاری از روستاهایی که میلیاردها تومان صرف انتقال خطوط لوله گاز به آنجا شده است، در فاصله کوتاهی پس از بهرهبرداری، از سکنه خالی شدهاند. راه کار جایگزین انتقال برق و تأمین مالی خرید وسایل برقی بوده که هزینههای کمتری متوجه اقتصاد کشور میکرد. دومین پیامد اتخاذ این سیاست، کاهش تنوع سبد مصرفی بخش خانوار است که با توجه به امنیت پایینتر خط لوله گاز، و نبود جایگزین مناسب، تأمین انرژی خانگی در شرایط خاص و فصول سرد سال با مشکل قطعی گاز شبیه به اتفاقات سالهای اخیر روبه رو خواهد شد.
سال هاست اقتصاد ایران به اقتصادی انرژیبر تبدیل شده و تعداد قابل ملاحظه ای ازبنگاه ها در حقیقت درحال صادرات پنهان انرژی هستند
در سبد مصرفی بخش صنعت نیز سهم بسیار بالایی به گاز طبیعی اختصاص دارد. سوختهای فسیلی به عنوان منبع اصلی تأمین انرژی در بخش صنعت سایر کشورهای دنیا هم مورد استفاده بوده و بخش صنعت در ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. سبد مصرف انرژی در بخش نسبتا بیشتری نسبت به سایر بخشها برخوردار است. در بخش حمل ونقل نیز همان طور که انتظار میرود حدود ۸۶ درصد ترکیب سبد انرژی مصرفی را فرآوردههای نفتی تشکیل می دهد. بخش حمل ونقل یکی از بخش های پرمصرف انرژی است که علت آن علاوه بر ارزان بودن قیمت، مصرف انرژی بالای ناوگان فرسوده حمل و نقل موجود است که باعث این سطح از مصرف انرژی در این بخش شده است.
ایران دریایی از منابع انرژی در بخش قبل، مصرف انرژی از دیدگاه محل تأمین آن و از زاویه مصرف کننده بررسی شد. در این بخش به بررسی ظرفیت های تولید و تبدیل انرژی در ایران به مثابه کشوری نفتی خواهیم پرداخت. مطابق تمام گزارش های بین المللی، ذخایر نفت درجا (نفت موجود در مخازن) در ایران قابل توجه است. حجم این ذخایر به گونهای است که ایران را در زمره غنیترین کشورها از منظر منابع نفتی و گازی قرار میدهد. البته به دلیل عدم سرمایهگذاری لازم، عدم پیگیری سیاستهای کارا در زمینه بازیافتهای ثانویه و ثالثیه و همچنین جنس و طبیعت مخازن نفتی ایران، درصد بالایی از این ذخایر نفت درجا قابل استخراج نیست. تا پایان سال ۹۹ مجموع ذخایر قابل استحصال نفت، مایعات و میعانات گازی در ایران معادل ۱۵۹ میلیارد بشکه نفت خام برآورد شده است. برای فهم بزرگی این عدد کافی است به تولید روزانه نفت ایران قبل از تحریم که حدود ۴ میلیون بشکه است توجه کنیم. در این صورت، استخراج آن بیش از ۸۵ سال به طول خواهد انجامید. از این جهت ایران پس از ونزوئلا، عربستان و کانادا چهارمین کشور با بیشترین ذخایر نفتی در جهان است و حدود ۹ درصد از ذخایر نفت جهان را به خود اختصاص داده است. علاوه بر نفت، ایران پس از روسیه، بزرگترین ذخایر گاز دنیا را نیز در اختیار دارد. در سال ۱۳۹۹ در مجموع ۲۱ میدان گازی واقع در مناطق خشک و دریایی ایران فعال بودهاند. ذخایر قابل استحصال گاز طبیعی حدود ۳۳ تریلیون مترمکعب گزارش شده است که حدود ۶۰ درصد این ذخایر در مناطق دریایی است که عمدتا با کشورهای همسایه مشترک است. پس از روسیه، ایران با دارا بودن ۱۷ درصد از ذخایر گازی جهان، رتبه دوم را خود اختصاص داده است. از چالشهای منابع نفت و گاز ایران میتوان به بالابودن عمر مخازن کشور و افت تولید آنها، پایین بودن ضریب بازیافت و عدم اجرای طرحهای ازدیاد برداشت، مانند تحقق نیافتن کامل اهداف برنامه تزریق گاز در سالهای اخیر، اشاره کرد. در حال حاضر ایران در میان کشورهای نفتی، کمترین نسبت تولید به ذخایر موجود را دارد. علاوه بر موارد ذکرشده، بخش قابل توجهی از مخازن نفتی و گازی ایران با سایر کشورها مشترک بوده و عدم سرمایهگذاری ایران برای استخراج این منابع، به معنی از دست دادن سهم ایران در میادین مشترک است. از دیگر ظرفیتهای قابل بررسی انرژی در ایران، توان تولید برق است. در سال ۱۳۹۹ مجموع ظرفیت اسمی نیروگاههای کشور معادل ۸۵,۳۷۶ مگاوات بوده که بیش از ۸۲ درصد آن مربوط به نیروگاههای گازی، بخار و سیلک ترکیبی است و عملا تبدیل انرژی نفت و گاز به برق است. کمتر از ۱۵ درصد ظرفیت اسمی تولید برق ایران مربوط به نیروگاههای برق آبی است؛ این مقدار با توجه به میزان بارش برف و باران در سالهای مختلف، تغییر میکند. سایر ظرفیتهای تولید برق که از منابعی غیر از نفت و گاز و آب استفاده میکنند، سهم اندکی از تولید برق کشور را تشکیل میدهند. در ارتباط با نیروگاه های تولید برق، بررسی روند خصوصی سازی این صنعت ضروری است. از سال ۱۳۸۴ و بعد از ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ واگذاری نیروگاههای کشور به بخش خصوصی و نهادهای عمومی آغاز شده است. پیامد طبیعی مورد انتظار بعد از واگذاری و تغییر مدیریت نیروگاهها، افزایش کارایی و راندمان واحدهای خصوصی و گسترش سرمایهگذاری جدید در این بخش است. راندمان نیروگاههای کشور به تفکیک خصوصی، دولتی و نیروگاههای متعلق به صنایع بزرگ را نشان میدهد که در سال ۱۳۸۴ و هم زمان با واگذاری نیروگاهها، میزان راندمان نیروگاههای کل کشور برابر با 35.8 درصد بوده است. این میزان تا پایان سال ۹۹ به عدد ۳۹ درصد رسیده است که در حدود راندمان جهانی است. مطابق اطلاعات معاونت امور برق و انرژی وزارت نیرو، در این دوره راندمان نیروگاههای بخش دولتی بهبود نیافته است، اما راندمان نیروگاههای بخش خصوصی (جدید احداث شده و واگذار شده به بخش خصوصی) افزایش قابل قبولی داشته است. سال ۱۳۹۲ به واسطه خصوصی سازی برخی از نیروگاههای دولتی، به ویژه نیروگاههای سیکل ترکیبی با راندمان بالا، میانگین راندمان بخش خصوصی افزایش قابل توجهی یافته است و راندمان نیروگاههای بخش دولتی افت نسبی داشتهاند. نکته بسیار مهم، وضعیت راندمان نیروگاههایی است که مالکیت آن با صنایع بزرگ است. حدود ۷ درصد از ظرفیت برق تولیدی کشور متعلق به این نیروگاه هاست. راندمان این نیروگاهها در حدود ۳۰ درصد است، یعنی انگیزه اقتصادی لازم برای بهبود، نوسازی و افزایش راندمان در صنایع بزرگ هم وجود نداشته است. علاوه بر سوختهای فسیلی، ایران در زمینه تولید انرژیهای پاک نیز دارای مزایایی فراوان است. انرژیهای تجدیدپذیر یا انرژیهای پاک از منابع طبیعی یا فرآیندهایی حاصل میشود که در کوتاه مدت و به طور طبیعی مجددا جایگزین میشوند. امروزه حدود ۱۴ درصد از کل تولید انرژی جهان از انرژیهای تجدیدپذیر تأمین میشود. با این حال در ایران، این انرژی بیشتر در روستاهای دوردست و خارج از شبکه، به صورت بسیار محدود استفاده شده است. ظرفیتهای فراوانی در بهرهگیری از انرژیهای تجدیدپذیر خصوصا سلولهای خورشیدی و توربینهای بادی در کشور وجود دارد، اما سرمایهگذاری در این بخش محدود بوده است. در دهه گذشته، با یارانه ها و سرمایهگذاریهای بسیار زیادی که کشورهای توسعه یافته انجام دادهاند، هزینه تمام شده پنلهای خورشیدی بیشتر از ۵۰درصد کاهش یافته است. انگیزه بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، به دلیل جهشهای ارزی و عدم پرداخت مطالبات سرمایهگذاران بخش خصوصی توسط ساتبا، بسیار کاهش یافته است.
نفت بر سر سفره مردم قیمتگذاری دستوری، مداخلات قیمتی و یارانه پنهان سه نام متفاوت برای پدیدهای واحد است. تفاوت قیمت دریافت شده از مصرفکنندگان و آنچه در صورت عدم مداخله دولت باید پرداخت میشد، یارانه پنهانی است که به مصرفکنندگان پرداخت میشود. از مهمترین ویژگیهای این یارانه، تأثیر آن بر میزان مصرف است. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی پس از روسیه، ایران دومین کشوری ست که بیشترین یارانه را در حوزه انرژی پرداخت میکند. بنابر گزارشها، یارانه انرژی در ایران حتی نسبت به کشورهای نفتی حوزه خلیج فارس هم بیشتر است. البته اگر یارانه انرژی را بر اساس جمعیت کشورها محاسبه کنیم، یارانه پنهان انرژی پرداختی در ایران بعد از کشورهای حوزه خلیج فارس، لیبی و ونزوئلا قرار میگیرد. در سالهای گذشته، بحران کرونا و جنگ روسیه و اوکراین در فزونی یارانههای پرداختی تأثیر جدی داشته است. سیاستگذار مستاصل از رفع تورم مزمن و دو رقمی، بدون توجه به راهکارهای رفع تورم، از قدرت قهری خود برای دخالت در بازارهای مختلف از جمله بازار انرژی استفاده میکند. دولت مدعی است با کاهش دستوری قیمت انرژی به عنوان یکی از نهادههای تولید به کاهش بهای تمام شده بنگاهها کمک کرده و مانع از افزایش قیمت محصولات آنها شده است. با تکیه بر سابقه تاریخی، مردم نیز تأمین برخی از کالاها و خدمات از جمله انرژی ارزان قیمت را وظیفه دولت میدانند. یکی از مهمترین معضلات یارانه پنهان انرژی، ناعادلانه بودن توزیع آن بین مردم است. هر که انرژی بیشتر مصرف کند، از این یارانه بیشتر منتفع اساسا در تعارض با مفهوم پرداخت یارانه است. این در حالی است که بررسیها نشان میدهد که پرداخت یارانه براساس مصرف، یعنی به دهک ثروتمندتر، سه برابر بیشتر از دهک فقیرتر یارانه پرداخت میشود. توزیع ناعادلانه یارانه انرژی بحث بسیار مهمی است که در بحرانهای انرژی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. حل این موضوع با واقعی سازی قیمت انرژی و توزیع عادلانه سود حاصل از یارانه بین مردم و بر اساس معیارهای متداول اقتصادهای توسعه یافته امکانپذیر است. توزیع یارانه ریالی معادل یارانههای پنهان انرژی طرحی است که به صورت ناقص در اواخر دهه هشتاد با عنوان «هدفمندی یارانههای انرژی» انجام شد. این طرح به جای حل مشکل قیمت انرژی، تا سالها کسری بودجه در اقتصاد کشور را نهادینه کرد و تورمی ایجاد کرد که عملا تمام دستاوردهای طرح را از بین برد. از دیگر معضلات یارانه پنهان انرژی میتوان به کسری بودجه، قاچاق سوخت، مصرف فزآینده انرژی، خاموشیهای تابستان و قطع گاز در زمستان اشاره کرد؛ معضلاتی که هر چند سال یک بار به عنوان بحران اصلی کشور مورد توجه قرار میگیرد و دولتها مجبور میشوند قیمت حاملهای انرژی را افزایش دهند. یکی دیگر از مشکلات قیمتگذاری دستوری انرژی در ایران، از بین بردن انگیزه بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در تولید انرژی است. هزینههای توسعه تولید انرژی (نفت و گاز) و تبدیل انرژی (نیروگاه برق) همگی بر اساس نرخهای بینالمللی محاسبه میشوند. این در حالی است که درآمد این طرحها ریالی تعیین میشود و این درآمدهای ریالی نیز سالهای متوالی با رشد قیمت ارز و حتی نرخ تورم تعدیل نمیشود. نتیجه آن که طرحی که در زمان تصمیمگیری برای اجرا، امکانپذیر بوده و سود متعارفی نیز داشته، بعدها حتی توان پرداخت هزینههای عملیاتی خود را ندارد. در چنین فرآیندی، سرمایهگذاران بخش خصوصی فقط با امکان دریافت وامهای صندوق توسعه ملی، اقدام به سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز و برق خواهند کرد و عملا ریسک سرمایهگذاری را به دولت و انباشت مطالبات نظام بانکی منتقل میکنند. برای مثال تا پایان سال ،۱۴۰۰ تنها کمتر از یک چهارم مطالبات سررسید شده دولت برای احداث بخش بخار نیروگاههای سیکل ترکیبی بازپرداخت شده است.
مصرف فزآینده انرژی ناشی از قیمتگذاری و یارانه پنهان انرژی، جنبه دیگری از عدم تعادل ایجادشده در اقتصاد کلان است. نظام قیمتگذاری سبب بروز تغییراتی در انگیزههای افراد میشود. به طور مثال، مصرفکنندگان خانگی انگیزهای برای بهبود وضعیت مصرف و همین طور استفاده از وسایل با بهرهوری بالاتر ندارند و از لوازم خانگی قدیمی خود استفاده میکنند. از سوی دیگر، تقاضاکنندگان صنعتی و صاحبان کسب وکار نیز انگیزه بهبود بهرهوری در صنایع خود را ندارند. برای درک بهتر چنین شرایطی در ادبیات اقتصادی از مفهومی به نام «شدت انرژی» استفاده میشود. شدت انرژی بیانگر مقدار انرژی استفاده شده برای تولید سطح مشخصی از محصول (کالا و خدمات) است. به عبارت بهتر این نسبت از تقسیم مصرف انرژی بر تولید ناخالص داخلی به دست میآید. با بهرهگیری از این مفهوم میتوان عدم کارایی اقتصاد کشورهای مختلف در زمینه بهرهوری انرژی را نشان داد. مطابق دادههای بانک جهانی، ایران یکی از کشورهایی است که شدت مصرف انرژی بسیار بالایی دارد. حتی با در نظرگرفتن متوسط دمای کشورها، شدت انرژی در ایران بسیار بالاست. سطح شدت انرژی در جهان و کشورهای صنعتی و توسعه یافته روند نزولی داشته است؛ یعنی با گذر زمان و رشد اقتصادی، مصرف انرژی آنها کمتر شده است. کشورهای جهان عرب روند ثابتی داشتهاند. شدت انرژی در عربستان از سال ۲۰۱۰ روند ثابتی دارد، یعنی معادل آنچه در این سالها بر مصرف انرژی افزوده شده است، تولید ناخالص داخلی رشد داشته است. از میان کشورهای بررسی شده در این گزارش، ایران تنها کشوری است که روند صعودی داشته است. همان طور که در بخشهای قبل هم اشاره شد، مصرف انرژی به صورت میانگین، سالانه ۵ درصد افزایش یافته است و این امر در حالی است که تولید ناخالص داخلی به صورت میانگین سالانه کمتر از ۳ درصد افزایش یافته است. مسئله کاهش شدت انرژی، همراه با رشد اقتصادی در کشورهای درحال توسعه بسیار با اهمیت است، و کشورها را در دستیابی به توسعه پایدار یاری میرساند. حتی در صورتی که کشوری مثل ایران از طریق اتکا به منابع طبیعی انرژی خود، یعنی نفت و گاز، قصد توسعه و پیشرفت داشته باشد، این ضریب باید در طول زمان ثابت باشد. اما فزاینده بودن این ضریب نشان از عدم تعادلی بزرگ است. عدم تعادلی که ریشه اصلی آن تورم مزمن و دورقمی و به تبع آن قیمتگذاری دستوری انرژی است. در سالهای گذشته تحریم اقتصاد ایران، کاهش سرمایهگذاریها و عدم تشکیل سرمایه ثابت عوامل دیگری بوده که بر کاهش بهرهوری اقتصاد و افزایش شدت انرژی در ایران مؤثر بوده است.
کاهش موجودی سرمایه خالص بخش نفت و گاز در دهه نود بیش از ۵۰ درصد بیش تر از کاهش سرمایه این بخش دردوران جنگ بوده است
چشمانداز بازار انرژی؛ بازار انرژی به کدام سمت میرود؟ هما ن طور که پیشتراشاره شد، وضعیت فعلی بازار انرژی مطلوب نیست؛ افزایش قاچاق سوخت، مصرف فزآینده انرژی، قطعی برق در تابستان و گاز در زمستان، عدم حضور واقعی بخش خصوصی به دلیل قیمتگذاری دستوری، عدم توانایی دولت برای سرمایهگذاری در زمان تحریمهای اقتصادی و تجاری همگی شاهد این ادعا است. در سالهای اخیر، سرمایهگذاریهای انجام شده در بخش نفت و گاز به عنوان بخش مادر و زیربنای انرژی در ایران، حتی استهلاک سرمایه را نیز پوشش نداده، به طوری که از سال ۱۳۸۹ تاکنون موجودی سرمایه خالص بخش نفت و گاز در حال کوچک تر شدن است؛ یعنی سرمایه گذاری خالص (با کسر استهلاک) انجام شده در این بخش منفی بوده است. بر اساس قیمتهای ثابت و با حذف اثر تورم، کاهش موجودی سرمایه خالص بخش نفت و گاز در بازه دهه نود بیش از ۵۰ درصد بیش تر از کاهش سرمایه خالص در دهه شصت و دوران جنگ بوده است. اگرچه امروزه تمام توجه سیاستگذاران به عبور از بحرانهای جاری معطوف است، اما پیامدهای این زوال سرمایه، در سالهای آتی به اقتصاد ایران آسیب بیشتری خواهد رساند. یکی از مسائل فراموش شده در اعطای یارانه انرژی، بیتوجهی به استهلاک زیرساختهای مرتبط با تأمین انرژی است. در حقیقت، اعطای یارانه انرژی به گونهای است که فقط هزینههای عملیاتی تأمین میشود، و برای آینده تولید انرژی برنامهریزی نشده است. این عدم توجه تا جایی است که امروزه حتی با صرف نظر از کلیه مسائل و محدودیتها، زیرساختهای فعلی جوابگوی تأمین انرژی نیست. بدین ترتیب حتی اهداف ابتدایی اعطای یارانه انرژی نیز قابل دستیابی نیست. با توجه به کاهش شدید سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز، با در نظر گرفتن رشد بالای افزایش مصرف در سالهای گذشته، ایران که یکی از بزرگترین کشورهای دارای ذخایر نفت و گاز است، امکان استخراج و استفاده از انرژی خود را نداشته و پیشبینی میشود به واردکننده انرژی تبدیل شود. بررسیها شرایطی را نشان میدهد که بر اساس رشد افزایش مصرف ۳۰ سال گذشته و نرخ رشد عرضه در سال ،۱۳۹۹ در کمتر از ۱۵ سال آینده، استقلال انرژی ایران از بین خواهد رفت و ایران واردکننده انرژی خواهد بود. این سناریوی فرضی نشان میدهد مسیر فعلی بازار انرژی قابلیت تداوم نخواهد داشت و انجام اصلاحات ساختاری در بازار انرژی گریزناپذیر است؛ اصلاحاتی که به تنهایی حلال مشکلات نخواهد بود و به اصلاحات کلی اقتصادی ایران گره خورده است. وضعیت انرژی، امکانپذیری فنی، اقتصادی و مالی باید مورد توجه قرار گیرد. منظور از امکانپذیری فنی، دسترسی به تکنولوژی یا تجهیزات و ماشینآلات با بهرهوری بالاست؛ ضرورتی که تاکنون چندان به آن پرداخته نشده است و باید زمان و سیاستهای حمایتی لازم جهت تحقق زیرساخت آن اتخاذ شود. منظور از امکانپذیری اقتصادی در نظر گرفتن ساختار انگیزشی مصرفکنندگان انرژی است. ایجاد ساختارهای لازم جهت تأمینِ مالی مصرفکنندگان و عرضهکنندگان جهت ارتقای بهرهوری و تکنولوژی موضوع دیگری است که در کنار اعتماد مردم و آگاه سازی آنان در خصوص دلایل و پیامدهای اصلاحات، باید مورد توجه قرار گیرد. از منظر دیگر، فرآیند اصلاح بازار انرژی با برنامهریزی متفاوت برای مصرفکننده نهایی و آن هم در طول زمان امکانپذیر است؛ یعنی برنامه متفاوت برای خانوار و کسب وکارهای صنعتی لازم است. برای خانوارها، اولین مرحله آن است که قیمت تبدیل و انتقال انرژی را پرداخت کنند؛ یعنی در مرحله اول ظرف دورهای حداکثر ۳ ساله، خانوارها هزینههای انتقال گاز و هزینههای تبدیل (نیروگا ه های برق) را تا سطح معقولی از مصرف پرداخت کنند. تعیین سقف مصرف برای خانوارها، بهینهسازی مصرف و صرفهجویی را معنادار میکند. برای افزایش بهرهوری نیروگاههای برق، قیمت گاز باید از نیروگاه اخذ شود و به صورت یارانه مستقیم به مردم پرداخت شود. بدین ترتیب حداقل برای تبدیل انرژی، یارانهای در میان نخواهد بود. موفقیت طرح منوط به اجرای سیاستهای جبرانی است. واقعی شدن قیمت انرژی به معنای آن نیست که دولت به نیازمندان از طریق طرحهای تأمین اجتماعی خود کمک نکند یا حتی یارانه مستقیم نپردازد. اما این کمکها نباید بازار انرژی را از کارکرد آن تهی کند. بازار باید معنا داشته باشد، و یارانه هم به مصرفکننده نیازمند، متناسب با توان بودجه کشور، پرداخت شود. برای واحدهای تجاری، کسب وکارهای صنعتی و تولیدی، طی یک مدت ۳ ساله، قیمت انرژی باید حدود ۵۰ درصد قیمت انرژی به نرخهای بینالمللی شود؛ و ظرف مدت حداقل ۷ سال، قیمت حاملهای انرژی به تدریج تا سقف ۸۰ درصد قیمتهای جهانی افزایش یابد. این قیمت این امکان را به صنایع خواهد داد که توان رقابت بینالمللی را داشته باشند. علاوه بر آن با توجه به قیمت و هزینههای حمل ونقل، بحث قاچاق سوخت نیز حل خواهد شد. در این حالت انرژی باید با یک نرخ عرضه شود تا فقط صنایعی که مزیت رقابتی دارند در بازار باقی بمانند. در شرایطی که بهرهوری به شدت پایین است، قطع کامل یارانهها حتی در میان مدت ناممکن است، چرا که ارتقای بهرهوری در بخش تولید به زمان نسبتا بلندی نیاز دارد. اگر تمامیاین تنها مزیت اقتصاد ایران، یعنی انرژی ارزان، را از بنگاهها بگیریم؛ چه امکان رقابتی برای تولید داخلی و برای صادرات باقی میماند؟ یکی از مهمترین سیاست های دولت، فراهم آوردن محیط کسب وکاری است که به افزایش بهرهوری، رشد و ارتقای تکنولوژی در بنگاههای تولیدی صرفا با بازسازی سازوکار مناسب برای اصلاح منجر شود. سیاست دیگر دولت در این زمینه کنترل مصرف و سامان دادن به مدیریت عرضه است که قیمت انرژی و شکل دهی به بازار واقعی ّمیسر است. در شرایط فعلی، ثبات اقتصادی و صنعتی کشور و آینده صنعت در اقتصاد ایران به اجرای سیاستهای صحیح در حوزه قیمتگذاری انرژی منوط است. تشکلهای صنعتی، تجاری و خدماتی میباید از تک نرخی شدن قیمت انرژی و در طول ده سال آینده از نزدیک شدن این قیمت به متوسطهای جهانی حمایت کنند.
آنچه اتفاق خواهد افتاد بر اساس توضیحات این گزارش و چشمانداز بازار انرژی ایران، تغییر قیمتهای انرژی طی سالهای آتی قطعی به نظر میرسد. با توجه به نرخ فعلی رشد مصرف انرژی، و عدم سرمایهگذاری در بخش تولید انرژی در دهه گذشته، ادامه روند موجود قابل دوام نیست و آنچه آشکار است، اضمحلال مزیتهای ایران در حوزه انرژی و همین طور شدت گرفتن اتلاف منابع است. برای برون رفت از وضعیت موجود دو سناریو محتمل است: در خوش بینانهترین حالت، اصلاحات اقتصادی در دستور کار قرار خواهد گرفت و عدم تعادلهای اقتصاد و معضلات بازار انرژی با استفاده از یافتههای علم اقتصاد رفع خواهد شد: قیمتهای انرژی برای مصرفکننده نهایی به تدریج افزایش یافته و بازار انرژی کارا خواهد شد. البته حل چالش خودساخته یارانه پنهان انرژی بسیار پیچیده است و جنبههای گوناگونی دارد، از جمله توجه به قشر آسیبپذیر و آمادگی برای کاهش برخی تنشهای اجتماعی را ایجاب میکند. در این سناریو به تدریج قیمت انرژی برای صنایع افزایش یافته و در بلندمدت تنها بنگاههایی که مزیت رقابتی دارند، به فعالیت خود ادامه خواهند داد. سناریو دوم تکرار چرخه فعلی است، یعنی قیمت حاملهای انرژی هر چند سال یک بار به عنوان موضوعی بحرانی مورد توجه قرار گرفته و دولتها مجبور میشوند قیمت حاملهای انرژی را افزایش دهند. با گذشت چند سال و تکرار سیاستهای تثبیت قیمت، این چرخه تکرار میشود. چالشی که هر چند سال یک بار با پرداخت هزینههای بسیار سنگین اقتصادی و اجتماعی به صورت موقت برطرف میشود، و با اتخاذ سیاستهای نادرست مجددا ایجاد میشود، بدون این که درسی از گذشته گرفته شود. اقتصاددانان بسیاری معتقدند که ادامه این چرخه، اگر در گذشته ممکن بوده، حال دیگر ناممکن است، و سیاست آزادسازی نسبی نرخها بزودی به دولت تحمیل خواهد شد. به هر حال، وجه اشتراک هر دو سناریو، افزایش قیمت انرژی طی چند سال آینده است. کسب وکارهای جدید باید در طرحهای مطالعات کسب وکار و بودجههای عملیاتی خود قیمت انرژی را درست پیشبینی کنند و سهم واقعی آن را لحاظ کنند. کسب وکارها باید بدانند که امکان ادامه وضعیت فعلی وجود ندارد، و با فرض تداوم قیمتهای جاری انرژی، سرمایهگذاریهای اشتباه انجام ندهند. کسب وکارهای ِبزرگ انرژی بر، بنگاههایی که دهها و صدها شرکت را تحت مدیریت دارند، ناچارند در زیرساختهای تولید انرژی سرمایهگذاری کنند، وگرنه در آینده شرکتهایشان با قطعیهای طولانیتر گاز و برق مواجه خواهند شد. این راه کاری مناسب و سرمایهگذاری ای منطقی است که به ثبات فعالیت آنها و توسعه کشور کمک خواهد کرد. از طرف دیگر، دولت هم باید بداند که امکان اصلاح کامل و یکباره وضعیت موجود و حذف همه یارانهها به لحاظ سیاسی و اقتصادی وجود ندارد. عرضه کل از تغییرات قیمت نهاده انرژی در فرآیند تولید بنگاه تأثیر میگیرد. افزایش قیمت عوامل تولید و افزایش هزینه تولید بنگاهها و در نهایت کاهش حاشیه سود بنگاههای اقتصادی به صورت یک باره یا جهشی، باعث خواهد شد تا سطح تولید کاهش و سطح عمومی قیمتها افزایش یابد. سرمایهگذاری بسیار زیاد کشورهای توسعه یافته بر روی انرژیهای تجدیدپذیر و پاک، تهدیدی برای کشورهای نفتی است. ضروری است با تبدیل سرمایههای زیرزمین (نفت و گاز) به سرمایههای بر روی زمین، ارزش این سرمایههای طبیعی کشور برای نسلهای بعد حفظ شده و زمینه ساز پیشرفت و توسعه کشور شود. بر این اساس باید از تعیین قیمت انرژی به چند نرخ اجتناب شود تا صنایع بر اساس ظرفیتها و مزیتهای خود توان رقابت و رشد داشته باشند، و تجربه تلخ بازار ارز تکرار نشود. با اصلاح محیط کسب وکار، ثبات اقتصاد کلان، اصلاح ساختار بودجه و اجرای قاعده مالی و حکمرانی توانمند و معتبر و قابل پیشبینی شرایطی فراهم میشود که در آن صنایع بر اساس مزیتهای نسبی و شاخصهای افزایش بهرهوری خود و با بهرهبرداری کامل از نیروی انسانی توسعه مییابند تا کشور در مسیر رشد پایدار قرار گرفته و مشلک بیک اری نیز مرتفع شود.
دستاورد صنعت / هوش مصنوعی AI و هوش مصنوعی اخلاقی به ابزارهای قدرتمندی در ایجاد تحول در مسئولیت اجتماعی شرکتها تبدیل شدهاند. همانطور که جهان بیشتر به هم متصل میشود، کسب و کارها نیز نیاز به ادغام شیوههای اخلاقی را در فعالیتهای خود احساس میکنند. هوش مصنوعی نه تنها کارایی و اثربخشی ابتکارات مسئولیت اجتماعی را افزایش میدهد، بلکه مسیری را برای آیندهای روشنتر و پایدارتر برای همه فراهم میکند. در این مقاله، چگونگی تغییر شکل دادن مسئولیت اجتماعی توسط هوش مصنوعی و تاثیر قابل توجه هوش مصنوعی اخلاقی را بررسی خواهیم کرد.
AI: تغییر دهنده بازی در مسئولیت اجتماعی شرکتی هوش مصنوعی به عنوان یک تغییر دهنده بازی در حوزه مسئولیت اجتماعی شرکتها ظهور کرده است. هوش مصنوعی با توانایی خود در تجزیه و تحلیل حجم وسیعی از دادهها، شرکتها را قادر میسازد تا تصمیمات آگاهانهتری در مورد ابتکارات در حوزه مسئولیت اجتماعی خود بگیرند. الگوریتمهای مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند الگوها و روندها را شناسایی کنند و به کسبوکارها این امکان را میدهند که تأثیر آنها بر جامعه و محیط زیست را بهتر درک کنند. این رویکرد مبتنی بر داده به شرکتها کمک میکند تا مناطقی را که میتوانند تفاوت مثبتی ایجاد کنند؛ شناسایی و تلاشهای مسئولیت اجتماعی خود را بر این اساس تنظیم کنند علاوه بر این، هوش مصنوعی کارایی برنامههای مرتبط با مسئولیت اجتماعی شرکتی را با خودکار کردن کارهای تکراری افزایش میدهد و زمان و منابع ارزشمندی را آزاد میکند. به عنوان مثال، رباتهای گفتگوی مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند به سوالات مشتری رسیدگی کنند، پاسخهای فوری و توصیههای شخصیشده را ارائه دهند. این نه تنها رضایت مشتری را بهبود میبخشد، بلکه به شرکتها اجازه میدهد تا منابع خود را به پروژههای تاثیرگذار در حوزه مسئولیت اجتماعی اختصاص دهند. توانایی هوش مصنوعی برای خودکارسازی فرآیندها همچنین خطای انسانی را کاهش میدهد و تضمین میکند که ابتکارات شرکت در حوزه مسئولیت اجتماعی به درستی و پیوسته اجرا میشوند. یکی دیگر از مزایای قابل توجه هوش مصنوعی در CSR، پتانسیل آن برای هدایت نوآوری است. فناوریهای هوش مصنوعی، کسبوکارها را قادر میسازد تا راهحلهای خلاقانهای برای چالشهای پیچیده اجتماعی و محیطی بیابند. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل پیشبینیکننده مبتنی بر هوش مصنوعی میتواند به شرکتها در پیشبینی و رسیدگی به ریسکهای زنجیره تامین، تضمین منابع اخلاقی و به حداقل رساندن اثرات زیستمحیطی کمک کند. هوش مصنوعی همچنین میتواند پیشرفتها در انرژیهای تجدیدپذیر، مراقبتهای بهداشتی و آموزش را تسهیل کند و به دنیایی پایدارتر و عادلانهتر منجر شود.
هوش مصنوعی اخلاقی: شکل دادن به آینده ای روشن تر برای همه! در حالی که هوش مصنوعی پتانسیل فوقالعادهای ارائه میدهد، اطمینان از اجرای اخلاقی آن برای شکلدهی آیندهای روشنتر برای همه ضروری است. هوش مصنوعی اخلاقی بر اصولی مانند شفافیت، انصاف، مسئولیتپذیری و حریم خصوصی بنا شده است. با رعایت این اصول، کسبوکارها میتوانند اطمینان حاصل کنند که از فناوریهای هوش مصنوعی مسئولانه و به نفع جامعه استفاده میشود. یکی از جنبههای حیاتی هوش مصنوعی اخلاقی، انصاف است. شرکتها باید اطمینان حاصل کنند که الگوریتمهای هوش مصنوعی آنها تعصبات را تداوم نمیبخشد یا علیه گروههای خاصی تبعیض قائل نمیشود. با آموزش مدلهای هوش مصنوعی در مجموعههای داده متنوع و فراگیر، کسبوکارها میتوانند از تقویت نابرابریهای اجتماعی اجتناب کنند و عدالت را در فرآیندهای تصمیمگیری ترویج کنند. شفافیت یکی دیگر از عناصر حیاتی هوش مصنوعی اخلاقی است. شرکت ها باید در مورد نحوه استفاده از فناوریهای هوش مصنوعی و داده های جمعآوری شده شفاف باشند. این شفافیت اعتماد بین کسبوکارها و ذینفعان آنها را تقویت میکند و رویکردی مشترک برای حل چالشهای اجتماعی را ممکن میسازد. مسئولیتپذیری در حوزه هوش مصنوعی اخلاقی به همان اندازه مهم است. شرکتها باید مسئولیت اقدامات و تصمیمات اتخاذ شده توسط سیستمهای هوش مصنوعی را بپذیرند. ایجاد دستورالعملهای واضح، نظارت بر سیستمهای هوش مصنوعی و ارزیابی منظم تأثیر آنها، تضمین میکند که کسبوکارها در قبال هرگونه عواقب ناخواسته پاسخگو هستند. در نهایت، حفاظت از حریم خصوصی هنگام اجرای فناوریهای هوش مصنوعی بسیار مهم است. شرکت ها باید حفاظت از دادههای شخصی را در اولویت قرار دهند و اطمینان حاصل کنند که از آنها به صورت اخلاقی و مطابق با قوانین و مقررات حفظ حریم خصوصی استفاده میشود. احترام به حقوق حریم خصوصی افراد باعث ایجاد اعتماد میشود و استفاده مسئولانه از هوش مصنوعی را تضمین میکند.
هوش مصنوعی و هوش مصنوعی اخلاقی: مسئولیت اجتماعی شرکتی پیشگام در نتیجه، هوش مصنوعی و هوش مصنوعی اخلاقی با ایجاد فرصتهای بیسابقهای برای کسبوکارها برای ایجاد تأثیر مثبت بر جامعه و محیطزیست، مسئولیت اجتماعی شرکتها را متحول میکنند. هوش مصنوعی شرکتها را قادر میسازد تا تصمیمات مبتنی بر داده اتخاذ کنند، فرآیندها را خودکار کنند و در ابتکارات CSR خود نوآوری را هدایت کنند. با این حال، اجرای اخلاقی برای تضمین انصاف، شفافیت، پاسخگویی و حفاظت از حریم خصوصی بسیار مهم است. با پذیرش هوش مصنوعی و رعایت اصول اخلاقی، کسبوکارها میتوانند پیشگام عصر جدیدی از مسئولیت اجتماعی شرکتها باشند و آینده روشنتری را برای همه رقم بزنند.
وفاداری همیشه مسئلهای مثبت ارزیابی میشود، اما وفاداری به سازمانی که در آن مشغول به کار هستید لزوما چنین نیست. مطالعات نشاندهنده این واقعیت هستند که در بسیاری موارد، پیشرفت با شکلی از بیوفایی میسر میشود. دستاورد صنعت / مصاحبههای شغلی فرصت خوبی برای مشاهده تغییر وضعیت هستند. در ابتدای هر مصاحبه، فردی که به دنبال کار میگردد، مصاحبهکننده را با عنوان «شما» خطاب میکند، اما به مرور زمان این «شما» به «ما» تبدیل میشود. این تغییر کوچک، اولین گام این مسئله است که کارمند خود را بخشی از این شرکت جدید تصور کند و هویتی جدید به خود بدهد و رفتهرفته به سازمان جدید وفاداری پیدا کند. وفاداری در عموم موارد یک ویژگی مثبت در نظر گرفته میشود: بین دوستان، خانواده و حتی بین طرفداران یک تیم فوتبال. با اینحال، وفاداری نیروی کار پیچیدگی بیشتری دارد. این وفاداری بیش از سایر شکلهای وفاداری قابل انتقال است و کمتر میتوان آن را بازتولید کرد. یک کارگر میتواند به یک شرکت حس تعلق داشته باشد، اما آن شرکت اصلا چیزی حس نکند و این مسئله اگر از سطحی بیشتر شود، هزینههای زیادی به همراه خواهد داشت. افزایش دستمزد و سابقه کار، معمولا در خلال تغییر مشاغل ساخته میشود. بنابر گزارش بانک فدرال رزرو آتلانتا، که رشد دستمزد را در آمریکا رصد میکند، افرادی که در ماه آوریل سال جاری شغل خود را تغییر دادند، نسبت به یک سال قبل از آن با افزایش حقوق 7.6 درصدی روبهرو شدند. در عین حال، افرادی که در شغل قبلی خود ماندهبودند تنها 5.6 درصد افزایش حقوق داشتند. مطالعات دیگر هم نشاندهنده این هستند که در بازار کار استرالیا، نرخ بیشتری از تغییر شغل زیاد مرتبط با افزایش حقوق بود. به طور خلاصه، گرچه وفاداری خوب است، قدرت چانهزنی هم مفید است. وفاداری بیش از حد میتواند مضرات دیگری هم برای نیروی کار داشته باشد. پژوهشی که اخیرا از سوی دانشگاه دوک منتشر شد، حس مدیران نسبت به نیروی کار وفادار را سنجیدهاست. پژوهشگران از مدیران ارشد این سوال را پرسیدهاند: تحت چه شرایطی حاضر هستید از یک کارمند خیالی خود به نام جان، بخواهید بدون دریافت حقوق اضافهکاری کند؟ اگر جان به عنوان یک نیروی کار وفادار توصیف میشد، مدیران بیشتر علاقمند بودند تا کار را سر او بریزند. عکس این مسئله هم صادق بود: کارمندانی که حاضر هستند بدون پاداش، کار بیشتری انجام دهند، از سوی مدیران با عنوان کارمند «وفادار» توصیف میشدند.
مسئله اخلاقی؟ مدیران درک شفافتر و صریحتری از چیزی دارند که تولیدکننده وفاداری است. همین که بابت ماندن در یک سازمان پاداشی داده شود، نشاندهنده این مسئله است که بهترین کارمندان نیازمند تلنگری جدی برای ماندن هستند. نیروی کار حقیقتا وفادار، معمولا پاداشهای بیارزش دریافت میکند، مثلا یک هفته مرخصی اضافه به ازای 25 سال خدمت کردن در یک سازمان. البته بعضی از صاحبکاران هم به این ایده وفاداری عادت کردهاند. در بعضی موارد، ترک سازمان از سوی مدیران به عنوان «خیانت» تلقی میشود. با اینحال، نباید فراموش کرد که تغییر محل کار نه امری غیراخلاقی است، نه خیانت به حساب میآید. وفاداری نیروی کار میتوان مسئله بسیار خوبی باشد. سازمانها به دنبال کارمندانی هستند که به آنها حس تعهد کنند و آماده باشند انرژی بیشتری بگذارند، نه اینکه بلافاصله به تیم رقیب بپیوندند. کارمندان دوست دارند به یک سازمان حس تعلق داشته باشند و مطمئن باشند آن سازمان ضامن بخش عمدهای از زمان محدودی باشد که در این زندگی دارند. این مسئله به هر لحاظ بهتر است، چه رضایت شغلی، چه عملکرد. اگر کارمندان سازمان کاری خود را تغییر ندهند، بهتر است به این دلیل باشند که عمر خود را روی این سازمان سرمایهگذاری کردهاند، نه به این خاطر که صرفا پیشنهاد شغلی بهتری دریافت نکردهاند. با اینحال، وفاداری در محیط کار یک تصمیم مبتنی بر نفع شخصی است، نه یک تصمیم اخلاقی. این تصمیم باید همراه با حس مثبتی از رفتار سازمان با نیروی کار باشد، نه یک عادت که از زمانی به بعد ترک آن بسیار دشوار میشود. بنابراین، در جایی که کار میکنید بمانید به این خاطر که این کار را دوست دارید، نه به این خاطر که به نظرتان ترک محل کار امری غیراخلاقی است.
تقاضای جهانی برای نفت، آن را به یکی از با ارزشترین و پرتقاضاترین منابع جهان تبدیل کرده است. استخراج و تولید آن ثروت عظیمی را برای کشورهای تولیدکننده نفت به ارمغان آورده است. با این حال، در پشت نمای درخشان رفاه، واقعیتی تاریک نهفته است که اغلب مورد توجه قرار نمیگیرد. هدف این مقاله روشن کردن جنبههای پنهان صنعت نفت، پیامدهای اجتماعی تولید نفت و بررسی مسئولیت اجتماعی یا عدم وجود آن در کشورهای نفتی است.
پیامدهای پنهان: مسئولیت اجتماعی در کشورهای نفتی صنعت نفت از دیرباز با تخریب محیط زیست همراه بوده است، اما تأثیر آن بر جامعه اغلب نادیده گرفته میشود. کشورهای تولیدکننده نفت مسئولیت دارند تا اطمینان حاصل کنند که ثروت حاصل از تولید نفت به نفع شهروندانشان است، اما واقعیت بسیار دور از ایدهآل است. در بسیاری از کشورهای نفتی، بخش قابل توجهی از جمعیت فقیر و محروم از نیازهای اولیه مانند آب سالم، مراقبتهای بهداشتی و آموزش هستند. فقدان مسئولیت اجتماعی در کشورهای نفتی، در تضاد آشکار بین ثروت نخبگان این کشورها و شرایط زندگی وخیمی که اکثریت مردم این کشورها تجربه می کنند؛ کاملا مشهود است. فساد و سوء مدیریت درآمدهای نفتی اغلب مانع از سرازیر شدن ثروت به دست کسانی میشود که بیشتر به آن نیاز دارند. در عوض، در دستان عدهای معدود متمرکز میماند و شکاف ثروت را بیشتر میکند و نابرابری اجتماعی را تشدید میکند.
واقعیت تاریک: تأثیر اجتماعی تولید نفت تأثیر اجتماعی تولید نفت فراتر از نابرابریهای اقتصادی، در تخریب محیط زیست، مسائل بهداشتی و ناآرامیهای اجتماعی نیز ظاهر میشود. بسیاری از کشورهای تولیدکننده نفت به دلیل نشت نفت، شعلهور شدن گاز و شیوههای ناکافی مدیریت پسماند با مشکلات آلودگی شدید مواجه هستند. این خطرات زیست محیطی نه تنها به اکوسیستم آسیب میرساند، بلکه بر سلامت و رفاه جوامع مجاور نیز تأثیر میگذارد. علاوه بر این، اتکا به درآمدهای نفتی اغلب منجر به عدم تنوع در اقتصاد میشود و این کشورها را در برابر نوسانات قیمت نفت آسیبپذیر میکند. این وابستگی به یک منبع، یک محیط اقتصادی ناپایدار ایجاد میکند و میتواند منجر به ناآرامی اجتماعی و آشفتگی سیاسی شود. فقدان یک شبکه ایمنی اجتماعی قوی عواقب را تشدید میکند و جوامع آسیبپذیر را در معرض نوسانات بازار قرار می دهد. توجه به مسئولیت اجتماعی یا فقدان آن در کشورهای تولیدکننده نفت بسیار مهم است. به عنوان مصرفکنندگان و شهروندان جهانی، ما این قدرت را داریم که خواستار پاسخگویی و فشار برای اعمال پایدارتر و عادلانهتر در صنعت نفت باشیم. دولتها باید رفاه شهروندان خود را در اولویت قرار دهند و اطمینان حاصل کنند که ثروت حاصل از تولید نفت برای ارتقای جوامع، سرمایهگذاری در آموزش و مراقبتهای بهداشتی و حفاظت از محیط زیست استفاده میشود. با تابش نور به سمت تاریک نفت، میتوانیم وضعیت موجود را به چالش بکشیم و به سمت صنعت عادلانهتر و مسئولانهتر حرکت کنیم. پیامدهای اجتماعی تولید نفت را نباید فراموش کرد یا نادیده گرفت. زمان آن فرا رسیده است که کشورهای نفتی در قبال اقدامات خود پاسخگو باشند و برای آیندهای تلاش کنند که در آن منافع نفت بین همه مشترک باشد، نه اینکه محدود به عده کمی ممتاز شود.