اجازه ندهیم دوباره فرصت ها از دست برود

0
317

بحث درباره صنعتی که کلید فتح مخازن نفتی و سرمنشاء رشد و توسعه اقتصاد کشور شناخته می‌شود بحثی پیچیده است.

با این‌حال روی سخن ما با کسی است که از پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های این صنعت آگاه است و در خلال گفت‌وگو نیز سعی می‌کند با زبانی ساده به پرسش‌های ما پاسخ دهد؛ اصغر اسدی یکی از موسپیدکرده‌های صنعت نفت ایران است که سالیان متمادی در بخش‌های پایین‌دستی و بالادستی نفت ایران کار کرده است، در حوزه‌های مختلف این صنعت از بازرگانی و خدمات تخصصی گرفته تا حفاری و پالایش تجربه کار و مدیریت دارد؛ در هیأت‌مدیره چندین شرکت مهم صنعت نفت همچون حمل‌ونقل و ترخیص کالا، نفت خزر، عملیات اکتشاف نفت، کارگزاری بیمه نفت، اویک، حفاری شمال و سرمایه‌گذاری صندوق‌های بازنشستگی حضور داشته است و مبدع طرح‌های توسعه‌ای متعددی در این صنعت بوده است.

او این روزها حاصل ده‌ها سال تجریه‌اش را به شرکت حفاری شمال آورده است و در کسوت معاون مدیرعامل در امور توسعه و برنامه‌ریزی مشغول به فعالیت است. اصغر اسدی از پیشگامان طرح تأسیس انجمن شرکت‌های حفاری ایران در این گفتگو دلایل توسعه‌نیافتگی صنعت حفاری و راه‌های خروج از این وضعیت را بیان کرده است.

گفتگوی نشریه دستاورد صنعت با معاون مدیرعامل شرکت حفاری شمال

در شروع توضیح دهید که چرا بخش حفاری در بخش بالادستی نفت و توسعه میادین اهمیت ویژه دارد؟

حفاری از نظر فناوری‌های صنعتی، سختی کار و هم از نظر تکنیکی و نیز از نظر میزان هزینه در بخش صنایع بالادستی نفت جایگاه مهم و تقریبا بی‌رقیبی دارد؛ حفاری از بخش اکتشاف شروع می‌شود و سپس به توسعه میدان می‌رسد و در نهایت وارد بخش بهره‌برداری می‌شود و در هر سه بخش جایگاهی ممتاز دارد. در بخش اکتشاف موضوع مهم این است که این میدانی که تحت مطالعات اولیه  قرار دارد در مطالعات ژئوفیزیکی و زمین‌شناسی که انجام شده است ـ چه دوبعدی و چه برداشت سه‌بعدی و چه مطالعات مربوط به مهندسی مخزن ـ چه وضعیتی دارد. در این بخش تا حفاری انجام نشود و مهندسی مخزن انجام نشود و ما مطلع نشویم که در این مخزن چیزی وجود دارد یا اگر وجود دارد اقتصادی هست یا نه؟ اصل ادامه کار مشخص نشده است و کلید رسیدن به این مرز هم حفاری است. در دو حوزه دیگر هم همین‌طور است و به تعبیری می‌شود گفت که صنعت حفاری تنها صنعتی است که در هر سه مرحله بالادستی نفت از اهمیت کلیدی برخوردار است.
بخش اکتشاف بیش‌ترین نقش را در توسعه کلان صنعت نفت دارد که حفاری بازیگر مهم این نقش است. در بخش بهره‌برداری هم برای ازدیاد ضریب برداشت و همچنین تعمیرات چاه‌ها حفاری از اهمیتی خاص برخوردار است. از نظر هزینه هم، هزینه حفاری یکی از بالاترین هزینه‌های مربوط به توسعه میادین است. در مجموع می‌توان گفت که حفاری جایگاهی غیرقابل انکار در توسعه صنعت نفت هر کشوری دارد.

با این وصف می‌شود گفت که پیدایش مشکل و مسئله دراین بخش می‌تواند بر بخش‌های دیگر اقتصاد کشورهای نفت‌خیز تأثیری آشکار بگذارد قبول دارید؟

دقیقا همین‌طور است.
با وجود نقش بنیادی حفاری در صنعت نفت، وضعیت کشور ما  در این بخش چطور است و جایگاه شرکت های داخلی کجاست؟
تاقبل از انقلاب کار حفاری را به ایرانی‌ها نمی‌دادند بعد از انقلاب به همت یک‌سری از پیشکسوتان نفت، شرکت ملی حفاری تأسیس شد و افراد زیادی برای آوردن این تکنولوژی به داخل ایران زحمات زیادی کشیدند. با این حال مشکلات در صنعت حفاری وجود دارد و نمی‌توان آن را انکار کرد؛ اولا سهم حضور دولت و بخش دولتی در اجرای عملیات حفاری خیلی زیاد است، یعنی این‌که بیش از حدود 50 درصد دکل‌های خشکی ایران متعلق به دولت است، البته با فرض رقابت بخش خصوصی با دولت در این صنعت. چون گفته می‌شود که مجموعه دولتی گاهی در مناقصات شرکت می‌کند اما سرمایه‌گذاری مجموعه دولتی را وزارت نفت تأمین می‌کند درحالی‌‌که خود سرمایه‌گذاری یکی از مشکلات بخش خصوصی برای توسعه است .
ما در بخش خصوصی هم دو معضل مهم داریم؛ اولاً معضل سرمایه‌گذاری و تأمین منابع مالی که مجموعه دولتی این مشکل را ندارد و نفت از محل بودجه دولت تمام سرمایه‌گذاریش را تاکنون تامین کرده است. بحث دوم در بخش خصوصی سودآوری است و انتظار سرمایه‌گذاران سوددهی است. درحالی‌که در کشور ما بانک‌ها در سال‌های گذشته حتی در بهترین حالت‌ها بین 17 درصد تا 25 درصد سود بانکی بدون ریسک و بدون مالیات داشتند. بنابراین برای کسی که می‌آید در این بخش که ریسک می کند و سرمایه‌گذاری می کند، میزان بازدهی سرمایه‌گذاری مورد انتظار رقمی بالغ بر 25 درصد تا 35 درصد بوده است. این معضل این‌جا و با طرح این پرسش شکل می‌گیرد که سودی که مجموعه دولتی به شرکت مادر دولتی از بابت سرمایه‌های ملی این مملکت داده چیست؟
حقیقت این مسأله که مجموعه دولتی در مناقصات شرکت می‌کند، به دلیل این است که آن‌ها نه برای سرمایه‌گذاری دغدغه‌ای دارند و نه پاسخگوی عملکرد و سود سرمایه‌گذاری‌هایشان هستند. بنابراین در مناقصات شرکت می‌کنند و نرخ بسیار پایینی می‌دهند و اصطلاحاً دامپینگ می‌کنند اما شرکت‌های بخش خصوصی که با یک نگاه دیگر وارد مناقصات شده‌اند، قطعاً دچار مشکل می شوند.
یکی از مشکلات دیگر بخش خصوصی در بخش حفاری  این است که در کشور ما صنایع  یا سرمایه‌محورند یا تکنولوژی‌محور یا نیرومحور. اما صنعت حفاری صنعتی است که به‌تنهایی همه این موارد را در خود جای داده است. یعنی هم تکنولوژی بالا می‌خواهد، هم دانش بالا، هم سرمایه هنگفت و هم نیروی متخصص و گران.
مشکلاتی که بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی دارد این است که قیمت نیروی متخصص در بخش خصوصی دو تا 3 برابر بخش دولتی است چراکه آنها کارمند دولت هستند و از حقوق و مزایای آن بهره‌مند می‌شوند و نهایتا از آینده بلندمدتی که برای خود می‌بینند راضی هستند اما همین نیروها وقتی می‌خواهند به بخش خصوصی بیایند، به دلیل این‌که ریسک بالاتری را می‌پذیرند و امکان کاهش نیرو همواره به دلیل بیکاری شرکت‌ها وجود دارد، هزینه ریسک همکاری با شرکت های خصوصی را می‌گیرند. در ابتدا وقتی بخش خصوصی حفاری شروع به رشد کرد، اصولاً کشور ما آمادگی تربیت نیروی متخصص حفاری را نداشت. بنابراین دو راه بیش‌تر وجود نداشت؛ یا باید از نیروهای بازنشسته استفاده می‌شد که با توجه به نوپا بودن شرکت، انتخاب قابل قبولی نیست یا باید به ترتیبی نیروهای دولتی با رقم‌های بسیار بالاتر قانع می‌شدند که این‌ها برایشان دارای توجیه اقتصادی باشد که آن‌جا را ترک کنند و بیایند به شرکت‌های خصوصی بپیوندند.

این مواردی که گفتید درست است اما مگر قرار نبوده است که با حرکت تدریجی به‌سوی اقتصاد غیرمتمرکز و غیردولتی این موانع هم برداشته شود؟

در دوره قبلی مدیریت آقای زنگنه در وزات نفت یک حرکت بسیار سازنده در مدیریت و حتی اقتصاد کشور شروع شد که آغاز یک دوران گذار از دولتی به بخش خصوصی و حرکت به اقتصاد آزاد بود و با تفکیک بخش حاکمیت و تشخیص حاکمیت‌ها از تصدی‌گری شروع شد که دوران بسیار سازنده و خوبی بود و این آغازی بود برای رشد شرکت‌های خصوصی و خودداری شرکت‌های دولتی از این‌که همه نیازهای خودشان را خودشان برطرف کنند، یعنی هم سرمایه‌گذار باشند و هم مجری. در واقع این امر موجب بهره‌برداری بهتر از سرمایه ملی می‌شود و امکان این را ایجاد می‌کند تا به بازارهای بزرگ‌تری نگاه کنیم.
بنابراین پس از این‌که این دیدگاه‌ها ایجاد شد، شرکت‌های حفاری از سال 1384 به بعد شکل گرفتند. اما عمده مشکلات در ایران برای رشد بخش خصوصی در صنعت نفت سه مسئله است؛ یکی بازار انحصاری تقاضاست یعنی این‌که شما تنها کارفرمایتان نفت است. بنابراین شرایط یک‌طرفه از طرف کارفرما دیکته می‌شود و جایگاه چانه‌زنی از طرف پیمانکاران بسیار پایین است.، شرایط در قراردادها به‌صورت یک‌طرفه دیکته می‌شود و حتی گاهی اوقات شرکت‌ها برای گرفتن حق و حقوشان اجازه شکایت ندارند. برای این‌که اگر شکایت کنند چون کارفرما یکی است در لیست سیاه قرار می‌گیرند و دیگر کسی به آن‌ها کار نمی‌دهد.
یکی دیگر از مشکلاتی که ما در ایران داریم کوچک بودن بازار است. برای این‌که ما همیشه در کشورمان کار داشتیم اما متأسفانه بینش این‌که در کشور ما به اندازه کافی کار هست باعث شده که ما به بخش صدور خدمات فنی و مهندسی به کشورهای همسایه خیلی وارد نشدیم درحالی‌که حداقل باید از منطقه شروع کنیم. به همین دلیل صدور خدمات فنی و مهندسی در این بخش به خارج از کشور بسیار نادر اتفاق افتاده و این اصلا به‌عنوان یک بینش استراتژیک در این صنعت جا نیفتاده است. پس یکی از ریسک‌های بزرگ صنعت حفاری این بوده است و حالا هم در منطقه خلیج فارس و جایی که منابع مشترکی داشتیم ما از نظر ملی حاضر نمی‌شویم که در توسعه میدان کشورهای همسایه شرکت کنیم و در واقع بعضی وقت‌ها برخی شرایط هم ناخودآگاه به شرکت‌های حفاری تحمیل می‌شود که بازارشان را صرفاً به اندازه بازار ایران نگه دارند.
از دیگر مشکلاتی که ما در رشد و توسعه این صنعت داشتیم نبود فاینانس بوده است. همان‌طور که پیش‌تر گفتم این صنعت سرمایه‌بر است و عرف بازار سرمایه این است که سرمایه گذاران و صاحبان سهام چیزی بین 15 تا 30 درصد سرمایه‌گذاری را می‌پردازند و مازاد آن باید اصولا فاینانس شود. متأسفانه در ایران بانک‌های ایرانی با وجود این‌که از نظر تعداد زیاد هستند اما به هیچ عنوان هیچ‌کدام از آن‌ها برای توسعه کشور طراحی نشده‌اند و تنها وم می دهند و وام نیز برای توسعه صنعتی اصلاً کارایی ندارد و بیش‌تر شاید برای سرمایه در گردش شرکت‌ها مناسب باشد اما سرمایه‌گذاری برای توسعه، دارای یک دوران ساخت، دوره  تنفس و دوران بازپرداخت است. کمتر بانکی در ایران بدین شکل تأمین مالی می‌کند و حداکثر 4 ساله وام می دهند و از همان ماه دوم هم بازپراخت وام شروع می شود که این مدل‌ها در ایران مناسب نیست و یکی از موانع رشد توسعه است و ما نیز به‌خاطر تحریم‌ها از فاینانسر با قیمت خوب و منطقی محروم شده‌ایم.
البته دلال‌هایی بودند که وارد کشور می‌شدند و فاینانس‌ها را می‌آورند اما قیمت‌ها بسیار بالا بود و این‌که فاینانس اصولاً بین 3 تا 4 درصد بیش‌تر نباید هزینه داشته باشد اما فاینانس‌هایی که در ایران انجام می‌شود بین 10 تا 14 درصد هزینه دارد که رقم بسیار بالایی است و از طرف دیگر نیز ریسک تغییر قیمت ارز داشتیم در حالی که ما به دلار می‌گرفتیم و اگر درآمدمان به دلار نبود با ریسک بسیار بالایی روبه‌رو می‌شدیم. شاید یک پروژه را اگر به دلار یک‌هزار و 500 تومانی محاسبه شود اقتصادی به نظر می‌رسد اما اگر با دلار 2 هزار تومانی محاسبه شود توجیه اقتصادی ندارد. به همین جهت بعضی از شرکت‌ها تحت فاینانس‌هایی که انجام دادند، به‌خاطر تغییراتی که در نرخ ارز ایجاد شد، دچار مشکلات زیادی شدند.
سومین مشکلی که بخش خصوصی در صنعت حفاری با آن مواجه است پرداخت نکردن به‌موقع مطالبات از طرف کارفرما است. ما می‌گوییم در کشوری با اقتصادی تورمی این تعویق توجیه ندارد زیرا در ایران ارزش زمانی پول بسیار مهم است. ما در سال‌های گذشته تا 40 درصد نیز تورم داشته‌ایم. بنابراین هر روزی که مطالبات شرکت خصوصی را دیرتر پرداخت کنند، عملاً پول کمتری دریافت کرده‌ایم.
نکته بعدی این است که یک شرکت برای این‌که بتواند جریان نقدینگی و تأخیر را جبران کند و برای این‌که بتواند به حیات خود ادامه دهد باید برود از بانک‌ها وام‌هایی با سود بالا در حد 27 درصد بگیرد و به‌خاطر نپرداختن مطالبات در بازپرداخت آن نیز دچار مشکل شود. شرکت‌های خصوصی فعال در بخش صنعت نفت به دلیل ارائه خدمات، تأمین‌کنندگانی دارند که خدمات، کالا و تجهیزات آن‌ها را تأمین می‌کنند و در صورت پرداخت نشدن به‌موقع پول به آن‌ها از اعتبار شرکت‌های حفاری نزد تأمین‌کنندگانشان کاسته می‌شود.
علاوه بر همه اینها به دلیل مشکلاتی که گفتم توسعه شرکت‌ها به مشکل خورد و شرکت‌ها به دلیل کمبود منابع مالی نتوانستند برنامه های استراتژیک توسعه خود را پیش ببرند.

شما هم‌اکنون معاون مدیرعامل شرکت حفاری شمال هستید که گفته می‌شود با مشکلاتی در بخش مالی مواجه است و مطالباتی دارد. وضعیت شرکت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شرکت حفاری شمال از سال 81 کار اصلی و عملیاتی خود را آغاز کرده است و از ابتدا با تفکر خصوصی ایجاد شد و به تعبیری از همان ابتدا با امید خصوصی شدن تأسیس شد. این شرکت در سال 1376 با هدف بهره‌برداری نامشخص در آینده به ثبت رسیده بود، لیکن در اواخر دهه هفتاد برنامه‌ریزی شد که اگر تصدی‌گری از بخش حاکمیتی جدا شود این شرکت پتانسیل این‌که در آینده خصوصی شود را دارد و این اتفاق هم افتاد و یکی از افتخارات من این است که در سال 79 در تسری این تفکر مشارکت داشتم و خیلی هم خوشحالم که این موارد هم‌اکنون به نتیجه رسیده است. شرکت حفاری شمال دومین شرکت حفاری کشور است و تنها شرکتی است که در بخش خصوصی صنعت حفاری به آموزش و توسعه نیروی انسانی به‌صورت جدی همت گماشت. این شرکت بر اساس باوری که داشت هزینه بالایی را در این راه متقبل شد و علاوه بر تأسیس آموزشگاه، از طریق برگزاری دوره‌های بسیار زیاد آموزشی و به‌کارگیری نیروهای تحصیل‌کرده و جوان کشور نقش بسیار بزرگی در توسعه و تربیت نیروی متخصص حفاری در کشور ایفا کرد.
شرکت حفاری شمال برنامه خرید 2 دکل حفاری دریایی را داشت که به دلیل کمبود منابع مالی ناشی از پرداخت نشدن مطالبات نتوانست این سرمایه‌گذاری را انجام دهد و تاکنون این فرصت را از دست داده است. ما در وصول مطالباتمان از شرکت نفت دچار مشکل هستیم. علاوه بر این در سه سال گذشته با رکود تورمی مواجه بودیم و میزان پروژه‌هایی که در بازار ارائه شده، بسیار محدود بود. اگر نگاهی به مناقصات انجام‌شده در کشور بیندازیم خواهیم دید که از سال 1390 به بعد بسیار محدود بوده است.  اصولاً در شرایط اقتصادی این‌چنینی شرکت‌های خصوصی شرایط بقا تعریف می‌کنند، یعنی شرکت‌ها تلاش می‌کنند در چنین شرایطی تنها ادامه حیات بدهند و کمتر شرکتی وجود دارد که در چنین شرایطی اقدام به توسعه کند.
شرکت حفاری شمال در چنین شرایطی به‌گونه‌ای عمل کرده است که توانسته است رشد نسبتاً خوبی داشته باشد و جایگاه خوبی را در بازار حفاری ایران کسب کند و علاوه بر تمرکز در بخش توسعه به اشتغال نیز کمک کند. شرکت حفاری شمال پس از ورود به بورس نیز توانست افراد زیادی را جذب کند و آموزش بدهد و به‌نسبت هم جزو شرکت‌های خوب بورس بوده است؛ سود خوبی داشته و توانسته است که قیمت سهامش را حفظ کند و این مرهون عملکرد مدیریتی خیلی خوب این شرکت است.
آیا فکر نمی کنید همین شرایط فعلی ناشی از ارزیابی نادرست از روند تحولات اقتصاد ایران و بازار حفاری باشد؟
این موضوع بر می‌گردد به انتظارات ما از سیاستگذار اصلی یعنی از شرکت نفت که برآورده نشده است. چون به‌طور سیستماتیک در این زمینه نتوانست فعالیت کند. ما اعتقاد داریم که اگر صنعت نفت یک مقدار از برنامه‌های توسعه‌ای خود را بر کمک به بخش خصوصی متمرکز می‌کرد، می‌توانست بیش از این‌ها کمک کند. اگر آمار بگیریم می‌بینیم که از ابتدای دهه 80 تا کنون بیش از 40 دکل خارجی و عمدتاً چینی وارد ایران شده است. در چنین شرایطی صنعت حفاری برنامه مدون و مشخصی برای آینده و آمار دقیقی از کمبود دکل‌هایش نداشته است. یعنی در صورتی که در ابتدای دهه 80 می‌دانستیم که اگر  ایران این‌قدر دکل بخرد و به بازار بیاورد، باز هم جای کار دارد، می‌توانستیم در بخش ساخت دکل خیلی بیش از این فعال شویم و این فرصتی است که ما از دست دادیم. اما الان چطور می‌تواند این را جبران کرد؛ ما تنها شرکتی هستیم که مطالعات بسیار عمیقی نسبت به نیازهای شرکت نفت در خلیج فارس انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که شرکت نفت برای اکتشاف توسعه و تعمیرات چاه‌ها و ازدیاد برداشت حدود 1800 حلقه چاه باید حفر کند اما بزرگ‌ترین مشکل ما سناریونویسی برای این تعداد چاه است.
البته اگر بخواهیم ببینم که به نسبت چاه‌های فوق چند دکل در سال مورد نیاز است، این امر نیازمند برنامه‌ریزی دقیق دارد تا بتوان دید که 5 تا 7 سال آینده مدل سرمایه‌گذاری و توسعه شرکت نفت در بخش خلیج فارس چگونه خواهد بود، آن هم با توجه به اولویت‌هایی که در بخش میادین مشترک داریم. پارامترهای بسیاری پیش رو داریم؛  بحث ناپداری قیمت نفت، تحریم‌ها، ورود سرمایه‌گذاران خارجی و بحث این‌که آیا شرکت نفت قصد دارد از قانون حداکثر استفاده از توان فنی و مهندسی کشور در بخش حفاری در شرایط پس از رفع تحریم و ورود سرمایه‌گذاران خارجی نیز استفاده کرده و آن‌ها را ملزم به استفاده از دکل‌های ایرانی کند؟ این فرصت خوبی برای سرمایه‌گذاری است. در حال حاضر ما در ایران 6 دکل دریایی با مالکیت ایرانی داریم و اخبار حاکی از این است که یکی‌دو تا از شرکت‌ها هم در حال سرمایه‌گذاری و خرید دکل دریایی هستند، لیکن فعلاً همین 6 دکل ایرانی نیز وضعیت مناسبی از لحاظ شرایط اشتغال ندارند.
من شخصاً اعتقاد دارم که مدیران شایسته‌ای در حال حاضر صنعت نفت را اداره می‌کنند. جناب آقای زنگنه که مدیری مسلط به امور نفت هستند و همچنین جناب مهندس جوادی یکی از با تجربه‌ترین و کارآمدترین مدیرانی است که در نفت داریم و می‌توانند با درایت و درک شرایط آن را هدایت کنند. یعنی هر دو آقایان بهترین انتخاب ممکن هستند و از چنین اشخاص با تدبیری انتظار داریم که کمک و برنامه‌ریزی کنند تا بتوانند یک سناریوی نیازسنجی میزان دکل‌های مورد نیاز از الان تا 5 سال آینده ترسیم کنیم تا شرکت‌های توانمند ایرانی که قادر هستند سرمایه‌گذاری کنند بیایند‌، دکل بخرند و یا بسازند و این دکل‌ها به‌تدریج طی برنامه‌ای مناسب جایگزین دکل‌های خارجی شوند که الان در ایران مشغول کار هستند.
انتظار امروز شما همین است؟ 
اکنون از مدیرن ارشد نفت با توجه به دانش و تجربه‌ای که در آن‌ها سراغ داریم، انتظار می‌رود که حداقل انتظارات را برآورده کنند و با یک برنامه‌ریزی صحیح و هدفمند کمک کنند به اجرای اقتصاد مقاوتی، بهبود اشتغال جوانان، جلوگیری از خروج ارز و رشد تکنولوژی کشور.
قطعا با این توانایی که در کشور به‌وجود خواهد آمد، به‌جای این‌که از دکل‌های خارجی در میادین کشور استفاده کنیم، فضایی برای صادرات خدمات فنی و مهندسی ایجاد می‌شود. یکی از شرکت‌های حفاری در یکی از کشورهای اروپای شرقی که فاقد مخازن نفتی است، دارای 12 دکل دریایی است و در تمام قاره‌ها سابقه کار دارد، لیکن در کشور ما که 107 سال از تاریخ نفتش می‌گذرد و یکی از بزرگ‌ترین و پرآوازه‌ترین کشورهای دنیا در بحث نفت است، هنوز کل شرکت‌های حفاری روی هم به تعداد یک شرکت کوچک اروپای شرقی نیز دکل دریایی ندارند. امیدوارم روزی شرکت‌های ما نیز بتوانند به این سطح از رشد و توسعه در سطح بین‌المللی برسند.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید