خانه بلاگ صفحه 9

کاهش 50 درصدی بارندگی‌ در ایران

0
کاهش 50 درصدی بارندگی‌ در ایران

دستاورد صنعت / رئیس موسسه تحقیقات آب کشور با بیان اینکه بارندگی‌ در حوضه‌های آبریز بزرگ کشور 40 تا 50 درصد کاهش یافته است، گفت: بر اساس الگوی پیش‌بینی درموسسه تحقیقات آب کشور، انتظار می‌رود در سه ماهه دی‌، بهمن و اسفند، میزان بارندگی تقریبا در همه مناطق کشور زیر نرمال باشد.
«محمدرضا کاویانپور» در گفت‌وگو با پایگاه اطلاع‌‍رسانی وزارت نیرو (پاون) درباره تاثیر تغییرات اقلیمی بر میانگین بارندگی کشور گفت: بر اساس داده‌های دفتر مطالعات پایه، میزان بارش کشور از ابتدای سال آبی تاکنون 50 میلی‌متر ثبت شده، به طوری‌که نسبت به میانگین بلندمدت 34 درصد کاهش یافته است.
رئیس موسسه تحقیقات آب کشور در ادامه افزود: وضعیت بارش پاییز امسال نسبت به شرایط نرمال پایین‌تر است و به بارش‌های زمستان و بهار امیدوار هستیم.
وی گفت: در حوضه کارون بزرگ باید بارندگی‌ها 222 میلی‌متر باشد، اما بارش‌ها در این حوضه نسبت به شرایط دراز مدت 43 درصد منفی ثبت شده است. همچنین حوضه آبریز جراحی و زهره نسبت به میانگین بلند مدت 46 درصد و حوضه آبریز کرخه نیز 49 درصد روند کاهشی داشته است.
وی با بیان اینکه میزان بارندگی‌ها در حوضه‌های آبریز بزرگ کشور نسبت به میانگین بلند مدت 40 تا 50 درصد کاهش یافته است، اضافه کرد: این امر اهمیت توجه به صرفه‌جویی و مدیریت منابع آبی را دوچندان می‌کند. بر اساس الگوی پیش‌بینی درموسسه تحقیقات آب کشور، انتظار می‌رود در سه ماهه دی‌، بهمن و اسفند، میزان بارندگی تقریبا در همه مناطق کشور زیر نرمال باشد.
رئیس موسسه تحقیقات آب کشور یادآور شد: این امر بیانگر این مساله است که در زمستان جاری شاهد تداوم کاهش بارش‌ها باشیم. به طوری‌که به غیر از بخش‌هایی از غرب دریای خزر و کناره‌های دریای خزر، در زاگرس مرکزی و البرز وضعیت بارندگی‌ها زیر نرمال باشد.
کاویانپور درباره تداوم روند گرمای هوا به واسطه تغییرات اقلیمی نیز اظهار داشت: بر اساس مطالعات صورت گرفته در موسسه تحقیقات آب کشور انتظار است در سه ماه آینده وضعیت دمای هوا بالاتر از شرایط نرمال رقم بخورد و این مساله می‌طلبد در مدیریت مصرف آب و انرژی توجه ویژه‌ای صورت گیرد.
وی ظهور و بروز نوسانات را جزئی از روند گرمایش کره زمین برشمرد و ابراز داشت: افزایش یا کاهش بارش‌‌ها، تغییر محل بارندگی به عبارتی تغییر رژیم بارشی و مسائلی از این دست از جمله نوسانات تغییرات اقلیمی است.
رئیس موسسه تحقیقات آب کشور در ادامه گرم شدن کره زمین را با ذوب شدن برف‌ها همراه دانست و گفت: این فرآیند از قطب‌ها آغاز شده و با کاهش میزان سطح یخچال‌های طبیعی همراه می‌شود.
کاویانپور با بیان اینکه ایران دارای 110 محدوده یخچالی است ابراز داشت: با فرآیند گرم شدن شاهد کاهش سطح یخچال‌ها هستیم. هم اکنون در آسیا و سایر نقاط جهان پوشش یخچال‌ها و برف‌ها کاهش یافته است.
وی تبدیل شدن بارش‌ها از برف به باران را از اثرات تغییرات اقلیمی عنوان کرد و افزود: این مساله با کاهش سطح پوشش برفی همراه شده است. نکته این است که ضخامت پوشش برفی به عنوان یک شاخص مهم مد نظر است. کاهش سطح یخچال‌های کشور با تبدیل جریان دائمی رودخانه‌ها به جریان‌های زود گذر و مخرب فصلی همراه است که تشدید کم آبی و خشکسالی را به همراه دارد.

علل خاموشی و کمبود برق

0
علل خاموشی و کمبود برق

دستاورد صنعت / براساس گزارش‌ها، میزان ظرفیت تولید برق در کشور بیش از ۱۰۰ هزار مگاوات است که نسبت به میزان اعلامی نیاز مصرفی برق (۷۳ هزار مگاوات) در زمان اوج مصرف، تفاوت معناداری را نشان می‌دهد.
در سال‌های اخیر، بحث ناترازی انرژی سبب شده تا مردم در فصل تابستان، شاهد اعلان‌های قطع برق باشند و این روند در فصل‌های دیگر نیز شرایط خاصی پیدا کرده است. اینکه در هر فصلی به ویژه تابستان به‌دلیل کمبود برق، با قطعی برق خانگی و واحدهای تولیدی و صنایع و همچنین در فصل پاییز و زمستان با آلودگی هوا و کمبود گاز و سوخت مواجه می‌شویم، هشداری است که اگر در این مسیر، اقدامات اثرگذار بلندمدتی انجام نشود و این جریان قطعی برق ادامه‌ یابد، آثار و پیامدهای آن در جریان اقتصادی کشور خود را آشکار خواهد ساخت.
براساس گزارش‌ها، در فصل تابستان به‌دلیل قطعی برق در برخی از مناطق کشور بخش کشاورزی خسارت‌ها و زیان‌های جبران‌ناپذیری را متحمل شد. همچنین صنایع و واحدهای تولیدی، به جز فصل تابستان، در زمستان نیز به دلیل قطعی‌های مکرر برق و گاز، چرخه تولید آنها متوقف شده و ضمن زیان به این واحدها، در چرخه تولید، نقدینگی، صادرات و ارزآوری آنها نیز آثار بدی برجا گذاشته است.
بخش زیادی از این خسارت‌ها ناشی از کمبود سرمایه‌گذاری در تولید انرژی در کنار فرسوده بودن نیروگاه‌هاست که این روزها به شدت مورد توجه رسانه‌ها و اذهان عمومی قرار گرفته است. در این گزارش به دنبال واکاوی نقش فرسودگی نیروگاه‌ها در کمبود برق در کشور هستیم.


نخستین نیروگاه برق ایران
نخستین مولد برق در سال ۱۲۶۴ خورشیدی یعنی ۶ سال پس از اینکه «توماس الوا ادیسون» نخستین لامپ برق را اختراع کرد، وارد ایران شد که کاخ گلستان را روشن کرد و دو سال بعد در سال ۱۲۶۶ خورشیدی در تکیه دولت، مراسم عزاداری و تعزیه‌گردانی را با نور خود رونق داد. این مولد را «محمدحسین امین‌الضرب» به دستور ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران وارد کرد.
اما به صورت رسمی در سال ۱۳۱۶ نخستین نیروگاه برق دولتی به قدرت ۶۴۰۰ کیلووات از نوع بخار، توسط بلدیه تهران (شهرداری) در شمال شرقی بیرون دروازه دوشان تپه (میدان شهدا) راه‌اندازی و بعدها مولدهای دیزلی و توربین بخار به ‌قدرت تولید برق نیروگاه مذکور اضافه شد.
این نیروگاه‌ها تا سال ۱۳۴۷ برای تولید و عرضه نیروی برق مورد بهره‌برداری قرار گرفت اما با راه‌اندازی نیروگاه‌های سد امیرکبیر، طرشت و بعثت تا سال ۱۳۴۸ و تولید نیروی برق کافی در آن زمان، نیروگاه‌های برق نصب شده در میدان شهدا خاموش و برای همیشه از مدار خارج شد. اما با پایان دهه ۱۳۴۰ و افزایش قیمت نفت و سرازیرشدن پول‌های زیاد به کشور و روند فزاینده رشد صنایع، تعداد زیادی از نیروگاه‌های کشور ساخته شد و از آن سال به بعد تعداد آن‌ها رو به فزونی داشت.

ایران چند نیروگاه تولید برق دارد؟
تولید برق در ایران با چند روش مختلف انجام می‌شود و بر همین اساس چند نوع نیروگاه هم وجود دارد. براساس تعداد و فراوانی می‌توان آن را به نیروگاه‌های سوخت فسیلی، برق‌آبی، خورشیدی، بادی، هیدروژنی، هسته‌ای و زیست‌سوختی تقسیم کرد. تعداد و سال ساخت هریک از این نیروگاه‌ها در جدول زیر قابل ملاحظه است. (جدول شماره ۱)
نکته قابل توجه آن است که متاسفانه آمار دقیقی از تعداد نیروگاه‌های برق وجود ندارد و بنابراین اطلاعات جدول یادشده که همه آن‌ها از آمارهای خام منتشر شده در فضای مجازی و از وبسایت‌های مختلف (بیش از ۹۰ وبسایت) به‌دست آمده نشان می‌دهد بیشترین میزان تولید برق از نیروگاه‌های فسیلی در دهه ۱۳۸۰ به میزان ۲۲ هزار و ۶۸۶ مگاوات و بعد از آن دهه ۱۳۹۰ شمسی ۲۱ هزار و ۱۶۳ مگاوات بوده است.
رتبه سوم نیز مربوط به دهه ۱۳۵۰ شمسی به میزان ۱۰ هزار و ۹۲۹ مگاوات است. نکته دیگری که از این جدول می‌توان استنباط کرد مربوط به سرانه تولید برق به ازای هر نفر ۰.۰۰۰۸۰۵ مگاوات در یکسال است اما این، همه میزان تولید برق در ایران نیست، زیرا میزان تولید از نیروگاه‌های زیست‌سوخت، برق‌آبی، هسته‌ای، خورشیدی، بادی و سایر موارد هم در این میزان تولید جای دارند. براساس آمارها، روند تاسیس و ساخت نیروگاه‌های تولید برق در ایران در مدت ۷ دهه فقط در سه دهه ۱۳۵۰، ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ رو به افزایش بوده و در دهه ۱۳۶۰ به دلیل شرایط جنگ تحمیلی چندان تغییری نداشته است.
در جدول شماره ۲، این اطلاعات به تفکیک آورده شده است:
اگر این اعداد و ارقام را یکبار دیگر با تعداد جمعیت کشور در سال ۱۴۰۰ مقایسه کنیم، درخواهیم یافت که به ازای هر فرد در ایران ۰.۰۰۱۱۲۸ مگاوات در سال برق تولید می‌شود.

میزان مصرف برق در ایران چقدر است؟
اکنون با توجه به میزان برق تولیدی در کشور باید یک مقایسه دیگر با میزان برق مصرفی در کشور داشته باشیم تا دریابیم به‌ راستی در هر ماه چه اندازه برق در کشور مصرف می‌شود. با توجه ‌به آمارهای ماه پایانی سال ۱۴۰۲ امکان تحلیل عملکردی صنعت برق در سال ۱۴۰۲ فراهم است و همچنین می‌توان با تقریب مناسب؛ ترسیمی از نیازها و شاخص‌های سال ۱۴۰۳ صنعت برق را نیز ارائه کرد.
ظرفیت نیروگاهی در سال 1402 به ۹۲ هزار و ۳۵۰ هزار مگاوات و قدرت عملی تولید برق به ۶۱ هزار و ۴۰۰ مگاوات با تولید ۸ هزار مگاواتی برق آبی رسید. با توجه ‌به نیاز مصرف ۷۳ هزار و ۵۰۰ مگاواتی،‌ در عمل در پیک بار، صنعت برق با ۱۲ هزار و ۱۰۰ مگاوات کمبود تامین روبه‌رو بوده است.

نیروگاه‌ها فرسوده‌اند؟
اما این اعداد و ارقام در حالی منتشر شده که با توجه به آمارهای به‌دست آمده، تفاوت معناداری را نشان می‌دهد. بر اساس آمار و ارقام به دست آمده (مطابق با جدول‌های بالا) بیش از ۷۱ درصد از برق تولیدی ایران توسط نیروگاه‌های سوخت فسیلی تامین می‌شود که رقمی بیش‌ از ۷۱ هزار و ۶۵۸.۷ مگاوات است.
با توجه ‌به نیاز مصرف کشور که ۷۳ هزار و ۵۰۰ مگاوات بیان شده، در عمل فقط باید ۲ هزار مگاوات کمبود برق در ایران وجود می‌داشت؛ اما رقم اعلامی کمبود برق در کشور چیزی بیش از ۱۲ هزار مگاوات است!
اما نکته مهم دیگری که در این بین وجود دارد وجود تعداد زیادی نیروگاه‌های تولید برق از جنس زیست سوخت، برق‌آبی(سدها)، هسته‌ای، خورشیدی و … است که در مجموع و بنابر اطلاعات اظهارشده در گزارش‌های رسانه‌ای، ۲۸ هزار و ۶۷۶.۲۲۳۴ مگاوات از این طریق نیز به شبکه برق کشور اضافه می‌شود. با این حساب می‌توان گفت در کشور در اوج شرایط مصرف که مصرف برق به بیش از ۷۳ هزار مگاوات رسیده، ظرفیت تولید بیش از ۱۰۰ هزار مگاوات برق وجود دارد.
اگر بر مبنای همین محاسبات ساده فرض را بر این بگیریم که ۲۰ درصد از توان نیروگاه‌ها قابل استفاده نیست، با این وجود رقم تولیدی برق در ایران چیزی نزدیک به ۸۰ هزار مگاوات خواهد بود که با این وجود هم می‌توان گفت نسبت به میزان برق مصرفی در اوج مصرف (۷۳ هزار مگاوات)، چیزی بیش از ۷ هزار مگاوات برق اضافه هم در کشور تولید خواهد شد.
این موارد در حالی رخ می‌دهد که «محمدرضا صباغیان» نماینده بافق و مهریز اواخر تابستان امسال خواستار پرداخت خسارت به کشاورزان به دلیل زیان‌های گسترده‌ به فعالان این قشر در حوزه انتخابیه خود شده بود. به گفته وی، زیان صنایع در حوزه انتخابیه وی در تابستان امسال به دلیل قطعی برق که سبب تعطیلی نزدیک به ۳۰ روزه این واحدها شده، رقم قابل توجهی است.
نکته مهم دیگر آنکه، این نماینده مجلس در حالی خواستار پرداخت خسارت برای کشاورزان استان یزد _ که از نظر شرایط اقلیمی، منطقه‌ای با زمینه کشاورزی محسوب نمی‌شود _ شده بود که در استان‌های دیگر مانند اصفهان، خراسان، فارس، کرمان و … که به نوعی قطب تولیدات کشاورزی هستند، این خسارات فقط در بخش کشاورزی بسیار قابل ملاحظه است. باید در نظر داشت که همین استان‌ها از نظر صنایع، بخش عمده صنعت کشور را در خود جای داده‌اند و قطعی برق شهرک‌های صنعتی در فصل تابستان و زمستان نیز خسارات قابل ملاحظه‌ای را به آنان وارد کرده است.
اکنون با توجه به موارد یاد شده این پرسش مطرح است که «چرا با وجود ظرفیت بالای تولید برق در کشور از نیروگاه‌های مختلف، با این قطعی برق بسیار زیاد مواجه بودیم که موجب خسارات گسترده شد؟»
پاسخ آن نیز از دو حالت بیشتر خارج نیست: یا میزان اعلام برق تولیدشده در سایت‌های مختلف مستند نیست که در این صورت این پرسش مطرح می‌شود که چرا با وجود این تعداد نیروگاه، برق لازم در کشور تولید نمی‌شود؟ و دوم اینکه اگر میزان ظرفیت تولید برق در کشور بر مبنای آمار به دست آمده درست است، چرا میزان تولیدی با میزان نیاز کشور هماهنگ نیست؟ اگر نیروگاه‌های ما فرسوده‌اند چرا برنامه‌ای برای به‌روزرسانی آن تاکنون اعلام نشده است؟
در هر دو صورت لازم است مسئولان مربوطه در این زمینه پاسخگویی لازم را داشته باشند و برای جبران خسارات وارده به‌دلیل قطعی برق، برنامه‌های مدونی را اعلام کنند. امروزه صنعت برق بخش جدایی‌ناپذیر زندگی است و بی‌ارتباط نیست اگر بگوییم صنعت برق زیربنای اصلی توسعه در همه ابعاد یک کشور است.
البته باید در نظر داشت صنعت برق تا همین مرحله نیز مرهون تلاش قابل تقدیر صنعتگران است اما با این وجود نمی‌توان اثرات اقتصادی کمبود تامین برق را در ساختار مالی بخش تولید صنعتی کشور نادیده گرفت. پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد، روند یادشده برای سال‌های بعد نیز قابل تصور است و بدیهی است آثار منفی این شیوه مدیریت، در توسعه اقتصادی کشور اجتناب‌ناپذیر و تقریبا غیرقابل سنجش اما بسیار اثرگذار خواهد بود.

سرنوشت نیروگاه‌های صنایع انرژی‌بر

0
سرنوشت نیروگاه‌های صنایع انرژی‌بر

دستاورد صنعت / ورود صنایع برای ساخت نیروگاه یکی از برنامه‌های دولت برای دور زدن خاموشی است که تا کنون مجوز ۷۵۰۰ مگاوات نیروگاه حرارتی و ۱۸۰۰ مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر برای صنایع صادر شده است.
ایران در سال‌های اخیر با ناترازی قابل‌توجه میان تولید و مصرف برق مواجه بوده است. این چالش به‌ویژه در فصل تابستان، زمانی که مصرف برق به اوج خود می‌رسد، به بحران تبدیل می‌شود. افزایش مصرف به دلیل استفاده از وسایل سرمایشی، صنایع و شبکه برق کشور را با فشار زیادی مواجه می‌کند. به طور معمول در این فصل خاموشی‌هایی در بخش‌های خانگی و صنعتی رخ می‌دهد که تاثیرات اقتصادی و اجتماعی چشمگیری دارد.
در این شرایط، یکی از راهکارهای دولت برای کاهش فشار بر شبکه سراسری برق، الزام صنایع بزرگ به احداث نیروگاه‌های اختصاصی است. این رویکرد نه‌تنها به کاهش خاموشی‌ها کمک می‌کند بلکه امکان تامین برق پایدار برای صنایع و مصرف‌کنندگان خانگی را نیز فراهم می‌سازد.
بر اساس آخرین اعلام، سید زمان حسینی، مجری طرح احداث نیروگاه‌های صنایع انرژی‌بر توانیر، از صدور مجوز احداث ۹۳۰۰ مگاوات نیروگاه برای صنایع خبر داد. از این میزان، ۷۵۰۰ مگاوات به نیروگاه‌های حرارتی و ۱۸۰۰ مگاوات به نیروگاه‌های تجدیدپذیر اختصاص دارد. این اقدام در چارچوب ماده ۴ قانون “مانع‌زدایی از توسعه صنعت برق کشور” صورت گرفته که صنایع انرژی‌بر را ملزم به تامین برق خود از طریق احداث نیروگاه‌های اختصاصی می‌کند.
مجری طرح احداث نیروگاه‌های صنایع انرژی‌بر توانیر می گوید: در سال ۱۴۰۰ با یک ناترازی قابل ملاحظه در تولید و مصرف برق در کشور مواجه شدیم که به منظور کاهش این ناترازی، وزارتخانه‌های نیرو و صمت تفاهم نامه‌ای امضا کردند که به موجب آن صنایع انرژی‌بر، حداقل ۱۰ هزار مگاوات نیروگاه احداث کنند که ۹ هزار مگاوات آن حرارتی و مابقی تجدیدپذیر باشد.
او با اشاره به این که این تفاهم نامه تبدیل به قانون شد، گفت: در ماده ۴ قانون مانع زدایی از توسعه صنعت برق کشور که سال ۱۴۰۱ به تصویب رسید، عنوان شده است صنایع انرژی‌بر مکلف به احداث نیروگاه برای تامین برق خود هستند و چنانچه این کار را انجام ندهند، تامین برق آنها در زمان کمبود برق جزو تعهدات دولت محسوب نمی‌شود.
شرکت توانیر برای احداث نیروگاه‌های صنایع انرژی‌بر، مجوز احداث نیروگاه برای ۱۸هزارو ۴۴ صنعت و شرکت انرژی‌بر را صادر کرده است. تاکنون از ۷۵۰۰ مگاوات نیروگاه حرارتی در دست احداث، ۲۰۰۰ مگاوات به شبکه سراسری برق متصل شده است و این ظرفیت تا اوج مصرف تابستان آینده به ۳۰۰۰ مگاوات خواهد رسید. همچنین از مجموع ۱۸۰۰ مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر مصوب، ۹۰۰ مگاوات در دست اجرا بوده و ۷۰ مگاوات آن عملیاتی شده است.
این برنامه با هدف تامین پایدار برق صنایع، کاهش خاموشی‌ها در تابستان و افزایش کارایی شبکه برق کشور طراحی شده است. در صورت بهره‌برداری کامل از این ظرفیت، فشار بر شبکه سراسری برق در فصول پرمصرف کاهش یافته و زمینه برای توسعه زیرساخت‌های صادراتی برق فراهم خواهد شد.

ناترازی انرژی، دلایل اصلی و اصلاحات اساسی

0
ناترازی انرژی، دلایل اصلی و اصلاحات اساسی

دستاورد صنعت / ناترازی انرژی صدها دلیل دارد که می‌دانید. این مشکل، پیش و بیش از هر چیز، ریشه در انتخاب‌ها و سیاست‌های ما در دهه‌های گذشته دارد. ناترازی در تولید و مصرف، فرسودگی زیرساخت‌ها، قیمت‌گذاری نامناسب و کمبود سرمایه‌گذاری تنها بخشی از این دلایل‌اند. وابستگی بیش از حد به منابع فسیلی، تلفات بالای انرژی در شبکه‌های توزیع و مصرف بی‌رویه ناشی از سیاست‌های یارانه‌ای، تصویر این بحران را کامل می‌کنند. اینها اما تنها در اعداد و آمار خلاصه نمی‌شوند. این‌ها تصمیماتی هستند که زندگی امروز ما را سخت‌تر کرده و آینده‌ فرزندان ما را به خطر انداخته‌اند.
از میان همه‌ این عوامل، یکی از مهمترین‌ها، کمبود سرمایه‌گذاری در دو دهه‌ گذشته در نفت و گاز است. ما پول‌هایی داشتیم که می‌توانست آینده‌ای روشن بسازد، اما به جای سرمایه‌گذاری، آن را خرج امور جاری کردیم. چطور در نفت و گاز سرمایه‌گذاری نکردیم؟ ما که نفت را با هزینه‌ای حدود ۱۰ تا ۱۳ دلار تولید می‌کردیم و می‌توانستیم آن را به قیمت ۸۰ دلار بفروشیم، چه کار مهمتری داشتیم؟ کدام سرمایه‌گذاری سودآورتر از توسعه‌ زیرساخت‌های انرژی بود؟ اما درآمدهای خود را خرج روزمرگی کردیم؛ همان‌طور که منابع صندوق‌های بازنشستگی را که باید برای آینده‌ نسل‌های امروز سرمایه‌گذاری شود، مصرف کرده و می‌کنیم.
وقتی برق را ارزان عرضه کردیم و مصرف‌کنندگان را به مصرف بی‌حساب و کتاب عادت دادیم، به این فکر نکردیم که هزینه‌ ساخت نیروگاه‌های جدید و حتی بازسازی نیروگاه‌های قدیمی را از کجا باید تأمین کنیم. این بی‌فکری، باری سنگین بر دوش امروز ما گذاشته و چشم‌انداز فردای ما را تاریک کرده است. ما آینده را نفروختیم، بلکه به سادگی آن را نادیده گرفتیم.
بی‌احترامی به قیمت بازار و اصرار بر قیمت‌گذاری اداری، ریشه بسیاری از گرفتاری‌های اقتصادی ایران است. در حوزه‌ انرژی و اصرار بر قیمت‌گذاری اداری، این بی‌احترامی به قیمت بازار یکی دیگر از اصلی‌ترین دلایل بحران‌های امروز ما است. وقتی قیمت‌ها را به جای بازار، روی میزهای اداری تعیین می‌کنیم، چرخه‌ طبیعی عرضه و تقاضا مختل می‌شود و پیامدهای حیاتی اقتصادی نادیده گرفته می‌شود. تولیدکننده‌ای که مجبور است کالای خود را زیرقیمت واقعی بفروشد، دیگر انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری و تولید بیشتر ندارد. واردکننده‌ای که ارز ترجیحی می‌گیرد، به جای تأمین نیاز بازار، به فکر سودجویی و قاچاق معکوس می‌افتد.
وقتی قیمت گاز و برق را به‌طور مصنوعی پایین نگه داشتیم، نه‌تنها مصرف بی‌رویه را تشویق کردیم، بلکه زمینه‌ تخصیص غلط منابع مالی را فراهم ساختیم. نتیجه این شد که صدها کارخانه و صنایع انرژی‌بر، تنها به لطف گاز ارزان زنده ماندند، بی‌آنکه بهره‌وری اقتصادی یا ارزشی افزوده برای کشور ایجاد کنند. این سیاست‌ها، به جای استفاده بهینه از منابع و هدایت سرمایه‌ها به سمت صنایع رقابتی و صادرات‌محور، فرصت‌های راهبردی کشور را نادیده گرفته و توان توسعه را محدود کردند. از سوی دیگر، هزینه‌ ارزان انرژی سبب شد که توسعه‌ زیرساخت‌های حیاتی، مانند نیروگاه‌های جدید یا فناوری‌های نوین انرژی، به حاشیه رانده شود.
این دخالت‌ها در کل اقتصاد در نهایت منجر به کمبود کالا، کاهش کیفیت، فساد گسترده و شکل‌گیری بازارهای سیاه می‌شود و در تولید انرژی هم به همان نتایج انجامید. در حقیقت، بی‌توجهی به قیمت بازار، نه تنها اقتصاد را از پویایی و عدالت دور می‌کند، بلکه اعتماد عمومی را نیز از بین می‌برد و جامعه را به سمت هرج‌ومرج اقتصادی سوق می‌دهد. این بی‌توجهی نه تنها ذخایر انرژی کشور را به هدر داد، بلکه پایداری اقتصادی و محیط زیستی ما را نیز با تهدیدهای جدی مواجه کرد.
بر این سیاق می‌توان ساعت‌ها در مورد سایر عوامل منتج به وضعیت جاری صحبت کرد. اما بهتر است به راه‌حل‌ها بپردازیم.
امروز وقت آن است که به خود بیاییم و در مسیر اصلاح تصمیماتی حرکت کنیم که شاید دیگر فرصتی برای جبران آنها باقی نمانده باشد. آیا در دنیا تولیدکنندگان گاز و برق سود نمی‌کنند؟ چرا در ایران باید دولت برق و گاز را تولید یا خریداری کند و سپس به قیمتی پایین‌تر از ارزش واقعی به مردم و صنایع بفروشد؟ چرا توزیع برق و گاز نباید به دست بخش خصوصی سپرده شود تا بهره‌وری افزایش یابد و سیستم از فساد و ناکارآمدی رها شود؟ ما چرا اجازه می‌دهیم مسائل تا نقطه‌ای غیرقابل بازگشت پیش بروند و آن‌گاه مجبور به پذیرش واقعیت شویم؟
مسئله تنها به برق و گاز محدود نمی‌شود. چندنرخی بودن ارز، گاز، و سایر منابع تنها نمونه‌هایی از سیاست‌های غلطی است که منجر به اتلاف منابع و تشدید ناکارآمدی شده‌اند. در حوزه‌ ارز، بیش از ۴۰ سال است که اقتصاددانان ایران بر لزوم تک‌نرخی کردن ارز تأکید دارند، اما در عمل سیاست‌های چند نرخی حاکم شده که نتیجه‌ای جز فساد، سوءمدیریت، کاهش بهره‌وری و گسترش رانت نداشته است. به همین ترتیب، اگر ۱۴ یا ۱۵ میلیارد دلار ارز برای واردات کالاهای اساسی هم نداشته باشیم، این کالاها نیز ناگزیر به مسیر حذف یارانه‌ها خواهند رفت، اما این بار بدون برنامه‌ریزی و بدون امکان حمایت از اقشار آسیب‌پذیر.
این وضعیت دیگر انتخاب سیاست‌گذار نیست؛ اقتصاد فشار می‌آورد و سیاست‌های نادرست را به زانو درمی‌آورد. ما به جای پیش‌بینی و تصمیم‌گیری در زمان مناسب، همواره منتظر بحران می‌مانیم تا واقعیت‌ها به ما تحمیل شوند. وقتی در کشوری حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر به معاملات رمزارز مشغول‌اند، نمی‌توان واقعیت رمزارزها را انکار کرد؛ حالا به دنبال قانون‌گذاری در انتهای قافله در حرکتیم. این نه نشانه‌ سیاست‌گذاری درست، بلکه نتیجه‌ مقاومت بی‌حاصل در برابر سازوکارهای طبیعی اقتصاد است. چون به موقع تصمیم نگرفته‌ایم، اقتصاد ما را مجبور به انتخاب‌هایی کرده و خواهد کرد که دیگر از دست سیاست‌گذار خارج است.
ایران در عین حال، حالا شانس هم آورده است. انرژی خورشیدی، با کاهش چشمگیر هزینه‌های تولید طی دهه‌ گذشته، فرصتی طلایی برای ایران است تا عقب‌ماندگی‌های خود در حوزه‌ انرژی را جبران کند. امروز هزینه‌ سرمایه‌ای (CAPEX) برای احداث نیروگاه خورشیدی برای هر مگاوات طی ۱۰ سال گذشته به حدود یک دهم کاهش یافته است. این کاهش هزینه، در کنار تابش بالای خورشید در بسیاری از مناطق کشور، امکان دسترسی به یکی از ارزان‌ترین و پاک‌ترین منابع انرژی را فراهم کرده است. با استفاده از این فرصت، ایران می‌تواند وابستگی خود به سوخت‌های فسیلی را کاهش دهد، انتشار گازهای گل‌خانه‌ای را محدود کند و زیرساخت‌های انرژی پایدار و رقابتی ایجاد کند.
برنامه‌ریزی برای انرژی خورشیدی در صنایع بزرگ یکی از راه‌حل‌های کلیدی است؛ اختصاص حداقل ۳۰۰۰۰ مگاوات برق خورشیدی به صنایع بزرگ طی سه سال آتی کاملاً میسّر است. این صنایع، با پرداخت هزینه‌ واقعی برق مصرفی خود، از دست دولت رها شده و نقش کلیدی در توسعه‌ی زیرساخت‌های خورشیدی ایفا می‌کنند و وابستگی کشور به نیروگاه‌های حرارتی را کاهش می‌دهند. برق تولیدی نیروگاه‌های حرارتی که هزینه‌ سرمایه‌ای و عملیاتی بالاتری دارند، را می‌توان به مصرف خانوارها و اصناف اختصاص داد. در این مدل، با اصلاح تدریجی قیمت‌ها و کاهش یارانه‌ها در طول پنج سال آتی، امکان مدیریت بهتر منابع انرژی و هدایت آن‌ها به سمت اولویت‌های استراتژیک کشور فراهم می‌شود.
بازار گاز برای واحدهای تجاری، کسب‌وکارهای صنعتی و تولیدی باید طی یک دوره‌ سه‌ساله به گونه‌ای تنظیم شود که قیمت انرژی به حدود ۵۰ درصد نرخ‌ کشورهای همسایه برسد.
سپس، در یک برنامه‌ میان‌مدت، ظرف مدت حداقل هفت سال، این قیمت‌ها به‌تدریج افزایش یابد و به سقف ۷۰ درصد نرخ کشورهای همسایه نزدیک شود. این رویکرد تدریجی نه تنها به کسب‌وکارها فرصت می‌دهد تا خود را با شرایط جدید تطبیق دهند، بلکه از ایجاد شوک‌های اقتصادی جلوگیری کرده و زمین‌های برای سرمایه‌گذاری در بهره‌وری انرژی و توسعه فناوری‌های کارآمدتر فراهم می‌کند.
افزون بر توجه به قیمت و هزینه‌ها، مسئله‌ قاچاق سوخت نیز با چنین رویکردی حل خواهد شد. وقتی انرژی با نرخ واقعی و عادلانه عرضه شود، انگیزه برای قاچاق سوخت کاهش می‌یابد. در این شرایط، تنها صنایعی که مزیت رقابتی واقعی دارند، قادر خواهند بود در بازار باقی بمانند و رقابت کنند. این اقدام، علاوه بر بهبود شفافیت و کارایی بازار انرژی، باعث میشود منابع محدود کشور به درستی تخصیص یابند و از هدررفت جلوگیری شود.
اگر تنها مزیت اقتصاد ایران، یعنی انرژی ارزان، از بنگاه‌ها گرفته شود، سوال این است که چه امکان رقابتی برای تولید داخلی و صادرات باقی می‌ماند؟ پاسخ روشن است: مزیت واقعی در بهره‌وری، رشد تکنولوژی و رقابت‌پذیری بلندمدت است و تنها در تکیه بر انرژی ارزان نیست. یکی از مهمترین وظایف دولت در این شرایط، فراهم‌کردن محیطی برای افزایش بهره‌وری و ارتقای فناوری در بنگاه‌های تولیدی است تا بتوانند در بازارهای داخلی و بین‌المللی رقابت کنند.
سیاست دیگر دولت باید بر کنترل مصرف و ساماندهی مدیریت ارزی متمرکز باشد، که این امر تنها با بازسازی سازوکار مناسب برای اصلاح قیمت انرژی و شکل‌دهی به بازار واقعی ممکن است. در شرایط فعلی، ثبات اقتصادی و صنعتی کشور و حتی آینده‌ صنعت در اقتصاد ایران، به اجرای سیاست‌های صحیح در حوزه‌ قیمت‌گذاری انرژی وابسته است.
همچنین، صنایعی که در حوزه‌ی خدماتی و فناوری‌های پیشرفته فعالیت می‌کنند، باید در دهه‌ پیشِ‌رو به سمت نزدیک شدن به متوسط‌های جهانی در قیمت انرژی سوق داده شوند، اما این انتقال باید به گونه‌ای انجام شود که حمایت‌های هوشمندانه و هدفمند برای رشد بهره‌وری و توانمندی رقابتی آنها فراهم شود. تنها از این طریق می‌توان آینده‌ای پایدار برای اقتصاد ایران رقم زد.

دکتر حسین عبده تبریزی – اقتصاددان

گاز ایران و نیاز روز افزون بازار جهانی

0
گاز ایران و نیاز روز افزون بازار جهانی

دستاورد صنعت / ایران با دارا بودن بیش از ۳۳ تریلیون مترمکعب ذخایر گاز طبیعی (بدون در نظر گرفتن ذخایر گاز شیل و ذخایر عظیم هیدرات‌های گازی در دریای عمان و احتمالاً خلیج فارس و دریای خزر)، بیش از ۱۷ درصد ذخایر گاز طبیعی جهان را داراست که با فرض ادامه مصرف لجام‌گسیخته کنونی سالانه حدود ۲۵۰ میلیارد مترمکعب و با فرض بدبینانه کشف نشدن میدان‌های جدید گازی در سال‌های آتی، برای حدود ۱۳۰ سال آینده امکان تأمین گاز مصرفی مورد نیاز کشور را دارد و در صورت سرمایه‌گذاری و تولید گاز از ذخایر غیرمتعارف شیل اکتشاف‌شده و هیدرات‌های گازی در دهه آتی ظرفیت تأمین گاز به بیش از دو برابر می‌تواند افزایش یابد.
این ظرفیت بسیار بزرگ برای تأمین گاز مورد نیاز بازار جهانی از طریق خط لوله برای کشورهای همسایه و ال‌ان‌جی برای سایر نقاط جهان می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. مطالعات اکتشافی در دریای عمان حکایت از وجود ذخایر هیدرات گازی در آب‌های ایران در حجم بزرگ‌تر از پارس جنوبی است. به این نکته نیز باید توجه کرد که ضرورت دارد با اعمال روش‌های افزایش بهره‌وری چاه‌ها، مانع کاهش تولید فعلی شد، همچنین باید در نظر داشت که هم‌اکنون بیش از ۲۰ میدان گازی کشف‌شده با بیش از ۸۰۰۰ میلیارد مترمکعب ذخیره در کشور وجود دارد که با توسعه آنها، روزانه می‌توان بیش از ۵۰۰ میلیون مترمکعب به ظرفیت تولید گاز کشور افزود.
از طرفی در شرایط فعلی که به شکل روزافزونی با کمبود و ناترازی در تأمین گاز طبیعی مواجهیم و بر مبنای آمار و ارقام موجود حداقل ۷۰ درصد انرژی کشور از گاز طبیعی تأمین می‌شود، راه گریز از وضع نامطلوب و فوری‌ترین اقدام‌ها و راهکارها در این میان، مبحث مهم ارتقای بهره‌وری انرژی به‌عنوان یک راه نجات یا به عبارتی صرفه‌جویی در مصرف انرژی است. اکنون کل ظرفیت تولید انواع هیدروکربن در کشور معادل ۹.۲۵ میلیون بشکه در روز معادل نفت خام است که حدود ۶.۷ میلیون بشکه در روز آن در داخل مصرف می‌شود و بقیه آن ظرفیت صادراتی است.
دلایل رسیدن به این ناترازی متعدد است اما یک مسئله فوری وجود دارد که اغلب صاحب‌نظران انرژی در آن متفق‌القول هستند و آن پایین بودن شدید بهره‌وری انرژی و نامطلوب بودن شاخص شدت انرژی در کشور است. مقایسه شاخص شدت مصرف انرژی در ایران و جهان نشان می‌دهد اگر بخواهیم این شاخص را نه به سطح موفق‌ترین کشورهای جهان، بلکه به متوسط جهان برسانیم با ۶۰ درصد مصرف انرژی فعلی، می‌توان کشور را در همین سطح از رفاه و تولید ناخالص ملی اداره کرد که معنای آن ظرفیت آزاد کردن معادل ۴۰ درصد انرژی هیدروکربنی است. یعنی ظرفیت آزاد کردن ۲.۷ میلیون بشکه معادل نفت خام، هیدروکربن (شامل نفت، گاز و میعانات) در کشور وجود دارد که اگر ۷۰ درصد آن را گاز فرض کنیم با فرض هر یک هزار مترمکعب گاز سبک برابر با ۱۶.۶ بشکه نفت خام معادل، حدود ۴۴۰ میلیون مترمکعب در روز گاز برای جبران ناترازی یا صادرات آزاد می‌شود، ضمن اینکه آزاد کردن این حجم هیدروکربن از طریق ارتقای بهره‌وری آثار بسیار مثبت زیست‌محیطی هم خواهد داشت.
از سویی مطالعات نشان داده است هزینه آزاد کردن یک واحد انرژی از طریق ارتقای بهره‌وری از هزینه تولید یک واحد جدید انرژی کمتر است، بنابراین تا زمانی که به وضع مطلوبی از نظر شاخص شدت انرژی نرسیده‌ایم سرمایه‌گذاری در تولید انرژی بیشتر مگر برای صادرات توجیه ندارد، البته تجربه جهانی کافی همچنین انواع احکام قانونی که به دولت اجازه ارتقای بهره‌وری را می‌دهد وجود دارد، بنابراین مبحث افزایش بهره‌وری در مصرف گاز نیز می‌تواند از زمینه‌های همکاری در توسعه برای صادرات گاز باشد.
سرزمین پهناور ایران با ۱۵ کشور همسایه است که ۱۰ کشور از میان آنها نیازمند واردات گاز هستند. از سوی دیگر ایران با دارا بودن بیش از ۶۰۰۰ کیلومتر مرز خشکی و ۲۷۰۰ کیلومتر مرز آبی در جنوب کشور با دستیابی سهل به دریای آزاد، با ذخایر عظیمی که اشاره شد، دارای ظرفیت بالایی برای تأمین نیاز فزاینده گاز در بازار جهانی است، همچنین به‌دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و جغرافیایی خاصی که دارد می‌تواند شرایط مناسبی را برای سوآپ و ترانزیت گاز کشورهای منطقه فراهم و هم‌زمان به‌عنوان یک هاب منطقه‌ای تجارت گاز عمل کند. بدیهی است به‌روزرسانی و بازتدوین راهبردهای جذب سرمایه و جذب دانش فنی برای توسعه، تولید و تجارت برای حضور همه‌جانبه در بازار گاز جهان ضرورت دارد.
اقدام‌های انجام‌شده در سال‌های گذشته را که حسب مورد می‌تواند آغاز مناسبی برای برنامه‌ریزی و کوتاه کردن مسیر شتابان حضور ایران در بازار پرسود گاز در تجارت بین‌المللی باشد به شرح زیر می‌توان نام برد تا دوباره بررسی، به‌روزرسانی و عملیاتی شوند:
الف: خطوط انتقال گاز

  1. خط انتقال صادرات گاز شیرین به پاکستان: بخش عمده خط اصلی در داخل ایران احداث و قرارداد فروش به پاکستان منعقد شده است.
  2. خط انتقال گاز به ترکیه: قرارداد اول به‌زودی پایان ‌می‌یابد و لازم است در تجدید و تمدید قرارداد افزایش حجم و سوآپ مدنظر قرار گیرد.
  3. خط انتقال گاز شیرین به کویت: مطالعات اولیه انجام و ترم شیت بین طرفین توافق شده است.
  4. خط انتقال گاز به عمان: مطالعات اولیه و پایه انجام و نقشه راه تقریباً تفاهم شده است.
  5. خطوط انتقال صادرات گاز به عراق: لازم است راه‌های افزایش ظرفیت و مدت، مورد بررسی و اقدام قرار گیرد.
  6. خط انتقال گاز ایران/ جمهوری آذربایجان یا ایران/ ترکیه به اروپا (نابوکو): مطالعات کامل شامل بررسی بازار، بررسی منابع تأمین گاز، مسیریابی، بررسی‌های حقوقی، طراحی پایه و برآورد هزینه انجام و با وجود توجیه اقتصادی طرح، به دلایل شرایط زمانی ادامه کار متوقف شده که لازم است دوباره در دستور کار قرار گیرد.
    استفاده از حداکثر ظرفیت خطوط صادراتی گاز به ترکیه و عراق با توجه به تقاضای گاز گام اولیه و فوری برای حضور بیشتر در بازار گاز است، همچنین ترانزیت و سوآپ گاز آسیای میانه، می‌تواند راه‌های میان‌مدت باشد.
    ب: گاز طبیعی مایع (LNG)
  7. پارس ال‌ان‌جی: این پروژه شامل توسعه و تولید گاز ترش از فاز ۱۱ میدان پارس جنوبی معادل دو فاز (۵۶ میلیون مترمکعب در روز) و شیرین‌سازی و تولید و صادرات ال‌ان‌جی به ظرفیت ۱۰ میلیون تن در سال بین شرکت ملی نفت ایران و کنسرسیومی به رهبری شرکت توتال فرانسه با مشارکت شرکت پتروناس مالزی توافق شد. طراحی پایه انجام و محصول تولیدی بازاریابی شد و حتی قراردادهای فروش بلندمدت با خریداران متعدد مذاکره شد که با تعدادی از آنها توافق انجام و پاراف شد.
  8. پرشین ال‌ان‌جی: این پروژه شامل توسعه و تولید گاز ترش از فاز ۱۳ میدان پارس جنوبی به مقدار معادل دو فاز (۵۶ میلیون مترمکعب در روز) و شیرین‌سازی و تولید و صادرات ال‌ان‌جی به ظرفیت ۱۰ میلیون تن در سال بین شرکت ملی نفت ایران و کنسرسیومی به رهبری شرکت شل هلند و مشارکت شرکت رپسول اسپانیا توافق شد. طراحی پایه انجام و محصول تولیدی بازاریابی و قراردادهای فروش بلندمدت با خریداران متعدد مذاکره و برخی توافق شد.
  9. ایران ال‌ان‌جی: این پروژه شامل توسعه و تولید گاز ترش از فاز ۱۲ میدان پارس جنوبی معادل دو فاز (۵۶ میلیون مترمکعب در روز) و شیرین‌سازی و تولید و صادرات ال‌ان‌جی به ظرفیت ۱۰ میلیون تن در سال بین شرکت ملی نفت ایران و کنسرسیومی به رهبری شرکت بریتیش پترولیوم انگلیس و همکاری شرکت گاز انگلیس توافق شد. طراحی پایه آغاز شد و محصول تولیدی بازاریابی و قراردادهای فروش بلندمدت با خریداران متعدد مذاکره و بعضاً توافق شد.
    ضرورت دارد منابع تأمین گاز مورد نیاز واحدهای ال‌ان‌جی با توجه به تخصیص آنها به سایر موارد مصرف در کشور مورد تجدیدنظر قرار گیرند، همچنین باید ظرفیت واحدها، بازار هدف و شرکای خارجی حسب مورد به‌روزرسانی شود. این پروژه‌های ال‌ان‌جی از میانه دهه ۸۰ شمسی به‌تدریج متوقف شدند و شرکای خارجی کار را ادامه ندادند. شرکت ملی نفت ایران تصمیم گرفت ادامه کار ایران ال‌ان‌جی را با نام ال‌ان‌جی شرکت نفت انجام دهد که بخش‌هایی از کار با صرف حدود ۲.۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و پیشرفت حدود یک‌سوم کار تا اوایل دهه ۹۰ شمسی ادامه یافت اما به دلیل تحریم متوقف شد.
    امید است مرور اولیه وضعیت و ظرفیت گاز ایران، باب حضور بیشتر و پرشتاب ایران در بازار گاز جهان به‌ویژه تولید و صادرات ال‌ان‌جی را بگشاید.

رکن‌الدین جوادی- مدیرعامل اسبق شرکت ملی نفت ایران

تهران میزبان وزرای مجمع کشورهای صادرکننده گاز

0
تهران میزبان وزرای مجمع کشورهای صادرکننده گاز

علیرضا سلطانی- استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد انرژی

دستاورد صنعت / تهران میزبان وزرای مجمع کشورهای صادرکننده گاز (جی‌ئی‌سی‌اف) است؛ نشست که قرار بود آبان گذشته برگزار شود اما به‌دلیل تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی با یک ماه تأخیر برگزار می‌شود. نشست ۲۶ مجمع کشورهای صادرکننده گاز فرصتی مناسب برای تبیین جدیدترین شرایط تولید و تجارت جهانی گاز است تا در پرتو تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی اخیر، رویکردها و هماهنگی‌های لازم را دنبال کنند.
برای بسیاری از ایرانیان شاید برگزاری این نشست، زمینه طرح پرسش‌هایی در مورد اهمیت و ضرورت برگزاری این نشست در تهران باشد. پرسش‌هایی ازجمله اینکه در شرایطی که ایران صادرکننده عمده گاز نیست، عضویت در این مجمع بین‌المللی و برگزاری نشست وزارتی آن چه اهمیتی برای ایران دارد؟ یا اینکه با توجه به ساختار و ماهیت تولید و تجارت گاز، آیا این مجمع کارایی و اثرگذاری لازم برای تأمین منافع کشورهای عضو را دارد؟
مشخصاً درباره پرسش اول، این مسئله مورد تأکید قرار می‌گیرد که پس از مراسم تحلیف ریاست جمهوری چهاردهم، این مهم‌ترین رویداد بین‌المللی است که تهران میزبان آن است. برگزاری این نشست در این سطح با حضور وزیران انرژی کشورهای عضو جی‌ئی‌سی‌اف، حاوی پیام ثبات و امنیت ایران است که در ماه‌های اخیر تحت تأثیر تحولات ژئوپلیتیکی منطقه و بالا گرفتن تنش‌های سیاسی در منطقه، فضاسازی منفی ایجاد شده بود.
از سوی دیگر ایران به‌عنوان دومین کشور دارنده ذخایر گازی دنیا و اولین کشور دارنده مجموع ذخایر نفت و گاز دنیا، در بسیاری از روندها و تحرکات بین‌المللی در حوزه انرژی، نفت و گاز پیشرو بوده و حضوری اعتباربخش در نهادها، مجامع و رویدادهای بین‌المللی حوزه انرژی دارد. جی‌ئی‌سی‌اف به‌عنوان مهم‌ترین نهاد بین‌المللی در حوزه گاز، در حال رشد و بلوغ است و طبیعتاً حضور فعال در این نهاد به لحاظ ایجاد ترتیبات و ساختارهای رو به رشد برای کشوری مانند ایران با چشم‌انداز صادرات گاز، از اهمیت برخوردار است.
جی‌ئی‌سی‌اف (GECF) به‌عنوان یک نهاد بین‌المللی در زمینه گاز طبیعی، برخلاف اوپک (OPEC)، به‌عنوان یک کارتل شناخته نمی‌شود. این مجمع به دنبال همکاری و هماهنگی میان کشورهای تولیدکننده گاز است و هدف آن ایجاد یک بستر مناسب برای تبادل تجربیات و اطلاعات بین اعضاست. جی‌ئی‌سی‌اف به جای تمرکز بر کنترل قیمت‌ها و تولید، بر توسعه پایدار و بهبود فرآیندهای تولید و انتقال گاز تمرکز دارد.
هم‌اکنون جی‌ئی‌سی‌اف در فرآیند رشد سازمانی قرار دارد و در حال تدوین و تصویب چارچوب‌ها و قواعد مشخص و استانداردهای یکسان در تولید، تجارت و انتقال گاز است. این تلاش‌ها به‌منظور ایجاد یک سیستم منسجم و کارآمد برای مدیریت منابع گازی کشورهای عضو انجام می‌شود. با توجه به افزایش تقاضای جهانی برای انرژی‌های پاک، جی‌ئی‌سی‌اف سعی دارد با ارائه راهکارهای نوین، به بهینه‌سازی استفاده از منابع گاز طبیعی بپردازد.
کارکرد دیگر جی‌ئی‌سی‌اف تلاش برای انتقال تجربیات موفق بین کشورهای دارنده گاز است. جی‌ئی‌سی‌اف با فراهم آوردن بستر مناسب برای تبادل دانش فنی، اقتصادی و تجاری، به کشورهای عضو کمک می‌کند تا از تجربیات یکدیگر بهره‌برداری کنند و به‌منظور توسعه پایدار صنعت گاز خود گام بردارند. این همکاری‌ها می‌تواند به افزایش بهره‌وری، کاهش هزینه‌ها و بهبود کیفیت خدمات در صنعت گاز منجر شود. جی‌ئی‌سی‌اف به‌عنوان یک نهاد همکار، می‌تواند تأثیر مثبتی بر بازار جهانی انرژی بگذارد و به کشورهای تولیدکننده گاز کمک کند تا در عرصه‌های بین‌المللی رقابتی‌تر شوند.
گزارش‌های معتبر بین‌المللی نشان می‌دهد گاز طبیعی به‌عنوان یکی از منابع انرژی با اهمیت در سطح جهانی تا سال ۲۰۶۰ همچنان روند صعودی مصرف را تجربه خواهد کرد. این روند نه‌تنها به دلیل نیاز فزاینده به انرژی پاک و پایدار است، بلکه به دلیل نقش کلیدی مجمع کشورهای صادرکننده گاز (جی‌ئی‌سی‌اف) در ترویج گاز به‌عنوان پاک‌ترین سوخت فسیلی نیز است. جی‌ئی‌سی‌اف با فراهم آوردن بسترهای مناسب، به کشورها کمک می‌کند از گاز طبیعی به‌عنوان گزینه‌ای کم‌هزینه و کم‌ضرر در مقایسه با سایر سوخت‌های فسیلی استفاده کنند.
جی‌ئی‌سی‌اف همچنین در تشویق کشورها به استفاده بیشتر از گاز به‌عنوان سوخت، نقش مهمی دارد. این سازمان با برگزاری کنفرانس‌ها و نشست‌های بین‌المللی، اطلاعات و آگاهی لازم را در مورد مزایای استفاده از گاز طبیعی فراهم می‌آورد. این تلاش‌ها سبب می‌شود کشورهای بیشتری به سمت استفاده از گاز روی آورند و در نتیجه، تقاضا برای این منبع انرژی افزایش یابد.
افزون بر این، جی‌ئی‌سی‌اف در پایه‌گذاری روندهای همکاری میان کشورهای صادرکننده و واردکننده گاز نقش مثبتی ایفا می‌کند. با ایجاد شبکه‌های همکاری و توافقات تجاری، این مجمع می‌تواند به تسهیل تبادل گاز بین کشورها کمک کند و از این طریق امنیت انرژی را افزایش دهد. همکاری‌های بین‌المللی در زمینه گاز می‌تواند به کاهش تنش‌ها و افزایش ثبات اقتصادی در مناطق مختلف جهان منجر شود.
جی‌ئی‌سی‌اف نقش مهمی در تقویت همکاری میان کشورها نسبت به اجرای طرح‌های منطقه‌ای انتقال گاز میان کشورهای تولیدکننده بر عهده دارد. این طرح‌ها شامل «تأسیس خطوط لوله مشترک»، «بهره‌برداری از تأسیسات تولید و انتقال ال‌ان‌جی» و «تجارت مشترک ال‌ان‌جی» می‌شود. با ایجاد زیرساخت‌های مشترک، کشورهای تولیدکننده قادر خواهند بود تا منابع خود را بهتر مدیریت کنند و از ظرفیت‌های یکدیگر بهره‌برداری کنند.
جی‌ئی‌سی‌اف (مجمع کشورهای صادرکننده گاز) به‌عنوان یک نهاد بین‌المللی، نقش مهمی در تغییر و تحول در بازار جهانی گاز ایفا می‌کند. یکی از کارکردهای مثبت این مجمع، تبدیل رقابت نابرابر در تجارت گاز به رقابت سالم و همکاری‌جویانه میان کشورهای دارنده گاز است.
این تغییر نه‌تنها به کشورهای تولیدکننده کمک می‌کند با هم همکاری کنند، بلکه سبب ایجاد منافع مشترک و بهبود شرایط بازار نیز می‌شود. با ایجاد بسترهای همکاری، جی‌ئی‌سی‌اف به کشورهای عضو کمک می‌کند تا از منابع خود به بهترین نحو استفاده کنند و در عین حال جلوی فشارهای رقابتی ناعادلانه را بگیرند.
افزون بر این، جی‌ئی‌سی‌ا‌ف به یک مرجع معتبر بین‌المللی در حوزه تدوین و تحلیل بازار جهانی گاز تبدیل شده است. این سازمان با جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات دقیق از بازارهای مختلف، به کشورهای عضو کمک می‌کند تصمیم‌های بهتری در زمینه تولید و صادرات گاز اتخاذ کنند. این اطلاعات نه‌تنها برای کشورهای تولیدکننده، بلکه برای مصرف‌کنندگان نیز ارزشمند است، زیرا آنها می‌توانند بر اساس تحلیل‌های ارائه‌شده از سوی جی‌ئی‌سی‌اف، برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام دهند. یکی دیگر از کارکردهای جی‌ئی‌سی‌اف، تدوین و ترسیم و ارائه تصویر مشخص، علمی، قابل استناد و معتبر از صنعت و تجارت گاز است. این اقدام سبب می‌شود کشورهای عضو بتوانند با استفاده از داده‌های معتبر، راهبردهای خود را تنظیم کنند و در مذاکرات بین‌المللی قدرت بیشتری داشته باشند،‌ همچنین این تصویر شفاف از بازار گاز به جذب سرمایه‌گذاران خارجی کمک می‌کند.
با توجه به نقش مهم گاز در فرآیند گذار به سوی انرژی‌های تجدیدپذیر، جی‌ئی‌سی‌اف در سال‌های آینده به‌عنوان مهم‌ترین نهاد بین‌المللی در تولید و تجارت گاز از جایگاه و نقش تعیین‌کننده‌ای برخوردار خواهد بود. این سازمان با ارائه راهکارهای نوآورانه و حمایت از پروژه‌های پایدار، به کشورهای عضو کمک می‌کند در انتقال به سمت انرژی‌های پاک موفق‌تر عمل کنند، بنابراین جی‌ئی‌سی‌اف نه‌تنها یک نهاد تجاری بلکه یک بازیگر کلیدی در تحولات آینده جهانی انرژی نقش‌آفرین خواهد بود و حضور فعال در این نهاد بین‌المللی برای اعضا به‌ویژه ایران از اهمیت زیادی برخوردار است.

قیمت ثابت نفت سنگین ایران در سالی پرنوسان

0
قیمت ثابت نفت سنگین ایران در سالی پرنوسان

قیمت نفت سنگین صادراتی کشورمان در ابتدا و انتهای سال میلادی ۲۰۲۴ با وجود فراز و و فرودهای بسیار با قیمت ۷۳ دلار در هر بشکه شروع و با همین قیمت این سال را پشت سر گذاشت.
قیمت‌ نفت در سراسر جهان در سال ۲۰۲۴ در حالی حدود ۳ درصد به‌دلیل مشکلات در اقتصاد چین و افزایش عرضه آمریکا و سایر تولیدکنندگان غیراوپک به بازار کاهش‌ یافت که نفت سنگین ایران این سال را تقریباً با قیمت ۷۳ دلار شروع کرد و به پایان برد.
با شروع سال میلادی ۲۰۲۴ در دی پارسال با توجه به سیاست‌های تعدیل تولید داوطلبانه ۱.۷ میلیون بشکه در روز از سوی سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و متحدانش (اوپک‌پلاس) برای سه ماهه نخست سال، قیمت نفت خام سنگین ایران با حدود ۳ دلار افزایش به ۷۷ دلار رسید، اما بلافاصله بعد از آن با اعلام رسمی عربستان مبنی بر هدف‌گذاری برای تولید پایدار ۱۲ میلیون بشکه نفت در روز، به ۷۴ دلار و ۸۷ سنت در ۲۷ دی ۱۴۰۲ کاهش‌ یافت.

رکورد قیمت نفت سنگین ایران در اردیبهشت
بر اساس نمودارهای موجود در سایت‌های اعلام قیمت بین‌المللی همچون اویل پرایس، از اواخر دی پارسال تا اوایل فروردین امسال قیمت نفت سنگین کشورمان بنا به دلایلی همچون اعلام سهمیه‌های جدید واردات نفت خام پالایشگاه‌های چینی، ‌اختلال‌های کشتیرانی از طریق باب‌المندب و دریای سرخ به دنبال افزایش حملات نیروهای مقاومت ‌یمنی و حملات هوایی آمریکا به نیروهای‌ یمنی به مرور به بیش از ۸۱ دلار رسید، اما این روند افزایشی زمانی رکورد قیمت در سال میلادی ۲۰۲۴ را شکست که تنش‌های ژئوپلیتیکی در پی بمباران کنسولگری ایران در سوریه از سوی رژیم صهیونیستی و پیامد آن عملیات موشکی وعده صادق‌ یک از سوی ایران بالا گرفت و قیمت نفت در دهه نخست اردیبهشت امسال به بیش از ۸۷ دلار رسید.
بعد از این رکوردزنی قیمت نفت سنگین ایران، اعلام نااطمینانی درباره وضعیت اقتصادی چین و کاهش تقاضای این کشور، تمدید تعدیل تولید داوطلبانه اوپک‌پلاس تا پایان سه ماهه سوم سال سبب شد قیمت هر بشکه نفت خام سنگین ایران روندی نزولی به خود بگیرد و تا اواسط خرداد امسال به حدود ۷۷ دلار برسد، اما اعلام سیاست‌های کاهش نرخ بهره فدرال رزرو و افزایش حملات پهپادی اوکراین به پالایشگاه‌های روسیه در اولین ماه تابستان امسال سبب شد بار دیگر قیمت نفت سنگین ایران به سطح قبلی‌ یعنی حدود ۷۸ دلار برسد.
در مرداد و شهریور امسال قیمت نفت سنگین ایران روندی نزولی داشت و ۲۰ شهریور به کمترین مقدار خود در سال ۲۰۲۴ ‌یعنی ۶۷ دلار و ۱۰ سنت رسید. این سقوط آزاد قیمت نفت سنگین ایران به گفته کارشناسان بازار به دلایلی همچون گزارش‌های آماری ناامیدکننده در خصوص واردات نفت خام چین، کاهش تنش‌های ژئوپلیتیکی در خاورمیانه، توافق‌های آتش‌بس میان رژیم صهیونیستی و حماس، افزایش مواضع فروش سفته‌بازان، گزارش‌های ناامیدکننده از وضعیت اقتصادی چین و آمریکا، برآوردهای افت تقاضای نفت در چین از سوی مؤسسات مختلف، نااطمینانی در خصوص وضعیت اقتصادی چین و کاهش تقاضای این کشور، افزایش تولید کشورهای غیراوپک و روند افزایشی ذخیره‌سازی‌های نفتی در آمریکا بوده است.
اواخر شهریور امسال اعلام سیاست‌های کاهش نرخ بهره فدرال رزرو و سیاست‌های مشوق‌های اقتصادی چین سبب شد قیمت جهانی نفت و به دنبال آن قیمت نفت سنگین ایران به ۷۵ دلار در هر بشکه برسد، بعد از آن بود که با اجرا عملیات موشکی صادق ۲ قیمت نفت سنگین ایران به بیش از ۷۸ دلار در هر بشکه رسید.
از ابتدای مهر امسال تاکنون با وجود شروع فصل سرد در دنیا و برخلاف انتظار کارشناسان قیمت‌های جهانی نفت با یک شیب ملایم نزول کرده است و با وجود ادامه تحولات ژئوپلیتیک هیچ‌گونه نوسان جدی در بازار نفت سنگین ایران نداشته‌ایم.

نبود تغییر چشمگیر در قیمت نفت خام
درمجموع شرایط نامساعد اقتصاد جهانی در طول سال ۲۰۲۴ قیمت‌های نفت خام را تحت فشار کاهشی بیشتری قرار داد و به نظر می‌رسد این عامل بر تأثیرات تنش‌های ژئوپلیتیکی بر قیمت نفت خام توفق ‌یافته است. طی اکتبر ۲۰۲۳ تا اکتبر ۲۰۲۴ قیمت نفت در جهان به‌صورت میانگین ۱۰ دلار در هر بشکه کاهش‌ یافته، در حالی که این رقم در زمینه نفت سنگین ایران تقریباً بدون تغییر بوده است، به عبارت دیگر تغییر چشمگیری در افزایش این نوع نفت خام آن‌چنان‌که مدنظر تحلیلگران بازار بود، اتفاق نیفتاده است.
درمجموع در حالی که سال ۲۰۲۴ نفت سنگین ایران کار خود را در بازارهای جهانی با قیمت ۷۳ دلار شروع کرد و در نیمه‌های سال به دلیل تحولات ژئوپلیتیک، همچنین تصمیم‌های اوپک و اوپک‌پلاس قیمت خود را به بالای ۸۵ دلار نیز رساند، اما از انتهای نیمه نخست سال با انتشار داده‌های اقتصادی چین و آمریکا در سه ماهه سوم سال افت شدیدی در بازار داشت.
بیشتر مؤسسات مالی با توجه به برآوردهای ناامیدکننده در خصوص اقتصاد چین و کاهش تقاضای نفت در این کشور، همچنین آمار اقتصادی ضعیف آمریکا و برآورد افزایش میزان ذخیره‌سازی‌های تجاری نفت خام در بازار در سه ماهه پایانی سال و ابتدای سال آینده، برآوردهای قیمت نفت جهانی و نفت سنگین ایران در سال ۲۰۲۵ را کاهش دادند. مؤسسه بانکی «سیتی» نیز ضمن تحلیل سیاست‌های انرژی دولت ترامپ در حوزه نفت و گاز پیش‌بینی کرده میزان تولید نفت آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ بیشتر از برآوردهای قبلی افزایش‌ یابد، همچنین با توجه به احتمال بالای اعمال تحریم‌های سخت‌گیرانه بر ضد ایران، فشار بر اعضای اوپک‌پلاس نظیر عربستان و امارات برای جبران کاهش عرضه نیز افزوده شود. این بانک برآورد کرده که قیمت نفت در سال ۲۰۲۵ به حدود ۶۰ دلار در هر بشکه کاهش ‌یابد.

خطر سرمازدگی حکمرانان

0
دکتر مسعود نیلی - اقتصاددان

دکتر مسعود نیلی – اقتصاددان

دستاورد صنعت / به یاد دارم در سال‌های دور گذشته و در زمان‌هایی که در سازمان برنامه و بودجه کار می‌کردم، در چند نوبت، مسوولیت تهیه گزارش‌هایی تحت عنوان چشم‌انداز ۱۰سال آینده اقتصاد ایران را برعهده داشتم.
هدف اصلی این کار آن بود که ابعاد شکاف‌ها و عدم تعادل‌هایی که در آن مقطع زمانی غیر قابل مشاهده ملموس بود اما در گذر زمان، روند رو به افزایش داشت، در همان ابتدا نمایان شود. به‌عنوان مثال، ابعاد کسری بودجه یا عدم تعادل در تراز پرداخت‌ها و غیره، از این طریق برای سیاستگذار روشن و مشخص می‌شد. یک فرض تلویحی هم در انجام این کار وجود داشت و آن هم این بود که تصمیم‌گیرنده خود را در قبال حل مشکلات، مسوول می‌شناسد و لذا قاعدتا از مواجه شدن با مسائل بزرگ و بحرانی، اجتناب می‌کند.
طی چند ماه اخیر، تعدد و تنوع مشکلات بزرگ به‌شدت افزایش پیدا کرده و از مرحله نگرانی عبور کرده‌ایم. آنچه درباره وقوع آن در آینده هشدار داده می‌شد، در زمان حال محقق شده و ابعاد آسیب‌زای خود را نمایان ساخته است. در اینجا به فهرستی از این مسائل اشاره می‌کنم:

  1. مسائل خارجی
    ۱-۱. انتخاب ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا و شناختی که از عملکرد او در دور پیشین ریاست‌جمهوری‌اش حاصل شده است، احتمال‌های مختلفی را مطرح می‌سازد که شاید یکی از اولین و بدیهی‌ترین آنها این است که محدودیت‌هایی را که در دوره بایدن در زمینه صادرات نفت کشور کاهش پیدا کرده بود، تشدید کند و از این طریق، بازار ارز و بودجه و تولید و تورم ما را تحت تاثیر جدی قرار دهد. قاعدتا هرچه این احتمال بیشتر باشد، فروض لحاظ‌شده برای اقتصاد سال آینده، گمراه‌کننده‌تر خواهد بود.
    2-1. سران کشورهای بزرگ اروپایی در نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل، درباره فعال شدن مکانیزم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت در سال آینده، مسائل بسیار جدی را مطرح کرده‌اند. قاعدتا در صورت تحقق چنین شرایطی، وضعیت سال آینده از آنچه در بند قبل مطرح شد هم دشوارتر خواهد شد.
    3-1. وقایعی که در منطقه خاورمیانه، ابتدا در غزه و سپس در لبنان به وقوع پیوست، نهایتا به رودررویی مستقیم نظامی میان ما و رژیم اسرائیل ختم شده است که مطمئنا، فارغ از ابعاد پیچید نظامی و سیاسی، پیامدهای اقتصادی تعیین‌کننده‌ای خواهد داشت.
    4-1. تحولات اتفاق‌افتاده در سوریه بسیار مهم و اثرات آن حائز اهمیت بالا خواهد بود و علاوه بر آن، احتمالا رابطه ایران و ترکیه را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
  2. مسائل اقتصادی
    1ص-2. ناترازی انرژی همان‌گونه که مشهود است، شکل کاملا بحرانی به خود گرفته است. بحران انرژی برای کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم نفت در جهان، غمی سنگین بر دل و عرقی از روی شرمساری بر پیشانی می‌نشاند. شک ندارم که بحران انرژی در کشور نفتی-گازیِ ما، در کتاب‌های درسی اقتصاد پایه، به‌عنوان یک مورد عبرت‌آموز، ثبت و ذکر خواهد شد. بحران انرژی نیمی از کشور را در شرایطی که دمای هوا هنوز کاملا زمستانی نشده به تعطیلی کشانده است. برآوردهای با تقریب قابل قبول شکاف انرژی و تاثیر تعیین‌کننده آن بر قفل شدن فعالیت‌های اقتصادی و اداری در سال آینده و سال‌های پس از آن، بسیار ساده و بسیار دردآور است.
    ۲-۲. آلودگی هوا که نه ناشی از صنعتی شدن و رشد بالای اقتصادی، بلکه برآمده از اقتصادی است که در تولید درجا می‌زند؛ اما در مصرف در حال تخریب حال و آینده کشور است، سم غلیظ و سرطان‌زا را به ریه‌های کودکان و سالمندان آسیب‌پذیر کشورمان می‌برد و بی‌رحمانه نسل‌کشی می‌کند.
    3-2. فرونشست‌های خاک در جغرافیای کشور به‌سرعت در حال گسترش است و آینده سرزمینی ایران را در معرض تخریب قرار داده است.
    4-2. ابعاد کسری بودجه برای دولتی که کم‌توان در ارائه خدمات عمومی، ضعیف در ارتقای سطح رفاه کارکنان خود و بدون بنیه در انجام سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی است و در درون خود، بار سنگین ورشکستگی نظام بازنشستگی را هم به دوش می‌کشد، حتی با فروض درنظر گرفته‌شده در بودجه سال آینده، هشدار‌دهنده است. این بار سنگین، نظام بانکی بیمار را هم دچار ناترازی هشداردهنده کرده است.
    5-2. نوسانات بزرگ و مخرب بازار ارز، همراه با تورم بالا که به جزء ثابت و همیشگی از زندگی اقتصادی ما تبدیل شده، فقط علامت بی‌ثباتی و عدم قطعیت می‌دهد.
  3. مسائل اجتماعی
    1-3. افزایش ۱۰میلیونی به جمعیت زیر خط فقر که در سال‌های اخیر اتفاق افتاده، واقعه‌ای بسیار مهم است و قاعدتا باید تبدیل به بزرگ‌ترین نگرانی نظام حکمرانی می‌شد. پیامد این اتفاق بزرگ را می‌توان در اعتیاد و طلاق و وقوع انواع جرم‌ها مورد شناسایی قرار داد.
    2-3. انتشار اطلاعات با تواتر نسبتا زیاد که هر از چندی درباره فسادهای رخ‌داده در زندگی مقامات کشور یا فرزندان آنها صورت می‌گیرد، در کنار بنگاه‌داری‌های رانتی غیرخصوصی و غیردولتی، وقتی با فشارهای سنگین اقتصادی که به زندگی مردم وارد می‌شود، همراه باشد، بنیان سرمایه اجتماعی نظام حکمرانی را از این هم سست‌تر می‌کند. پیمایش‌های انجام‌شده از نگرش‌های ایرانیان نشان می‌دهد که وضعیت سرمایه اجتماعی نظام حکمرانی در حضیض تاریخی خود قرار دارد.
    ۳-۳. گسست‌های اجتماعی- فرهنگی موجود میان جامعه به‌ویژه در میان جوانان، کاملا هشدار‌دهنده و آتش زیرخاکستری است که هرچند با شعله‌ور شدن در سال۱۴۰۱، هشدارهای خود را داد، اما شواهد درباره نحوه مواجهه با مساله فیلترینگ و موارد مشابه، نشان می‌دهد که این هشدارها به اندازه کافی جدی گرفته نشده است.
  4. جمع‌بندی
    بحران‌های گوناگونی که در عرصه‌های روابط خارجی، اقتصاد و چالش‌های اجتماعی ذکر شد، در کنار یکدیگر، کشور را در موقعیتی خطیر قرار داده است. ماه‌های پیش‌رو و سال آینده می‌تواند گردنه‌ای پرپیچ و صعب‌العبور برای ایران عزیز باشد. خطا در تشخیص موقعیت می‌تواند هزینه‌های جبران‌ناپذیر تاریخی ایجاد کند. عبور از این گردنه، نیازمند تحلیلی واحد و عزمی یکپارچه در کل نظام تصمیم‌گیری کشور در گذر با حداقل هزینه از آن است. از نظر نگارنده این سطور، بزرگ‌ترین آفت نظام حکمرانی ما، وجود تحلیل‌های متفاوت راهبردی، همراه با دادن وزن‌های کاملا متفاوت به موضوعات، در میان مقامات اصلی تصمیم‌گیرنده کشور است. مسائل سیاسی و امنیتی، در جزیره‌ای جدا، مسائل اقتصادی در جزیره‌ای دیگر و مسائل اجتماعی هم معمولا در جایی به بحث گذاشته نمی‌شود. جزایرِ مسائل سیاسی-امنیتی و اقتصادی نه تنها از هم جدایند، بلکه دارای رابطه سلسله مراتبی هم با یکدیگر هستند. به این معنی که رویکردهای سیاسی-امنیتی دارای تفوق سازمانی بر رویکردهای اقتصادی هستند. این شیوه از سازمان حکمرانی، نه‌تنها فاقد کارآیی در عبور دادن کشور از گردنه بسیار سخت پیش‌رو است و می‌تواند هزینه‌ای بسیار سنگین برای آینده کشور ایجاد کند، بلکه خطاهای محاسباتی راهبردی را هم نتیجه می‌دهد. نظام سازمانی حکمرانی در کشور ما به‌گونه‌ای است که مرکز و نهادی برای بررسی یکجای همه این مسائل در آن پیش‌بینی نشده است. عظمت مشکلات و ماهیت سیاسی –اجتماعی و اقتصادی آنها ایجاب می‌کند که ابتدا به‌طور توامان، مسیر سیاسی بازشده و اعتماد اجتماعی ارتقا یابد تا امکان انجام اصلاحات اقتصادی فراهم شود. مدت‌هاست که راه‌حل‌های سیاستی بدون گره‌گشایی سیاسی، کارکرد خود را از دست داده است. لذا قواعد حاکم بر نظام سیاسی ما، امکان برنامه‌ریزی تک‌قوه‌ای قوه مجریه را برای پرداختن به حل مشکلات اقتصادی فارغ از دو بعد دیگر سیاسی و اجتماعی سلب کرده است. به‌عنوان مثال، فرض کنید دولت تلاش کند تا فاصله میان نرخ‌های ارز را کاهش دهد. اما وقتی اقتصاد مرتبا در معرض شوک‌های سیاسی خارجی است، طبیعتا حملات سیاسی تلاش‌های صورت‌گرفته را نقش بر آب می‌کند.
    سوال اساسی و بسیار مهم این است که فهرست مسائل ذکرشده در این نوشته یا موارد مشابه در حال حاضر، به صورت یکجا روی میز کدام مقام مسوول یا نهاد تصمیم‌گیر قرار دارد و درباره آنها آیا در حال حاضر جایی برای چگونگی گذر از چالش‌های بحرانی پیش‌رو در ماه‌ها و سال آینده درحال برنامه‌ریزی هست یا نه؟ فهرست ذکرشده در این نوشته، به معنی واقعی کلمه، لرزه بر اندام انسان می‌اندازد و خواب را از چشم‌ها می‌رباید. هر مقام مسوولی تا مطمئن نشود که چگونگی عدم مواجهه با برخی از موارد از طریق دور راندن آن و چگونگی مواجهه با برخی دیگر از طریق عبور از آن مشخص شده است، نباید آرام گیرد.
    اما علائمی که دریافت می‌شود چنین اهمیت و حساسیتی را نشان نمی‌دهد. پررونق‌ترین بازار در کشور ما، همچنان، بازار دعواهای سیاسی و مشغول شدن به تخریب ظرفیت‌های درونیِ نظام سیاسی و نابود‌سازی مقدار ناچیز باقی‌مانده از سرمایه اجتماعی نظام تصمیم‌گیری است. کافی است کسی بررسی کند و ببیند در میانه این همه مشکلات هول‌انگیز، مشغله اصلی سیاستمداران موثر ما چه بوده است. گروهی، همه تلاش خود را صرف ترغیب تصمیم‌گیرندگان به افتادن در عرصه درگیری‌های نظامی می‌کنند. گروهی دیگر، به‌طور خستگی‌ناپذیر در تلاش برای برکناری فلان مقام مسوول و استعفای فلان مقام دیگر مسوول هستند و عده‌ای دلواپسِ تاخیر در ابلاغ قانون حجابند. از سوی دیگر، در سطوح بالای دولت، هنوز راجع به رشد ۸درصد و اجرای برنامه هفتم صحبت می‌شود و مجلس شورای اسلامی با جدیت و صرف وقت در حال بررسی بودجه‌ای است که احتمال محقق شدن فروض اصلی آن بسیار پایین است، گویی هر نهادی سعی می‌کند خود را از مسائل اصلی دور نگه داشته و به مسائل دست چندم مشغول کند.
    شدت دور بودن دغدغه‌های اکثر حکمرانان ما از مسائل مهم ذکرشده بعضا به اندازه‌ای است که گویی آنها در کشوری دیگر مسوولیت دارند. لذا این نگرانی به‌وجود می‌آید که شاید سیاستمداران ما شبیه به کوهنوردانی شده‌اند که در سرمای کوهستان، گرفتار سرمازدگی شده‌اند و در پی آن، به خواب رفته‌اند.این یادداشت هرچند بسیار تلخ نوشته شده است، اما امیدوارم تلخی آن، نیشتری باشد که این افراد را از خواب سرمازدگی بیدار کند. مردم ما حق دارند بدانند که نظام تصمیم‌گیری برای مواجهه با شرایطی که احتمال وقوع آن بسیار زیاد است و زندگی آنها را کاملا تحت تاثیر قرار می‌دهد، چه برنامه‌ای دارد. اگر نظام تصمیم‌گیری برای شرایط دشوار پیش‌رو، سندی در دست تهیه دارد، لازم است به جامعه اعلام کند که چگونه قرار است از چنین شرایط مهلکی خارج شویم. اگر به همین صورت پیش برویم، جامعه دچار پاندمی یأس خواهد شد که امیدوارم عواقب این پاندمی به‌طور واقعی درک شده باشد. زمان آن فرارسیده است که هرچه سریع‌تر، تصمیماتی هرچند تلخ، اما بسیار مهم و سخت گرفته شود. لحظه به خواب رفتن در حالت سرمازدگی، مرگ قطعی را در پی خواهد داشت. مراقب پاندمی یأس باشید.

تحولات صنعت ایران در بیست سال گذشته

0
تحولات صنعت ایران در بیست سال گذشته

دستاورد صنعت / در پژوهشی که دانشگاه صنعتی شریف با مدیریت دکتر مسعود نیلی با نام «چالش های صنعتی شدن (از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی) انجام شده، روند صنعت ایران در بیست سال گذشته بررسی شده است. در بخشی از این پژوهش گسترده ابتدا – که در آن امینه محمودزاده، علیرضا ساعدی، منصور شاکریان و سایر همکاران حضور داشتند- تحولات سالهای 1380 تاکنون بررسی و با مقایسه با دیگر کشورها، روندهای موجود تحلیل شده است. آنچه می خوانید تنها روند تحولات صنعت در بیست سال گذشته است.
توسعه صنعتی زاییده تحولاتی بزرگ در عرصه های مختلف اقتصادی، تکنولوژیک، اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی است. علاوه بر این، صنعتی شدن خود می تواند تحولاتی بزرگ را در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رقم بزند. از این منظر، تحولات صنعتی دارای اهمیتی به مراتب بیشتر از نگاه محدود سخت افزاری و کارخانه‌ای است. ابعاد متنوع ذکرشده بیانگر آن است که ذینفعان توسعه صنعتی جامعه‌ای بسیار بزرگتر از صنعتگران کشور را تشکیل می دهند. صنعت ساخت در بسیاری از اقتصادها، موتور رشد محسوب می شود و در عمل از یک طرف باعث بهره‌وری بیشتر فعالیتهای دیگر بخشها می شود و از طرف دیگر، تحرک بیشتر را در بخشهای مختلف اقتصادی ایجاد می کند.
اقتصاد ایران بعد از نوسانات به وجودآمده درنتیجه اتفاقات بزرگ وقوع انقلاب اسلامی، بروز جنگ بین ایران و عراق، بحران ارزی سال 1373 و تورم بالای سال 1374 از سال 1375، در مسیری نسبتا باثبات به حرکت درآمد و نتایج نسبتا قابل قبولی نیز به بار آورد. به طوری که اندازه اقتصاد (تولید ناخالص داخلی) طی سال های 1374 تا 1387، تقریبا دوبرابر شد. اما از سال 1384، دو اتفاق بزرگ یکی در عرصه اقتصادی و دیگری در عرصه سیاسی در اقتصاد ایران رخ داد.
در عرصه اقتصادی، با افزایش شدید قیمت جهانی نفت خام، درآمدهای ارزی کشور بیش از سه برابر شد. از سوی دیگر درعرصه سیاسی، تحولاتی بزرگ در رویکرد سیاســت خارجی و سیاســت داخلی کشور به وقوع پیوست. با افزایش شدید منابع ارزی، واردات به شدت افزایش پیدا کرد و با افزایش شدید واردات، صنعت داخلی به تدریج قدرت رقابت خود را در مقابل واردات ارزان از دست داد و درنتیجه آن، آهنگ رشد صنعتی در مسیر کاهشی قرار گرفت، به گونه‌ای که از سال 1386 به بعد، رشد اقتصادی و صنعتی، با یک چرخش هشداردهنده مواجه شده است.
اتفاقات عرصه سیاسی، بدون توجه به روند هرچه بیشتر وابسته شدن اقتصاد به واردات، روزبه روز زمینه را برای بروز تحریم‌های گسترده آماده کرد. در نهایت درست در زمانی که اقتصاد به بیشترین وابستگی خود به واردات رسیده بود، تحریمهای سنگین نفتی و بانک مرکزی، امکان بهره‌مندی از واردات را به شدت محدود کرد و در ادامه، صادرات نفت کشور در سالهای نیمه دوم دهه ،1390 به ارقام ناچیزی تقلیل یافت. حاصل دو اتفاق ذکرشده، یعنی وفور واردات و محدودشدن واردات پس از آن، نه تنها توقف رشد صنعتی، بلکه آغاز فرآیند «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران بوده است.
درحالی که متوسط سالانه رشد اقتصادی کشور طی سال‌های 1374 تا 1386، پنج درصد و متوسط سالانه رشد صنعتی 9.3 درصد بوده، طی سالهای 1387 تا 1398، متوسط رشد اقتصادی تنها 0.3 درصد و متوسط رشد صنعتی، منفی دو درصد بوده است. یادآور می شود طی دوران جنگ ایران و عراق، ارزش افزوده بخش صنعت ساخت منفی نشد و افزایش اندکی را هم تجربه کرد. بنابراین بازه زمانی 1387 به بعد بازه‌ای کاملا متفاوت نسبت به گذشته صنعت در اقتصاد ایران بوده و زنگ خطر بزرگی را به صدا درمی‌آورد. از نظر سرمایه‌گذاری نیز، درحالی که طی دهه 1390، حدود 10 درصد به موجودی سرمایه کل اقتصاد اضافه شده، موجودی سرمایه بخش صنعت، کاهش 14درصدی را تجربه کرده است. بنابراین، طی دوره‌هایی که نااطمینانی‌های سیاسی در کشور در حال افزایش بوده، حتی در دوره وفور شدید منابع، نظاره‌گر صنعت‌زدایی از اقتصاد ایران بوده‌ایم.
توجه به این نکته مهم ضروری است که ادامه روند موجود از نظر محدودیتهای بین‌المللی و چالش‌های سیاسی داخلی، محدودیتهاای به وجود آمده در زمینه آب و محیط زیست، ناترازیهای بزرگ نهادهای مالی و ناتوانی اداری و مالی دولتها – چشم‌انداز متفاوت مثبتی را ترسیم نمی‌کند.
اتفاق مهم دیگری که طی 15 سال گذشته در عرصه اقتصادی و صنعتی کشور رخ داده، تحولات بزرگ مالکیتی، تحت عنوان خصوصی‌سازی است. طی دوره ذکرشده، مالکیت بخش بزرگی از بنگاههای اقتصادی، از دولت به نهادهای حاکمیتی غیردولتی انتقال پیدا کرده است. درمجموع به نظر می‌رسد تصویر امروز صنعت ساخت کشور از نظر نوع رشته فعالیتهای تشکیل دهنده، ترکیب مالکیتی، اندازه بنگاههای صنعتی و ساختار هزینه‌ای، بسیار متفاوت با مقاطع زمانی گذشته است.
با این مقدمه، فصل حاضر به بررسی روندهای حاکم بر صنعت می پردازد. این مستند به دنبال روایتی سازگار برای تبیین فراز و فرودهای شدید بخش ساخت کشور به ویژه طی دو دهه گذشته نگاشته شده است. برای رسیدن به این هدف از مجموعه داده‌های خرد و تجمیع شده کشور استفاده شده تا به حد امکان تحولات بخش ساخت از زوایای مختلف بر اساس شواهد و اطلاعات موجود ثبت شود.
این گزارش، با استفاده از داده‌های طرح آمارگیری کارگاههای صنعتی ایران طی سالهای تا 1381 تا 1399(آخرین سالی که در زمستان 1402 داده منتشر شده) به بررسی پویایی‌های حاکم بر رشته فعالیتهای صنعتی می‌پردازد و تلاش می‌کند مهمترین جهت‌گیریهای منتج از شرایط کنونی را در مورد این رشته فعالیتها تبیین کند. با این حساب، نتایج مشاهده شده از اطلاعات کارگاههای صنعتی ایران به کل بخش ساخت تعمیم داده شده است، زیرا با اینکه مشاهدات ما از بخش ساخت به طرح آمارگیری کارگاههای صنعتی با کارگاه‌های 10 کارکن و بیشتر محدود شده، اما این داده‌ها بیش از 80درصد ارزش افزوده و 30 درصد اشتغال صنعتی پوشش می‌دهند.

فراز و فرودهای صنعت ایران
اقتصاد ایران در دهه 40 شمسی فرآیند «صنعتی شدن» را آغاز کرد. پیشرفتی که به رغم فراز و فرودها به متنوع‌سازی و تقویت اقتصاد کمک کرد و فاصله ای هر چند محدود را با یک اقتصاد تکم حصولی نفتی به وجود آورد. اوایل دهه 1350برای اقتصاد ایران دوره‌ای دگرگون‌ساز بود که با جهش قابل توجه درآمدهای نفتی همراه شــد. درآمد نفتی ایران از 2.5 میلیارد دلار در ســال 1351به بیش از 20 میلیارد دلار در سال 1353 افزایش یافت. این جریان سریع درآمدها به عدم توازن ساختاری، معروف به »بیماری هلندی« منجر شد. هزینه‌های سنگین دولت و تورم سالانه 15درصدی وابستگی به واردات را تشدید و رشد صنایع غیرنفتی را متوقف کرد. مدیریت نادرست این ثروت نفتی، نابرابری درآمدی را تشدید کرد و به نارضایتی‌های اجتماعی دامن زد و نهایتا به انقلاب اسلامی 1357 متصل شد. دوره جنگ تحمیلی (1359-1367) آسیبهای زیادی به توان تولید اقتصاد ایران وارد کرد. در دوره سازندگی (1369-1376)، دولت تلاش کرد با سرمایه‌گذاریهای سنگین در زیرساختها، اقتصاد را احیا کند و نرخ رشد سالانه را به حدود هفت درصد رساند، هرچند ناکارآمدی‌های ساختاری همچنان پابرجا ماند. تا اوایل دهه، اصلاحات اقتصادی به رشد متوسطی در حدود چهار تا پنج درصد در سال منجر شد، اما مسائلی چون وابستگی به صادرات نفت (که همچنان حدود 80 درصد از درآمدهای ارزی را تشکیل می‌داد) و چالشهای حکمرانی مانع از تحقق مدرنیزاسیون پایدار صنعتی شد.
به رغم این فراز و فرودها، به نظر می‌رسد طی 20 سال گذشته فرآیند «صنعت‌زدایی» ایران سریع‌تر از آنچه پیش رفته است. معمولا سهم صنعت از تولید در کشورهای صنعتی یا در حال صنعتی شدن مشابه منحنی زنگوله‌ای در سالهای ابتدایی صعود می‌کند و در سالهای انتهایی نزول می‌کند یا ساکن می‌ماند. با اینکه شیب این منحنی در کشورهای مختلف تحت تاثیر سیاست‌ها و تکانه‌ها متفاوت است، اما روند غالب تکرارشونده است. کاهش سهم صنعت در کشورهای در حال توسعه، با افزایش سهم خدمات همراه می‌شود و به نوعی نتیجه توسعه اقتصادی این کشورهاست. در مقابل، در برخی از کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای منابع نفتی، صنعتی‌زدایی زودرس مشاهده می‌شود، به این معنی که قبل از افزایش سهم خدمات، سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی کاهش می‌یابد.
از آنجاکه «صنعتی شدن» فراگیر و پایدار برای دستیابی به توسعه پایدار ضروری است و رشد اقتصادی‌ای که با صنعتی سازی همراه می‌شود، سریعتر است و از منظر فراگیری و تاب‌آوری، کشور را در شرایط بهتری قرار می‌دهد، تبیین تحولات صنعت ایران طی دو دهه گذشته برای درک وضعیت فعلی، آینده‌های ممکن و مسیرهای سیاستگذاری برای صنعت بسیار لازم است.
تفاوت رشد همراه با «صنعتی شدن» ناشی از سه ویژگی متمایز بخش ساخت نسبت به سایر بخشهای اقتصادی است: 1) افزایش بهره‌وری همواره به افزایش تولید منجر می‌شود، بااین حال، اگر از سازوکارهای درونی اقتصاد نشات گرفته باشد پیامدهای قویتری برای رشد دارد. ماهیت رشد صنعت با بهبود بهره‌وری در قالب پیشرفت فناوری و ارتقای کارایی گره خورده است. 2) محصولات صنعتی قابل مبادله هستند، بنابراین در کشورهایی که صنعتی می‌شوند اثر محدودیت‌های تقاضا – ناشی بهره وری و درآمد پائین در بازار داخلی- کاهش می‌یابد. به علاوه، ازآنجاکه بخش بزرگی از صادرات کالایی کشورها محصولات صنعتی هستند، عمده تامین ارزی پایدارکشورها از طریق فعالیت بخش صنعت محقق می‌شود.3) رشته فعالیتهای زیادی در بخش ساخت متقاضی انواع نیروی کار ماهر و غیرماهر هستند. در نتیجه، در کشورهای درحال توسعه که عرضه نیروی کار زیاد و چالشهای بازار کار محتمل است، بخش ساخت میت‌واند در انتقال نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش صنعت که متوسط درآمد بالاتری دارد نقش داشته باشد. پس از گذر از مراحل اولیه توسعه، با اینکه نمی‌توان رسالت اصلی صنعت را اشتغالزایی «مستقیم» دانست اما تقاضا برای نیروی کار متخصص و ماهر از یک طرف و اثر سرریز صنعت بر فعال کردن بخش خدمات از طرف دیگر، کانال اثر «غیرمستقیم» اشتغالی صنعت را تقویت می‌کند.
براساس این سه ویژگی کلیدی، بخش صنعت می‌تواند از تله محدودیت رشد مبتنی بر انباشت نهاده‌های تولید عبور کند. با افزایش نهاده‌ها، تولید زیاد می‌شود، اما به تدریج قدرت نهاده‌ها برای ازدیاد تولید کاهش می‌یابد. (پدیده ای که بازده کاهنده نامیده می‌شود) و فرآیند رشد متوقف می‌شود. صنعت می‌تواند از طریق افزایش بهره‌وری و همچنین فعال کردن سرریزهای مثبتی که میان بخشهای مختلف ایجاد می‌کند، چرخه رشد درون‌زا را تقویت و امکان رشد مستمر را فراهم کند.
شاید تکرار این تجربه تاریخی در سایر کشورها و همچنین تاریخ اقتصادی ایران سبب شده «صنعتی شدن» از معدود پدیده‌هایی باشد که توانسته طیف متنوعی از متخصصان حوزه‌های فنی و اجتماعی را همراستا کند گواه این گزاره اسناد بالادستی، رویه های تکنوکراتها و تصمیم‌گیران، و مقایسه‌های زمانی/مکانی صورت گرفته میان ایران و سایر کشورهاست.
به رغم این اتفاق نظر اولیه، خروجی بخش صنعت از منظر رشد کم، نوسان زیاد و تاب‌‌آوری اندک نشان می‌دهد کلیت فعالیت این بخش فاصله زیادی با آمال آحاد اقتصادی و ضرورتهای توسعه بلندمدت اقتصاد ایران دارد. با توجه به نقش صنعت ساخت در اقتصاد کشور از منظر خلق تکنولوژی، تنظیم تراز تجاری، ایجاد درآمد و فرصت اشتغال برای نیروی کار ماهر و غیرماهر، همچنین اثر سرریز این بخش بر سایر بخشهای اقتصاد و زمینه‌سازی برای تقویت نهادهای دموکراسی، بررسی آنچه بر این بخش اقتصادی گذشته اهمیت زیادی دارد.
دانستن سرگذشت صنعت ساخت، چه برای بهبود سیاستگذاری‌های آتی و چه برای درک سناریوهای محتمل آینده و پیش‌بینی اثر تکانه‌های کنونی بر صنعت و اقتصاد، بسیار بااهمیت است. در دنیای پر از نااطمینانی امروز که آینده‌های بدیل زیادی، محتمل و باورپذیر هستند، شناخت این آینده‌ها و آمادگی برای آنها شرط لازم رشد است.

فراز و فرود ارزش‌افزوده صنعت ایران
بخش ساخت ایران، طی عمر شصت، هفتاد ساله خود دو فراز و دو فرود جدی را تجربه کرده است. فراز و فرودهایی که لزوما متناسب با تغییرات تولید ناخالص داخلی نبوده است. صنعت گاه سریعتر، گاه کندتر و گاه همگام با تولید ناخالص داخلی رشد کرده است.
صنعت ایران از ابتدای دهه 40روندی یکنواخت نداشته و مقاطع مختلفی را طی کرده است. به ویژه فراز و فرود دو دهه اخیر بسیار چشمگیر است. بنابر بررسی ها روند صعودی سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی پس از چهار دهه از سال 1390متوقف شده و به نوسان افتاده است. این نسبت از 3.6 درصد در سال 1350 به 19.5 درصد در سال 1390 و پس از تلاطمات دهه 90 در سال 1399 به 12.6 درصد رسیده است. به نظر می رسد صنعت ایران طی 60 سال پنج دوره را پشت سرگذاشته است:
دوره اول: «رشد متوازن با تولید» از سال 1340 تا 1355
دوره دوم: «سکون» از سال 1356 تا 1367
دوره سوم: «رشد سریعتر از تولید» از سال 1368 تا 1386
دوره چهارم: «کاهش رشد و افت» از سال 1387 تا 1390
دوره پنجم: «نوسان» از 1391 تاکنون.
از آنجا که تمرکز این پژوهش بر بررسی تحولات بنگاه‌های صنعتی پس از دهه 80 شمسی است ، مطالعه حاصل از پرسش‌نامه طرح کارگاه‌های صنعتی توسعه یافته است.
در نگاه اولیه ممکن ممکن است افت بعد از نیمه دوم دهه 80، مشابه فرآیند صنعت‌زدایی که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه محقق شده، دیده شود. با این حال تفاوت بسیار مهمی میان تجربه ما و عموم کشورها وجود دارد، در سایر کشورها مقدار مطلق ارزش افزوده صنعت کم نمی‌شود بلکه نسبت ارزش افزوده این بخش به تولید ناخالص داخلی کم می‌شود. این در حالی است که در تجربه ایران مقدار مطلق ارزش افزوده حقیقی صنعت هم کم شده است. نوسان‌های پس از آن و تغییرات شدید ترکیب صنعت که از تمایز قابل ملاحظه میان رفتار رشته فعالیتهای مختلف حاصل شده، نشان‌دهنده وقوع سازوکارهای مهم دیگری هستند که بر صنعت ایران حاکم بوده است.
اگر صنعتی شدن را در قالب برداری از ویژگیهای مرتبط با خلق ارزش افزوده، سرمایه‌گذاری، تکنولوژی، صادرات و اشتغال در نظر بگیریم، به نظر می‌رسد این فرآیند طی 20 سال گذشته در ایران در ابعاد مختلف در حال افول بوده است. محاسبات آماری انجام شده در این پژوهش نشان می‌دهد:
الف. نرخ رشد شاخص بهره وری صنعت از 2.6 درصد در دهه 80 به 0.6 درصد در دهه 90 شمسی رسیده است.
ب. نسبت هزینه‌های تحقیق و توسعه به بهای تمام شده محصول که می‌تواند شاخصی از خلق تکنولوژی در بنگاههای صنعتی باشد، یک سوم شده و از رقم بسیار اندک 0.14 درصد به 0.06 درصد رسیده است.
ت. نسبت سرمایه گذاری به بهای تمام شده محصول کاهش یافته و از 6.7 درصد 3.5 درصد رسیده است.
ج. صنعت ایران قدرت ارزآوری نداشته است. رشته فعالیت هایی که باعث می شوند خالص صادرات مثبت باقی بماند سه صنعت «تولید فرآورده‌های پالایش شده نفت»، «تولید مواد شیمیایی اساسی، کودها و ترکیبات نیتروژن، پلاستیک و لاستیک مصنوعی در شکل نخستین» و «تولید آهن و فولاد پایه» هستند. در سایر رشته فعالیت ها واردات بیشتر از صادرات است. به عبارت دیگر عمدتا این سه رشته فعالیت به صورت خالص صادرکننده و سایر صنایع خالص واردکننده هستند.
ح. طی 20 سال گذشته تمرکز بسیار بالایی در تولید صنعتی بین کارگاهها وجود داشته است؛ به طوریکه 10واحد تولیدی صنعتی به تنهایی حدود 20درصد از ارزش افزوده کارگاههای صنعتی را ایجاد می کنند و 100 واحد تولیدی بزرگ صنعت کشور نیز نزدیک نیمی از ارزش افزوده کارگاههای صنعتی را ایجاد می‌کنند (48 درصد) با اینکه این واحدها در حال تغییر هستند، اما پدیده تمرکز بالا مستمرا مشاهده می‌شود.
خ. شاخص قیمت نسبی صنعت در ایران از اواخر دهه80 شمسی روندی صعودی داشته است، این در حالی است که به علت افزایش بیشتر بهره‌وری صنعت ساخت نسبت به سایر بخشهای اقتصاد، شاخص قیمت نسبی این بخش در دنیا روندی نزولی را طی می‌کند. درنتیجه، محصول صنعتی ما، هم در مقایسه با سایر محصولات داخلی و هم در مقایسه با محصولات صنعتی سایر کشورها گرانتر شده است
د. بررسی سبد مصرفی خانوار نشان می‌دهد سهم هزینه‌های کالای بادوام به صورت مستمر در حال کاهش است و از حدود 40درصد در سال1383 به حدود 23درصد در انتهای دهه 90 رسیده است. به عبارت دیگر، تقاضای خانوار برای کالای صنعتی نهایی کم شده است
ذ. ترکیب ارزش افزوده رشته فعالیتهای صنعتی طی زمان تغییرات زیادی داشته است. چهار رشته فعالیتی که بیشترین افزایش سهم از ارزش افزوده اسمی را داشته‌اند تولید کک و فرآورده‌های حاصل از پالایش نفت (کد ISIC 19)، تولید مواد شیمیایی و فرآورده‌های شیمیایی (کد ISIC20)، تولید فلزات پایه (کد ISIC24) و تولید فرآوردههای غذایی (کد ISIC 10) هستند. شدت استفاده از آب و انرژی در سه رشته فعالیت اول با کد ISIC 19، 20 و 24 بسیار بالا و وابستگی آنها به منابع طبیعی زیاد است.
ر. سهم برخی از رشته فعالیت‌ها از مجموع ارزش افزوده اسمی کارگاه‌های صنعتی درمجموع کاهش یافته است. این رشته فعالیتها شامل تولید منسوجات (کد ISIC13) ، تولید سایر فرآورده‌های معدنی غیرفلزی (کد ISIC )23) و رشته فعالیتهای مرتبط با تجهیزات و وسایل نقلیه هستند. این رشته فعالیتها در ابتدای دهه 80 اشتغال زیادی ایجاد می‌کرده‌اند.
ز. شدت انرژی در همه رشته فعالیتها به جز دو رشته فعالیت مواد غذایی و آشامیدنی و تولید محصولات از توتون و تنباکو افزایش یافته است.
س. ترکیب رشته فعالیتهای بخش ساخت در ایران از منظر فناوری به سمت رشته فعالیتهای با سطح فناوری متوسط و پایین و همچنین منبع محور حرکت کرده است. سهم رشته فعالیتهای غیرمنبع محور با تکنولوژی متوسط و بالا به جز رشته فعالیت تولید مواد شیمیایی و فرآورده‌های شیمیایی (کد ISIC20)، کاهش یافته و از 3.4به 16.2 درصد رسیده است. این مشاهده ضمن آنکه با روند کاهنده و مقدار اندک هزینه تحقیق و توسعه پایین هم منطبق است، بیانگر روند نامطلوب تحولات تکنولوژیک در صنعت ایران است.
بر این اساس اگر صنعتی شدن به عنوان یک بردار لحاظ شود، به نظر می‌رسد صنعت ایران در آرایه‌های مختلف، به طور جدی، با تضعیف عملکرد شاخصهای مرتبط مواجه بوده است. شناخت دلایل اصلی این کاهش، نقش اساسی در درک آینده صنعت و نحوه پاسخگویی آن به تکانه‌های مهم آتی دارد. سوالی که مطرح می‌شود آن است که چرا صنعت به این وضعیت دچار شده است. دو فرضیه قابل طرح است: این مشاهده می‌تواند مشابه روند توسعه بخش صنعت در سایر کشورها باشد یا از حکمرانی، تکانه‌ها و سیاستگذاریهای خاص ایران نشات گرفته باشد.
بنابراین، لازم است این موضوع بررسی شود که ترکیب و تحولات صنعت ایران تا چه اندازه به سایر اقتصادهای قابل مقایسه با کشور شباهت دارد. این مقایسه و دیدن تمایزها می‌تواند درک بهتری از تحولات بخش ساخت کشور و چشم‌انداز آن در اختیار قرار دهد.

چالش های صنعتی شدن ایران

0
چالش های صنعتی شدن ایران

دستاورد صنعت / همایشی تحت عنوان «چالش‌های صنعتی شدن ایران؛ از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی» بیست و پنجم آذر در تهران برگزار شد. دکتر مسعود نیلی و شماری از اقتصاددانان و محققان جوان در «پژوهشکده مطالعات اقتصادی و صنعتی شریف» نتایج و یافته‌های مجموعه‌ای مطالعاتی را ارائه کردند که به سفارش «بنیاد توسعه‌صنعتی و کارآفرینی مهندس محسن خلیلی» تهیه و تدوین شده است. این مجموعه، استراتژی توسعه صنعتی نیست اما مطالعه‌ای ارزشمند درباره دلایل ناکامی صنعت در دو دهه گذشته است.
در این مطالعه نشان می‌دهند که اقتصاد ایران بعد از نوسان‌های به‌وجود‌آمده در نتیجه اتفاقات بزرگ وقوع انقلاب، آغاز جنگ بین ایران و عراق، بحران ارزی سال 1373 و تورم بالای سال 1374، از سال 1375، در مسیری نسبتاً باثبات به حرکت خود ادامه داد و نتایج نسبتاً قابل‌‌قبولی را نیز به دنبال داشت. به‌طوری ‌که اندازه اقتصاد طی سال‌های 1374 تا 1387، تقریباً دو برابر شد. اما از سال 1384، دو اتفاق بزرگ یکی در عرصه اقتصادی و دیگری در عرصه سیاسی در اقتصاد ایران رخ داد که ورق را برگرداند.
در عرصه اقتصادی، با افزایش شدید قیمت جهانی نفت خام، درآمدهای ارزی کشور بیش از سه برابر شد. از سوی دیگر در عرصه سیاسی، تحولاتی بزرگ در رویکرد سیاست خارجی و سیاست داخلی کشور به وقوع پیوست. با افزایش شدید منابع ارزی، واردات به‌شدت افزایش پیدا کرد و با افزایش شدید واردات، صنعت داخلی به‌تدریج قدرت رقابت خود را در مقابل واردات ارزان از دست داد و در نتیجه، آهنگ رشد صنعتی در مسیر کاهشی قرار گرفت، به‌گونه‌ای که از سال 1386 به بعد، رشد اقتصاد و صنعت، با یک نقطه چرخش هشداردهنده مواجه شده است.
اما اتفاقات عرصه سیاسی، بدون توجه به روند هرچه بیشتر وابسته شدن اقتصاد به واردات، روزبه‌روز زمینه را برای بروز تحریم‌های گسترده آماده کرد. در نهایت درست زمانی که اقتصاد به بیشترین وابستگی خود به واردات رسیده بود، تحریم‌های سنگین نفتی و تحریم بانک مرکزی، امکان بهره‌مندی از واردات را به‌شدت محدود کرد و در ادامه، صادرات نفت کشور در سال‌های نیمه دوم دهه 1390، به ارقام ناچیزی تقلیل یافت. حاصل دو اتفاق یادشده، یعنی وفور واردات و محدود شدن واردات پس از آن، نه‌تنها توقف رشد صنعتی، بلکه آغاز فرایند «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران بوده است.

صنعت‌زدایی چگونه آغاز شد؟
چنان‌که اشاره شد، از نیمه دوم دهه 1370 تا پایان نیمه اول دهه 1380 دوره ثبات‌بخشی به سیاست‌های اقتصادی و ایجاد آرامش در سیاست داخلی و خارجی نام گرفت. نیمه دوم دهه 1380 اما دوره وفور درآمدهای نفتی بود و البته در همین زمان مسئله یارانه‌های انرژی طرح هدفمندی در سال 1389 اجرا شد. بعد به سال‌های ابتدای دهه 1390 می‌رسیم که مسئله تحریم به‌طور جدی اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داد و با تصویب قطعنامه‌های متعدد شورای امنیت، اقتصاد و به‌طور کل کشور در شرایط بسیار سختی از نظر روابط بین‌الملل و سیاست خارجی قرار می‌گیرد.
اما در فاصله کوتاهی، دوره جدیدی آغاز می‌شود که شرایط در آن برعکس است. ما وارد مذاکرات می‌شویم، برجام امضا و مجدداً صادرات نفت برقرار می‌شود و چشم‌انداز مثبتی از آینده برای جامعه و اقتصاد شکل می‌گیرد. این دوره هم دوام چندانی ندارد و با روی کار آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام و عملاً بازگشت به شرایط قبل، تحریم‌های بیشتر و سخت‌تر رخ می‌دهد که تا به امروز ادامه دارد.
طی این دوران شوک‌های متعددی که از سمت خارج و شوک‌هایی داخلی از سمت سیاست‌گذاری به اقتصاد وارد شده که اتفاقاً نقطه اصابت اغلب این شوک‌ها بخش صنعت بوده است. در نتیجه، این بازه زمانی برای ارزیابی و سنجش شوک‌های وارده به صنعت و نتایج آن بسیار مناسب است. به علاوه اینکه، عمده مطالعات مربوط به تدوین استراتژی توسعه صنعتی هم سال 80 انجام شد، که ابتدای این دوره است و در واقع یک زیرساخت مطالعاتی مناسب وجود دارد. نکته تاسف‌بار این است که از سال 1382 تا امروز گزارشی که روندهای صنعتی را دنبال کرده باشد، تهیه و تدوین نشده اما پژوهش جدید مسعود نیلی و همکاران که تحت عنوان «پایش تحولات صنعتی کشور» به آسیب‌شناسی بخش صنعت پرداخته، تصویر جامعی از صدمات وارد شده به صنعت در این سال‌ها ارائه می‌دهد. فصل اول مطالعه، روی روند تحولات بخش صنعت طی دو دهه اخیر متمرکز است و این کار را با 12 شاخص انجام می‌دهد که هر کدام از یک منظر، اتفاقاتی را که برای صنعت افتاده، بررسی می‌کند.

افول صنعت
نتایج بررسی‌های این مطالعه نشان می‌دهد که ما در حال حرکت در فرآیند افول صنعتی هستیم و در اقتصاد ما به نوعی، صنعت‌زدایی در حال رخ دادن است. در فصل اول این مطالعه هم توضیح داده می‌شود که این پدیده که در اقتصاد ایران اتفاق افتاده با آنچه در اقتصاد با عنوان «اشباع صنعتی» شناخته می‌شود، کاملاً متفاوت است. در اشباع صنعتی، سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی به یک نقطه اوج می‌رسد و بعد از آن، موتور رشد از بخش صنعت به بخش خدمات منتقل می‌شود که باعث می‌شود نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از نرخ رشد صنعت بیشتر ‌شود. در واقع در اشباع صنعتی، صنعت همچنان رشد می‌کند، اما تولید ناخالص داخلی با نرخ بالاتری نسبت به صنعت رشد می‌کند و در نتیجه سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی کمتر می‌شود و بخش خدمات این نقش را بر عهده می‌گیرد.
نیلی و همکاران در این مطالعه نشان داده‌اند که در اقتصاد ایران اندازه مطلق بخش صنعت در دهه 1390 به میزان قابل ‌توجهی کاهش پیدا کرده است. همچنین اندازه موجودی سرمایه در این بخش هم کاهش زیادی داشته است. این شرایط در حالی است که تولید ناخالص داخلی هم رشد بسیار کمی داشته، بنابراین کاهش سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی با کاهش اندازه مطلق صنعت در اقتصاد همراه بوده است. به علاوه یکسری تغییرات ناهنجارگونه‌ هم در ترکیب رشته فعالیت‌های صنعتی اتفاق افتاده است. در نهایت این مطالعه در جمع‌بندی فصل اول نشان می‌دهد، اقتصاد ایران در دو دهه گذشته، شرایط نامطلوبی را از نظر روندهای صنعتی طی کرده است. پایان فصل اول مطالعه «پایش تحولات صنعتی کشور» به دو سوال مشخص ختم می‌شود که سوال اول معطوف به گذشته به سمت حال و سوال دوم معطوف به حال به سمت آینده است.
سوال اول این است که چرا صنعت ایران چنین روندی را طی کرده که بدون رسیدن به اشباع صنعتی، هم‌اندازه مطلق خودش و سهمش در تولید ناخالص داخلی رو به کاهش گذاشته است. در واقع پاسخ این سوال، تحلیل چرایی شکل‌گیری این روند و تداوم آن است. سوال دوم می‌پرسد که این روند در ادامه چه مسیری را طی خواهد کرد و به کجا خواهد رسید؟
برای پاسخ دادن به سوال اول باید بدانیم تحولات صنعت را چه چیزی مشخص می‌کند و چه عواملی دست‌اندرکار بودند که این شرایط در صنعت ایران به وجود آمده است. یعنی به‌طور طبیعی به این سوال می‌رسیم که آیا می‌توان عواملی را که بر عملکرد بخش صنعت موثر هستند، شناسایی کرد؟ مهم نیست درباره چه کشوری صحبت می‌کنیم؛ چه ترکیه باشد، چه مالزی و چه تایلند را در نظر بگیریم یا نپال باید مجموعه قواعدی استخراج شود که عملکرد صنعت را مشخص کند. اهمیت این قواعد به این خاطر است که می‌توانیم با استفاده از آنها و انطباق آنها روی اقتصاد ایران ببینیم در چه عواملی اشکال وجود داشته و کدام مشکلات باعث شده است که اقتصاد ایران به شرایط امروز سوق داده شود.
اما این قواعد حاضر و آماده نیست و باید آنها را شناسایی و استخراج کرد. برای این کار، باید روند صنعتی شدن بقیه کشورها را مطالعه کنیم تا ببینیم چه عواملی دست‌اندرکار بوده‌اند که یک کشور صنعتی شده یا حداقل در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته است. به‌طور طبیعی ما باید به سراغ کشورهای دیگر برویم و بررسی کنیم که آنها چه کاری برای صنعتی شدن انجام داده‌اند. در این بررسی حداقل به دو منبع اصلی نیاز داریم که نخست، اسناد سیاست‌گذاری کشورهای مورد مطالعه است تا بررسی شود که سرفصل‌ها و محتوای این اسناد چیست. منبع دوم، آمار و داده است تا ارزیابی شود که به لحاظ آماری چه تحولاتی در صنعت اتفاق افتاده است. این دو منبع به ما کمک می‌کند که بتوانیم قواعدی تنظیم کنیم و آن را مانند شابلون روی اقتصاد ایران بگذاریم و ببینیم براساس این الگو چه تصویری از اقتصاد و صنعت ایران به دست می‌آید. به این ترتیب، فصل دوم این مطالعه به همین مسئله اختصاص دارد و اسناد سیاست‌گذاری صنعتی برخی از کشورهایی را که موفق شدند در مسیر صنعتی شدن قرار گیرند بررسی می‌کند و بعد هم وارد مطالعات آماری در مورد این کشورها می‌شود. در نهایت از دل آن، پاسخ‌های مهمی به دست می‌آید. یعنی مجموعه قواعدی که سرنوشت صنعت را مشخص می‌کنند، در پایان فصل دوم که «نظام حکمرانی اقتصادی» نام دارد، آورده شده است.
گروه تحقیق در این مطالعه در مورد حکمرانی اقتصادی بحث‌های مفصلی دارند این است که اگر این مجموعه قواعد حکمرانی به نحو درست و مناسبی کار کند، دیگر بقیه مسئله به بنگاه‌های صنعتی برمی‌گردد که چگونه عمل کنند. به‌طور طبیعی در همه اقتصادها تعداد زیادی واحد تولیدی فعال است که بخشی از آنها ورشکست شده و از عرصه تولید خارج می‌شود. همزمان تعداد زیادی بنگاه صنعتی هم وارد چرخه فعالیت می‌شود و مانند مرگ و تولد در زندگی انسان، در حوزه تولید و صنعت هم تولد بنگاه و مرگ بنگاه وجود دارد. یک صنعتگر، بد و یک صنعتگر، خوب کار می‌کند و هر کدام ریسک‌های خودشان را دارند. اما مهم، عوامل محیطی است که روی عملکرد بنگاه صنعتی اثر می‌گذارد و این عوامل در پایان فصل دوم مطالعه شناسایی شده است که دستاورد بزرگی در این پژوهش به حساب می‌آید.
بعد از این دستاورد است که پاسخ دادن به سوال اول مطرح‌شده در فصل اول نسبتاً ساده می‌شود و فصل سوم مطالعه، به همین موضوع اختصاص دارد و مولفه‌های مربوط به سطح ملی، سطح کلان به سطح سیاست‌گذاری راهبردی صنعت، مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این بخش از مطالعه به این مسئله پرداخته شده که چگونه 12 شاخصی که در فصل اول، مفصل مطرح شده، بدون استثنا و در یک هماهنگی کامل با هم یک روند نامطلوب را طی می‌کنند. در واقع شاخص‌های فصل اول با استفاده از عواملی که در فصل دوم شناسایی شده، در فصل سوم برای اقتصاد ایران مورد بررسی قرار می‌گیرد.
با توجه به نتایج سه فصل اول، در فصل چهارم مطالعه، پاسخ سوال اولی که در فصل اول مطرح شده با این محور که چرا صنعت در ایران به این شرایط افتاد، داده می‌شود. در واقع فصل چهارم پاسخ سوال اول و جواب دادن به این مسئله است که چرا آن 12 شاخص چنین روندی را طی کردند. اما سوال دوم که در مورد آینده پرسش مطرح می‌کند هم بسیار حائز اهمیت است. ما باید بدانیم، در دنیایی که به سمت آینده حرکت می‌کند، چه تغییراتی در مسیریابی صورت گرفته است. مطالعه نیلی و همکاران نشان می‌دهد که ما در دو دهه گذشته به سمت صنعتی شدن حرکت نکرده‌ایم. حالا اگر تصمیم بگیریم صنعتی بشویم، باید بسنجیم که ابتدا شرایطی که در آن قرار داریم چگونه است و شرایطی که می‌خواهیم به سمتش برویم چیست. همچنین باید روشن کنیم که اگر با سیاست‌ها و تصمیم‌های قبلی جلو برویم به چه مقصدی خواهیم رسید. طبیعی است که برای پاسخ به این سوال باید دنیا و وقایع جدید را بشناسیم و تحولات آینده را رصد کنیم که این اتفاق در فصل پنجم مطالعه، رخ می‌دهد.
فصل پنجم مطالعه به بررسی دنیای تشکیل‌شده از تحولات بسیار بزرگی اختصاص دارد که به‌طور مشخص می‌گوید ما در یک نقطه عطف تاریخی قرار داریم که در آن تحولات بزرگی اتفاق می‌افتد و به هیچ‌وجه با برون‌یابی مسیر قبل همخوانی ندارد و دنیای کاملاً متفاوتی است. انقلاب صنعتی چهارم، تغییر مسیر چین نسبت به روندهای گذشته و تبعات بزرگی که این تغییر مسیر برای صنعت جهانی به دنبال داشت و باعث شد راهبردهای آمریکا و راهبردهای اروپا و حتی ژاپن تغییرات بزرگی داشته باشد، مورد مطالعه و بحث قرار می‌گیرد. اغلب کشورهای صنعتی دنیا خود را متناسب با دستاوردهای انقلاب صنعتی چهارم و همچنین رویکرد جدید چین، مجدد تنظیم کرده‌اند. در نتیجه کشورهای در حال توسعه و کشورهایی که به تازگی در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته‌اند هم باید به ناچار رویه‌های خود را تغییر دهند.
زنجیره‌های ارزش در دنیا و ارتباطات در حال تغییر است. پدیده جهانی شدن که در سال‌های دهه 1990 و 2000 می‌شناختیم، اکنون به‌طور کل متفاوت شده است و اصطلاحات جدیدی در این زمینه معرفی می‌شود و از کاهش ارتباطات و طی کردن مسیرهایی خلاف جهانی ‌شدن سخن گفته می‌شود؛ یعنی مشخص است که داستان‌های متفاوتی به وجود آمده است. توجه به محیط ‌زیست به‌خصوص موضوع فرآورده‌های هیدروکربوری بسیار اهمیت پیدا کرده است. نیلی و همکاران در فصل پنجم نشان می‌دهند؛ دنیایی که امروز وارد آن شده‌ایم در دو دهه آینده کاملاً متفاوت با امروز خواهد بود. یعنی می‌توانیم با اطمینان بسیار زیاد بگوییم آنهایی که خودشان را در مسیر جدید قرار می‌دهند، اگر 20 سال آینده به امروز نگاه کنند، دیگر چیزی برایشان آشنا نیست، چون دنیا کاملاً متفاوت شده است.
به نظر می‌رسد جنس تحولات آینده، برای کشوری مثل ما که عملکرد مناسبی نداشته، باید بسیار بزرگ‌تر و عمیق‌تر باشد تا بتواند با دنیا همراه و هماهنگ شود وگرنه به‌هیچ‌وجه شرایط مساعدتری اتفاق نخواهد افتاد. دیر جنبیدن در وارد شدن به عرصه انقلاب صنعتی چهارم در مقایسه با دیر جنبیدن در ورود به صنعت در 20 سال گذشته، تفاوت بسیار بزرگ‌تری را در نتیجه، رقم می‌زند؛ چه در حوزه مسائل زیست‌محیطی، چه در مسائل بازآرایی مجدد فعالیت‌های صنعتی و چه حتی در عرصه جغرافیایی و سایر موارد.
بنابراین فصل پنجم این مطالعه از این بابت که برای ما تصویر آینده را ترسیم می‌کند، بسیار مهم است. در فصل پنجم از جهت محیط بیرونی روندهای آینده را نگاه می‌کنیم و آنجا نتیجه‌گیری می‌کنیم که کشورهایی که تازه وارد فضای جدید فعالیت‌های اقتصادی می‌شوند کار بسیار سخت‌تری نسبت به دیگر کشورهایی دارند که قبلاً وارد شده بودند؛ کما اینکه آنهایی هم که قبلاً وارد شدند، این احساس را دارند که در شرایط سختی قرار گرفته‌اند. در واقع همان تخریب خلاق و تخریب سازنده در حال رخ دادن است. در این مسیر پدیده‌هایی از بین می‌رود و پدیده‌های دیگری به وجود می‌آید و در نتیجه، دوران گذار بسیار سختی در پیش داریم.
«همایش چالش های صنعتی شدن ایران» نشان داد که لازم است ما هم در مورد اقتصاد ایران بررسی کاملی داشته باشیم و ببینیم در چه مسیری حرکت می‌کنیم و به سوی کدام مقصد می‌رویم. آیا واگرایی ‌ما نسبت به این تحولات در حال افزایش است یا خیر.
در طول این مسیر، توجه به مقوله رشد اقتصاد اهمیت زیادی پیدا می‌کند و با توجه به اینکه قرار است تاریخ صنعت را تحلیل کنیم، ناگزیر باید درباره رشد اقتصاد هم صحبت کنیم. تاثیر اصلی صنعتی شدن روی رشد اقتصادی است. به همین دلیل نیلی و همکاران در فصل ششم کتاب روی پویایی اقتصاد ایران و پایایی آن از منظر رشد اقتصاد متمرکز شده‌اند. یعنی بررسی می‌کنند که دینامیک در اقتصاد موجود ایران، ما را به چه سمتی می‌برد. با کمی تسامح در مفاهیم، پویایی اقتصاد همان تقویت رشد اقتصادی و پایایی اقتصاد هم همان کیفیت رشد اقتصاد است. آنها در این فصل بیان می‌کنند که امنیت رشد اقتصاد برای آینده را یکی سرمایه‌گذاری و دیگری رشد تکنولوژی می‌سازد و باید به این دو مولفه توجه کرد.
آنها در بررسی‌ها به این نتیجه می‌رسند که پویایی رشد اقتصاد ایران بسیار ضعیف است؛ یعنی رشد پایین اقتصاد همراه با نوسان داریم. در مورد پایایی هم نشان می‌دهند، عواملی که تداوم و استمرار رشد را در اقتصاد ما تعیین می‌کنند، تحت تاثیر عواملی مانند محیط‌زیست، ساختارهای مالی، مسئله توزیع درآمد، تورم و عواملی از این دست قرار دارند. در واقع فصل پنجم و فصل ششم مطالعه در کنار هم جواب سوال دوم در فصل اول کتاب را ارائه می‌دهند.
فصل هفتم مطالعه به جمع‌بندی داستان تحولات صنعت ایران اختصاص دارد که از فصل اول شروع شده و تا فصل ششم از زوایای مختلف بررسی شده است. در واقع طی فصول اول تا ششم مطالعه دو سوال مطرح و به آنها پاسخ داده می‌شود و در فصل پایانی، مسائل جمع‌بندی شده است. اقتصاددانان در این فصل، شکاف بین اقتصاد و صنعت ایران را کنار دیگر کشورها نشان می‌دهند. حرف اصلی این است؛ بخش عمده‌ای از آنچه باید تقویت شود در داخل صنعت نیست و از قضا در بیرون صنعت و در چهارچوب نظام حکمرانی اقتصادی قرار دارد. چراکه تحولات صنعتی نامطلوبی که در فصل اول گزارش ارائه می‌شود، نتیجه عملکرد انتخاب‌شده بنگاه‌های صنعتی نبوده، بلکه حاصل اقداماتی بوده که از بیرون به آنها تحمیل شده است.

مقالات محبوب