دستاورد صنعت / بنابر تصمیم دولت دستگاههای اجرایی تا چهار سال آینده بیست درصد از برق مصرفی خود را از انرژیهای تجدیدپذیر تامین خواهند کرد. همه دستگاههای اجرایی موضوع ماده (5) قانون خدمات کشوری از ابتدای سال 1403 موظفند پنج درصد از برق مصرفی خود را از طریق انرژیهای تجدیدپذیر و پاک، تامین و در طول مدت چهار سال تا بیست درصد (سالانه 5 واحد درصد) افزایش دهند. در راستای اجرای وظایف قانونی وزارت نیرو در زمینه توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر و پاک و با هدف اجرای ماده 8 مصوبات شورای عالی انرژی کشور، کلیه دستگاههای اجرایی موضوع ماده (5) قانون خدمات کشوری مکلفند سالانه پنج درصد مصرف انرژی الکتریکی خود را تا رسیدن به سهم بیست درصد مصرف سال از طریق انرژیهای تجدیدپذیر و پاک تامین کنند. به منظور اجرایی شدن مصوبه فوق، رویه اجرایی تأمین حداقل بیست درصد برق مصرفی مشترکان مشمول از طریق انرژیهای تجدیدپذیر و پاک توسط وزیر نیرو ابلاغ شد. مشترکان مشمول از ابتدای سال 1403، پنج درصد از برق مصرفی خود را باید از طریق انرژیهای تجدیدپذیر و پاک تامین و در طول مدت چهار سال تا بیست درصد (سالانه 5 واحد درصد) افزایش دهند. در صورت رعایت نشدن این موضوع، انرژی مازاد مصرفی بر اساس حداکثر نرخ تابلوی برق سبز بورس انرژی در ماه قبل از صدور صورتحساب مشترکان مشمول، در قبض برق این مشترکان محاسبه خواهد شد. براین اساس تأمین تمام و یا بخشی از برق مصرفی مشترکان مشمول به یکی از روشها شامل ساخت نیروگاههای تجدیدپذیر و پاک با اخذ مجوزهای لازم برای هریک از ساختمانهای مشترکان مشمول و یا به صورت تجمیعی برای چندین ساختمان مشترکان مشمول، خریداری از تابلوی برق سبز، به صورت فیزیکی یا گواهی برق تجدیدپذیر و انعقاد قرارداد دوجانبه با نیروگاه تجدیدپذیر در چارچوب قوانین و مقررات جاری، امکان پذیر است. بر این اساس دستگاههای اجرایی تا چهار سال آینده 20 درصد از برق مصرفی خود را از انرژیهای تجدیدپذیر تامین خواهند کرد.
انرژیهای تجدیدپذیر تأمین 20درصد برق مصرفی دستگاههای اجرایی فرشاد مقیمقی معاون وزیر صمت گفت: با برنامهریزیهای صورت گرفته پیشبینی میشود 2178 هکتار از اراضی ملی طی یک برنامه ۲ ساله به ساخت شهرکهای انرژی خورشیدی اختصاص یابد. وجود برق پایدار در شهرکها، نواحی صنعتی و مناطق ویژه اقتصادی و همچنین در صنایع بزرگ کشور را از اقدامات اساسی و ضروری در راستای تحقق رشد اقتصادی کشور و نیل به اهداف تعیین شده دانست و خاطرنشان کرد: ایجاد شهرکها و نواحی صنعتی تخصصی انرژی خورشیدی، بستر مورد نیاز برای استقرار واحدهای تولید برق مقیاس کوچک از منابع تجدیدپذیر (انرژی خورشیدی) را فراهم کرده و این سیاست در راستای کمک به تامین بخشی از کسری برق مورد نیاز فعالیتهای صنعتی و معدنی با توجه به چالشها و ناترازی موجود در تولید و مصرف برق در کشور است. وی ادامه داد: در این مسیر با توجه به مصوبات ابلاغی ریاست محترم جمهوری و انعقاد تفاهمنامه همکاری مشترک با ساتبا به نمایندگی از وزارت نیرو برای ایجاد شهرکها و نواحی صنعتی تخصصی خورشیدی، برنامههای متعددی توسط سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی دنبال میشود که شهرک صنعتی انرژی خورشیدی شال به عنوان اولین شهرک انرژی خورشیدی در استان قزوین و ۵ شهرک صنعتی انرژی خورشیدی در استان کرمان از جمله در شهرستانهای بافت، راین، سیرجان و بردسیر آغاز به کار کرده است. رئیس سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران اضافه کرد: همزمان ایجاد 17 شهرک/ناحیه صنعتی در 4 استان دیگر شامل یزد، کهگیلویه و بویراحمد، آذربایجان شرقی و فارس به تصویب رسیده است که با برنامهریزیهای صورت گرفته پیشبینی میشود 2178 هکتار از اراضی ملی با کاربری ساخت شهرک های انرژی خورشیدی طی برنامه 2 ساله اضافه شود. وی نحوه همکاری سازمان شهرکهای صنعتی با وزارت نیرو برای ساخت شهرکهای خورشیدی را تشریح و اظهار کرد: برای مشاوره در زمینه ایجاد شهرکهای خورشیدی در مناطق مستعد و هماهنگی برای خرید تضمینی برق تولید شده، تفاهمنامه همکاری بین سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران با سازمان انرژیهای تجدیدپذیر و بهرهوری انرژی ایران مبادله شده که همکاریهای سازمان با وزارت نیرو برای ساخت شهرکهای خورشیدی بر این اساس در دستور کار قرار دارد. وی با اشاره به اهداف دولت برای ایجاد شهرک های خورشیدی در کشور خاطرنشان کرد: احداث شهرکهای تخصصی خورشیدی در استانها و فراهم کردن زیر ساختهای توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر توسط صنایع گام مهمی در رشد تولید و ارتقای کشور خواهد داشت، چرا که تامین برق پایدار در شهرکها و نواحی صنعتی و همچنین صنایع بزرگ کشور میتواند توسط نیروگاههای تجدیدپذیر و با کمک سرمایهگذاران بخش خصوصی و صاحبان صنایع انجام شود. مقیمی، مهمترین مزیتهای ایجاد شهرک صنعتی تخصصی انرژی خورشیدی را برشمرد و گفت: ایجاد این شهرکها ضمن حفظ محیطزیست و کاهش گازهای گلخانهای از طریق توسعه انرژیهای سبز ، بستر مورد نیاز برای تولید انرژی پاک در مقیاس کوچک را فراهم خواهد کرد. همچنین توسعه تجدیدپذیرها در راستای اهداف کلان دولت و پوشش ناترازی تولید و مصرف برق در کشور (خصوصاً در ماههای گرم و همزمان با اوج بار) را به دنبال خواهد داشت و به عنوان یک منبع پایدار در تامین برق واحدها صنعتی قابل اتکاء خواهد بود. معاون وزیر صمت با بیان بر اینکه پیگیری تسهیل و همکاریهای مورد نیاز توسط دستگاههای ذیربط برای صدور مجوزهای ساخت نیروگاههای خورشیدی تا حصول نتیجه نهایی در دستور کار سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران قرار دارد، از دستگاههای متولی زمین خواستار شد، باتسریع در واگذاری اراضی ملی مورد نیاز و تسریع در پاسخ به استعلامهای مربوطه و موافقت با ایجاد شهرک ها و نواحی صنعتی تخصصی انرژی خورشیدی، موجبات تسریع و تسهیل در سلسله مراتب استصوابی و متعاقبا ساخت شهرک های صنعتی تخصصی انرژی خورشیدی را فراهم سازند.
دستاورد صنعت / ظرفیت اسمی نیروگاههای کشور تا پایان سال 1401 معادل 90,800 مگاوات بوده که حدود 369 میلیارد کیلووات ساعت برق تولید کرده و در نهایت 316 میلیارد کیلووات ساعت برق تحویل مشترکین بخشهای مختلف شده است. این ظرفیت تا پایان مهر ماه سال 1402 به 91,800 مگاوات رسیده است. با این وجود، افزایش میزان تقاضای برق در اوج مصرف تابستان سال 1402 باعث ایجاد 12,400 مگاوات ناترازی میان تقاضا و تأمین برق شده که اعمال طرحهای مدیریت مصرف را در پی داشته است. از طرف دیگر، در فصول سرد سال نیز تأمین سوخت نیروگاههای حرارتی با محدودیتهای جدی مواجه شده و تولید برق را با چالش همراه میکند. سهم منابع مختلف از ظرفیت تولید برق و همچنین سهم مشترکان مختلف در مصرف برق کشور در سال 1401 به صورت نمودار زیر است. از جمله مهمترین چالشهای صنعت برق که در ایجاد چالشهای فوقالذکر نقش اساسی داشته است، ناترازی مالی این صنعت بوده است. طبق صورتهای مالی حسابرسی شده شرکت مدیریت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق ایران (توانیر) در سال1401این شرکت از فروش هر کیلووات ساعت برق به مشترکان به طور متوسط حدود 2,540 ریال درآمد داشته، در حالی که بهای تمام شده هر کیلووات برق بر اساس مجموع هزینهها (خرید برق از نیروگاهها، هزینه انتقال، هزینههای فروش، اداری، عمومی و غیره) 3,719 ریال بوده است. بنابراین مابه التفاوت قیمتهای تمام شده و تکلیفی برق منجر به زیان انباشته قابل توجهی برای شرکت توانیر میشود. در سال 1401 بخشی از این زیان به واسطه اصلاح تبصره 5 ماده واحده قانون بودجه سال 1401 کل کشور و در قالب تهاتر بدهیها و انتشار اوراق مالی اسلامی جبران شده است. با این وجود زیان خالص شرکت توانیر در سال 1401 بیش از شصت هزار میلیارد ریال برآورد میشود. همان طور که گفته شد اقتصاد و ساختار معیوب صنعت برق موجب ایجاد شکاف قابل توجهی بین درآمدها و هزینههای این صنعت و انباشت بدهیهای وزارت نیرو شده است. کمبود منابع مالی در وزارت نیرو منجر به انباشت بدهی به نیروگاهها شده و به دلیل نبود توان مالی در آنها، طرحهای توسعهای نظیر ایجاد ظرفیتهای جدید نیروگاهی، تبدیل نیروگاههای گازی به سیکل ترکیبی و توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر به کندی پیش میرود. همین امر موجب تشدید ناترازی تقاضا و تولید برق در اوج مصرف برق در سالهای اخیر شده است. گفتنی است که یکی از مهمترین ریشههای اقتصاد معیوب صنعت برق، تعرفهگذاری نادرست برق است. روند افزایشی ناترازی درآمد و هزینههای صنعت برق (بدون در نظر گرفتن دریافتی از محل تبصره «5» قانون بودجه سال 1401) در دهههای اخیر در نمودار نشان داده شده است. هزینههای شرکت توانیر در سال 1401 حدود 1,051 هزار میلیارد ر یال بوده، در حالی که درآمدهای آن در حدود 735 هزار میلیارد ریال بوده است. به عبارت دیگر این شرکت در سال 1401 متحمل حدود 316 هزار میلیارد ریال زیان شده که البته بخشی از آن به واسطه انتشار اوراق مالی اسلامی جبران شده است بهرهگیری از ظرفیت تجارت برون مرزی برق تأثیر زیادی در افزایش درآمدهای صنعت برق و همچنین افزایش تمایل بخش خصوصی برای توسعه نیروگاههای تولید برق خواهد داشت. این مهم در بسیاری از قوانین بالادستی با اشاره به نقش بخش خصوصی در صادرات برق مورد تأکید قرار گرفته است. با این حال در سالهای اخیر روند صادرات برق کاهشی و واردات افزایشی بوده که عمدتاً به دلیل افزایش میزان تقاضای داخلی برق و رشد نامتناسب ظرفیتهای نیروگاهی بوده است. باید توجه داشت که در حال حاضر صادرات و واردات برق فقط توسط بخش دولتی (شرکت توانیر) انجام میشود. یکی از مهمترین ابعاد امنیت انرژی در بخش برق، تنوع در منابع اولیه تولید آن میباشد. در حال حاضر بیش از 90درصد برق کشور توسط نیروگاههای حرارتی تولید میشود و به رغم تکالیف قانونی، سهم نیروگاههای تجدیدپذیر (غیر از برقآبی) حدود 1درصد ظرفیت نامی تولید برق کشور است. به علاوه بیش از 80 درصد از سوخت نیروگاههای حرارتی کشور وابسته به گاز طبیعی است. با افزایش مصرف گاز بخش خانگی در فصول سرد سال، برخی نیروگاههای حرارتی ناگزیر به استفاده از سوختهای جایگزین (گازوئیل و مازوت) میشوند که عدمالنفع قابل توجهی را در پی دارد. تفاوت قیمت گازوئیل و مازوت صادراتی ایران نسبت به گاز طبیعی، افزایش هزینههای تعمیر و نگهداری تجهیزات نیروگاهی، افزایش احتمال قاچاق سوخت مایع و تأثیرات منفی زیست محیطی ناشی از سوزاندن این سوختها منشأ خسارتهای اقتصادی و اجتماعی زیادی است. در مورد تجارت داخلی برق نیز بخش عمدهای از معاملات برق (88 درصد) در بازار عمده فروشی صورت میگیرد. اما رونق معاملات خارج از بازار نقش قابل توجهی در اصلاح ساختار بازار برق کشور داشته و با کاهش تصدیگری دولت، بخشی از مشکلات اقتصادی این صنعت مرتفع خواهد شد. بورس انرژی و قراردادهای دوجانبه مهمترین زیرساختهای معامله برق در خارج از بازار عمده فروشی میباشند. در سالهای اخیر سهم معاملات برق در خارج از بازار عمده فروشی اندک بوده است.
راه نجات صنعت برق قطع برق صنایع و همچنین بخش خانگی در تابستان طی سالهای گذشته به اتفاق معمولی بدل شده است. ضعف صنعت برق ایران در زمینه سرمایهگذاری در کنار ناترازی تقاضا و عرضه منجر به کسریهای جدی در مواقعی از سال میشود. اما راهکار چیست؟ مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی تجربیات سایر کشورها در تجدید ساختار صنعت برق را بررسی کرده و توصیههایی با توجه به وضعیت ایران ارائه کرده است. همانطور که نمودار نشان میدهد، غالب معاملات برق در ایران در بازار متمرکز عمدهفروشی صورت میگیرد که به گفته گزارش، صرفاً یک پله از انحصار کامل پایینتر است و فاصله زیادی با وضعیت رقابت کامل دارد. هر راهکاری قاعدتاً باید شامل رقابت بیشتر و البته مداخلات قیمتگذاری دستوری کمتر باشد.
دو تجربه متفاوت در تغییر ساختار صنعت برق تجربه روسیه به عنوان کشوری که از لحاظ برخورداری از منابع طبیعی انرژی و نقش زیاد دولت در بازار، شباهت زیادی با ایران دارد. از سوی دیگر، این کشور تجدید ساختار صنعت برق را با درجه قابل قبولی از موفقیت به سرانجام رسانده است. بر اساس گزارش بازوی پژوهشی مجلس، تجدید ساختار در صنعت برق روسیه با خصوصیسازی شرکتهای برق منطقهای آغاز شد و سپس یک بازار عمدهفروشی منطقهای راهاندازی شد که البته در این بازار نیز قیمتها به طور کامل توسط دولت تنظیم میشد. در مرحله بعد، شرکتهای یکپارچه به شرکتهای مستقل تولید، انتقال، توزیع و عرضه تفکیک شد. بازار عمدهفروشی برق با ایجاد رقابت مابین شرکتهای تولیدکننده، به یک بازار رقابتی تبدیل و قیمتهای برق نیز به تدریج آزاد شد. به طوری که درحال حاضر فقط بخشی از فروش برق با نرخهای دستوری است. در روسیه و بریتانیا، اصلاحات از بالای زنجیره، یعنی از ایجاد رقابت در بخش تولید آغاز شد و کمکم به بخش خردهفروشی رسید، اما در کشور ژاپن، آزادسازی از بخش خردهفروشی و با یک روند ملایم شروع شد. سپس مشارکت در بخش خردهفروشی و همچنین رقابت در تولید به طور کلی آزاد شد و درنهایت به سمت جداسازی انتقال و توزیع از مدیریت یکپارچه حرکت کرد. این مسئله گواه بر آن است که هر کشوری با توجه به مشخصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و همچنین ویژگیهای صنعت برق خود میتواند از روش منحصر به فردی استفاده کند که کلیت همه آنها مشابه، اما مسیر پیادهسازی متفاوت است.
شکست ایران در اصلاح ساختار برق بنابر گزارش مرکز پژوهشها، در ایران هم تجدید ساختار در اوایل دهه ۱۳۸۰ از طریق اصلاح ساختار وزارت نیرو و تشکیل شرکت مادرتخصصی توانیر آغاز و از طریق این شرکت پیگیری شد. با شروع دهه ۱۳۸۰ و نیاز مبرم کشور به توسعه صنعت برق و متعاقب آن نیاز به جذب سرمایه از بخش خصوصی، طرح کلی و مفهومی تجدید ساختار به تصویب رسید که منجر به تشکیل بازار برق ایران شد، اما با گذشت بیش از دو دهه، نتایج حاصله با آنچه که در ابتدا پیشبینی میشد بسیار متفاوت است. به دلیل اجرای ناقص تجدید ساختار، مشکالت بسیاری در صنعت برق اتفاق افتاده است. بنابر این گزارش، در صنعت برق ایران، سرمایهگذاری بخش خصوصی به دلایل مختلفی ازجمله سازوکار ناکارآمد قیمتگذاری برق به شدت کاهش یافته، شدت مصرف برق صعودی شده و ناترازی در فصول گرم سال تشدید شده است. به دلیل کمبود منابع مالی و قیمت پایین گاز تحویلی به نیروگاهها، شرکتهای تولیدی انگیزهای برای بهبود بازده نیروگاهها ندارند. همچنین به دلیل عدم تنوعبخشی به سبد تولید برق، شاخصهای امنیت تأمین برق پایین هستند. موارد ذکر شده از مهمترین مشکلات صنعت برق کشور هستند.
جلوگیری از کمبود برق در ایران یکی از توصیهها برای ساختار صنعت برق این است که در راستای جلوگیری از انحصار، باید از واگذاری نیروگاهها به چند شرکت محدود خودداری کرد. از طرف دیگر برای ایجاد انگیزه سرمایهگذاری لازم است برنامههایی جهت تأمین مالی گستردهتر تدوین شوند. اما شاید مهمترین گام برای احیای سرمایهگذاری در صنعت برق، حذف تدریجی قیمتگذاری برق در طول زنجیره تولید، انتقال و توزیع برق باشد. در شرایط سرکوب قیمت و سایر مداخلات و در نتیجه محدودکردن سود فعالیتهای این زنجیره، سرمایهگذاری با بازده کم و ریسک بالا بهصرفه نخواهد بود. گزارش پیشنهاد کرده تمام یارانههایی که دولت میخواهد در این حوزه خرج کند، به انتهای زنجیره منتقل شود. برای افزایش رقابت هم توصیه شده عمده معاملات از بازارهای متمرکز به سمت بازارهای غیرمتمرکز هدایت شوند. این اقدامات اوضاع برق را در سمت عرضه میتواند بهبود دهد. با این حال پرداخت یارانه قیمتی بالا در بخش برق میتواند به این معنا باشد که همچنان تقاضا برای برق در سطوح بالا باقی بماند و اتلاف و مصرف کمبازده آن ادامه یابد. یک راهکاری که این گزارش به آن پرداخته این است که تقاضا نه از طریق کاهش یارانه بلکه با کمک روشهای تشویقی و تنبیهی در رابطه با میزان مصرف کنترل شود. سپس پیشنهاد شده این اقدام نه از سوی دولت و به صورت مرکزی، بلکه به کمک شرکتهای خردهفروشی رخ دهد. در واقع ورود شرکتهای خردهفروشی در تمام بخشها به رقابت بیشتر دامن میزند و همزمان این شرکتها در بخش فروش به مشترکان خانگی میتوانند در راستای سود رقابتی خود، اقدامات متنوعی در جهت کاهش مصرف متقاضیان صورت دهند.
دستاورد صنعت / اكثر موسسات بینالمللی رشد اقتصادی جهان را برای سال ٢٠٢٤ حدود ٣ درصد پیشبینی كردهاند. با در نظر گرفتن رشد تقاضای نفت از سمت كشورهای آسیایی از جمله چین و هند و از سوی دیگر مازاد عرضه به خاطر افزایش تولید كشورهایی نظیر آمریكا، برزیل و گویان، مازاد عرضه نفت جهانی از 4.3 میلیون بشكه تا 4.5 میلیون بشكه در روز افزایش خواهد یافت. مطابق با پیشبینی موسسات بینالمللی، قیمت نفت برنت در سال ٢٠٢٤ در سه سناریو پیشبینی حد بالا، متوسط و پایین به ترتیب معادل ٩١، ٨٣ و ٧٤ دلار به ازای هر بشكه خواهد بود. لذا با در نظر گرفتن این قیمتها و نیز توجه به تداوم تحریمها، تنشهای ژئوپلیتیكی خاورمیانه و اثرگذاری آن بر بازارهای جهانی و مقاصد صادراتی نفت كشور، مرکز پژوهشهای مجلس درآمدهای نفتی سال آینده كشور را در سه سناریو حد بالا، محتمل و پایین به ترتیب برابر ،٤١ 33.2 و 28.5میلیارد دلار پیشبینی کرده است.
پیشبینی رشد اقتصادی جهان در سال 2024 رشد اقتصادی محرك رشد تقاضا و به تبع آن قیمت نفت است و رابطه متقابلی میان رشد اقتصادی و تغییر نقطه تعادل عرضه و تقاضای نفت در جهان وجود دارد. عواملی نظیر عدم قطعیتهای ناشی از جنگ روسیه و اوكراین در كنار ناآرامیهایی كه از ماه اكتبر سال٢٠٢٣ در خاورمیانه شدت یافت، افزایش قیمت انرژی و مواد غذایی، باعث عدم قطعیت در تحلیلهای رشد اقتصادی جهان شده است. تشدید سیاستهای پولی و محدودیتهای مالی جهان روند رشد اقتصادی را در میان كشورهای آمریكای لاتین، كارائیب، جنوب آسیا و جنوب صحرای آفریقا كُندتر كرده و این عوامل حتی بر رشد اقتصادی بازارهای نوظهور و كشورهای در حال توسعه تسری یافته است. نتایج بررسی گزارشهای معتبر آمار رشد اقتصادی جهان نشان می دهد كه عوامل فوق میتواند بر رشد اقتصادی این كشورها در سال جاری و سال ٢٠٢٤ اثرگذار باشد، اما دامنه اثر آن در مناطق مختلف، متفاوت ارزیابی میشود. براساس گزارش سالیانه بانك جهانی، رشد سرمایهگذاری در بازارهای نوظهور و در حال توسعه اقتصادی همچنان كمتر از نرخ متوسط دو دهه گذشته درمیان مدت خواهد بود و این روند كاهش سرمایهگذاری به دنبال یك دهه افول پیش از همهگیری كرونا، گواه آن است كه شرایط اقتصادی قابل تصور در سالهای آتی با رشد كمتری طی خواهد شد. نتایج یافتهها و تحلیلهای بانك جهانی، از سرمایهگذاری و رشد اقتصادی نشان داده كه در سالهای،٢٠٠٠-٢٠٢١ دوره قوت سرمایهگذاری، بالا رفتن اعتبارات، رشد تجاری، جریان سرمایهها در بازار و اصلاح جو سرمایهگذاری بوده است. گرچه بحران مالی جهان در سالهای ٢٠٠٧-٢٠٠٩ بر میزان سرمایهگذاریها و تجارت اثرگذار بود، اما به واسطه اصلاح سیاستهای افزایش سرمایهگذاری در هر كشور، موج اصلاح ساختار مالی شكل گرفت. بنابراین به منظور رشد سرمایهگذاری باید سیاستهای تقویت رشد سرمایهگذاری متناسب با شرایط هر كشور به طور اختصاصی تنظیم شود. اصلاح ساختار جامع مالی و تغییر ساختار تخصیص یارانههای ناكارآمد به ویژه درخصوص انرژی میتواند از اینگونه عوامل اثرگذار برشمرده شود. براساس یافتههای بانك جهانی، با آغاز همهگیری كووید، اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه با كاهش و كُندی واقعی رشد سرمایهگذاری مواجه شدند، به طوری كه این میزان از ١١ درصد در سال ٢٠١٠ به 3.4 درصد در سال ٢٠١٩ كاهش یافت و این روند، هم در بخش واردات و هم صادرات كالا نیز اتفاق افتاد. گرچه ركود سرمایه در میان اقتصادهای پیشرفته نیز نمایان بود، ثبات بیشتری نسبت به اقتصادهای نوظهور حاكم شد و در بازه بلندمدت این میزان ركود به طور متوسط در حدود ٢ درصد سالیانه باقی ماند. با توجه به یافتههای گزارش بانك جهانی، مقایسه بحران مالی جهانی سالهای ٢٠٠٨-٢٠١٠ با دوران همهگیری كرونا، میزان احیای سرمایهگذاری در بازه زمانی سالهای ٢٠١٩-٢٠٢١ كندتر اتفاق افتاده است. زمان احیای سرمایهگذاری در دوران پس از همهگیری كرونا و به دنبال آن جنگ روسیه و اوكراین به مراتب گستردهتر از زمان بحران مالی جهانی دهه ٢٠١٠ خواهد بود. آمار رشد اقتصادی منهای 1.6درصد در سال ٢٠٠٩ و منهای 3.2 درصد در سال ٢٠٢٠ گواه این ادعاست. رشد سرمایهگذاری در بخش عمومی و خصوصی در دهه ٢٠١٠ نسبت به دهه ٢٠٠٠ با ركود بیشتری پیش رفته است. در نمودار روند تغییرات رشد اقتصادی جهان طی سالهای ١٩٩٠ تا ٢٠٢٢ و برآوردهای سال ٢٠٢٣ و ٢٠٢٤ ارائه شده است. در دو دهه گذشته میزان رشد سرمایهگذاری در میان اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه عمدتاً منعكسكننده مسیر تولید، تغییرات نسبت جریان سرمایه به تولید ناخالص داخلی و رشد اندك اعتبار واقعی بخش خصوصی است. همانطور كه نتایج بررسی میزان سرمایهگذاری میان كشورهای نوظهور اقتصادی و اقتصادهای در حال توسعه نشان داده در سال ٢٠٢٢ این میزان حدود ٥ درصد كمتر از میزان متوسط سرمایه در سالهای ٢٠٠٠-٢٠٢١ بوده است. پیشبینی شده كه میزان رشد سرمایهگذاری در میان كشورهای نوظهور اقتصادی و اقتصادهای در حال توسعه، در سال ٢٠٢٤ حجم سرمایهگذاریها در سالهای ٢٠١٠-٢٠١٩ نیز كمتر باشد. ازسوی دیگر، بانك جهانی در گزارش توسعه جهان در سال ٢٠٢٤ ضمن طبقهبندی كشورها با شاخصهای ویژه بانك جهانی و رصد وضعیت اقتصادی، ٢٨ كشور كم درآمد، ١٠٨ كشور با درآمد متوسط و ٨١ كشور با اقتصاد پردرآمد دسته بندی شدند. ٧٥ درصد از جمعیت جهان براساس شاخصهای بانك جهانی در كشورهای با درآمد متوسط قرار دارند كه حدود ٤٠ درصد از فعالیتهای اقتصادی جهان را انجام میدهند. بین سالهای ١٩٩٠ تا ٢٠١٩ نزدیک به ٣١ كشور با درآمد متوسط توانستند از این سطح به سطح كشورهای پردرآمد صعود كنند كه از این بین ١٠ كشور نظیر مجارستان و هلند با پیوستن به اتحادیه اروپا توانستند در دورهای كه اروپا به لحاظ اقتصادی در سطح اقتصادهای پیشرفته جهان قرار داشت رشد كنند. براساس پیشبینی گروه اقتصادی سیتی، رشد تولید ناخالص داخلی جهان در سال ٢٠٢٤ حتی در شرایط بهینه اقتصادی به طور متوسط به 1.7درصد خواهد رسید و اقتصادهای بزرگ جهان اعم از آمریكا، چین و اتحادیه اروپا به دلیل كاهش تقاضای انرژی از سطح تجارت جهانی خود خواهند كاست، البته احتمال افزایش 0.25 درصدی نرخ بهره در ایالات متحده آمریكا در جریان نشست كمیته بازار آزاد فدرال رزرو نیز وجود دارد، اما در كل میزان رشد پیشبینی شده تولید ناخالص داخلی واقعی در آمریكا كه در صورتجلسه نشست٢٠ سپتامبر سال ٢٠٢٣ منتشر شده و برای سالهای ٢٠٢٤-٢٠٢٦ به ترتیب دربازههای (0.4-2.5)، (1.4-2.5) و (2.5-1.6) درصد پیشبینی شده است. در پیشبینی صندوق بینالمللی پول، رشد اقتصادی جهان از 3.5درصد سال ٢٠٢٢ به ٣ درصد در سالهای ٢٠٢٣ و ٢٠٢٤ خواهد رسید، درحالی كه این میزان كمی بالاتر از میزان رشد اقتصادی پیشبینی شده گزارش چشمانداز اقتصادی جهان در ماه آوریل سال ٢٠٢٣ است. صندوق بینالمللی پول در ماه اكتبر سال ،٢٠٢٣ رشد اقتصادی منطقه خاورمیانه و آسیای مركزی (ME&CA) را با 5.6 درصد كمتر از سال٢٠٢٢، حدود ٢ درصد در نظر گرفت و در سال ٢٠٢٤ این میزان را حدود 3.4درصد پیشبینی كرده است. میزان رشد تجارت جهانی به پیشبینی صندوق بینالمللی پول، از 5.2 درصد در سال ٢٠٢٢ به ٢ درصد در سال ٢٠٢٣ تقلیل مییابد و این رقم در سال ٢٠٢٤ با اندكی افزایش به 3.7 درصد خواهد رسید، که كمتر از متوسط سالهای ٢٠٠٠-٢٠١٩ كه معادل 4.9 درصد بود، میرسد. با توجه به افزایش ٣٩ درصدی قیمت نفت در سال ٢٠٢٢ نسبت به سال ما قبل و احتمال كاهش ٢١ درصدی آن در سال ٢٠٢٣ و تغییر در روند عرضه نفت ازسوی كارتلهای بزرگ نفتی، احتمال افول فعالیتهای اقتصادی جهان برای سال ٢٠٢٤ وجود دارد. میزان رشد اقتصادی پیشبینی شده صندوق بینالمللی پول در سال آتی در برخی مناطق شاخص اقتصادی جهان در جدول به اختصار ارائه شده است. در گزارش اوپك، میزان رشد اقتصادی جهان در سال جاری2.8درصد و در سال ٢٠٢٤ این میزان 2.6درصد پیشبینی شده است. میزان رشد اقتصادی آمریكا در سال جاری2.3درصد و در سال آینده به 0.9 درصد تقلیل خواهد یافت. در منطقه یورو، رشد اقتصادی در سالهای ٢٠٢٣ و ٢٠٢٤ به ترتیب به 0.2 و 0.5درصد می رسد و در ژاپن و چین رشد اقتصادی معادل 1.9 و 5.2 درصد در سال ٢٠٢٣ و در سال ٢٠٢٤ به ترتیب ١ و 5.9 درصد پیشبینی شده است. در جدول جمعبندی برآوردها از رشد اقتصادی جهان براساس منابع آماری مورد بررسی در این گزارش، به اختصار ارائه شده است. با توجه به اینكه چین در آسیا و در جهان مهمترین مصرفكننده انرژی است بی شك اعمال هرگونه تغییر در سیاستهای افزایش رشد اقتصادی، بر میزان رشد تقاضا و شدت انرژی اثرگذار خواهد داشت.
تحولات بازار جهانی نفت در سال ٢٠٢٣ و چشمانداز آینده یكی از مهمترین عوامل مؤثر در تنظیم موازنه عرضه و تقاضا و پیشبینی قیمت نفت، مطالعه دقیق اثر تنشهای سیاسی و تغییرات جوی و فصلی است. از این رو، در این بخش سعی شده به منظور آگاهی از شرایط حاكم بر بازار جهانی نفت به بررسی تحلیلهای سه مؤسسه مرجع تعیینكننده قیمت نفت پرداخته شود.
وضعیت عرضه و تقاضای نفت در بررسی مؤسسات مرجع بینالمللی انرژی
آژانس بینالمللی انرژی: در صورت استمرار توافق اوپك پلاس درخصوص احتمال استمرار كاهش عرضه 5.16 میلیون بشكه در روز (معادل ٥ درصد از تقاضای جهانی روزانه نفت)، در كنار تحریم 2.5میلیون بشكه نفت در روز از نفت روسیه توسط كشورهای اروپایی و كشورهای عضو گروه هفت (G7) بازار جهانی نفت با تشدید عدم قطعیت مواجه می شود. گرچه اتحادیه اروپا برای این میزان نفتی كه از روسیه خریداری نمیكند جایگزینهایی نظیر آمریكا و خاورمیانه دارد، اما مازاد عرضه ناشی از سرمایهگذاریها برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و تغییر سیاستهای مرتبط با بهینهسازی، بر تقاضای جهانی نفت اثرگذار خواهد بود. هند به عنوان یكی از بازارهای هدف روسیه در شرایط فعلی است و این كشور حدود ٢ میلیون بشكه در روز از روسیه واردات نفت دارد و با احتساب چین میتوان اظهار داشت كه بیش از ٨٠ درصد از نفت صادراتی روسیه به این دو كشور عرضه می شود. به طور كلی در میان مدت عرضه نفت و فرآوردههای نفتی در جهان گسترش خواهد یافت و براساس پیشبینی آژانس بینالمللی انرژی حوزه اقیانوس اطلس به استثنای روسیه به خاطر افزایش تولید آمریكا، برزیل و گویان با مازاد عرضه از 4.3 میلیون بشكه در روز تا 4.5 میلیون بشكه در روز مواجه خواهد شد. در مقابل با استمرار رشد تقاضای آسیا به نظر میرسد در میان مدت عرضه نفت خاورمیانه به بازار آسیا افزایش یابد. تا سال ٢٠٢٨ تقاضای نفت و میعانات گازی آسیا از 4.8 میلیون بشكه در روز به ٢٨ میلیون بشكه در روز افزایش خواهد یافت. در كنار به بار نشستن طرحهای آغازگری بهرهبردار در خاورمیانه و افزایش ظرفیت عرضه نفت اوپك به آسیا، حوزه اقیانوس اطلس نیز نقش قابل توجهی در تأمین تقاضای رو به افزایش نفت در آسیا در میان مدت خواهد داشت. به رغم كاهش عرضه نفت روسیه، منطقه اقیانوس اطلس توانسته از سال ٢٠٢٢ اثرگذاری زیادی در تراز عرضه و تقاضای نفت داشته باشد و تا سال ٢٠٢٨ مازاد عرضه این منطقه به 4.5 میلیون بشكه در روز بالغ خواهد شد. میزان تقاضای نفت اوپك تا پایان سال جاری و سال ٢٠٢٤ به ترتیب معادل 29.7و 29.4میلیون بشكه در روز پیشبینی شده است. این درحالی است كه كل عرضه نفت و میعانات گازی اوپك در فصل اول سال ٢٠٢٣ معادل 34.7 میلیون بشكه در روز بود كه در مدت مشابه با سال ٢٠٢٢ معادل 33.9 میلیون بشكه در روز گزارش شده است. پیشبینی میشود با در نظر گرفتن تفاهمنامه فعلی كاهش عرضه نفت اوپك پلاس وضعیت عرضه نفت اوپك پلاس در سال ٢٠٢٣ معادل 43.6 و 43.3 میلیون بشكه در روز و عرضه كل نفت جهان در سال جاری و سال آینده حدود 101.3 و 102.3 میلیون بشكه در روز باشد. عرضه نفت روسیه در سالهای ٢٠٢٣ و ٢٠٢٤ حدود ١٠ میلیون بشكه در روز تخمین شده و میزان تقاضای كل نفت جهان در این سالها به ترتیب برابر 102.2 و 103.1 میلیون بشكه در روز پیشبینی شده است.
اداره اطلاعات انرژی آمریكا به رغم كاهش داوطلبانه اوپك پلاس در سال٢٠٢٣، میزان تولید سوختهای مایع در جهان حدود 1.2 میلیون بشكه در روز افزایش یافت و انتظار میرود این میزان در سال ٢٠٢٤ معادل 1.7 میلیون بشكه در روز باشد. كشورهای غیر عضو اوپك مهمترین و اثرگذارترین كشورها در افزایش تولید خواهند بود به صورت كلی میزان رشد تولید نفت جهان در سال ٢٠٢٣ با ٢ میلیون بشكه در روز و در سال ٢٠٢٤ با 1.3 میلیون بشكه در روز عمدتاً به دلیل افزایش تولید از سوی كشورهای ایالات متحده آمریكا، برزیل، كانادا و گویان رقم خواهد خورد. میزان تولید نفت روسیه نیز در سال ٢٠٢٣ به طور متوسط ٣٠٠ هزار بشكه در روز كاهش یافت كه این میزان در سال ٢٠٢٤ بدون تغییر خواهد ماند. براساس پیشبینی اداره اطلاعات انرژی آمریكا، میزان كاهش تولید نفت اوپك نسبت به سال ٢٠٢٢ معادل ٧٨٠ هزار بشكه در روز بوده كه این میزان در سال ٢٠٢٤ نسبت به سال جاری با كاهش حدود ٢٨٠ هزار بشكه در روز همراه خواهد بود. به طور كلی انتظار میرود كه میزان تولید نفت اوپك در سال آتی به 33.39 میلیون بشكه در روز برسد. با توجه به اینكه متوسط مصرف نفت میان كشورهای غیر OECD از 53.49 میلیون بشكه در روز طی سال ٢٠٢٢ با 1.6 میلیون بشكه در روز افزایش به 55.11 میلیون بشكه در روز رسید، این میزان در سال ٢٠٢٤ به 56.39 میلیون بشكه در روز میرسد. چین و هند مهمترین مصرفكنندگان نفت خواهند بود و پیشبینی میشود كه میزان تقاضای نفت چین در سال ٢٠٢٣، معادل 15.94 میلیون بشكه در روز و در سال ٢٠٢٤ به 16.27 میلیون بشكه در روز برسد. میزان رشد مصرف نفت هند در سالهای ٢٠٢٣ و ٢٠٢٤ حدود ٣٠٠ هزار بشكه در روز پیشبینی شده است.
سازمان كشورهای صادركننده نفت (اوپك) رشد تقاضای جهانی نفت در سال ٢٠٢٣ بدون تغییر در حدود روزانه 2.5 میلیون بشكه باقی مانده است، با توجه به عامل اثرگذار تقاضای بازار از سوی چین، پیشبینی میشود رشد تقاضا در سال ٢٠٢٤ به روزانه 2.25 میلیون بشكه برسد. همچنین عوامل رشد عرضه نفت غیر اوپك در سال ٢٠٢٣ ازسوی آمریكا، برزیل، نروژ، قزاقستان، گویان و چین خواهد بود و بیشترین كاهش عرضه ازسوی روسیه پیشبینی شده است. عوامل رشد عرضه نفت غیراوپك در سال آینده آمریكا، كانادا، گویان، برزیل، نروژ و قزاقستان برآورد شده است، اما بیشترین كاهش عرضه ازسوی مكزیك و مالزی اتفاق خواهد افتاد. در نمودار میزان تغییرات سالیانه تولید نفت كشورهای منتخب در سال ٢٠٢٤ ارائه شده است.
مؤسسه مالی آمریكایی گروه سیتی براساس گزارش گروه سیتی، عمده میزان رشد عرضه در سال ٢٠٢٤، میان كشورهای غیرعضو اوپك حدود 1.2میلیون بشكه در روز اتفاق خواهد افتاد و حدود 1.3 میلیون بشكه در روز هم افزایش عرضه از سوی پنج كشور شامل ایران، عراق، لیبی، نیجریه و ونزوئلا در نظر گرفته شده است. در پایان تابستان سال ٢٠٢٣ حدود ٤٠٠ هزار بشكه در روز نفت (نفت كوره) به دلیل عدم نیاز نیروگاههای برق عربستان به میزان صادرات فرآوردههای نفتی جهان افزوده خواهد شد و سایر افزایش صادرات فرآوردههای نفتی نظیر نفت كوره در سال آینده از سوی عمان، كویت و قطر به مقصد چین خواهد بود.
پیشبینی قیمت نفت در موسسات بینالمللی
اداره اطلاعات انرژی آمریكا با توجه به تصمیم عربستان مبنی بر كاهش روزانه یك میلیون بشكه نفت طی سه ماهه تابستان سال ٢٠٢٣ (جولای، آگوست و سپتامبر) و كاهش تولید نفت روسیه، انتظار میرود زمینه افزایش قیمت های نفت جهان تا پایان سال مهیا شده باشد. به طور كلی، متوسط قیمت نفت برنت پیشبینی شده برای سالهای ٢٠٢٣ و ٢٠٢٤ به ترتیب حدود ٨٢ و ٨٣ دلار به ازای هر بشكه خواهد بود. عوامل مؤثر بر افزایش ذخایر شامل بازگشت عربستان به میزان تولید پیش از كاهش داوطلبانه حدود یك میلیون بشكه در روز، رشد تولید نفت غیراوپك و كاهش رشد تقاضای نفت جهانی خواهد بود. با فرض كاهش ٦٠٠ هزار بشكه در روز از میزان ذخایر نفت جهان در فصل سوم سال ٢٠٢٣، این میزان در فصل چهارم به ٢٠٠ هزار بشكه در روز میرسد؛ همچنین با توجه به توافق كاهش تولید نفت اوپك پلاس و احتمال استمرار توافق در نیمه نخست سال ٢٠٢٤، قیمت نفت برنت كه در فصل چهارم سال ٢٠٢٣ به بشكهای 86.64 دلار به طور متوسط رسید در فصل نخست سال ٢٠٢٤ به طور متوسط بشكهای 83.30 دلار خواهد شد و این میزان تا فصل دوم به 84.03 دلار به ازای هر بشكه خواهد رسید. به نظر میرسد كاهش داوطلبانه نفت در سال آینده باعث كاهش معنادار قیمت نفت برنت تا حدود ٨٣ دلار به ازای هر بشكه شود.
مؤسسه مالی آمریكایی گروه سیتی با توجه به افزایش قیمتی كه نفت برنت در ماه سپتامبر سال ٢٠٢٣ تجربه كرده، قیمت فعلی نفت حدود ١٠ دلار به ازای هر بشكه بیش از حد انتظار تا پایان سال جاری است و پیشبینی این مؤسسه از قیمت نفت در سال ٢٠٢٣ به طور متوسط ٨٢ دلار بهازای هر بشكه بوده و این حد را منطقی میداند. این مؤسسه به صراحت قیمت نفت در حدود ٩٠ دلار به ازای هر بشكه را ناپایدار دانسته و تأكید دارد كه گرچه قیمتها تا پایان سال جاری به نظر بالاست، اما این روند در سال ٢٠٢٤ كاهشی خواهد شد. پیشبینی این مؤسسه برای قیمت نفت به صورت فصلی در سال ٢٠٢٤ به ترتیب 80،73،74،68 دلار به ازای هربشكه خواهد بود، درحالی كه با در نظرگرفتن نرخ ثابت تخفیف ٤ دلار به ازای هربشكه برای نفت وست تگزاس اینترمدیت، روند قیمتها به ترتیب 76،69،70،66 دلار به ازای هر بشكه در فصول سال ٢٠٢٤ پیشبینی میشود.
مطابق با پیش بینی موسسات بینالمللی، قیمت نفت برنت در سال ٢٠٢٤ در سه سناریو پیش بینی حد بالا، متوسط و پا یین به ترتیب معادل ٩١، ٨٣ و ٧٤ دلار به ازای هر بشكه خواهد بود
مؤسسه مطالعات انرژی آكسفورد براساس گزارش ماهنامه نفت مؤسسه مطالعات انرژی آكسفورد، قیمت پیشبینی شده نفت برنت در سال ٢٠٢٣، بشكه ای 84.1 دلار و این میزان در سال آینده با اندكی تغییر نسبت به برآوردهای گزارشهای قبل، حدود 86.6 دلار به ازای هر بشكه در نظر گرفته شده است. عوامل اثرگذار در این پیشبینی، تمدید كاهش تولید داوطلبانه عربستان و روسیه تا پایان سال ٢٠٢٣ عنوان شده است. ازسوی دیگر رشد ضمنی تقاضای جهانی نفت به رغم ریسكهای كلان جاری نظیر مسائل ژئوپلیتیك روسیه و خاورمیانه در كنار افزایش میزان ذخایر باعث تغییر در برآوردهای قیمت نفت در چشمانداز قیمت نفت برنت در نیمه دوم سال ٢٠٢٣ شده و درنتیجه متوسط قیمت آن در نیمه دوم سال جاری حدود 88.3 دلار به ازای هر بشكه پیشبینی میشود. این درحالی است كه در پیشبینیهای قبلی متوسط قیمت نفت جهان در اوایل ماه سپتامبر سال جاری حدود ٩٠ دلار به ازای هر بشكه بود و متوسط نفت برنت تا مرز 94.6 دلار به ازای هر بشكه نیز برای سال ٢٠٢٣ در نظر گرفته شده بود.
مؤسسه گلدمن ساكس با توجه به سیاستهای اخیر عربستان سعودی مبنی بر كاهش داوطلبانه تولید و ازسوی دیگر سرمایهگذاری در ابرپروژههای حوزه انرژی انتظار میرود كه براساس پیشبینی مؤسسه گلدمن ساكس، متوسط قیمت نفت برنت در سال ٢٠٢٣ به بشكه ای ٨٢ دلار و در سال ٢٠٢٤ این میزان به ٩١ دلار به ازای هر بشكه برسد. این برآورد پیرو پیشبینی ٨١ دلار به ازای هر بشكه نقطه سربه سر نفت در بودجه سالیانه عربستان است كه صندوق بینالمللی پول در گزارش ماه می سال ٢٠٢٣ منتشر كرد. ازسوی دیگر، در سند چشمانداز ٢٠٣٠ عربستان، تركیبی از صندوقهای پول داخلی و خارجی به شكل حقوق سهامداران و بدهیها در نظر گرفته شده است. در پیشبینی دیگر این مؤسسه كه در سپتامبر سال ٢٠٢٣ منتشر شد، به دلیل تداوم كاهش تولید داوطلبانه عربستان، انتظار میرود كه قیمت نفت برنت تا پایان سال جاری (در ماه دسامبر) به ٨٦ دلار و در سال آینده به ٩٠ دلار به ازای هر بشكه برسد. در این پیشبینی ملاحظاتی وجود دارد مبنی بر اینكه با توجه به كاهش عرضه نفت عربستان به میزان ٥٠٠ هزار بشكه در روز، افزایش ٢ دلاری قیمت نفت برنت در سال ٢٠٢٤ قابل انتظار است. ازسوی دیگر، ممكن است برخی از كشورهای عضو اوپك، مقداری از 1.7 میلیون بشكه در روز نفتی كه اعلام به كاهش تولید از آوریل سال ٢٠٢٣ شده بود را به چرخه تولید نفت برگردانده باشند و میزان تخلفات از توافق اوپك پلاس همچنان نامعلوم است. در این صورت با این فرض حتی افزایش قیمت نفت در سال ٢٠٢٤ با توجه به پیشبینی جدید این مؤسسه كه در پایان ماه نوامبر منتشر شد. تجارت نفت تا مرز ١٠٠-٧٠ دلار به ازای هر بشكه نامحتمل نخواهد بود.
شركت فیچ سلوشن با فرض استمرار ركود و كاهشی شدن روند رشد اقتصادی، شركت فیچ سلوشن متوسط قیمت نفت برنت را برای سال جاری حدود ٨٠ دلار به ازای هر بشكه پیشبینی كرده و این روند برای سال ٢٠٢٤ بهبود یافته و حدود متوسط بشكه ای ٨٣ دلار خواهد داشت. درصورتی كه توافق كاهش اوپك پلاس در نیمه نخست سال آینده استمرار یابد و سایر تولیدكنندگان غیراوپك نیز حجم عرضه قابل توجهی به بازار تزریق نكنند، در این صورت قیمت نفت حتی با وجود این قیمت نفت به متوسط قیمت سال ٢٠٢٢ (٩٩ دلار به ازای هر بشكه) نخواهد رسید.
پیشبینی متوسط قیمت نفت در بودجه سال ٢٠٢٤ كشورهای مختلف همانطور كه پیشتر اشاره شد، هرگونه تغییر در میزان عرضه و تقاضای نفت ناشی از عوامل فنی، محیطی، ژئوپلیتیكی و سفته بازیهای بازار، فروض قیمت نفت در بودجه سالیانه كشورها را تحت تأثیر قرار میدهد. طی سنوات گذشته با گردآوری فروض قیمت نفت در بودجه سالیانه كشورهای صادركننده نفت، دورنمای روشنی پیش از ارائه لایحه بودجه سال آینده كشور ارائه میشد. از آنجاییكه اطلاعات فروض قیمت نفت در بودجه كشورهای صادركننده برای سال ٢٠٢٤ تا لحظه نگارش این گزارش ارائه نشده، لذا از پیشبینی صندوق بینالمللی پول درخصوص قیمت سربه سر نفت موجود برخی كشورها نظیر روسیه، عربستان و عراق استفاده شده است.
روسیه روسیه سومین تولیدكننده و مصرفكننده بزرگ انرژی در جهان است. میزان ذخایر اثبات شده نفت این كشور حدود ٨٠ میلیارد بشكه در سال ٢٠٢٣ و میزان تولید نفت خام این كشور در سال ٢٠٢٢ معادل 10.6 میلیون بشكه در روز بوده است كه نسبت به سال ٢٠٢١ معادل ٢ درصد افزایش داشته است. با آغاز سال ٢٠٢٢ و شدت یافتن جنگ اوكراین و نیز تحریم روسیه ازسوی كشورهای اروپایی، براساس توافق اوپك پلاس تا پایان ماه سپتامبر سال ٢٠٢٣، روسیه متعهد به كاهش تولید نفت شده است. براساس پیشبینی مؤسسه آمریكایی كارنگی، درخصوص بررسی بودجه مصوب برای سال ٢٠٢٤ روسیه، برای نخستین بار در تاریخ مدرن این كشور، ٦ درصد از تولید ناخالص داخلی به بودجه نظامی اختصاص یافته و بودجه دفاعی از هزینههای اجتماعی بیشتر خواهد بود. بنابراین، جنگ روسیه و اوكراین نه تنها در اولویت كرملین قرار گرفته، بلكه مهمترین هدایتگر رشد اقتصادی این كشور به شمار میرود. بودجه سال ٢٠٢٤ روسیه درحالی در انتظار تصویب دولت قرار دارد كه مخارج این كشور به بیش از سه برابر افزایش خواهد یافت و به 35 تریلیون روبل معادل (٣٤٩ میلیارد دلار) بالغ میشود. 11.5 تریلیون روبل (حدود 33درصد) از درآمدهای بودجه روسیه در سال ٢٠٢٤ مربوط به درآمدهای بخش نفت وگاز است. بودجه سال آینده 26.2 درصد از سال جاری بیشتر خواهد بود. نرخ تورم در سال آینده 4.5 درصد پیشبینی شده و هزینههای بخش امنیت ملی از 3.2تریلیون روبل به 3.5 تریلیون افزایش خواهد یافت. رشد تولید ناخالص داخلی 2.3 درصد و قیمت نفت اورال بشكهای 71.30 دلار برای سال ٢٠٢٤ در نظر گرفته شده است. این درحالی است كه سقف قیمتی تعیین شده ازسوی گروه هفت برای نفت روسیه ٦٠ دلار به ازای هر بشكه است. متوسط نرخ تسعیر روبل- دلار90.1 روبل در نظر گرفته شده است.
بانك جهانی در گزارش توسعه جهان در سال ٢٠٢٤ ضمن طبقهبندی كشورها با شاخصهای ویژه بانك جهانی و رصد وضعیت اقتصادی، ٢٨ كشور كم درآمد، ١٠٨ كشور با درآمد متوسط و ٨١ كشور با اقتصاد پردرآمد دستهبندی شدند
عربستان عربستان به عنوان یكی از بزرگترین تولیدكنندگان نفت اوپك پلاس با تولید 12.13 میلیون بشكه در روز در سال ٢٠٢٢ با رشد 10.8 درصدی نسبت به سال ٢٠٢١، اثرگذاری قابل توجهی بر قیمت جهانی نفت داشت. با توجه به پیشبینی منتشر شده در ماه می، صندوق بینالمللی پول درخصوص قیمت نفت عربستان، قیمت نفت صادراتی این كشور به طور متوسط بشكهای 80.90 دلار در هر بشكه خواهد بود. درحالی است كه براساس پیشبینی بلومبرگ امكان كسری بودجه ٢١ میلیارد دلاری برای سال ٢٠٢٤ این كشور وجود دارد. عربستان برای كاهش وابستگی به درآمدهای نفتی به تنوع بخشی سبد اقتصادی خود پرداخته و از جمله صنایع داخلی در حال توسعه این كشور ساخت موتورهای برقی، صنعت گردشگری و لجستیكی است. با توجه به نیاز به تأمین مالی هنگفت شروع و گسترش اینگونه صنایع و با در نظر گرفتن مخارج 1.5 تریلیون ریال (٣٣٣ میلیارد دلار) در سال٢٠٢٤، هزینه های بودجه عربستان نسبت به سال٢٠٢٣، ١٠درصد افزایش خواهد یافت. براساس گزارش ماه اكتبر صندوق بینالمللی پول، منطقه خاورمیانه و آسیای مركزی متوسط قیمت نفت 80.49 دلار به ازای هر بشكه در سال جاری و در سال ٢٠٢٤ متوسط 79.92 دلار به ازای هر بشكه را تجربه خواهد كرد.
عراق عراق (دولت فدرال مركزی و حكومت خودگردان منطقهای كردستان) به عنوان یكی از كشورهای بزرگ تولیدكننده عضو اوپك با ذخایر اثبات شده ١٤٥ میلیارد بشكهای، ١٧ درصد از ذخایر خاورمیانه و ٨ درصد از ذخایر نفت جهان را داراست. میزان تولید نفت این كشور در سال ٢٠٢٢ معادل 4.5 میلیون بشكه در روز بوده كه نسبت به سال٢٠٢١ با رشد 10.2 درصدی همراه بوده است. این میزان به فاصله سالهای ٢٠١٢-٢٠٢٢ به 3.9 درصد رسید. به پیشبینی صندوق بینالمللی پول، قیمت سربه سر نفت عراق در پنج ماه نخست سال جاری معادل 75.80 دلار به ازای هر بشكه بوده و این میزان برای ماه اكتبر سال ٢٠٢٣ معادل 97.67 دلار به ازای هر بشكه پیشبینی شده است.
نیجریه شركت ملی نفت نیجریه قیمت نفت خام مؤثر در بودجه 32.76میلیارد دلاری این كشور در سال ٢٠٢٤ را حدود 77.96 دلار به ازای هر بشكه در نظر گرفته است و این قیمت از نظر دولت این كشور معقول و واقعی به نظر میرسد. به گفته مدیرعامل شركت نفت این كشور، با توجه به بازار بالقوه و بازار فعلی به نظر نمیرسد كه تا دو سال آتی قیمت نفت به بیش از ٧٠ دلار افزایش یابد. این درحالی است كه رئیس جمهور نیجریه قیمت 77.96 دلار به ازای هر بشكه را برای فروش نفت در سال ٢٠٢٤ تعیین كرد كه تحققپذیری بودجه بر پایه این قیمت همچنان چالش برانگیز به نظر میرسد. میزان تولید نفت این كشور در سال آینده 1.78 میلیون بشكه در روز پیشبینی شده كه این میزان شامل كل نفتخام و میعانات گازی است. شایان توجه است كه سهم نیجریه از نفت خام اوپك به تنهایی حدود 1.5 میلیون بشكه در روز است و ٣٠٠-٢٥٠ هزار بشكه در روز میعانات گازی تولید میشود كه در مجموع سهم این كشور از تولید اوپك معادل 1.78 میلیون بشكه در روز و قابل تحقق ارزیابی میشود.
آذربایجان مجلس آذربایجان قیمت نفت در بودجه سال ٢٠٢٤ این كشور را حدود ٦٠ دلار به ازای هر بشكه و میزان تولید نفت را ٧٨٣ هزار بشكه در روز در نظر گرفته است. با توجه به اینكه دولت آذربایجان انتظار دارد كه قیمت نفت وگاز طبیعی در سال آینده با روند كاهشی مواجه شود. ازاین رو در محاسبات بودجه سالیانه قیمت نفت را كمتر از متوسط كارتلهای اصلی پیشبینی كرده است. ازاین رو، مالیات حاصل از درآمدهای نفتی در سال آینده با ٢ میلیارد منات كاهش نسبت به سال جاری همراه خواهد بود. شركت ملی نفت آذربایجان (سوكار) بیش از نیمی از درآمدهای حاصل از بودجه نفت را به بودجه شركتهای نفتی تابعه اختصاص میدهد. حدود ٥٠ درصد از درآمدهای بودجه سال آینده آذربایجان از درآمدهای غیرنفتی حاصل خواهد شد كه بیشترین سهم درآمدی طی ده سال گذشته خواهد بود
سناریوهای مرتبط با درآمدهای حاصل از صادرات نفت و میعانات گازی ایران تداوم تحریمها و فشارهای ژئوپلیتیكی همواره از عوامل اثرگذار در تعیین قیمت نفت در فروض بودجه سالیانه كشور در نظر گرفته میشود و هر ساله سناریوهای پیشبینی درآمدهای نفتی را تحتالشعاع قرار میدهد. بررسی روند تولید نفت كشور در سال ٢٠٢٢ نسبت به سال ٢٠٢١، نشان از افزایش تولید به میزان ١٦٢ هزار بشكه در روز دارد كه ناشی از برداشته شدن محدودیتهای ناشی از كرونا و سیاستهای افزایش تولید است. براساس گزارش اوپك، این روند افزایش تولید به رغم توافق كاهش عرضه اوپك پلاس، روند مثبتی را برای كشور رقم زد و در فصل سوم سال ٢٠٢٣ به 2.99 میلیون بشكه در روز رسید. از طرف دیگر اتخاذ سیاست تنوع بخشی مقاصد صادرات نفت، علاوه بر چین، برخی كشورهای آمریكای جنوبی و آفریقا نیز به مشتریان نفت كشور افزوده شدند. طی سال گذشته و استمرار جنگ روسیه و اوكراین، متوسط قیمت سبد نفت اوپك از 100.08 دلار در نخستین روز سال ٢٠٢٢ به حدود ٨٣ دلار به ازای هر بشكه در سال جاری رسید. با توجه به سناریوی تداوم تحریمها، تنشهای ژئوپلیتیكی خاورمیانه و اثرگذاری آن بر بازارهای جهانی و همچنین با در نظر گرفتن پیشبینی حد بالا، متوسط و پایین مؤسسات بینالمللی، قیمت نفت برنت در سال ٢٠٢٤ به ترتیب 91، 83 و ٧٤ دلار به ازای هر بشكه خواهد بود و انتظار میرود درآمدهای نفتی كشور به ترتیب برابر 41، 33.2 و 28.5 میلیارد دلار باشد.
دستاورد صنعت / آمارهای گمرک ایران نشان میدهد که ارزش کل تجارت ایران در سه فصل ۱۴۰۲ به ۸۴میلیارد و ۷۹۲میلیون دلار رسیده و تراز تجاری کشور منفی ۱۱میلیارد و ۹۲۴میلیون دلار ثبت شده است. جزییات تجارت خارجی ایران در سه فصل ۱۴۰۲ منتشر شد. آمارهای گمرک ایران نشان میدهد که ارزش کل تجارت ایران به ۸۴میلیارد و ۷۹۲میلیون دلار رسیده و تراز تجاری کشور منفی ۱۱میلیارد و ۹۲۴میلیون دلار ثبت شده است. در ۹ ماه منتهی به آذر سال ۱۴۰۲، میزان صادرات قطعی کالاهای غیرنفتی کشور (به استثنای نفتخام، نفت کوره و نفت سفید، همچنین بدون صادرات از محل تجارت چمدانی)، بالغ بر ۱۰۱میلیون و ۹۰۴هزار تن و به ارزش ۳۶میلیارد و ۴۳۴میلیون دلار بوده است که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، افزایشی ۲۶.۴۸درصدی در وزن و کاهشی ۰.۶۸درصدی در ارزش دلاری داشته است. همچنین میزان واردات کشور در این مدت، با افزایشی ۶.۰۴درصدی در وزن و ۱۲.۲۹درصدی در ارزش دلاری در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته، به ارقام ۲۸میلیون و ۷۳۷هزار تن و ۴۸میلیارد و ۳۵۸میلیون دلار رسیده است.
چین خریدار اصلی کالای ایرانی طی ۹ماه منتهی به آذر سال ۱۴۰۲، بیشترین میزان صادرات کشور، به مقصد کشور چین با رقمی بالغ بر ۱۰میلیارد و ۳۱۲میلیون دلار و سهم ۲۸.۳۰درصد از کل ارزش صادرات، عراق با ۶میلیارد و ۹۲۰میلیون دلار و سهم ۱۸.۹۹درصد، امارات متحده عربی با ۴میلیارد و ۷۰۵میلیون دلار و سهم ۱۲.۹۱درصد، ترکیه با ۳میلیارد و ۲۶۳میلیون دلار و سهم ۸.۹۶درصد و کشور هند با یک میلیارد و ۶۵۳میلیون دلار و سهم ۴.۵۴درصد از کل ارزش صورت گرفته است.
امارات نخستین کشور طرف معامله ایران طی ۹ماه منتهی به آذر سال ۱۴۰۲، کشور امارات متحده عربی با اختصاص رقمی بالغ بر ۱۵میلیارد و ۹میلیون دلار و سهمی حدود ۳۱.۰۴درصد از کل ارزش واردات، در جایگاه نخست کشورهای طرف معامله قرار گرفته است. همچنین کشورهای چین با ۱۳میلیارد و ۷۴۲میلیون دلار و سهم ۲۸.۴۲درصد، ترکیه با ۵میلیارد و ۲۶۵میلیون دلار و سهم ۱۰.۸۹درصد، آلمان با یک میلیارد و ۵۹۹میلیون دلار و سهم ۳.۳۱درصد و هند با یک میلیارد و ۴۲۸میلیون دلار و سهم ۲.۹۵درصد از کل ارزش واردات، جزو کشورهای عمده طرف معامله واردات بودهاند. طی ۹ ماه منتهی به آذر ۱۴۰۲، میزان ترانزیت خارجی کشور در حدود ۱۲میلیون و ۶۳۴هزار تن بوده است که نسبت به رقم ۱۰میلیون و ۱۴۶هزار تن در مدت مشابه سال گذشته، افزایشی ۲۴.۵۲درصدی داشته است.
جزییات تجارت خارجی در آذرماه دادههای آماری نشان میدهد که در آذر ماه امسال ۴میلیارد و ۱۹۱میلیون دلار کالا صادر و ۶میلیارد و ۱۵۹میلیون دلار کالا وارد شده است. بر این اساس تراز تجاری کشور در آذر ماه منفی یک میلیارد و ۹۶۸میلیون دلار ثبت شده است. روند تجاری ایران از ابتدای سال نشان میدهد که به غیر از ماه فروردین در مابقی ماهها تراز تجاری کشور منفی بوده است.
تجارت بین ایران و اروپا تاریخچه طولانی دارد؛ ایران صادرات متنوعی را به اروپا انجام میدهد که شامل محصولات نفتی، پتروشیمی، خودرو، ماشینآلات، فولاد و محصولات کشاورزی است. دستاورد صنعت / اروپا نیز به عنوان یکی از مقاصد اصلی واردات ایران عمل میکند. محصولاتی مانند دارو، لوازم خانگی، الکترونیک، ماشینآلات صنعتی و محصولات کشاورزی از اروپا وارد میشود. با این حال، در سالهای اخیر تحریمهای اقتصادی علیه ایران توسط برخی کشورها باعث محدودیتها و مشکلاتی در روابط تجاری بین ایران و اروپا شده است.
صادرات ایران به اروپا صادرات کشور در هشت ماهه ابتدایی امسال به اروپا ۱۰ میلیون تن کالا به ارزش ۵ میلیار دلار به ارزش هر تن ۵۰۰ دلار بوده که این میزان نسبت به مدت مشابه پارسال از نظر وزنی ۲۱ درصد افزایش و از لحاظ ارزشی ۵ درصد کاهش داشته است. ترکیه نخستین مقصد کالای ایرانی در اروپا در هشت ماهه ابتدایی امسال با ۶.۱ میلیون تن کالا به ارزش ۳ میلیارد دلار بوده که نشان از سهم ۶۰ درصدی ترکیه از مجموع صادراتی ایران به اروپاست و نسبت به مدت مشابه پارسال از نظر وزنی ۱۹ درصد افزایش و از نظر ارزشی ۱۱ درصد کاهش داشته است. در هشت ماهه امسال ارزش هر تن کالای صادراتی به ترکیه ۴۹۶ دلار است بهگونهای که نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش ۲۵ درصدی دارد. کاهش قیمت گاز و همچنین کاهش تورم جهانی، نقش مهمی در کاهش ارزش کالاهای صادراتی به ترکیه داشته است. روسیه دومین مقصد کالای ایرانی در اروپا در هشت ماهه ابتدایی امسال با ۱.۵ میلیون تن کالا به ارزش ۶۱۶ میلیون دلار بوده که نشان از سهم ۱۲ درصدی روسیه از مجموع صادراتی ایران به اروپاست و نسبت به مدت مشابه پارسال از نظر وزنی و ارزشی به ترتیب ۶۶ و ۳۲ درصد افزایش داشته است. در مدت یادشده همچنین ارزش هر تن کالای صادراتی به روسیه ۴۱۲ دلار است که نسبت به مدت مشابه پارسال، کاهش ۲۰ درصدی دارد. کشورهای آذربایجان با ۳۶۷ میلیون دلار، ارمنسان با ۲۷۲ میلیون دلار، گرجستان با ۱۲۷ میلیون دلار و آلمان با ۱۰۴ میلیون دلار در ردههای بعدی خرید کالای ایرانی قرار دارند. با این حال در میان کشورهای اتحادیه اروپا، آلمان نخستین مشتری کالاهای ایرانی است.
نکتههای واردات ایران از اروپا واردات ایران از اروپا در هشت ماهه امسال ۸.۴ میلیون تن کالا به ارزش ۱۱ میلیارد دلار بوده که نسبت به مدت مشابه پارسال با افزایش ۷.۳ درصدی در وزن و ۱۴ درصدی در ارزش همراه بوده است. ارزش هر تن کالای وارداتی ایران از اروپا برابر با ۱۳۱۶ دلار بوده، درحالی که در هشت ماهه پارسال، ارزش هر تن کالای وارداتی از اروپا ۱۲۴۲ دلار بوده؛ یعنی کالای وارداتی از اروپا گرانتر شده است. ترکیه نخستین کشور اروپایی برای صادرات کالا به ایران در هشت ماهه ابتدایی امسال، با وزن ۲.۵ میلیون تن با ارزش ۴.۴ میلیارد دلار بوده که نسبت به مدت مشابه پارسال از نظر ارزشی و وزنی به ترتیب، ۱۶ و ۱۲ درصد رشد داشته است. همچنین متوسط ارزش هر تن کالای وارداتی از ترکیه در هشت ماهه امسال ۱۷۷۰ دلار بوده که نسبت به مدت مشابه سال گذشته افزایش سه درصدی داشته است. در هشت ماهه امسال از نظر ارزشی آلمان دومین کشور صادرکننده کالا به ایران در بین کشورهای اروپایی با ارزش ۱.۴ میلیارد دلار است که نسبت به مدت مشابه پارسال افزایش ۲۵ درصدی داشته، اما از نظر وزنی کاهش ۲۸ درصدی داشته، بهگونهای که ارزش هر تن کالای وارداتی از آلمان برابر ۳۷۰۰ دلار بوده که جزء کالاهای گران وارداتی است. این در حالی است که آلمان سالها جزو اولین شرکای تجاری ایران بوده است و اکنون حجم مبادلات ایران با آلمان به شدت نسبت به گذشته کاهش داشته است. در هشت ماهه امسال روسیه با ۱.۱ میلیارد دلار، بریتانیا با ۸۱۴ میلیون دلار و هلند با ۶۷۳ میلیون دلار در جایگاههای بعدی صادرکننده کالا به ایران در بین کشورهای اروپایی قرار دارند. همانگونه که اشاره شد، صادرات کشور در هشت ماهه ابتدایی امسال به اروپا ۱۰ میلیون تن کالا به ارزش ۵ میلیار دلار به ارزش هر تن۵۰۰ دلار بوده که این میزان نسبت به مدت مشابه سال پیش، از نظر وزنی ۲۱ درصد افزایش و از لحاظ ارزشی ۵ درصد کاهش داشته است. واردات ایران از اروپا در هشت ماهه امسال ۸.۴ میلیون تن کالا به ارزش ۱۱ میلیارد دلار بوده که نسبت به مدت مشابه با افزایش ۷.۳ درصدی در وزن و ۱۴ درصدی در ارزش همراه بوده است. در واقع تراز تجاری ایران با قاره اروپا با منفی ۶ میلیارد دلار به نفع اروپاست. بنابراین سهم اروپا از تراز تجاری منفی ۱۰ میلیارد دلاری کشور در حدود ۶۰ درصد است. این موضوع نیز به دلیل وابستگی بالای کشور به واردات مواد اولیه و تجهیزات تولید با فناوری بالا از کشورهای اروپایی است. در حالی که انتظار میرود در بلندمدت و در چارچوب نقشه ارزی تجاری کشور، نسبت به تغییر وابستگی تولید به سمت کشورهای شرقی (چین، هند و …) دنبال شود. ارزش هر تن کالای وارداتی ایران از اروپا برابر با ۱۳۱۶ دلار بوده، در حالی که در هشت ماهه پارسال ارزش هر تن کالای وارداتی از اروپا ۱۲۴۲ دلار بود، یعنی کالای وارداتی از اروپا گرانتر شده است.
دستاورد صنعت / در دهه اخیر یکی از علل اصلی که روند به حاشیه رفتن تولید صنعتی را رقم زده، عدم حمایت از تولید مولّد به بهانه حمایت از نوپاها و آسیبپذیرها بوده است. در سالهای اخیر اقتصاد کشور با مشکلات زیادی از جمله تورم و تحریم مواجه بوده و رکود تورمی بیش از پیش تعمیق یافته است. بعد از شوک تحریمی خروج آمریکا از برجام در اردیبهشتماه ۱۳۹۷ و در ادامه سیاستهای اشتباه مواجهه با جنگ اقتصادی، به واگرایی شدید بین تورم و رشد اقتصادی (رکود ـ تورمی) منجر شد که نتیجه قطعی آن کاهش سطح رفاه اجتماعی بود. در شرایط رکود تورمی، بدون شک بنگاهها با مشکل تأمین سرمایه در گردش مواجه میشوند که همواره یکی از اساسیترین نیازهای تولید بوده است. به نظر میرسد این موضوع بهویژه در شرایط سخت و حساس تولیدکنندگان را تحت فشار قرار داده و فعالیتهای این بنگاهها را متأثر کرده است. حال اگر بخواهیم نقش بانکها را به عنوان واسطههای مالی در این روند انحطاط تبیین کنیم لازم است ابتدا به عدم ایفای نقش درست نظام تصمیمگیری کشور در برنامههای توسعه صنعتی بپردازیم. متأسفانه در دهه اخیر یکی از علل اصلی که روند به حاشیه رفتن تولید صنعتی را رقم زده، عدم حمایت از تولید مولّد به بهانه حمایت از نوپاها و آسیبپذیرها بوده است. بنگاههایی که بخش بزرگی از منابع را به خود جذب میکنند و در عمل کالایی با کیفیت مناسب و قابل رقابت با محصولات جهانی از خود بروز ندادهاند. شکی نیست که حمایتهای مالی در ابتدای تاسیس بسیاری از شرکتها امری قابل توجیه و مناسب است اما استمرار وضع موجود به جز گداپروری این شرکتها نتیجه ملموس و محسوس چندانی نداشته است. از نوپاها و نوزادها حمایت شده اما به دلیل اصرار دولتها به جلوگیری از ورشکستگی، بسیاری از آنها هنوز نوپا و نوزاد ماندهاند. حال اگر بخواهیم نقش بانکها را در توزیع نامناسب منابع برای حمایت از تولید مولّد و توسعهگرا بررسی کنیم باید بحث را در دو بخش عوامل درونی و عوامل بیرونی مورد کنکاش قرار دهیم.
الف) عوامل بیرونی اثرگذاری بر انحطاط منابع مالی بانکها ۱. نقش دولت در اقتصاد: به طور عام در ایران دولتها به جای نقش «هدایتگر» نقش «مداخلهگر» داشتهاند؛ بهگونهای که دولتها از طریق بانک مرکزی، بانکها را ملزم می کنند سالانه بخش زیادی از منابع خود را به صورت تسهیلات تکلیفی (تبصره ۱۶ بودجه کشور) تخصیص دهند. به طور طبیعی محدودیت بانکها در تأمین منابع نیز قابل توجه است. ۲. کسری بودجه دولت: دون شک همواره یکی از معضلات اقتصادی کشور، کسری بودجه دولت بوده که سالانه بخش قابل توجهی از آن از طریق شبکه بانکی تأمین مالی میشود و موجب محدودیت بانکها در ایفای نقش اصلی خود یعنی واسطهگری و حمایت از تولید مولّد شده است. ۳. ضوابط و مقررات بانکی: یکی دیگر از عوامل موثر در نارساییهای نظام بانکی کشور برای حمایت از تولید مولّد، ضوابط و مقررات بانکی است. از جمله عوامل موثر در این زمینه میتوان به تعیین سقف نرخهای سود پرداختی سپردهها اشاره کرد؛ در واقع افزایش نرخ سود اعطایی به سپردهها، سبب خارجشدن نقدینگی از چرخه تولید و سرازیرشدن به سمت بانکها شده است. حال آنکه در شرایط رکود اقتصادی، با افزایش هزینه کل تجهیز منابع بانکی به عنوان عامل کاهنده سود سالیانه و یا تشدیدکننده زیان عملیاتی بانک، نقش تخریبی سلسهوار در عملکرد بانکها داشته است. افزایش نرخ سود اعطایی به سپردهها، سبب خارجشدن نقدینگی از چرخه تولید و سرازیرشدن به سمت بانکها شده است.
ب) عوامل درونی اثرگذاری بر انحطاط منابع مالی بانکها نسبت مانده مطالبههای غیر جاری به مانده کل تسهیلات اعطایی(NPL): این نسبت از تقسیم مجموع مانده مطالبههای سررسید گذشته، معوق و مشکوکالوصول بر مانده کل تسهیلات اعطایی به دست میآید و نشاندهنده کیفیت تسهیلات اعطایی بانکهاست. هرچه این نسبت برای یک بانک پایینتر باشد، مطالبات معوق آن بانک کمتر است و برعکس. همچنین، اگر این رقم به صفر برسد، ایدهآلترین حالت ممکن شکل گرفته است. استاندارد مطالبات معوق کمتر از ۵ درصد است. رشد این نسبت از مهمترین محدودیتهای بانکها در حمایت از تولید توسعهگرا محسوب میشود. به عبارت دیگر در ایران رشد مطالبات غیرجاری بانکها، به کاهش توان اعطای تسهیلات، درآمدزایی و مدیریت نقدینگی بانکها و قفلشدن منابع آنها منجر شده است. رقابت ناسالم: رقابت ناسالم در تجهیز منابع، یکی دیگر از مشکلات متوجه نظام بانکی است. این موضوع، از یکسو ناشی از حضور و فعالیت موسسههای اعتباری غیرمجاز بوده و از سوی دیگر ناشی از ناتوانی برخی بانکها در مدیریت نقدینگی و بروز کسری نقدینگی قابل توجه در آنهاست. ریسک تمرکز: مدیریت ریسک تمرکز در موسسههای اعتباری و به ویژه بانکها امری ضروری و غیر قابل اجتناب بوده و علاوه بر منطق علمی، مورد تاکید مراجع نظارتی و مشورتی بانکها و نهادهای مالی است. اگرچه ریسک تمرکز در تسهیلات بانکها به ذینفعان واحد در یک گروه کسبوکار امری حیاتی برای بهداشت اعتباری آنها محسوب میشود اما این موضوع خوب، سبب میشود بانکها بیشتر خطوط اعتباری خود را به سمت بانکداری خُرد و اصناف متمایل کنند تا بانکداری شرکتی و تجاری. این موضوع، یک عامل محدودکننده در حمایت از بخش تولید صنعتی به شمار میآید. داراییهای سمی: در دهه اخیر ورود بانکها به بخش ساختوساز موجب انباشت داراییهای غیر مولد و یقیناً غیر مرتبط با موضوع فعالیت بانکی، موجب کاهش دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی بانکها شده و از آنجایی که ضریب نقدشوندگی این داراییها پایین است، به طور عام به عنوان ایجاد «داراییهای سمی منجمد» تلقی میشود. سرمایه و ساختار مالی: متوسط نسبت کفایت سرمایه در سیستم بانکی ایران کمتر از چهار درصد است در حالی که حداقل باید هشت درصد باشد. در برخی بانکهای بزرگ کشور این نسبت حتی منفی است. این موضوع نیز میتواند به شدت محدودکننده باشد و توان تسهیلات دهی بانکها را کاهش دهد.
دستاورد صنعت / گزارشها نشان می دهد که به رغم تجربه رشد 7 درصدی در تابستان سال1402، بخش تولید همچنان دچار کم رشدی (رشد صنعت 2.6 درصد) است. علاوه بر این، تداوم حضور عوامل بی ثبات کننده در اقتصاد ایران در سالهای اخیر موجب می شود تا افق رونق های اقتصادی در ایران طولانی نباشد و بخش تولید هرساله با دوره های رکود و رونق روبه رو شده و درمجموع از روند پایداری برخوردار نشود. بخش صنعت و معدن یکی از بخشهای مهم اقتصادی است که نقش بسزایی در رشد اقتصاد ی کشور دارد. در برنامه پنجساله هفتم پیشرفت مقرر شده است بخش صنعت با رشد سالیانه 8.5 درصد و بخش معدن با رشد سالیانه 13 درصد در تحقق رشد اقتصادی ۸ درصدی کشور ایفای نقش کنند. همچنین متوسط رشد سالیانه صادرات غیرنفتی معادل 23 درصد هدف گذاری شده است. در چنین شرایطی بودجه های سالانه باید بر اساس این برآوردها تنظیم شود. بخش صنعت و معدن با سهم بالغ بر 16 درصد از تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه و 33 درصد از اشتغال کشور جایگاه ویژهای را در اقتصاد ملی به خود اختصاص داده است. تمرکز دولت بر رفع موانع تولید در این بخش و تأمین اعتبارات کافی برای اجرای برنامه های بخش صنعت و معدن می تواند در ارتقای سهم مشارکت بخش صنعت و معدن در رشد اقتصادی کشور مؤثر باشد. نرخ رشد بخش صنعت و معدن براساس آخرین نتایج حسابهای ملی فصلی مرکز آمار ایران، محصول ناخالص داخلی به قیمت ثابت سال 1390 در سال 1401 به رقم ۸119 هزار میلیارد ریال با نفت و 6991 هزار میلیارد ریال بدون احتساب نفت رسیده است، درحالی که رقم مذکور در سال 1400 با نفت 7746 هزار میلیارد ریال و بدون نفت 6692 هزار میلیارد ریال بوده که نشان از رشد 4.8 درصدی محصول ناخالص داخلی با نفت و 4.5 درصدی محصول ناخالص داخلی بدون نفت در سال 1401 دارد.
وضعیت صنعت و معدن وضعیت موجود نشان می دهد که در تابستان امسال، گروه صنعت و معدن رشدی حدود 8.7 درصد با نفت و منفی 0.4 درصد بدون نفت را نسبت به مدت مشابه سال قبل تجربه کرده است. رشد بخش صنعت (ساخت) در 6 ماهه ابتدای سال جاری ناپایدار بوده، به طوری که رشد این بخش در بهار سال 1402 حدود 3.6 درصد و در تابستان همین سال به 2.6 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل رسیده است. این روند درخصوص سهم بخش صنعت در مشارکت رشد اقتصادی نیز از 0.8 به 0.3 درصد رخ داده است. در 12ماهه منتهی به آبان ماه سال جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل، شاخص قیمت مصرف کننده حدود 45 درصد افزایش داشته و شاخص قیمت تولیدکننده در چهارفصل منتهی به فصل تابستان نسبت به دوره مشابه سال قبل (تورم سالیانه) حدود 43 درصد رشد داشته است. مطالعه مرکز پژوهشهای مجلس نشان می دهد روندهای سرمایه گذاری در بخش صنعت و معدن با چالشهای جدی روبه رو است. در سالهای اخیر علی رغم رشد سرمایه گذاری، به دلیل بالا بودن نرخ استهلاک، خالص سرمایه گذاری ثابت حتی منفی شده است، علاوه بر آن سهم سرمایه گذاری از تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است. بنابراین ظرفیتهای رشد بلندمدت بخش با چالش روبه رو بوده و تحریک تولید و سرمایه گذاری و نیز بازسازی و نوسازی صنعتی بسیار ضروری است. بخش صنعت و معدن با سهم بالغ بر 16 درصد از تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه و 33 درصد از اشتغال کشور جایگاه ویژه ای را در اقتصاد ملی به خود اختصاص داده است. تمرکز دولت بر رفع موانع تولید در این بخش و تأمین اعتبارات کافی برای اجرای برنامه های بخش صنعت و معدن می تواند در ارتقای سهم مشارکت بخش صنعت و معدن در رشد اقتصادی کشور مؤثر باشد.
وضعیت رشد صنعت و معدن نرخ رشد بخش صنعت و معدن براساس آخرین نتایج حسابهای ملی فصلی مرکز آمار ایران، محصول ناخالص داخلی به قیمت ثابت سال 1390 در سال 1401 به رقم ۸119 هزار میلیارد ریال با نفت و 6991 هزار میلیارد ریال بدون احتساب نفت رسیده است، درحالی که رقم مذکور در سال 1400 با نفت 7746 هزار میلیارد ریال و بدون نفت 6692 هزار میلیارد ریال بوده که نشان از رشد 4.8 درصدی محصول ناخالص داخلی با نفت و 4.5 درصدی محصول ناخالص داخلی بدون نفت در سال 1401 دارد. نتایج محاسبات حاکی از آن است که در سال 1401 رشته فعالیت های گروه کشاورزی منفی 4.4 درصد، گروه صنایع و معادن 6.4 درصد (شامل رشته فعالیتهای «استخراج نفت خام و گاز طبیعی» 7 درصد، «سایر معادن» 0.7 درصد، »صنعت» 7.7، «انرژی» 7.8و «ساختمان» منفی 2.3 درصد) و فعالیتهای گروه خدمات 4.4درصد نسبت به سال 1400 رشد داشته است. مطابق آخرین آمار موجود رشد محصول ناخالص داخلی با نفت 7.1 درصد و بدون نفت 4.2 درصد در تابستان سال 1402 گزارش شده است. نرخ رشد رشته فعالیت های عمده اقتصادی در تابستان سال 1402 نسبت به مدت مشابه سال قبل شامل گروه کشاورزی منفی 3.2 درصد، گروه صنایع و معادن 8.7 درصد (شامل: استخراج نفت خام و گاز طبیعی 25.6، سایر معادن 1.7، صنعت 2.6، انرژی 6.3 و ساختمان 2.9 درصد) و فعالیتهای گروه خدمات 7.5 درصد بوده است. تحلیل آماری موجود حاکی از ناپایداری رشد بخش صنعت کشور است، به طوری که رشد بخش صنعت ساخت در بهار 1402 حدود 3.6درصد و در تابستان همین سال به 2.6 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل رسیده است. این روند درخصوص سهم بخش صنعت در مشارکت در رشد اقتصادی نیز از 0.8 به 0.3 درصد رخ داده است. رشد بخش معدن روند با ثبات تری را طی کرده است؛ رشد این بخش در دو فصل ابتدایی سال مورد بحث به ترتیب 1.3 و 1.7 درصد بوده است. با این حال به نظر می رسد این میزان در مقابل سایر بخشهای اقتصاد ملی ناکافی بوده و به نوعی عقب ماندگیهای بخش را جبران نکرده؛ چرا که سهم بخش از تولید ناخالص داخلی از 1.4 درصد در تابستان سال1401 به 1.3 درصد در تابستان سال 1402 رسیده است. همچنین مشارکت آن در رشد اقتصاد ملی در هر دو فصل مورد بحث بسیار ناچیز بوده است. در نمودار بالا روند رشد زیربخشهای گروه صنایع و معادن در فصول بهار و تابستان سال 1402 نسبت به مدت مشابه سال قبل، بدون محاسبه تحولات استخراج نفت و گاز آمده است.
تشکیل سرمایه ثابت در بخش صنعت و معدن سرمایه به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل تولید بر میزان تولید بخشهای اقتصادی اثر می گذارد. نکته مهم درخصوص این متغیر بسیار مهم نحوه مدیریت سرمایه هاست. با علم به اینکه کاهش درآمدهای نفتی، منجر به کاهش سرمایه گذاری و تشکیل سرمایه ثابت در کشور می شود، اما مدیریت سرمایه های موجود در جامعه در چنین دوره هایی از اهمیت زیادی برخوردار است. نمودار تشکیل سرمایه نشان می دهد در سه سال اخیر، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص روندی نوسانی داشته است. درحالی که در سال 1399 تشکیل سرمایه ثابت ناخالص بیش از 10درصد کاهش را تجربه کرد، در سه سال اخیر، تشکیل سرمایه روندی روبه رشد داشته است. علیرغم اینکه این نمودار می تواند نشان دهد فعالیتهای سرمایه گذاری در کشور در حال احیاست، اما نیاز است برای ارائه تصویر دقیقتر از این موضوع برخی موارد دیگر به شرحی که در ادامه آمده نیز مدنظر قرار گیرد. اقتصاد ایران در یک دهه اخیر با کاهش شدید فعالیت های سرمایه گذاری روبه رو شده است، به گونه ای که سهم 30 درصدی تشکیل سرمایه از تولید ناخالص داخلی در سالهای گذشته (برای مثال سال 13۸۸)، به حدود 1۸ درصد رسیده است. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می شود که توجه شود، دستیابی به رشد مستمر و پایدار نیازمند نرخهای بالای پس انداز و سرمایهگ ذاری (حدود 30 درصد) است. علاوه بر این، مشکل دیگری که نمودار تشکیل سرمایه نشان نمی دهد، مسئله استهلاک است. اگرچه میزان سرمایه گذاری در سالهای اخیر افزایش یافته است، اما آمارهای دیگر نشان می دهند که این میزان سرمایه گذاری همچنان کفاف میزان استهلاک سرمایه موجود را نمی کند. درواقع منسوخ شدن فناوری و نیاز به نوسازی ماشین آلات و تجهیزات که در قالب نرخ بالای استهلاک خود را نشان می دهد، موجب شده تا میزان تشکیل سرمایه خالص کشور در سالهای منتهی به 1401 کاهش یابد. همچنان که نمودار تشکیل سرمایه ثابت خالص نشان می دهد، وضعیت تشکیل سرمایه خالص در سالهای 1397 الی 1399 به شدت نزولی بوده است، همچنین درحالی که این روند در سال 1400 متوقف شده بود، روند تشکیل سرمایه در سال 1401 همچنان نزولی بوده است. براساس آخرین داده های انتشار یافته توسط بانک مرکزی در زیربخشها (مبتنی بر سال پایه 1395) نشان می دهد که یک تمایز مهم روند سرمایه گذاری در سالهای اخیر با سالهای قبل از آن روند نزولی تشکیل سرمایه ثابت خالص در بخش صنعت است. به عبارت دیگر، سرمایه گذاری موجود کفاف پوشش نرخ استهلاک را ندارد و در نتیجه سرمایه موجود در اقتصاد ایران کاهش یافته و ظرفیتهای رشد بلندمدت تحلیل می رود. بنابراین علیرغم گزارش نرخ های مثبت تشکیل سرمایه، توجه به سهم سرمایه گذاری از تولید ناخالص داخلی و نیز سرمایه گذاری ثابت خالص در بخش صنعت بیانگر چالشهای جدی سرمایه گذاری در کشور و به ویژه بخشهای تولیدی است.
شاخص قیمت تولیدکننده در فصل تابستان سال 1402، شاخص قیمت کل تولیدکننده نسبت به فصل قبل (تورم فصلی) 99.3 درصد، نسبت به فصل مشابه سال قبل (ورم نقطه به نقطه) 45.3 درصد و در چهار فصل منتهی به فصل جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل (تورم سالانه) 43.2 درصد افزایش داشته است. در فصل تابستان سال 1402، شاخص قیمت تولیدکننده بخش صنعت نسبت به فصل قبل (تورم فصلی ) 7.1 درصد افزایش، نسبت به فصل مشابه سال قبل (تورم نقطه به نقطه) 37.6 درصد افزایش داشته است. در فصل تابستان سال ،1402 درصد تغییرات شاخص قیمت تولیدکننده بخش صنعت در چهار فصل منتهی به این فصل نسبت به دوره مشابه سال قبل، 29.9 درصد است. در این فصل بیشترین تورم سالان با 68.3 درصد مربوط به گروه ساخت ماشین آلات و تجهیزات طبقه بندی نشده در جای دیگر و کمترین تورم سالیانه با 12.3 درصد مربوط به گروه ساخت مواد شیمیایی و فراورده های شیمیایی است. شاخص قیمت تولیدکننده بخش معدن در فصل دوم سال 1402، نسبت به فصل پیش از آن ۸ درصد و نسبت به فصل مشابه در سال 1401، حدود 55 درصد افزایش یافته است.
اشتغال بررسی اشتغال در بخشها ی عمده فعالیت اقتصادی نشان می دهد که بخش خدمات با 51.6 درصد بیشترین سهم اشتغال را به خود اختصاص داده است. در مراتب بعدی، بخشهای صنعت با 33.6 و کشاورزی با 14.8 درصد قرار دارند. سهم شاغلان بخش کشاورزی و بخش صنعت در سال 1401 نسبت به سال قبل به ترتیب 1.5 درصد و 0.2 درصد کاهش و سهم شاغلان بخش خدمات 1.8 درصد افزایش داشته است. از منظر اشتغالزایی، توسعه صنعتی هم مامنی برای اشتغال مستقیم (در بخش) و هم مجرایی برای ایجاد اشتغال غیرمستقیم (خدمات مرتبط) است. علاوه بر این، توسعه رشته فعالیتهای مختلف صنعتی از ظرفیتهای متفاوتی برای اشتغالزایی برخوردار هستند. بنابراین توسعه رشته فعالیتهای اشتغالزا هم اشتغال مستقیم و هم اشتغال غیرمستقیم بالاتری را به همراه دارد. مطالعات نشان می دهد که پنج رشته فعالیت تولید فراورده های غذایی، تولید وسایل نقلیه موتوری، تریلر و نیم تریلر، تولید منسوجات، تولید سایر فراورده های معدنی غیرفلزی و تولید فراورده های لاستیکی و پلاستیکی اشتغالزایی بالاتری از سایر رشته فعالیتها دارد، البته در حال حاضر سهم این رشته فعالیتها از ساختار صنعتی ایران بالا نیست. این موضوع نشان می دهد که اگر قرار باشد بخش صنعت نقش مؤثری در تولید صنعتی ایفا کند، نیاز است تا با اولویت بندی حمایتهای تولیدی و صنعتی دولت (برای مثال در قالب منابع حمایتی تبصره2)، رشته فعالیت های اشتغالزا مورد توجه قرار گیرد. مطالعات همچنین نشان می دهد که اگر تکمیل زنجیره ارزش صنایع پایین دست صنایع شیمیایی، خودرو و قطعات خودرو و صنایع معدنی و غیرفلزی مورد حمایت قرار گیرد، اشتغالزایی صنعتی افزایش خواهد یافت.
بهرهوری بهرهوری عامل اصلی رشد پایدار و مستمر است. به نوعی می توان گفت با توجه به اهمیت ارتقای فناوری برای رقابت پذیری، بهره وری شاخص مهمی برای توفیق در این زمینه محسوب می شود. همچنین باتوجه به اهمیت این موضوع، چه در برنامه پنجم و ششم توسعه و چه اکنون در برنامه هفتم پیشرفت، حداقل 2 درصد از رشد متوسط ۸ درصدی کشور از محل بهبود بهره وری دیده شده است. این درحالی است که اقتصاد ایران از ابتدای دهه 1390 نوسان جدی را در زمینه بهره وری تجربه کرده و فعالیتهای تولیدی (گروه صنایع و معادن) نیز ازاین روند مستثنا نبوده اند. بنابر پژوهشهای انجام شده، مشخص است بهره وری گروه صنایع و معادن از حدود 122 واحد در سال 1390 به 107 واحد در سال 1400 کاهش یافته است. همچنین با نگاه به زیربخشها مشخص می شود که اگرچه استخراج معدن با رشد بهره وری از 75 واحد به 125 رسیده است، صنعت ساخت از 120 واحد به 112 واحد کاهش یافته است. اگرچه در سالهای اخیر، بهره وری زیربخشهای گروه صنعت و معدن مقداری بهبود یافته، اما شوکهای وارده به بهره وری این بخش در سالهای میانی دهه 1390 هنوز بهبود نیافته است. درمجموع رشد بهره وری در بخش صنعت و معدن، رشدی نوسانی و غیر پایدار بوده و ناتوان از بهبود مستمر بهره وری بوده است. بنابراین می توان گفت که گروه صنایع و معادن با مشکلات متعدد در زمینه حفظ نرخ رشد و نیز بهبود بهره وری و رقابت پذیری خود روبه رو است.
وضعیت تولید از دید بخش خصوصی در سالهای اخیر بخش خصوصی از طریق نهادهایی نظیر اتاق بازرگانی و نظرسنجی از فعالان اقتصادی، وضعیت تولید و کسب وکار را از دید این فعالان مورد ارزیابی قرار داده است. از آنجاکه ادراک فعالان اقتصادی عامل مهمی در تصمیمات تولید و سرمایه گذاری آنهاست، در اینجا بررسی دو شاخص شامخ (شاخص مدیران خرید) بخش صنعت و پایش محیط کسب وکار بخش صنعت مورد توجه است. الف) شاخص مدیران خر ید، شاخصی است که بینش آنی و تصویر سریع از شرایط اقتصاد کلان به ویژه وضعیت رونق و رکود در بخش های صنعت و خدمات ارائه می دهد. این شاخص در بیش از 40 کشور دنیا محاسبه می شود و مبنای محاسبه آن پایش وضعیت براساس پرسش نامه است. براساس نتایج به دست آمده، وضعیت شامخ کل اقتصاد ایران در مهرماه 54.15 محاسبه شده که بیانگر وضعیت رونق تا این ماه است. با وجود این ، روند رشد در بخش صنعت ضعیف تر است. روند شامخ بخش صنعت در چند سال اخیرنشان می دهد که بخش صنعت با روندهای نوسانی گستردهای روبه رو بوده و تقریباً هر سال یک روند رکودی را تجربه کرده است. به عبارت دیگر، دوره های رونق در این بخش، بادوام نبوده و چشم انداز بادوامی برای سرمایه گذاری بلندمدت ایجاد نمی کند. همچنین براساس ارزیابی اتاق ایران، اگرچه اقتصاد ایران و بخش صنعت در حال حاضر در رکود قرار ندارد، اما به دلیل وجود مشکلات، استمرار این روند با ابهام روبه رو است. سه دسته مشکلات مربوط به نقدینگی و تسهیلات، مشکلات مربوط به تأمین ارز و پیمانسپاری ارزی و مشکلات مربوط به بی ثباتی قوانین و تصمیمات ناگهانی و غیرکارشناسی، معضلاتی نظیر کمبود مواد اولیه، کاهش صادرات و روشن نبودن افق فعالیت اقتصادی را موجب شده است. براساس این گزارش از میان 12 زیرگروه بخش صنعت، ۸ زیرگروه در زمینه تأمین مواد اولیه با مشکل روبه رو هستند و علاوه بر آن با وجود رونق، به دلیل پیشی گرفتن تولید از فروش، شاخص موجودی انبار در حال افزایش است. همچنین در این شاخص، زیرگروه وسایل نقلیه و قطعات وابسته که یک زیربخش مهم از نظر تأثیرات القایی تقاضا و عرضه آن بر سایر بخشهاست، نسبت به سایر زیرگروهها بدترین وضعیت را دارد.
شاخص محیط کسب و کار شاخص دیگری که برای ارزیابی وضعیت کسب وکار از دید فعالان بخش خصوصی مورد استفاده بوده، شاخص محیط کسب وکار است. براساس آخرین پایش ملی محیط کسب وکار در تابستان سال 1402، وضعیت محیط کسب وکار نسبت به فصل گذشته نسبتاً بدتر شده است. بر این اساس، در تابستان سال 1402، فعالان اقتصادی مشارکت کننده در این پایش، به ترتیب به سه مؤلفه 1- غیرقابل پیش بینی بودن و تغییرات قیمت مواد اولیه و محصولات، 2- دشواری تأمین مالی از بانک ها و 3- بی ثباتی سیاستها، قوانین و مقررات و رویه های اجرایی ناظر بر کسب وکار را به عنوان نامناسبترین مولفه های محیط کسبوکار کشور ذکر کرده اند. بر اساس بررسی ها، روند شاخص بخش محیط کسب وکار از زمستان سال 1400 به بعد، بهبود شاخص محیط کسب وکار در تمام زیربخش نسبتاً متوقف شده و اگرچه در تابستان، بخش صنعت برخلاف دو بخش دیگر، روند بهبود محیط کسب وکار را تجربه کرده است (از 5.95 در بهار به 5.92 در تابستان رسیده است)، درمجموع این وضعیت برای همه بخشها بدتر از دو سال گذشته است. همچنین دشواری تأمین مالی در بخش صنعت در فصل تابستان افزایش یافته است.
ارزیابی وضعیت تولید در آستانه بودجه سال 1403 این بررسی نشان می دهد علی رغم تجربه رشد 7 درصدی در تابستان سال1402، بخش تولید همچنان دچار کم رشدی )رشد صنعت 2.6 درصد و رشد بخش معدن 1.7 درصد) است که این موضوع برآمده از عواملی نظیر بی ثباتی قوانین و مقررات، سختی دسترسی به تسهیلات بانکی در نتیجه سیاست پولی انقباضی وزارت اقتصاد و بانک مرکزی برای کنترل تورم از طریق ایجاد محدودیت اعتباری و همچنین کمبود مواد اولیه به دلیل سختی دسترسی به منابع ارزی است. علاوه بر این، تداوم حضور عوامل بی ثبات کننده در اقتصاد ایران در سال های اخیر موجب می شود تا افق رونق های اقتصادی در ایران طولانی نباشد و بخش تولید هرساله با دوره های رکود و رونق روبه رو شده و درمجموع از روند پایداری برخوردار نشود. فراتر از این، بهره وری بخش تولید در یک دهه گذشته درمجموع کاهش یافته است که می تواند نتیجه به روز نبودن تکنولوژی و فرسودگی ماشین آلات مورد استفاده در برخی رشته فعالیت های بخش، ضعف توسعه صنایع پایین دستی زنجیره صنایع پتروشیمی و معدنی و کوچک شدن بازار داخلی در نتیجه کاهش قدرت خرید و عدم دستیابی به صرفه های مقیاس در سرمایه گذاریهای تولیدی باشد. همه این عوامل حاشیه سود فعالیتهای تولیدی را کاهش داده و فعالان اقتصادی را در انجام فعالیتهای تولیدی با مشکلات فراوان روبه رو می کند. درمجموع ناپایداری سهم بخش صنعت در مشارکت رشد اقتصادی، مشکلات مربوط به کمبود نقدینگی و تأمین مالی واحدهای تولیدی، بهره وری پایین و افزایش قیمت تمام شده به واسطه به روز نبودن تکنولوژی و فرسودگی ماشین آلات مورد استفاده در برخی رشته فعالیتهای بخش، ضعف توسعه صنایع پایین دستی زنجیره صنایع پتروشیمی و معدنی و جذابیت پایین اقتصادی فعالیتهای اکتشافی ازجمله چالشهای بخش صنعت و معدن است که باید در تخصیص منابع محدود کشور با هدف دستیابی به بیشترین اثربخشی مورد توجه قرار گیرد.
دستاورد صنعت / وجود بازارهای مالی پویا و کارآمد از ضرورتهای هر توسعه اقتصادی و صنعتی است؛ بخصوص آنکه محور این توسعه، بخش خصوصی باشد که قاعدتاً فاقد سرمایههای بزرگ است و در این صورت نهادهای واسطهای مالی میبایست به کمک آمده و سرمایههای کوچک را جذب و به سمت تولید هدایت کنند. در فقدان وجود چنین نهادهای مالی واسطهای، تأمین منابع مالی، گران تمامشده و درنتیجه هزینه بنگاهداری چه در مقطع ایجاد و بهرهبرداری و چه در فازهای توسعهای بشدت افزایش مییابد و امر توسعه با اختلالهای بسیار مواجه میشود. مهمترین دغدغه و نگرانی فعالان اقتصادی و صاحبان بنگاههای صنعتی در طی دههها در کشورمان، چالش تأمین منابع مالی و یا به عبارتی «کمبود نقدینگی» بوده است. کمبودی که مانعی بزرگ بر سر راه بنگاهها برای گردش صحیح مالی و نوسازی ماشینآلات و تحقیق و پژوهش و نوآوری و…و درنتیجه تولید محصولاتی قابلرقابت در بازارهای منطقهای و جهانی بوده است. در این میان نظام بانکی از دیرباز نقش عمده و اصلی را در تأمین مالی بنگاهها بر عهده داشته و اگرچه در طول این سالها ابزارهای دیگر مالی نیز برای تأمین منابع بنگاهها شکلگرفته، اما این نهادها و ابزارهای دیگر که مهمترین آنها بازار سرمایه است، هیچگاه نتوانستند در قد و قواره نهادهای نظیر خود در اقتصادهای توسعهیافته در جهت رفع نیازهای مالی بنگاهها ایفای نقش کنند. البته یکسوی ماجرا هم نظام بنگاهی و بنگاههای صنعتی قرار دارند که گرفتار بیماری مزمن و تاریخی فقر منابع مالیاند و همواره نگاه به دست دولت و بانکها و… دارند تا درمانگر این درد کهنه باشند. درمانگرانی که خود یا بخشی از صورت مسئلهاند (دولت) و یا خود بیمار و محتاج درمان (نظام بانکی). درباره چرایی این وضعیت میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
نظام بانکی کشور پس از انقلاب، ملی شد و کلیه بانکها در قالب بانکهایی با اسامی مختلف سازماندهی شدند. از اواخر دهه هفتاد امکان تأسیس بانکهای خصوصی فراهم و کثیری از این بانکها نیز ایجاد شد. آنچه اما بر کل نظام بانکی اعم از خصوصی و دولتی سیطره داشته و دارد، قوانین و مقرراتی است که عملاً امکان فعالیتهای آزاد این مؤسسات مالی بس دشوار مینماید. در رأس همه این قواعد، نرخ سود دستوری است که تحت عنوان قوانین اسلامی بدون ربا عملاً بانکها را از مؤسساتی اقتصادی در معنای معمول و مألوفشان مانند سایر کشورهای جهان خارج کرده و آنها را بهعنوان کارگزاران دولتی و مؤسساتی غیر شفاف و غیر پاسخگو به سپردهگذاران درآورده است. داگلاس نورث در کتاب «در سایه خشونت» این سؤال را پیش میکشد که «چرا نهادهایی مانند بانک، بیمه و حتی انتخابات و.. در کشورهای درحالتوسعه ازلحاظ کیفی با همزادهای خود در کشورهای توسعهیافته متفاوتاند و آن کارآمدی را ندارند؟» وی در پاسخ از تفاوت وضعیت این جوامع با جوامع توسعهیافته سخن میگوید و اینکه «دسترسی محدود این جوامع به حقوق مالکیت و قانون» عامل اصلی این تفاوت است. به نظر بحران اساسی در وضعیت نظام بانکی کشورمان را نیز باید در همین آسیبشناسی داگلاس نورث یعنی ضعف «حقوق مالکیت و قانون» یافت. متأسفانه دولتها در کشورمان خود را صاحب منابع بانکی میدانند و مخیر به اینکه چگونه این منابع را هزینه کنند و برای آنان اینکه این منابع، داراییهای مردم است که به امانت نزد بانکها سپردهگذاری شده تا در فعالیتهای مفید و سود ده سرمایهگذاری شود محلی از اعراب ندارد. چنانکه روزی این داراییهای مردم به بهانه حمایت از تولید و بهاصطلاح غلط «هدایت نقدینگی» (تعبیر درست «هدایت اعتبار» است) در قالب تسهیلات کمبهره راهی چاه ویل بنگاههای ضررده و مشکلدار میشود و روزی دیگر سر از طرحهای بلندپروازانه ساخت مسکن و… درمیآورد. چنانکه طبق آخرین گزارشها مجموع بدهی بخش دولتی به کل نظام بانکی کشور در پایان سال گذشته بالغبر 1066 هزار میلیارد تومان بوده است که نسبت به سال قبلتر یعنی سال 1400 حدود 409 هزار میلیارد تومان افزایشیافته است. درواقع دولت ناترازی مالی خود را به سبب مواردی همچون: تسویه نکردن بخشی از بدهیهایش به بانکها (که سبب انجماد دارایی بانکها میشود) و تأمین اجتماعی، تبصرههای تکلیفی قانون بودجه و الزام بانکها به پرداخت تسهیلات تکلیفی، شیوههای ناکارآمد تأمین مالی خرید تضمینی محصولات کشاورزی و ساخت مسکن و… از محل تسهیلات به شبکه بانکی کشور منتقل کرده که به سبب عدم پرداخت تسهیلات در تاریخ سررسید و… این امر خود موجب افزایش ناترازی بانکها شده که این ناترازی بانکها بهصورت افزایش بدهی بانکها به بانک مرکزی آشکار میشود (حدود 245 هزار میلیارد تومان در پایان سال قبل). البته نقشآفرینی غلط بانک مرکزی را نیز نمیتوان نادیده گرفت که بجای تنظیم عرضه پول و سیاستگذاری پول با هدف کنترل تورم و ثبات محیط اقتصاد کلان و نظارت بر بازار پول مشغول تأمین مالی بودجه دولت و تخصیص دستوری منابع و اهداف توسعهای و خریدوفروش ارز و… است. بر این اساس کانون و هسته اصلی بحران نظام بانکی، ابر چالش کسری بودجه دولت و ناترازی شدید دخلوخرج آن است که منجر به افزایش شدید نقدینگی و آن نیز سبب تورمهای بالا (در چند سال اخیر حدود 50 درصد) شده که در کنار نرخ سود دستوری 20 تا 23 درصدی بانکها شکاف عظیمی از رانت را ایجاد کرده که هر فرد و نهادی، حتی خود بانکها را (از طریق بنگاهداری) به طمع بهره بردن از این خوان نعمت گسترده میاندازد! دولتهایی که با دستاندازی در امانت مردم نزد بانکها گذران میکنند و چک بیمحل میکشند، طبعاً توزیع این منابع نیز برایشان علیالسویه است چراکه به قول فریدمن «وقتی پول دیگری را برای دیگری خرج میکنیم نه دل نگران پولی هستیم که خرج میشود و نه نگران چیزی که کسب میشود.»
سوی دیگر ماجرا چنانکه فریدمن میگوید توزیع دست و دلبازانه و بدون نقشه و طرح مشخص این منابع است که به فقدان راهبرد و سیاست صنعتی بازمیگردد که چالش اصلی توسعه صنعتی کشور است. چنانکه همین اخیراً رئیس بانک مرکزی در مقابل گلایه مسئولان وزارت صنعت، معدن و تجارت و فعالان اقتصادی از عدم تخصیص منابع کافی به این حوزه گفت: «هدایت اعتبار در کشوری انجام میشود که برنامه صنعتی دارد. من باید بدانم به چه صنایعی تسهیلات بدهم… باید برنامه صنعتی برای کشور نوشته شود تا اولویتهای صنعتی کشور در 6-5 سال آینده تدوین شود.» گره اما کورتر از اینهاست، چراکه نهفقط تکلیف راهبرد و سیاست صنعتی مشخص نیست بلکه حتی وضعیت وزارتخانه متولی صنعت کشور (وزارت صنعت، معدن و تجارت) نیز به لحاظ ساختاری و تشکیلاتی نامشخص است و لایحه تفکیک آن موضوع کشمکش نمایندگان و دولت و حتی در درون دولت است و علل وجودی سازمانهای توسعهای مرتبط با آن نیز (ایدرو، ایمیدرو و بانک صنعت و معدن و…) سالهاست زیر سؤال است. صنعتی که سهم آن از حدود 20 درصد در یکی- دو دهه قبل به 13 درصد سقوط کرده و بیش از 70 درصد تولیدات آن محصولات منبع محور و انرژی پایه (پتروشیمی و شیمیایی و فلزات اساسی) است آیا نیازمند یک آسیبشناسی جدی نیست؟! و آیا نیاز حیاتی به مشخص کردن سیاست صنعتی در چارچوب یک راهبرد (استراتژی) کلان ندارد؟! سیاست صنعتی که در یک تعریف عبارت است از: «اقدامات هماهنگ دولت در جهت هدایت منابع تولید بهسوی تولیدکنندگان داخلی در برخی صنایع خاص، بهمنظور کمک به رقابتپذیر شدن آنها» (کمیسیون تجارت بینالملل آمریکا) بر «انسجام» و «هماهنگی» سیاستها و اقدامات و پرهیز از تصمیمگیریهای جزیرهای و بعضاً متناقض سیاستگذار تاکید میکند. درحالیکه هر روزه رفتار و سیاستهای متناقض و متضاد در عرصههای حاکمیتی را در این حوزه شاهدیم. چنانکه در حالی که دولت هر روز از بازگشت و احیا دهها واحد صنعتی غیرفعال به عرصه تولید خبر میدهد. سرکوب قیمتها با شدت ادامه دارد و بسیاری از بنگاهها را به تعطیلی یا کاهش فعالیت کشانیده است. در این اثنا دولت در نقش رابینهود ظاهرشده و با توزیع انواع یارانهها (تسهیلات ارزی و ریالی و انرژی ارزان و…) و بعضاً اعطای موقعیت انحصاری به بعضی بنگاهها در بخشهای دارای اولویت و یا اقداماتی نظیر پایین نگهداشتن نرخ بهره و بیش ارزشگذاری پول ملی و کنترل مواد خام و…. سعی در احیا بنگاههایی میکند که متأثر از سیاستهای اختلالزای دولتی دچار ورشکستگیاند و توزیع این رانتها، ناترازیها را تشدید و این چرخه باطل را ماندگار میسازد. دور باطلی که کشورمان را در بدترین رتبههای آزادی اقتصادی و کسبوکار و ادراک فساد و… قرار داده است.
نگاهی به تاریخ بنگاهداری در کشورمان نشان میدهد، واحدهای صنعتی عمدتاً متکی به حمایتهای دولتی بوده و کمتر زمانی را میتوان سراغ گرفت که این بنگاهها منحیثالمجموع توانسته باشند بینیاز از این حمایتها دخلوخرج نمایند و رشد و توسعه یابند. دهه چهل خورشیدی و برنامههای سوم تا پنجم عمرانی که به عصر طلایی صنعت و اقتصاد کشور معروف است شاید از معدود دورههایی است که حرکت هدفمند و مشخص در تجهیز منابع کوچک از طریق توسعه فعالیت بورس اوراق بهادار، اعطای تسهیلات اعتباری از طریق وام و مشارکت بانکهای تخصصی و ایجاد سازمان سرمایهگذاریهای عام و… را در کنار ایجاد و توسعه شهرکهای صنعتی و SMEs. شاهدیم. اما درمجموع اینکه چرا بنگاههای مولد و صنعتی نمیتوانند بدون این نوع حمایتها و متکی به منابع درونی خود بقا داشته باشند و بزرگ شوند مهمترین مسئله توسعه صنعتی کشورمان است. بنگاههایی که یا بهواسطه دولتی بودن اصولاً بزرگ، متولد میشوند و یا کوچک متولد شده و کوچک میمانند و حداکثر آنکه متوسط میشوند و نه آنکه بزرگ و قدرتمند شوند. «در صنعت ایران، هرچه بنگاهها بزرگتر میشوند، بهرهوری (رقابتپذیری) آنها کاهش مییابد». ادامه حیات بسیاری از این بنگاهها طبق نظریه «تخریب خلاق » شومپیتر توجیه اقتصادی ندارد و حمایت از آنها جز به اتلاف منابع و ممانعت از زایش بنگاههای کارآمد نمیانجامد. بر این اساس به نظر میرسد بجای تصویب و اجرای طرحهای حمایت از تولید و یا انواع طرحهای حمایتی دیگر که جز پول پاشی و ایجاد صنایع گلخانهای نتیجهای در برنداشته است، باید به اصلاح نظام حکمرانی و سیاستگذاری پرداخت؛ «حمایتگری تنها زمانی به نتیجه منجر خواهد شد که برآمده از برنامه حاکمیت و مبتنی بر اهداف بلندمدت و ملاحظات بین بخشی و در درجه اول در پی تولید محور کردن اقتصاد ملی باشد در غیر این صورت حمایتگری به توزیع رانت نامولد انجامیده و تشدید رانت جویی در فضای سیاستگذاری کشور را به دنبال خواهد داشت.» واقعیت آن است که با رتبه 162 در بین 171 کشور جهان در شاخص آزادی اقتصادی و رتبه 127 در بین 190 کشور جهان در فضای کسبوکار و قرار داشتن در جدول چند کشور معدود دارای تورم بالای 30 و 40 درصد… هیچ فعالیت مولدی دوام و بقا نخواهد داشت.
مسائل جدیدی به مشکلات مزمن اقتصاد ایران اضافه شده که پیامدهای آن در نهایت شامل تورم بیشتر و رشد اقتصادی کمتر خواهد بود. مگر این که سیاستهای فعلی تداوم پیدا نکند و به ضرورتهای برونرفت از این شرایط توجه شود. دستاورد صنعت / دکتر علی مدنیزاده، اقتصاددان، فارغالتحصیل دانشگاه شیکاگو و استاد دانشگاه شریف، در نشست آکادمی دانایان به متغیرهای مهم اقتصاد ایران در شرایط امروز پرداخت. در بخشی از صحبتها، او دستهبندی جدیدی از ناترازیهای جدید بودجه کشور و پیامدهای آن تصویر کرد و سپس به ضرورتها و راهکارهای فوری وضعیت فعلی اشاره داشت.
دکتر علی مدنیزاده، اقتصاددان
چه ناترازیهای جدیدی به بودجه تحمیل شده است؟ کسری بودجه مزمن که مهمترین ریشه تورم مزمن بلندمدت ایران بوده، تحت تأثیر عوامل تکراری مختلفی پابرجا مانده و مشمول اصلاحات جدی و مؤثر نشده است. اما مسئله این است که حتی این وضعیت هم لزوماً بدترین وضعیت ممکن نیست؛ به عبارت دیگر با گذر زمان و انباشت مشکلات قبلی و پیدایش سیاستگذاریهای نادرست جدید، دردسرهای جدیدی هم برای بودجه پیدا شده است. دکتر مدنیزاده ناترازیهای جدید بودجه کشور را در شش دسته قرار میدهد. دسته اول به کسریهای فرابودجهای مربوط میشود. مواردی مثل یارانه گندم و کسری تأمین اجتماعی از جمله این کسریها هستند. دومین عامل ناترازی جدید بودجه تأمین ارز کالاهای اساسی با نرخهای ترجیحی است. این هم مسئلهای است که طی سالهای گذشته، قبلتر با ارز ۴۲۰۰ تومانی و حالا با نرخهای ترجیحی متفاوت دیگری برقرار است. طبیعتاً تأمین ارز با نرخی پایینتر از بازار به معنای پرداخت مابهالتفاوت از بودجه است. دسته سوم، صندوقهای بازنشستگی هستند که عملاً در دو دسته صندوقهای ورشکسته و صندوقهای در شرف ورشکستگی قرار میگیرند. چهارمین ناترازی جدید بودجه هم از طریق واردات سوخت صورت میگیرد. کاهش مداوم قیمت نسبی سوخت در کشور -تحت تأثیر دو عامل تورم بالا و تثبیت اسمی قیمت از سوی دولت- باعث افزایش مستمر مصرف شده است. در نتیجه نهتنها مشکلات قبلی که شامل عدم استفاده از هزینهفرصت تولید سوخت و استفاده بهینه از منابع انرژی است، پابرجایند، پیشیگرفتن مصرف از تولید منجر به واردات سوخت شده که به ناترازیهای بیشتر بودجه دامن میزند. پنجمین عامل جدید ناترازی به بدهیهای دولت به بانکها مربوط میشود و نهایتاً ششمین مورد، اصلاح بانکهای ناسالم امروز است. یعنی ریسکهای انباشته و سایر نارساییهای بانکهای کشور نهایتاً برای اصلاحشدن، باری را روی بودجه تحمیل میکند.
هزینه هنگفت کسریهای جدید بودجه این ناترازیها بسته به مسیر جبرانشان در نهایت دست کم به یکی از دو نتیجه کاهش رشد اقتصادی و افزایش تورم و جهش ارزی میرسند. اگر فرض کنیم این ناترازیها تبدیل به بدهی دولت شوند، این بدهی از دو مسیر بازار مالی و شبکه بانکی تأمین مالی خواهد شد. هر دو مسیر باعث کاهش منابع مالی سرمایهگذاری میشود، چرا که عملاً دولت بخشی از منابع که میتوانسته صرف سرمایهگذاری خصوصی شود را قرض میگیرد. کاهش سرمایهگذاری هم نهایتاً به کاهش رشد اقتصادی منتج میشود. تأمین مالی از شبکه بانکی همچنین معمولاً به تأمین مالی از بانک مرکزی میرسد که عامل افزایش تورم و در نتیجه رشد نرخ ارز خواهد شد. سمت دیگر ایجاد ناترازی این است که دولت بکوشد هزینههای جاری و عمرانیاش را بکاهد. در واقع این مسیر در شرایط تحمیل ناترازی انتخاب حداقلی بهتری از تأمین مالی تورمی است. اما این مسیر هم از دو جهت به رشد اقتصادی آسیب میرساند. کاهش هزینههای جاری به معنای کاهش حقوق کارکنان دولت است که عملاً در این سالها از طریق افزایش اسمی کمتر از تورم در حال رخدادن است. این اتفاق منجر به فرار سرمایه انسانی از دولت و در نتیجه کاهش کیفیت و کمیت خدمات عمومی باعث کاهش رشد اقتصادی میشود. کاهش هزینههای عمرانی هم موجب کاهش شدید سرمایهگذاری عمومی و زیرساختها میشود که قطعاً به رشد اقتصادی کمتر منجر میشود. این اقتصاددان با اشاره به این موارد نشان میدهد در صورت تداوم سیاستهای فعلی، آینده برای اقتصاد ایران دشوارتر خواهد شد و برای جلوگیری از افت و عقبافتادن بیشتر اقتصاد ایران از سایر کشورها، ضرورتهایی فوری وجود دارند.
سه ضرورت پیش روی اقتصاد ایران رئیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف، ضرورتهای پیش رو را در سه اولویت کاهش بیثباتی اقتصادی، افزایش سرمایهگذاری در بخش خصوصی و افزایش سرمایهگذاریهای عمومی در زیرساختهای کشور با مشارکت بخش خصوصی دستهبندی میکند. ذیل ضرورت کاهش بیثابتی اقتصادی که مقدمه هرگونه اصلاح و بهبود وضعیت است، در وهله اول برنامه کنترل تورم میآید که سیاستهایی مثل کنترل ترازنامه را میتواند شامل شود. اما طبیعتاً این فقط راهکار فوری بانک مرکزی است و برای مهار تورم باید موتورهای ایجاد آن در سریعترین زمان ممکن خاموش شوند. اول از همه دولت بکوشد سال به سال کسری بودجه را کم کند و همچنین اصلاح نظام بانکی که سالهاست معطل مانده، عملی کند. همچنین ذیل این بخش، ضروری است که دولت سیاستهای نوسانی (Stop-go policies) ارزیاش را کاهش دهد؛ احتمالاً منظور سیاستهایی است که گاهی برخورد سفت و سختی با نرخ ارز دارد و گاهی به صورت ناگهانی آن را رها کرده و تن به افزایش چندبرابری میدهد. نهایتاً رکن دیگر کاهش بیثباتی اقتصادی، کاهش بیثباتی در سیاستگذاری اقتصادی است. در واقع خود سیاستهای دولت آنچنان دفعتی و نوسانی هستند که باعث بیثباتی بیشتر در اقتصاد کشور میشوند.
سرمایهگذاری خصوصی چگونه احیا خواهد شد؟ یکی از بزرگترین نگرانیهای اقتصاددانان در سالهای اخیر، افت شدید سرمایهگذاری و حتی منفیشدن سرمایهگذاری خالص (سرمایهگذاری منهای استهلاک سرمایهها) در برخی سالها بوده است که چشمانداز رشد اقتصادی آینده را جداً تهدید میکند. دکتر مدنیزاده ذیل ضرورتهای پیش رو در زمینه سرمایهگذاری خصوصی چند مورد اساسی را نام میبرد:
کاهش قیمتگذاری دولتی و دولتیسازی اقتصاد
کاهش تکالیف تسهیلاتدهی بر بانکها
تسهیل انتقال تکنولوژی و سرمایهگذاری خارجی
حذف عوامل خروج سرمایه درباره مورد سوم، این اقتصاددان معتقد است فارغ از این که در دنیای سیاست چه تغییراتی لازم است تا این اتفاقات رخ دهند، نهایتاً تسهیل انتقال تکنولوژی و سرمایهگذاری خارجی یک ضرورت اساسی برای اقتصاد است. بنابراین میتوان گفت اگر احیای اقتصاد در اولویت سیاستگذار باشد، قاعدتاً باید از راههایی مثل بهبود روابط خارجی و شرکت در پیمانهای تجاری مؤثر این هدف را دنبال کند. مورد چهارم هم مانند مورد سوم عواملی ورای اقتصاد دارد. هر چند مثلاً مورد اول یعنی قیمتگذاری دولتی خودش یکی از عوامل خروج سرمایه است، اما انواع عوامل خروج سرمایه فراتر از این است. این استاد دانشگاه میگوید خروج سرمایه شدید اقتصاد ایران -که به ویژه طی سالهای اخیر به مسئله جدیتری بدل شده- نشان میدهد ما ایرانیان پسانداز میکنیم، اما پساندازی که تبدیل به سرمایهگذاری در کشورهای مقصد متعددی از جمله همسایگان ایران میشود. اما در سومین دسته ضرورتها، یعنی افزایش سرمایهگذاری عمومی در زیرساختها با مشارکت بخش خصوصی، دو موضوع تضمین قانونی و حذف مانع قیمتگذاریهای اسمی مطرح شد. به هر حال بخش خصوصی در صورتی انگیزه برای مشارکت با بخش دولتی دارد که حداقل اطمینانی از سود آیندهاش داشته باشد. درباره پروژههای عمومی که ممکن است بازدهی پیش رویشان چندان مثبت نباشد، پیشنهاد شد که دولت از طریق بودجهاش میتواند این شکاف را پر کند. نکته مهم در رابطه با این شیوه تأمین مالی سرمایهگذاریهای عمومی این است که طی آن دولت مجبور نیست به اندازه کل هزینه عظیم سرمایهگذاریها از بودجهاش خرج کند، بلکه در کنار ایجاد بستر قانونی و عدم قیمتگذاری، با صرف مخارج بسیار کمتری همکاری بخش خصوصی را جلب میکند. این پروژههای عمومی با بازده مناسب میتواند بخشی از آن پساندازها که تا کنون تمایل به خروج داشتهاند، جذب خود کند.
راهکارهای آینده نزدیک با توجه به ضرورتهای بیانشده، دکتر مدنیزاده مواردی را تحت عنوان پاسخ به «چه باید کرد؟» مطرح کرد؛ اصلاح قواعد، جمعکردن داراییهای مسموم و انتشار اوراق برای پوشش کسری از جمله این موارد بودند. همچنین به عنوان راههای برونرفت در آینده نزدیک، سرمایهگذاری خارجی، توجه به بخش نفتی و انتقال تکنولوژی از جمله ضرورتها هستند. در رابطه با نفت، کاهش شدید سرمایهگذاری در این حوزه آسیب جدی به توان تولید نفت آینده زده است. این اقتصاددان با یادآوری این که فعلاً پربازدهترین روش کسب درآمد کشور فروش نفت است، گفت قاعده فعلی که در هر صورت، حتی در شرایط افت شدید درآمد نفتی، فقط ۱۴ درصدی این درآمدها صرف سرمایهگذاری در صنعت نفت شود، باعث ضعف سرمایهگذاری سالهای اخیر در این صنعت شده است.
ایران در بیش از چهار دهه اخیر با تورم مزمن رو به رو بوده است و این تورم در چند سال اخیر به یک باره دو برابر شده و به مرز 50 درصد رسیده است. در این شرایط فشار بر خانوادهها به شدت افزایش پیدا کرده و فقر بیشتر شده است. با وجود تلاش دولت برای کنترل قیمتها و توزیع یارانه چرا تعداد فقرا بیشتر شده و چرا دولت نمیتواند مانع از افزایش تورم شود. دکتر مسعود نیلی اقتصاددان و استاد بازنشسته دانشگاه شريف، در نشستي در نمايشگاه «كيش اينوكس» تلاش كرده تا به ريشه مشكلات اقتصادي ايران بپردازد. اين نشست اواخر آبان توسط وبسايت «فرداي اقتصاد» برگزار شد و فيلم آن روي وبسايت این مجموعه قرار گرفته است. آنچه میخوانید بخشیاز گفتههای دکتر نيلي در باره اقتصاد ایران است. وقتي رشد اقتصادي ايران كاهش پيدا ميكند طبيعتا اثر اول خود را روي سرمايهگذاري ميگذارد و در نهايت مصرف مردم و رفاه مردم را پايين ميآورد؛ بنابراين در ابتداي كار اين سوال پيش ميآيد كه اولا چرا رشد اقتصادي ايران در بنگاه بايد اتفاق بيفتد؟ و چرا شرايط نامساعدي دارد و كاهنده است؟ اين سوالي است كه از منظر اقتصاد كلان شكل ميگيرد. كنار اين سوال بزرگ اقتصاد كلان چند سوال ديگر هم ميتوان مطرح كرد كه به يكديگر مرتبط است. در حال حاضر مشكلاتي را در اقتصادمان ميبينيم كه بعضا ممكن است عجيب به نظر برسد. مثلا فرض كنيد از نظر بهرهمندي انرژي چه نفت و چه گاز يك كشور استثنايي محسوب ميشويم؛ يعني شبيه ما كشوري را نميتوان پيدا كرد؛ اما همزمان با بحران انرژي هم مواجهيم! خب اين سوالي است كه بايد از خودمان بپرسيم چرا اين اتفاق افتاده است؟ يا سوال ديگر اينكه تجارت كشورهاي مختلف دنيا با جاهاي ديگر در يك قالب رسمي و متعارفي انجام ميشود اما بخشي از تجارت ما بهصورت قاچاق است. اين چيز عجيبي است! چرا كه قاچاق معمولا در كالاهايي مثل اسلحه يا مواد مخدر يا انسان و… گفته ميشود. اينكه همين اقلام موردنياز خانوار هم قاچاق تامين ميشود و يك نظام سازمانيافتهاي براي آن وجود دارد اين سوال را مطرح ميكند كه چرا اينطوري است؟ يا چرا نرخ بهره بانكي ما عددهاي منفي خيلي بزرگي دارد؟ اتفاقات عجيبي در لايههاي مياني اقتصاد ايران ميافتد كه توضيح ميدهم با پديده رشد پايين در ارتباط هستند.
دکتر مسعود نیلی / اقتصاددان
ساز و كارهاي تورمساز سازوكارهايي در اقتصاد ايران هستند كه در نهايت منتهي به تورم ميشوند. توجه داشته باشيد كه اين عوامل و سازوكارها رشد اقتصادي را هم تخريب ميكنند. در واقع دو سازوكار درباره رشد اقتصاد ايران وجود دارد؛ يكي سازوكارهايي كه مخرب رشد هستند. دوم سازوكارهايي كه رشد را تضعيف ميكنند. من درباره سازوكارهايي حرف ميزنم كه به تخريب رشد ميپردازند. تخريب هم از منظر نهادي كه متولي رشد است يعني بنگاه اقتصادي را تخريب ميكند و باعث ميشود كه رشد اقتصادي نتواند شكل بگيرد. توضيحي كه ميخواهم بدهم مرتبط است به عواملي كه منتهي به تورم ميشود. بهخصوص با تاكيد بيشتر بر نحوه مواجهه با پديده تورم. اولين مورد عملكرد مالي دولت است؛ يعني بودجه و عوامل فرابودجه كه به معناي عواملي است كه در جداول بودجه ديده نميشود ولي عملكرد مالي دولت در آن هست. مثل همين مناسباتي كه بين بانكها و دولت برقرار است يا مناسباتي كه بين دولت و تامين اجتماعي است. هيچ جاي بودجه اين مناسبات ديده نميشود ولي جزو عملكرد مالي و بودجه است.
تامین مالی بودجه دولت تامين مالي بخشي از فعاليتهايي كه دولت انجام ميدهد از طريق درآمدهاي نفتي صورت ميگيرد يا بخشي هم بهصورت ماليات انجام ميشود. وقتي بخش مهمي از درآمدهاي بودجه از محل نفت تامين ميشود بنابراین قيمت نفت و ميزان صادرات آن، وابستگي پيدا ميشود. قيمت نفت يك عامل نوساني است حتي در اين چند سال تحريم ديدهايم كه مقدار صادرات هم نوساني است؛ بنابراين يك متغير نوساني اينجا داريم. وقتي اين متغير در دورههاي خوب قيمت خود به سر ميبرد معمولا بودجه متورم ميشود. دولت اينگونه توجيه ميكند كه چون يكسري اهداف اجتماعي دارد كه حتما بايد محقق شود در نتيجه وقتي منابع هست بايد همان موقع هزينه شود. يكسري سازوكارهاي اقتصاد سياسي هم در اين باره وجود دارد. محركهايي وجود دارد كه تمايل دارد بودجه را بزرگ كند و دولت به دنبال اين است كه با خرج كردن اين پولها اينگونه القا كند كه دارم خوب كار ميكنم.در دورههاي افزايش درآمدهاي نفتي، بودجه بزرگ ميشود بنابراين بودجه جاري و عمراني و فرابودجهاي زياد ميشود. اين اتفاق از طريق مكانيسم فروش ارز به بانك مركزي يا خالص دارايي خارجي بانك مركزي را زياد ميكند و باعث ميشود كه پايه پولي زياد شود. اين مسير چون با دورههاي رونق نفتي همراه است تورم كمتري دارد؛ اما نقدينگي ايجاد كرده و پايه پولي هم بزرگتر شده است. بعد كاهش درآمدهاي نفتي فرا ميرسد و ديگر نميتوان هزينهها را متناسب با كاهش درآمدها كمتر كرد. در نتيجه اينجا دولت دچار كسري بودجه يا فرابودجه ميشود؛ بنابراين بدهي دولت به بخشهاي مختلف افزايش پيدا میكند و در واقع منجر به افزايش نقدينگي و پايه پولي ميشود. اين مسيري است كه در آن رشد نقدينگي بيشتر از مسير اول است بهاضافه اينكه تورم هم بيشتر از مسير اول است. به دليل اينكه بخش عرضه اقتصاد هم منقبضشده و اثر افزايش نقدينگي بيشتر ميشود.
وقتي تورم 20 درصد است يعني هر دو سال و نيم يكبار قيمتها دو برابر ميشود. وقتي تورم 50 درصد است يعني يك سال يكبار قيمتها دو برابر ميشود
تورم مزمن از کجا آمد البته يك مسير برگشت هم وجود دارد و آن نظام بانكي است كه مسير دوم را تشديد ميكند. چرا تورم يك پديده مزمن است؟ ما از نيمه دهه 40 بر اساس همين سازوكار جلو رفتيم اما هرچقدر مسير اول و افزايش درآمد نفت قويتر بوده سازوكارها بيشتر اتفاق افتاده و موجب شده كه تورم 20 درصدي را تا قبل از سال 1397 براي اقتصاد ايران درست كند. بعد از آن دوره كاهش درآمدهاي نفتي در سالهاي اخير دنبال كرديم باعث شده كه تورم 2.5 برابر شود. چه تورم 20 درصد و چه تورم 50 درصد پديده آزاردهندهاي در زندگي اجتماعي مردم است. وقتي تورم 20 درصد است يعني هر دو سال و نيم يكبار قيمتها دو برابر ميشود. وقتي تورم 50 درصد است يعني يك سال يكبار قيمتها دو برابر ميشود؛ بنابراين اينجا دولت نميتواند بيتفاوت باشد اما درعينحال نميتواند عنوان كند كه چون خودم باعث اين اتفاق شدم پس رفتار خودم را اصلاح ميكنم.
تورم و قيمتگذاري دستوري دولت چه كار ميكند؟ دولت وارد فرايند قيمتگذاري ميشود. بهجاي اينكه تورم را پايين بياورد تلاش ميكند با قيمت مقابله كند. دولت ابتدا به سراغ بنگاه اقتصادي ميرود؛ يعني جايي كه محصول را به مردم عرضه ميكند. بارها گفتهشده كه اين اتفاق به تخريب محيط كسبوكار ميانجامد. بنگاه كه در اينجا تحتفشار تعزيراتي قرار ميگيرد چون با تورم هزينهها بالا ميرود و اگر قيمت ثابت باشد زيانده ميشود. دولت اين موضوع را ميپذيرد و يك عدد را براي قيمت ميگذارد؛ اما درعين حال امتيازاتي به بنگاهها ميدهد. در واقع دولت اينجا وارد قيمتگذاري دستوري نهادههاي توليد ميشود. انرژي اولين نهاده است كه با قيمت پايين فارغ از تورم به بخش توليد داده ميشود. نتيجه همين چيزي است كه ميبينيم. تخريب محيطزيست و افزايش شدت مصرف انرژي و زيانده شدن بخش انرژي و آسيب به اين بخش و از طرف ديگر صنايعي توسعه پيدا ميكنند كه اين نهاده ارزان را بيشتر استفاده كنند. بخش غيررسمي و قاچاق انرژي هم زياد ميشود. اما بنگاهها باز هم هزينههاي بالايي دارند؛ بنابراين پاي نهاده دوم يعني ارز باز ميشود. دولت چون خودش درآمد حاصل از صادرات نفت را به دست دارد، بيتوجه به سازوكارهاي تعيين نرخ ارز، دست به قيمتگذاري ارز ميزند تا مواد اوليه و نهادهها با اين نرخ ارز تامين شود. اين همان چيزي است كه منجر به كاهش نرخ ارز واقعي ميشود و با اين اتفاق واردات جايگزين توليد داخلي ميشود؛ يعني همان چيزي كه در دوره وفور نفتي رخ ميدهد. بيماري هلندي همين است كه صنعت را آسيب ميزند. نظام چند نرخي هم ايجاد ميكند كه خود به فساد منجر ميشود. بخشهاي غيرقابل مبادله مثل مسكن نيز به دليل افزايش نقدينگي و پايين نگه داشتن واردات، نقدينگي به سمت مسكن ميرود و قيمتها را با شدت افزايش ميدهد و همين چيزي است كه رخ داده است. با اين روند، دولت منابع خود را از دست ميدهد و كسري بودجه تشديد ميشود. فرض كنيد شما شركتي را به نام ستاره خليجفارس برپا ميكنيد. هدف شما هم صادرات بنزين است؛ اما قيمت بنزين را در داخل پايين نگه ميداريد. اين موجب ميشود كه مصرف بنزين بهشدت رشد كند. بنزيني كه ميشد صادر شود بهاجبار بايد در بازار داخلي مصرف شود. در بازار داخلي آن شركت بنزيني كه به قيمت بينالمللي ميتوانست بفروشد را حالا بايد به قيمت متوسط كنوني بفروشد و دولت ميماند و آن شركت ستاره خليجفارس. يا درباره ارز اين موضوع ديده ميشود. هزينههاي دولت در حال افزايش است ولي نرخ ارز را پايين نگه داشته بنابراين كسري بودجهاي كه به وجود آمده تشديد ميشود.
مشكل اقتصاد ايران مشكلات مالي وقتي در اقتصاد بزرگ ميشود كه سيستم بانكي در كنترل دولت باشد و نرخ بهره را خود تعيين كند. دولت براي يك كمك بزرگ به توليد نرخ بهره را پايين نگه ميدارد. تعيين نرخ بهره فارغ از تورم تعيين ميشود. البته من اينجا توضيح بدهم كه منظور من اين نيست كه همه اينها را برعكس كنيم و همهچيز درست شود. الان نظر من اين نيست كه نرخ بهره با تورم يكي شود چون راهحل اقتصاد ما اين نيست؛ اما عارضهاي كه اينجا به وجود ميآيد پروژههايي سودآور شوند كه اصلا توجيه اقتصادي ندارند و بخش غيررسمي در بازار پول شكل بگيرد و بخش سرمايهبر توسعه پيدا كند در حالي كه همين الان هم مشكل اشتغال داريم و منابع هم به سمتي ميروند كه در محيط اقتصاد كلان نوسان ايجاد ميكند. دولت تعرفهها را بالا ميبرد براي اقلام حمايتي با اين توجيه كه ميخواهم توليد بهصرفه باشد. تعرفه از كجا ميآيد؟ از گمرك. وقتي قرار به واردات چيزي باشد كه تعرفه آن بالاست، بخش غيررسمي ايجاد ميشود و يك كيلومتر آنطرفتر از گمرك بدون پرداخت تعرفه كالا وارد ميشود. قاچاق اينطوري شكل ميگيرد. وقتي نرخ ارز پايين نگه داشته شود و تعرفه بالا برود براي جبران سياست ارزي، نتيجهاش همين پديده قاچاق است كه به يك كسبوكار سازمانيافتهاي در اقتصاد ايران تبديل شده است. اين در نتيجه سياست ارزي و تورم موجود شكل گرفته است. اينگونه است كه در اقتصاد ايران از يكسو قاچاق وجود دارد و از طرف ديگر فساد اداري اتفاق ميافتد. چون هم تعرفهها بالا ميرود و هم موانع غير تعرفهاي به وجود آمده است.
مداخله در قیمت گذاری براي جمعبندي بايد بگويم بر اساس يكسري اهداف كه خيلي هم خوب بيان ميشود توسط دولت، علاقهمند هستيم كه از طريق سازوكارهاي رسمي و غيررسمي عمليات مالي دولت گسترش پيدا كند. بهمحض اينكه درآمدهاي نفتي افزايش پيدا كند اين به جريان ميافتد اما چون درآمدهاي نفتي نوساني است در زمان افزايش قيمت نفت اين سازوكار محقق ميشود و در زمان كاهش قيمت نفت مخارج دولت ديگر قابل برگشت نيست. تورم مزمن فزاينده در اقتصاد اينگونه به وجود ميآيد و دولت چون ميخواهد محصول نهايي به قيمت قابلتحملي به سفره مردم برسد در قيمتگذاري مداخله ميكند و بعد امتيازات ديگري به بنگاهها ميدهد، برآيند اين اتفاقات همين بحران انرژي، نوسانات نرخ ارز، نارساييهاي نظام بانكي، نارسايي در تجارت خارجي و قاچاق و مشكلات محيطزيستي است. كل اين برميگردد به توجيه اوليه كه وجود دارد. در برنامه سوم 1378 كه برنامه تصويب شد در مجلس تحت عنوان حساب ذخيره ارزي، صندوق ثباتساز ارزي را ايجاد كرديم. منظور اين بود كه همين نوسان را كنترل كند. اثر اين مكانيسمها در اقتصاد قوي است كه همان ابتداي برنامه سوم كمتر از 6 ماه بعد ماده 60 برنامه سوم اصلاحيه خورد و تبديل شد به سرمايهگذاري و نقش ثباتساز از بين رفت؛ يعني سيستم نتوانست بپذيرد. به دليل تورم زيادي كه وجود دارد نا اطميناني و كاهش انگيزه براي سرمايهگذاري به وجود ميآيد كه روي اشتغال و بيكاري و رشد اقتصادي تاثير ميگذارد. در كشورهاي اطراف ايران تمام كشورهاي نفتي صندوقهاي نفتي دارند و ورود درآمدهاي نفتي به اقتصاد را مديريت ميكنند؛ اما براي ما اينگونه نيست. بهاضافه اينكه وضعيت ناپايدار ايران در روابط بينالملل شرايطي را به وجود آورده كه انتظارات تورمي را بالا برده و موجب شده تا شوكهاي فارغ از اين هم به اقتصاد وارد شود. عمده اين شوكها ارزي است و چهار بحران ارزي طي يك دهه رخ داده كه نمونه تاريخي بينالمللي ندارد.
راهحل اقتصاد ايران بررسيهاي زيادي كه در سالهاي گذشته انجام داديم نشان داده راهحل اين است كه يك عدد ثابتي از درآمد نفت وارد بودجه دولت شود. مثلا 20 ميليارد دلار سالانه از درآمد نفتي به دولت داده شود. فارغ از اينكه قيمت نفت چقدر است و اين همواره ثابت بماند. اين باعث ميشود كه سهم نفت در بودجه بهتدريج كاهش پيدا كند و شوكي وارد نكند. مهمترين قاعده مالي كه ما نياز داريم همين است. البته به لحاظ سياسي، تصميمگيرندگان ما اين موضوع را نميپذيرند؛ اما واقعا راهحل همين است. در اين شرايط نقش اوراق، نوسانگيري از ماليات ميشود نه نوسانگيري از نفت. چون اوراق نميتواند اين ظرفيت را داشته باشد كه از نوسانات قيمت نفت جلوگيري كند. بعد از آن اصلاحات مختلفي در اقتصاد ايران ميتواند شكل بگيرد.
فقر و مسئولیت اجتماعی دولت در اقتصاد چهار بازیگر وجود دارد. خانوار، بنگاه، دولت و بانک مرکزی. بازیگر نقش اول در اقتصاد، خانوار است. هدف از ایجاد تئوری اقتصادی رفاه خود خانوار است. اگر بنگاه اهمیت دارد به این دلیل است که برای خانوار درآمد ایجاد می کند. این مباحث را می توان در سرفصل مسوولیت های اجتماعی دولت ها طبقه بندی کرد که در کنار مسوولیت های اقتصادی دولت مطرح می شود. مسوولیت های اقتصادی این است که دولت کاری کند که اقتصاد رشد خوبی داشته و تورم و نرخ بیکاری پایین باشد. هر سه اینها تبدیل به مابه ازای رفاهی می شود. بنابراین مسوولیت اقتصادی دولت اینجا تعریف می شود. مسوولیت اجتماعی توزیع درآمد و حمایت های اجتماعی در بازار کار، آموزش و بهداشت و درمان و… است. من اینجا سوالی مطرح می کنم. آیا دولت در مسوولیت اجتماعی دارای مسوولیت اصیل است؟ یعنی اگر رشد اقتصادی ما بالا بود و به طور پایدار 5 درصد رشد می کرد و نرخ بیکاری و تورم آن زیر 5 درصد بود؛ دولت همچنان باید بار مسوولیت اجتماعی را به دوش می کشید؟ یا در همین اقتصاد با چنین مختصاتی که گفتم، به رغم آثار مثبتی که بخش مسوولیت های اقتصادی دولت ایجاد کرده، همچنان اعمال سیاست های حمایتی ضروری است؟ پاسخ این سوال مثبت است. اگر در اقتصادی، همه چیز خوب پیش برود، باز هم دولت مسوولیت های اجتماعی دارد. یعنی شرایط مساعد شاخص های اقتصاد کلان «شرط لازم» برای این است که شاخص های اجتماعی هم خوب باشند. اما شرط کافی نیست.
اما چرا؟ می دانیم که رشد مناسب اقتصادی و تورم و بیکاری پایین با یکدیگر برای رفع فقر هم مسیر هستند. اما رفع فقر به تدریج رخ می دهد. ممکن است در اقتصادی که رشد 5 درصدی و افزایش درآمد سالانه 5 درصد دارد هم گروه هایی باشند که در فقر به سر می برند. در واقع نمی توان با همان سرعتی که اقتصاد بهبود پیدا می کند، فقر را کاهش داد. به اضافه اینکه، بخشی از فقرا هم هستند که لزوما با بهبود شرایط اقتصادی، شرایط خودشان بهتر نمی شود. مثل کسانی که دچار معلولیت های جسمی و ذهنی هستند و نیاز به تمرکز جداگانه ای دارند. در یک فرایند سریع تر از فرایند طبیعی، رفع فقر نیاز به این دارد که دولت ها مسوولیت های اجتماعی داشته باشند. سوال دوم این است که چه ارتباطی میان عملکرد اقتصاد کلان و سیاست های اجتماعی وجود دارد؟ آیا ایفای نقش دولت در سیاست های اجتماعی و نحوه اعمال سیاست های ضد فقر و سیاست های حمایت از فقرا به طور خودکار می تواند موجب کاهش رشد اقتصادی یا افزایش تورم شود؟ اگر این طور باشد سیاست های اجتماعی به گونه ای است که از اقتصاد کلان، تعداد فقرا بیشتر می شود و از آن سو، در راستای سیاست های اجتماعی نیاز به هزینه کرد منابع بیشتری وجود دارد. بنابراین در این رابطه بین نحوه اعمال سیاست های اجتماعی و عملکرد اقتصاد کلان بسیار اهمیت دارد.
گسترش فقر ده یا پانزده سال پیش در مطالعات فقر به این موضوع تاکید می کردیم که چه خانوارهایی با چه ویژگی هایی احتمال بیشتری برای فقیرتر شدن دارند و یک ویژگی هایی برای این دست خانوارها داشتیم. مثلا خانوارهایی که تحصیلات بیشتری داشتند احتمال فقیرتر شدن شان بیشتر بود. الان مطالعات فقر نشان می دهد ویژگی های متمایز کننده خانوارها از بین رفته و فقر به صورت یک پدیده فراگیر درآمده که در نتیجه عملکرد اقتصاد کلان به وجود می آید. دلیلش این است که روند درآمد سرانه در جهت کاهش بوده است. یعنی فقر را به صورت گسترده در جامعه نهادینه می کند. سیاست های اجتماعی می تواند به گونه ای اعمال شود که عدم تعادل های اقتصاد کلان را بزرگ تر کند و در نتیجه موجب عملکرد اقتصادی نامطلوب شود و فقر را تشدید کند. آیا می توان حالتی را تصور کرد که دو نقش اقتصادی و اجتماعی دولت با هم سازگار شوند؟ یعنی اقتصاد کلان فقیرها را کمتر کند و سیاست های اجتماعی کسانی که هنوز فقیر هستند را بهبود دهد؟ برای پاسخ به این سوال بسیار مهم باید به دو شیوه حکمرانی اشاره کنم. سوال این نیست که آیا سیاست های اجتماعی لازم است یا نیست. سوال این است که این سیاست چگونه باید انجام شود؟ شیوه اول حکمرانی این است که بین مسوولیت های اقتصادی و اجتماعی دولت هماهنگی وجود دارد. اعمال حمایت از طریق سیاست های اقتصادی انجام می شود تا پدیده فقر از این کانال کاهش یابد و از طریق سیاست های اجتماعی تعداد فقرا کاهش می یابد. ساز و کار درآمدی این است که یک استانداردی برای کیفیت زندگی قرار می دهد و آنهایی که پایین تر از آن هستند را حمایت می کند. شیوه دوم حکمرانی، تقابل بین عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت است. در این شیوه، دولت به جای اینکه به درآمد بپردازد، از طریق قیمت می خواهد حمایت خود را اعمال کند. دولت در این شیوه به دنبال این می رود که کالایی با قیمت پایین به دست مصرف کننده برسد. در این شیوه، «جامعه هدف» به «کل جامعه» تسری پیدا می کند. در شیوه اول حکمرانی، بنگاه اقتصادی سود می کند و دولت، ثبات اقتصاد کلان را ایجاد می کند. تورم را پایین می آورد. اقتصاد را پیش بینی پذیر می کند. فضای رقابتی و حداکثر سود را ایجاد می کند. در اینجا شغل و درآمد بیشتر درست می شود. نظام تامین اجتماعی و مالیاتی به ترتیب فقرا و ثروتمندان را شناسایی می کنند. در این شیوه کارآفرین ثروتمند می شود، دولت درآمد مناسب کسب می کند و فقر با آهنگ رشد اقتصادی کاهش می یابد. در شیوه دوم، دولت به دلیل حمایت از فقرا، سودآوری را ضد عدالت می داند. اینجا چهار اتفاق بر ضد فقرا رخ می دهد. اول اینکه وقتی از طریق قیمت در حال حمایت از فقرا هستید نظام تامین اجتماعی معنا ندارد. مثلا وقتی می گویید نان را با قیمت پایین در اختیار همه قرار می دهیم. با این وضعیت جامعه هدف کل یک کشور می شود نه فقرا. یعنی نه فقط برای جامعه داخلی بلکه برای کشورهای همسایه هم این سیاست حمایتی اعمال می شود. این شیوه حمایت در ذات خودش کسری بودجه دارد که تورم می آورد یعنی بزرگ ترین دشمن فقرا! دوم اینکه دولت ناتوان تر می شود. سوم اینکه چون نظام چند قیمتی در اقتصاد نهادینه می شود خود به خود انحراف منابع و دور شدن از جامعه هدف صورت می گیرد و دولت ناچارا به سیستم یارانه دهی ادامه می دهد و بدون معیار قیمت های تثبیت شده را آزاد می کند. یک عده ای فکر می کنند این اسمش آزادسازی است در حالی که دولت به جایی رسیده که دیگر قادر به ادامه این سیاست نیست و ناگزیر است که دست به جهش قیمتی بزند. در این شیوه حکمرانی بنگاه تخریب می شود دولت با کسری بودجه مواجه است و قشر فقیر هم همواره محتاج دولت باقی می ماند. یعنی همه بازیگران اقتصاد بازنده می شوند. تنها کسانی برنده اند که در بخش فساد فعال اند. مشاهدات اقتصاد ایران نشان می دهد که دولت با اصرار هویتی، شیوه دوم حکمرانی را به عهده گرفته است. این نقش به اندازه ای قوی بوده که دولت های مختلفی که در دهه مختلفی روی کار آمده اند خیلی شبیه هم عمل کرده اند. در نظام ارزشی کنونی بر اساس اسناد بالادستی ایفای مسوولیت در حوزه اجتماعی به مراتب بیشتر از اقتصادی بوده. ده ها نهاد تشکیل شده و اما وضعیت فقر بسیار بدتر شده است.