خانه بلاگ صفحه 33

چرا رشد اقتصادی به چشم نمی‌آید

0
چرا رشد اقتصادی به چشم نمی‌آید

دستاورد صنعت / آمار رشد اقتصادی مهم‌ترین شاخص نشان‌دهنده وضعیت رونق یا رکود اقتصاد محسوب می‌شود. میزان رشد تولید ناخالص داخلی در تمام بخش‌های نفت، صنغت، معدن، کشاورزی و خدمات در فصل بهار امسال اعلام شده است اما تحلیل این آمار و مقایسه آن با فصول گذشته می‌تواند دید بهتری نسبت به وضعیت اقتصاد ایران ایجاد کند.
محصول ناخالص داخلی ایران برای هشتمین فصل پیاپی افزایش پیدا کرده و در بهار امسال با احتساب نفت به 7.9 درصد و بدون احتساب نفت 6.1 درصد رشد کرده است؛ اما این روند افزایشی 2 ساله بازهم قادر به جبران بخش قابل‌توجهی از عقب‌افتادگی‌های اقتصاد نبوده است؛ چراکه اقتصاد ایران در محاصره محدودیت‌ها و تحریم‌ها، سال‌های متوالی با کاهش تولید مواجه بوده و اندازه آن به‌قدری کوچک شده است که فعلاً با این میزان رشد حتی به‌اندازه 10 سال قبل خود نیز نرسیده است.
بر اساس آخرین نتایج حساب‌های ملی فصلی مرکز آمار ایران، محصول ناخالص داخلی (GDP) به قیمت ثابت سال ١٣٩٠، در بهار امسال با احتساب نفت به رقم 214.4 هزار میلیارد تومان با بدون احتساب نفت به 181.8 هزار میلیارد تومان رسیده است؛ درحالی‌که در بهار سال گذشته، تولید ناخالص داخلی ایران با نفت 198.6 هزار میلیارد تومان و بدون نفت 171.4 هزار میلیارد تومان محاسبه شده بود. طبق نتایج مذکور، رشد اقتصادی 7.9 درصدی با نفت و 6.1 درصدی بدون نفت اقتصاد ایران، برآیند رشد 7.3 درصدی گروه صنایع و معادن، 9.3 درصدی بخش خدمات و البته افول 4.6- درصدی رشد گروه کشاورزی بوده است.
بررسی جزئیات رشد اقتصادی فصل بهار ۱۴۰۲ گویای نقش مهم بخش نفت در بهبود شرایط است. رشد 19.8 درصدی بخش نفت در این فصل، از یک ‌سو ناشی از رشد قیمت‌های جهانی و از سوی دیگر افزایش صادرات نفت کشور بوده است که بر اساس اظهارات مسئولان حوزه نفت مبنی بر رسیدن تولید نفت کشور به ۳.۳میلیون بشکه در روز و همچنین با آمارهای اوپک مبنی بر بازگشت ایران به جایگاه سومین تولیدکننده بزرگ این سازمان، همخوانی دارد. این اتفاق، تحت تأثیر گشایش‌های سیاسی و افزایش تولید و صادرات نفت محقق شده است.
هم‌زمان با افزایش تولید و صادرات نفت، رشد مخارج مصرفی بخش دولتی و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در بهار ۱۴۰۲ به مدار مثبت بازگشته‌اند. در حقیقت، رشد چشمگیری و مقطعی بخش نفت، گرچه می‌تواند روی بهبود درآمدهای دولتی و کاهش فشار کسری بودجه اثرگذار باشد و حتی از طریق گشاده‌دستی دولت در سرمایه‌گذاری‌های جدید، به مثبت شدن تشکیل سرمایه ثابت ناخالص کمک کند؛ اما از منظر کلان، آنچه در اقتصاد ایران اهمیت دارد و می‌تواند به بهبود ملموس شرایط برای بنگاه‌های اقتصادی غیردولتی و درنتیجه به مساعدتر شدن شرایط برای آحاد جامعه منجر شود، رشد غیرنفتی اقتصاد است که در بهار امسال نیز طبق روایت مرکز آمار ایران، رقم قابل‌قبول 6.1 درصدی را به ثبت رسانده است؛ اما این اتفاق را نمی‌توان در بهبود شرایط بنگاه‌های اقتصادی و معیشت خانوارها ردگیری کرد.
دلیل اصلی محسوس نبودن رشد اقتصادی اعلام شده از سوی مرکز آمار ایران، بیش از آنکه ناشی از سناریوی آمارسازی یا انتخاب گزینشی اطلاعات اقتصادی باشد، مربوط به این واقعیت است که در اقتصاد متورم ایران، لزوم رشد اقتصادی مثبت نمی‌تواند به‌منزله بهبود اوضاع باشد و در بهترین حالت، فقط بخشی از کاستی‌ها و خسارات ناشی از تورم را جبران می‌کند. از سوی دیگر، نوسانی بودن رشد اقتصادی ایران به‌خصوص در دهه اخیر، باعث شده هرگونه رشد اقتصادی مثبت در بهترین حالت جبران مافات باشد.
بهترین نمونه‌ای که می‌توان برای تشریح اثرات رشد اقتصادی مثال زد، تغییرات قیمت سهام در بورس تهران است. اگر تغییرات رشد اقتصادی را روی یک پرتفوی بورسی به ارزش 100 واحد در سال 1390 اعمال کنیم، ارزش این سبد در پایان سال 1401 به حدود 113 واحد خواهد رسید که به معنای رشد 13 درصدی ارزش این پرتفوی در یک بازه زمانی 12 ساله به قیمت پایه است. در این مثال، باوجوداینکه پرتفوی موردنظر (تولید ناخالص داخلی) در 12 سال، شاهد 6 سال رشد مثبت بوده، بازهم نتوانسته رشد قابل‌توجهی را حتی به قیمت پایه کسب کند، چراکه بخش عمده رشد در این 6 سال، صرف جبران افت‌های آن 6 سال دیگر شده است.
نکته قابل‌توجه این است که اگر ارزش همین پرتفوی با ارزش 100 واحد در سال 1390، به قیمت بازار و با احتساب تورم‌های تحمیلی به اقتصاد تا سال 1401 محاسبه شود، بازده آن در پایان سال دوازدهم بیش از 15 درصد منفی می‌شود. در این شرایط، صاحب این پرتفوی با رشد 6.1 درصدی در فصل بهار سال سیزدهم، فقط بخشی از دارایی از دست رفته خود را به دست می‌آورد و طبیعتاً در کمیت و کیفیت دارایی خود نسبت به 13 سال پیش هیچ‌گونه بهبودی احساس نمی‌کند. این واقعه، همان چیزی است که در سطح اقتصاد نیز ملموس شدن رشدهای مقطعی را غیرممکن می‌کند.

تعامل صنعت و فناوران شرط لازم توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر

0
تعامل صنعت و فناوران شرط لازم توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر

دستاورد صنعت / در اولین فن بازار صنعت برق حضور نهادهای مالی از جمله صندوق پژوهش و نیرو صنعت برق، صندوق نوآوری و شکوفایی و صندوق توسعه ملی، می‌‌تواند کمک شایانی به تامین مالی شرکت‌‌های فناور و دانش بنیان در طول زنجیره ارزش ساخت تجهیزات تجدیدپذیر کند؛ این موضوع می‌تواند از طریق تعامل سرمایه‌‌گذاران و سرمایه‌پذیران زمینه تحقق اهداف وزارت نیرو در خصوص توسعه پایدار و توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر را فراهم کند.
با توجه به اهمیت حفاظت از محیط زیست و توسعه پایدار در کشور، توسعه انرژي‌‌هاي تجديدپذير و کاهش مصرف منابع انرژی فسیلی راه‌حل مناسبي براي تحقق این اهداف به شمار مي‌رود. امروزه تمامی کشورهای جهان حساسیت و توجه ویژه‌‌ای به موضوع گذار انرژی دارند، به طوری که در سال‌‌های اخیر چارچوب سیاست‌های حاکم بر انرژی‌‌های تجدیدپذیر و بازار آن در کشور، به سرعت در حال توسعه و پیشرفت است.
در دهه‌‌های اخیر، به دلیل افزایش نیاز کشور به تامین برق و رشد ناترازی انرژی فسیلی‏، استفاده از منابع تجدیدپذیر با استفاده از سرمایه‌‌گذاری بخش خصوصی در دستورکار وزارت نیرو قرارگرفته است، به طوری‌که بر اساس ماموریت‌های این وزارتخانه چشم‌انداز ارتقای سهم انرژی‌های تجدیدپذیر به میزان حداقل 15 درصد از ظرفیت منصوبه برق کشور در افق 1410 ترسیم شده است. این نکته در کنار تعدد ایده‌‌های خلاق و نو و حمایت‌‌های دولت از طریق اعطای تسهیلات منجر به ایجاد و توسعه طیف وسیعی از شرکت‌‌های دانش بنیان شده است.
در همین راستا قانون جهش تولید دانش بنیان، با هدف تکمیل قانون حمایت از شرکت‌ها و مؤسسات دانش بنیان و تجاری‌سازی طرح‌های مربوطه با هدف رفع چالش‌ها و مشکلات پیش‌روی شرکت‌های دانش‌‌بنیان تهیه و آیین‌نامه اجرایی آن تدوین شده است. ماده 16 این قانون با تاکید بر تولید برق تجدیدپذیر توسط صنایع پر مصرف به عنوان اصلی‌‌ترین اهرم حمایتی از شرکت‌‌های فناور دانش‌‌بنیان صنعت برق از طریق درآمدهای این ماده قانونی است. از دیگر اهداف این قانون، تأمین الزامات مورد نیاز برای رشد اقتصادی حوزه دانش بنیان به شمار می‌رود.
به عنوان یک نمونه محقق شده در کشور در راستای اهداف یاد شده، تابلوی برق سبز از خرداد 1402 برای اولین بار در کشور در بورس انرژی راه اندازی شد. تابلوی برق سبز با هدف ایجاد فضای عرضه و تقاضای مستقیم، مردمی‌سازی اقتصاد دانش‌بنیان تجدیدپذیرو ایجاد بستر رقابتی تبادل برق تجدیدپذیر در این بستر با رویکردی حمایت محور از ساخت داخل و شرکت‌‌های فناور دانش بنیان ایجاد شده است.
این مهم با هدف توسعه نیروگاه‌‌های تجدیدپذیر و ایجاد سازو کار اجرائی به منظور عرضه و تبادل مستقیم برق تجدیدپذیر به‌صورت فیزیکی و یا سایر اوراق مشتقه (گواهی تولید برق تجدیدپذیر) در چارچوب بورس انرژی انجام شده است. در این خصوص گواهی‌‌های تجدیدپذیر در مواردی که مبتنی بر ساخت تجهیزات داخلی باشند با ضریب دو برابر به تولیدکنندگان تخصیص داده می‌‌شود. این تابلو به استناد ماده 16 قانون جهش تولید دانش‌بنیان و لزوم تامین یک تا پنج درصد از مصرف برق صنایع کشور با قدرت قراردادی بالای یک مگاوات ایجاد شده است.
پیش‌بینی می‌‌شود مبلغ 88 هزار میلیارد تومان در 5 سال آتی به عنوان درآمد کل اجرای آیین‌نامه این ماده باشد که 25 درصد از درآمدهای حاصله با محوریت ساتبا صرف حمایت از شرکت‌‌های دانش‌بنیان با اولویت شرکت‌‌های تولیدکننده تجهزات داخلی می‌‌شود و بدین طریق علاوه بر تحقق اهداف ماده 16 قانون مذکور، زمینه مناسبی جهت ورود صنایع دانش‌‌بنیان تجدیدپذیر، سرمایه‌گذاران و صنایع مشمول نیز فراهم می‌‌شود.
همچنین ایجاد الگوهای جدید تامین مالی ضرورت تعامل نهادهای تامین‌کننده مالی با متولیان حوزه را در توسعه انرژی‌‌های تجدیدپذیر را بیشتر کرده است. همواره تبدیل ایده‌‌ها و فرصت‌‌ها به مرحله عملیاتی با چالش‌‌های مالی همراه بوده است.
در اولین فن بازار صنعت برق حضور نهادهای مالی از جمله صندوق پژوهش و نیرو صنعت برق، صندوق نوآوری و شکوفایی و صندوق توسعه ملی، می‌‌تواند کمک شایانی به تامین مالی شرکت‌‌های فناور و دانش بنیان در طول زنجیره ارزش ساخت تجهیزات تجدیدپذیر کند؛ این موضوع می‌تواند از طریق تعامل سرمایه-‌گذاران و سرمایه‌پذیران زمینه تحقق اهداف وزارت نیرو در خصوص توسعه پایدار و توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر را فراهم کند.
امید است با ایجاد بسترهایی مانند فن بازار و بهبود تعاملات بین صنعت و شرکت‌های فناور و مراکز دانشگاهی در آینده سهم این نیروگاه‌‌ها از سبد انرژی کشور افزایش چشمگیری داشته باشد.

سید مهدی حسینی – مدیر کل بودجه، سرمایه‌گذاری و تامین منابع مالی سازمان انرژی‌های تجدیدپذیر و بهره‌وری انرژی برق (ساتبا)

روزگار ناخوش صنعت کفش

0
روزگار ناخوش صنعت کفش

دستاورد صنعت / دهه 30 با ورود «کفش ملی» به‌عنوان نخستین کفش ماشینی ایرانی به بازار، تولید کفش در ایران وارد دنیای مدرن و صنعتی شد. بعد از آن هم شرکت‌های دیگری ازجمله کفش بلا پا به عرصه تولید کفش ماشینی گذاشتند و کم‌کم کارگاه‌های کوچک و بزرگ تولید کفش سر از گوشه‌وکنار شهرهای بزرگ، ازجمله تبریز و تهران درآوردند. با ممنوعیت واردات کفش از سال 1397، بازار فروش کفش در ایران در اختیار تولیدکنندگان داخلی قرار گرفت و اکنون با ظرفیت تولید بیش از 450میلیون جفت کفش، حتی توان صادرات این محصول تولیدی هم در اختیار کارگاه‌های ایرانی قرار گرفته است. با این حال این صنعت با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند.
این در حالی است که بازار جهانی کفش یک صنعت چند میلیارد دلاری است که شامل کفش کتانی، کفش لوکس، ورزشی، و سایر کالاهای مرتبط است. محصولات کفش معمولاً از چرم، منسوجات و طیف وسیعی از مواد مصنوعی ساخته می‌شوند و بازار جهانی این محصولات پویایی خاص خود را دارد. بر اساس داده‌های آماری که سایت تحلیلی Statista اخیراً ارائه داده است در سال ۲۰۲۱ کشور چین با تولید ۱۲ میلیارد جفت کفش در صدر تولید کننده‌ها قرار دارد.
در این گزارش آمده است که کشورهای «چین، هند، ویتنام و اندونزی» پیشتازان تولید کفش هستند که نشان‌دهنده تسلط منطقه آسیا و اقیانوسیه در صنعت جهانی کفش است. به طوری که کشورهای نام‌برده تا سال ۲۰۲۱ بیش از ۷۵ درصد از تولید کفش در سراسر جهان را به خود اختصاص داده‌اند.
بر اساس این گزارش، چین در حالی در صدر تولید قرار دارد که بیشترین صادرات را نیز سالانه رقم می‌زند. با این وجود نکته قابل تامل در این حوزه این است که کشورهای اروپایی اگرچه کمتر از آسیایی‌ها کفش تولید می‌کنند اما از نظر ارزش و قیمت صادراتی برتری دارند و از نظر ارزش صادراتی در صدر قرار می‌گیرند.
ایران نیز همان‌طور که گفته شد از تولیدکنندگان انواع کفش است که تولیدات برخی شهرها همچون تبریز، مشهد، اصفهان، قم و غیره در این حوزه شناخته‌شده‌تر است. اما تولیدکنندگان حوزه کفش کشور نیز همانند دیگر تولیدکننده‌ها با انواع چالش‌ها و مشکلات در تولید و بازار مواجه هستند.
صنعت کفش کشور اصولاً از سه ماده اولیه اصلی PU و پلی یورتان، EVA و گرانول PVC استفاده می‌کند. در بخش پیو به ندرت مشکل وجود دارد و در حالی که ۸۰ درصد مواد پیو تا چند سال گذشته وارداتی بود اما با سرمایه‌گذاری‌های صورت‌گرفته در کشور تولید پلی یورتان و پیو افزایش پیدا کرد. در واقع این اتفاق یکی از اهدافی است که اقتصاد صنعت کفش نیاز داشت که به این ترتیب مواد اولیه بومی باشد و واردات کم شود.

صنعت رنجور
به گفته کارشناسان،‌ با این وجود در حوزه واردات مواد اولیه مصرفی در بخش پیو و همچنین بخشی که توسط پتروشیمی‌ها تامین می‌شود،‌ چالش وجود دارد یعنی ظرفیت تامین نسبت به تولیدات کم است و این خود از معضلاتی است که تامین بازار مواد اولیه و ثبات قیمت‌ها را دچار چالش می‌کند. لذا باید در سطح کلان کشوری برنامه‌ریزی شود که بتوان در پتروشیمی ظرفیت تولید این ماده دو‌برابر کرد.
در حوزه EVA نیز ۵۰ درصد وارداتی و ۵۰ درصد داخلی است که طی سال‌های اخیر چالش چندانی در این حوزه وجود نداشته و ارز توسط تعهد ارزی که واردکننده‌ها دارند یا توسط بانک‌مرکزی تامین می‌شود. با این وجود در بخش PVC چالش وجود دارد؛ به این معنا که گرانول پی. وی. سی محصولی از الکل است و تامین‌کننده آن پتروشیمی شازند اراک است و به شدت کمبود احساس می‌شود. هرچند طی یک سال و نیم اخیر تدارکاتی اندیشیده شده که بخشی هم وارد شود.
چالش بعدی این است که در کشور بیش از ۵۰ هزار واحد تولیدی در این بخش نداریم و به نوعی یک رانت برای این واحدها ایجاد شده چون وزارت صمت مجوز تولید دی. او. پی (DOP) را می‌دهد اما تامین مواد اولیه را بر عهده نمی‌گیرد و به تولیدکنندگان می‌گوید خودتان وارد کنید. این مساله به نوعی در ۱۰ سال اخیر که مواد اولیه را وزارتخانه تامین نکرد موجب شد رانتی برای این واحدهای تولید ایجاد شود. ضمن اینکه با چالش عدم ثبات قیمت مواد اولیه هم در کشور روبرو هستیم.
بر اساس این گزارش صنعت کفش کشور به صورت خاص در حوزه برخی تولیدات خود از جمله صندل‌جات و دمپایی محصولاتی صادراتی تولید می‌کند و غالبا کشورهای همسایه اصلی‌ترین خریداران این محصولات هستند. با این وجود در پروسه صادرات نیز مشکلات و موانعی وجود دارد. کارشناسان معتقدند با توجه به اینکه تحریم هستیم و هیچ مبادلاتی نداریم کل صادرات ایران به کشورهای اطراف است و متاسفانه تاجران وارد ایران می‌شوند و به صورت ریالی خرید می‌کنند. در حالی که فعالان بازار کفش با کارت بازرگانی خود صادر می‌کنند و به این ترتیب در بحث رفع تعهد و برگشت ارز حاصل از صادرات دچار مشکل می‌شوند.
به عبارت ساده‌تر کفش را ریالی به کشورهای اطراف فروخته‌اند؛ اما باید رفع تعهد شود و برای این امر باید مواد اولیه وارد کشور کنند در صورتی که ارزی از مشتری نگرفته‌اند. به این ترتیب رفع تعهد ارزی واحدهای فعالان بازار کفش را دچار مشکل کرده است.
اما وضعیت کفش‌های ماشینی متفاوت است. مطابق با بررسی‌ها در این حوزه در سطح منطقه بسیار قدرت رقابتی داریم. از سوی دیگر برندهای خوب کفشی داریم که عمدتا در تبریز، تهران و قم با چرم طبیعی تولید می‌شود و کیفیت بالایی دارند. به طوری که قابل مقایسه با کفش‌های وارداتی نیست. لذا کارشناسان می‌گویند نسبت به قدیم که کفش‌های وارداتی چینی داشتیم خیلی واردات کاهش یافته به دلیل اینکه کیفیت تولیدات داخل نسبت به کشورهای وارداتی به خصوص چینی بسیار بالاتر است. زمانی گفته می‌شد حدود ۵۰۰ میلیون دلار واردات کفش رقم می‌خورد و به این ترتیب امروز می‌توان گفت این واردات ۲۵ تا ۳۰ درصد کاهش یافته است.

بازار کساد سپهسالار
بازار کفش سپهسالار با قدمتی بیش از نیم قرن، این روزها دوره‌ سختی را سپری می‌کند. از سویی کسب‌و‌کار رونقی ندارد و فروش مغازه‌ها به گفته کسبه کاهشی چشمگیر را تجربه می‌کند. در بازار روی شیشه اکثر مغازه‌ها کاغذ حراج دیده می‌شود و در سرتاسر خیابان سپهسالار برخلاف گذشته اثری از مشتری نیست.
یکی از فروشندگان کفش زنانه بازار می‌گوید: «من ۲۰ سال است در سپهسالار مغازه دارم. قدیمی‌ها می‌گویند حتی در دوران جنگ هم چنین کسادی‌ای را شاهد نبودیم. با آن‌که بازار از کفش‌های ایتالیایی و چرم اصل خالی شده و در اختیار اجناس چینی و هندی ارزان‌قیمتی قرار گرفته که قیمت بعضی اقلام آن گاه با قیمت دو عدد پیتزا برابری می‌کند، باز هم خبری از مشتری نیست.»
اما در ویترین مغازه‌ها قیمت‌ها عجیب هستند. بیشتر مغازه‌ها کفش و چکمه‌های چرم با قیمت 500 هزار تومانی را تبلیغ می‌کنند؛ مبلغی که برای کفش چرم کمی بعید است واقعی باشد.
وقتی از مغازه‌داری در این‌باره می‌پرسیم، می‌گوید: «این‌ها چرم اصل نیستند. کالاهای چینی مصنوعی هستند و تازه این قیمت‌ها برای تک‌سایزها و کالاهای مد سال‌های قبل است. هرچند در مورد چکمه‌های زنانه در برخی مدل‌ها بحث قدیمی شدن نداریم. ولی به هر حال سایزهای بزرگ‌پا و کوچک‌پا که خیلی در میان خانم‌های ایرانی رایج نیست، به این قیمت فروخته می‌شوند. وگرنه میانگین قیمت چکمه حتی با چرم مصنوعی در حدود 2 میلیون تومان به بالاست.»
به گفته اکثر مغازه‌دارها، کالاهای چینی، کره‌ای، تایوانی و یا تولید داخلی با چرم بنگلادش و هند و پاکستان، بخش مهمی از محصولات بازار را تشکیل می‌دهند. این برای کفش که روزگاری از اقلام مرغوب صادراتی ایران بود، فاجعه است.
یکی از تولیدکنندگان بازار می‌گوید: «مواد اولیه گران‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید. چرم خوب در بازار نیست. چسب نیست، کفی کفش نیست، یا اگر باشند قیمت‌شان چندبرابر شده‌ است. بحث بعدی، نیروی کار است. حتی با حقوق پایه و بیمه هم بخواهیم کارگر استخدام کنیم، بازهم دخل و خرج نمی‌خواند. از طرف دیگر، کاهش فروش به حدی است که تولیدات در انبار می‌ماند و تولیدکننده همیشه ضرر می‌کند.»
این تولیدکننده که کارگاه اصلی‌اش در تبریز است، تاکید دارد: «همکاران ما در تبریز به آستانه ورشکستگی و تعطیلی رسیده‌اند. کفش دست‌دوز با چرم مرغوب و دوخت خوب، واقعا قیمت تمام‌شده‌اش با خواسته و توان مشتری در بازار همخوانی ندارد. بیشتر کارگاه‌ها یا تعطیل کرده‌اند، یا با کاهش کارگر تلاش دارند خود را سرپا نگه دارند. وقتی کارگر کم می‌شود، تولید کاهش می‌یابد. هرچند، گفتم که میزان درخواست‌ها به قدری پایین است که خیلی از تولیدکنندگان شاید تا چند ماه آینده بتوانند از موجودی انبار خود تامین درخواست کنند و نیازی به تولید جدید نداشته باشند. ولی این وضعیت اگر ادامه داشته باشد، قطعا ورشکستگی به همراه دارد.»
یکی دیگر از فروشندگان بازار که به عنوان عرضه‌کننده کفش‌های خارجی و ایتالیایی معروف بود، می‌گوید: «مدت زیادی است واردات کفش برند از ایتالیا نداشتیم. چون چینی‌ها همان برندها را کپی می‌کنند و با یک‌دهم قیمت برند اصل به بازار می‌آورند. بدیهی است که مشتری در شرایط اقتصادی کنونی، توان خریدش به جای کفش چندمیلیونی به کفش کپی چندصدهزار تومانی رسیده است. با این نرخ ارز نمی‌شود با بازار کفش چینی رقابت کرد.»
مسئله محصولات وارداتی از چین و تایوان بحثی تازه نیست. طی ۱۰ سال گذشته، بازار کفش ایران کاملا در برابر واردات بی‌رویه کالاهای چینی شکست خورده است.
یکی دیگر از مغازه‌داران توضیح می‌دهد: «۱۰ سال است فریاد می‌زنیم جلو واردات کفش چینی را بگیرید، اما کو گوش شنوا؟ منطق‌شان هم این است که مردم توان خرید تولیدات داخلی را به دلیل گرانی ندارند. خب چرا به جای واردات کفش تلاش نمی‌کنید مواد اولیه را ارزان و راحت در اختیار تولیدکننده بگذارید؟ قبلا خود تولیدکنندگان به دلیل دسترسی آسان به مواد اولیه، محصولاتی متنوع از نظر کیفیت و قیمت تولید می‌کردند، اما تفاوت قیمت تمام شده میان کالای درجه‌چندم وارداتی با ارزان‌ترین تولید داخلی باز هم چنان زیاد است که بیشتر مشتری‌ها به سمت کالای وارداتی بی‌کیفیت می‌روند.»
یکی از فروشندگان کفش مردانه می‌گوید: «من هنوز چک‌های دو سال گذشته را نتوانسته‌ام پاس کنم. اگر مغازه برای خودم نبود، قطعا مجبور به تعطیلی می‌شدم. این که مغازه را نمی‌فروشم، فقط به خاطر آن است که این راسته به بازار کفش مشهور است و کسادی بازار سبب شده است کسی حاضر به خرید مغازه به قیمت واقعی نشود، چون او هم باید کفش‌فروشی دایر کند که به‌صرفه نیست.»
بازار تولید داخل کفش ایران از دیرباز در اختیار تولیدکنندگان تبریز، اصفهان، و تهران بود. اما در سال‌های اخیر چرم یزد نیز توانسته است بخشی از بازار را در اختیار گیرد. اما حالا افت چشمگیر فروش و صادرات کفش ایرانی منجر به تعطیلی و نیمه‌تعطیلی کارگاه‌های زیادی در مشهد و تبریز و اصفهان شده است.
یکی از تولیدکنندگان تهرانی بازار می‌گوید: «تولیدکنندگان شهرهای دیگر امکان رقابت حتی با تولیدکننده تهران ندارند. چون اصل فروش بازار در پایتخت است و بالا رفتن هزینه حمل‌ونقل و ارسال کالا سبب شده است که محصولات این کارگاه‌ها برای به تهران رسیدن، مستلزم صرف هزینه‌ای اضافه شوند که قیمت تمام‌شده را به نسبت نمونه تولید تهران، افزایش قابل توجهی می‌دهد. قبل‌تر، صادرات کفش این توازن را برقرار می‌کرد. ولی طی چند سال گذشته، مشکلات بانکی، تحریم‌ها، و گسترش کالای چرم چینی عملا بازار اروپا و حتی کشورهای همسایه را از ما گرفته است. میزان صادرات خود من به دبی، بحرین، ترکیه، و ارمنستان و روسیه و قزاقستان به نزدیک صفر رسیده است. خریداری که در دبی ناچار بود محصول کارگاه مرا پیش‌خرید کند، حالا حاضر به دیدن کاتالوگ محصولات هم نیست.»
یکی از مغازه‌های بازار که اعلام حراج ۵۰ درصد کرده است، درباره این که آیا این میزان درصد تخفیف به معنای ضرر نیست، می‌گوید: «کالای در انبار مانده را بیشتر از این هم بفروشم، مناسب است. حداقل مخارج روزانه مغازه تامین می‌شود. خیلی از مغازه‌داران این بازار مالک نیستند و برای تامین اجاره ناچارند گاهی چنین تخفیفی بدهند.»
به گفته کارشناسان بازار کفش، بحث دامنه سود بازار کفش از دیرباز صددرصدی بوده است. یعنی قیمت فروش معمولا دوبرابر قیمت تمام شده است؛ نکته‌ای که دست‌کم دو مغازه‌دار به‌شدت با آن مخالفت می‌کنند: «اصلا این طور نیست. شاید شما هزینه تمام شده را وقتی کنار قیمت فروش بگذارید به این عدد برسید، اما بازار کفش مثل بسیاری از بازارها هزینه‌های جانبی از قبیل حمل‌ونقل، اجاره مکان، هزینه نیرو، و تبلیغات دارد. پس بهترین میزان سود در این بازار خراب، چیزی بین ۳۵ تا ۴۰ درصد است. واقعا بخش مهمی از حراج‌ها تنها برای تامین نقدینگی است. اما این نکته نیز هست که وقتی به داخل مغازه بیایید، متوجه می‌شوید که حراج مثلا ۵۰ درصد برای همه کالاها نیست. در اصل، کالای پرمشتری را دیوانه نیستیم با ضرر بفروشیم. ولی این حراج‌ها کمک می‌کند حداقل مشتری داخل مغازه بیاید. ما در همین دی‌ماه روزهایی داشتیم که حتی یک نفر داخل مغازه نیامده است، چه برسد به فروش جنس.»
تنها بخش بازار که تا حدی رنگ مشتری به خود می‌بیند، شاید بخش محدود کفش کودک باشد، هرچند، یکی از فروشندگان این بازار نیز می‌گوید: «سال‌ها است که کفش کودک به بازار فروش وسایل کودک در خیابان بهار منتقل شده است. اما مغازه‌های باقی‌مانده در این بازار، بر خلاف تصور شما، وضع خوبی ندارند. گرانی کفش کودک اتفاقا بیشتر از کفش بزرگسال است. چون یک بزرگسال شاید دو تا سه سال یک کفش را بپوشد، اما خانواده‌ها گاه ناچارند در سال دو بار کفش جدید برای کودکشان بخرند، چون سایز پای کودک تغییر می‌کند.»
وقتی به قیمت کفش‌های کودک این بازار نگاه می‌کنیم، متوجه حرف این فروشنده می‌شویم. در حالی که محدوده قیمت کفش بزرگسال تولید داخل یا وارداتی با کیفیت مطلوب از یک میلیون تومان به بالا است، قیمت کفش اسپرت کودک در این بازار کمتر از 600 هزار تومان نیست. قیمت ارزان‌ترین کفش‌های کودک بازار، در محدوده 450 تا 600 هزار تومان است. کفش چرم کودک نیز قیمتی بالای یک میلیون تومان دارد. این در حالی ا‌ست که ۹۰ درصد کفش‌ها نمونه‌های چینی و وارداتی هستند. حتی قیمت پاپوش‌های پارچه‌ای نوزاد نیز از 400 هزار تومان آغاز می‌شود.
به آخر بازار که می‌رسیم، هنوز خبری از مشتری در مغازه‌ها نیست. خلوتی خیابان سپهسالار برای کسانی که پیش‌‌تر نیز به این راسته آمده باشند، به عجایب می‌ماند؛ کمااین‌ که وقتی از مغازه‌داری قدیمی در این بازار در خصوص وضعیت کسب و کارش می‌پرسیم، می‌گوید: «برای فهمیدن حال بازار سپهسالار نیازی به حرف زدن نیست. عکسی از گذر سپهسالار بگیرید تا آن‌هایی که مشتری ما بودند، با دیدن عکس بفهمند چه بر سر بازاری که گاهی راه‌رفتن در آن سخت بود، آمده است.»


منبع: آینده‌نگر

دیوار کوتاه صنعتگران

0
دیوار کوتاه صنعتگران

«اگر بنا باشد که ما هنوز به رسم قرون وسطا تصور کنیم که مثلاً با شلاق زدن خرده‌فروش‌ها سطح قیمت‌ها پایین خواهد آمد یا با توقیف و حبس مالکین اجاره‌خانه‌ها معتدل خواهد گردید یا با جمع‌آوری گدایان سطح تولید بالا خواهد رفت، راهمان به قهقرای اقتصادی منتهی خواهد شد. بدبختی و عقب‌ماندگی اقتصادی دلایل ماورای طبیعی ندارند و از تبعیت از همین‌گونه افکار آب می‌خورند. بدیهی است تا وقتی‌که اصول مسلم اقتصادی جانشین این تخیلات بی‌اساس نگردند از برنامه‌پردازان داخلی و مشاوران خارجی نتیجه مفیدی نمی‌توان انتظار داشت.»(1)
وزیر صمت در یکی از آخرین اظهارنظرهای خود راجع به قیمت‌گذاری ضمن مخالفت با این سیاست، عنوان کرد که این اقدام «رقابت را از بین می‌برد و وقتی تولیدکنندگان را مجبور می‌کنیم با یک قیمت محصول را عرضه کنند، ممکن است کیفیت را کاهش دهند تا به آن قیمت برسند.» راهکار وی اما از یک ‌سو تعیین «یک مبنا و محدوده قیمتی» است و دیگر واگذاری امر کنترل به اتاق‌های اصناف است: «اتاق‌های اصناف نهادهای قانونی هستند که متعهد شده‌اند بازار را کنترل و مدیریت کنند.»(2)

موضوع قیمت‌گذاری در اقتصاد کشورمان معضلی مزمن و ساختاری است و صرف‌نظر از اقتصاد سیاسی ماجرا و نفع‌برندگان از این آشوب و درهم‌ریختگی قیمتی، ناشی از عجز و عدم درک معنای «قیمت» در اقتصاد است


هرچند این نگرش با توجه به نگاه غالب در دولت گامی به جلو است، چنان‌که سخنگوی دولت بار دیگر بر تثبیت قیمت‌ها تاکید کرد و اینکه «برنامه اصلی دولت در حوزه قیمت‌ها تا پایان سال، تثبیت قیمت‌هاست»(3)، اما این گام چنان‌که ذکر شد فاقد مبنای علمی و منطقی برای چالشی است که کمر اقتصاد و تولید را شکسته است. واقعیت آن است که موضوع قیمت‌گذاری در اقتصاد کشورمان معضلی مزمن و ساختاری است و صرف‌نظر از اقتصاد سیاسی ماجرا و نفع‌برندگان از این آشوب و درهم‌ریختگی قیمتی، ناشی از عجز و عدم درک معنای «قیمت» در اقتصاد است. درواقع برخلاف نظر وزیر صمت مشکل نهاد کنترل‌کننده قیمت نیست (دولت، اتحادیه‌ها و تشکل‌ها، اتاق‌های اصناف و…) که یکی را جانشین آن دیگری کنیم بلکه مشکل اصل «کنترل» است و اینکه مقامی به‌غیراز بازار و نظام عرضه و تقاضا بخواهد ارزش یک کالا را تعیین کند. همان اشتباهی که دولتمردان نظام سابق حدود پنج دهه قبل مرتکب شدند.(4)
تا این اصل درک نشود که ارزش کالاها و خدمات در رابطه عرضه و تقاضا و انتخاب خریداران تعیین می‌شود یا به عبارتی «مطلوبیت امری ذهنی است که به ارزیابی یا ارزش‌گذاری بازیگران اقتصادی در بازار بستگی دارد»، هیچ تحول اقتصادی صورت نمی‌گیرد و راه میانبری هم وجود ندارد.
در تعاریف اقتصادی «قیمت کالا در میان دو مرز مطلوبیت مصرف‌کننده از آن کالا و مطلوبیت تولیدکننده قرار می‌گیرد. یعنی یک خریدار تا چه میزان حاضر است بابت یک کالا بپردازد و یک فروشنده پایین‌ترین قیمتی را که با آن حاضر است کالا را به فروش برساند چقدر است». تمثیل «قیچی» آلفرد مارشال اشاره به همین معادله است و اینکه «تعیین‌کننده نهایی قیمت، نسبت بین عرضه و تقاضا است» یا در تعریفی دیگر «ارزش یک کالا به‌وسیله مطلوبیت نهایی و با برآورد ذهنی مصرف‌کننده سنجیده می‌شود. یعنی اینکه مصرف‌کننده فکر می‌کند یک کالا تا چقدر برایش سودمند و باارزش است». در اقتصاد اتریشی این موضوع چنین صورت‌بندی شده است که فارغ از میزان هزینه تولید، «فایده کالا» برای مصرف‌کننده است که قیمت آن را تعیین می‌کند و «لودویک فون میزس» دراین‌باره می‌نویسد: «می‌توانیم بگوییم که ارزش این کالا بیشتر از ارزش آن کالاست، اما نمی‌توانیم ادعا کنیم این کالا فلان مقدار می‌ارزد.»(5)
این کاری است که سیاستمداران و سیاست‌گذاران در کشورمان دهه‌هاست مشغول آن‌اند و خود را در جایگاه تعیین‌کننده قیمت انواع کالاها و خدمات قرار می‌دهند. رفتاری که به قیمت یک یا چند کالا محدود نشده و سایر عرصه‌های اقتصادی را نیز در بر می‌گیرد. چنان‌که به گفته میزس: «دولت‌ها پس از آنکه با عرضه پول، موجب تورم می‌شوند و داد مردم از افزایش قیمت‌ها درمی‌آید، معمولاً به سیاست مهار قیمت‌ها متوسل می‌شوند. این سیاست ابتدا در یک کالا و رفته‌رفته به بسیاری از کالاها و حتی نرخ دستمزد و نرخ بهره و کل نظام اقتصادی تسری می‌یابد.»(6)
واقع آن است که انسان ایرانی دهه‌هاست که با «قیمت‌های دروغین» زندگی می‌کند و کمتر چیزی سر جای خودش است و ارزش واقعی خود را دارد و اکثر قیمت‌ها و قیمت‌گذاری‌ها کاذب و دروغین است. دروغ‌های بزرگ‌تر البته جلوی دید هستند و موضوع جدال‌ها و تنش‌های بسیار. مهم‌ترین آن‌ها قیمت دروغین «بنزین» است. دروغی که چند سال قبل یکی از دردناک‌ترین و تأسف‌بارترین حوادث تاریخ معاصر کشورمان را در آبان‌ماه رقم زد. اما دروغ‌های ریز و درشت دیگر هم فراوان‌اند از قیمت‌های دروغین آب و برق و گاز تا ارزهای خارجی و خودرو و انواع محصولات صنعتی و نرخ سود بانکی و… و البته دستمزد و حقوق کارگران و کارمندان.
«قیمت» چراغ اقتصاد است و بدون این چراغ، جز ابهام و تاریکی چیز دیگری حاکم بر سرنوشت بازارها نخواهد بود و درک «آرزوهای نامحدود و منابع محدود» ممکن نمی‌شود. این «قیمت» است که «آزادی» و «فاعلیت» و حق «انتخاب» را برای کسب‌وکار و معیشت مردم به ارمغان می‌آورد و در را بر خلاقیت و نوآوری آدمی و سلامت اقتصادی می‌گشاید.
مبنای «قیمت» اما «اطلاعات» است و اطلاعات در بازار و معادله عرضه و تقاضا تعیین می‌شود و نه در احکام و دستورات و بخشنامه‌های دولت‌ها و دستگاه‌های اداری. آنچه دستگاه‌های بوروکراتیک «قیمت‌ساز» و سرکوب‌کننده قیمت‌های واقعی، تولید می‌کنند نه ارزش و اعتبار کالاها و خدمات بلکه «دروغ»های کوچک و بزرگی است که در قالب شبکه‌ای درهم‌تنیده آن دروغ بزرگ یعنی «نامحدودی منابع» و «هرچه می‌خواهی می‌توانی مصرف کنی» را به خورد جامعه می‌دهد.

انگیزه و دلیل اصلی دولت‌ها اما برای این سرکوب قیمت‌ها، به‌اصطلاح کنترل «تورم» است. واضح است اما که افزایش قیمت‌ها و تورم، ریشه در ناکارآمدی دولت‌ها در انضباط مالی و پولی و تراز کردن دخل‌وخرجشان دارد


انگیزه و دلیل اصلی دولت‌ها اما برای این سرکوب قیمت‌ها، به‌اصطلاح کنترل «تورم» است. واضح است اما که افزایش قیمت‌ها و تورم، ریشه در ناکارآمدی دولت‌ها در انضباط مالی و پولی و تراز کردن دخل‌وخرجشان دارد. آنچه وظیفه دولت است نه کنترل قیمت‌ها در سطح خرد بلکه کنترل سطح عمومی قیمت‌ها در سطح کلان و از طریق کنترل رشد نقدینگی است. درواقع «دولت باید با رهاسازی قیمت کالاها در سطح خرد و سازوکار بازار اجازه تنظیم مجدد قیمت‌های نسبی را دهد و در سطح کلان با کنترل حجم نقدینگی، اقدام به کاهش تورم نماید.»(7) به نظر می‌رسد حل مشکل تورم به‌عنوان دردی مزمن اما درمان‌شده در اکثر کشورهای جهان بجای سرکوب قیمت‌ها و قیمت‌های دستوری، نیازمند اراده سیاسی و فهم اقتصادی است.
اینکه بالاترین مقام اجرایی کشور و یا سایر مقامات و مسئولان هر روز وعده و دستور حمایت از واحدهای تولیدی را بدهد که مقصدی غیر از منابع بانکی یعنی سپرده‌های مردم ندارد و این نیز جز به ناترازی بانک‌ها و افزایش پایه پولی و نقدینگی و تورم منجر نمی‌شود، راه‌حل ابرچالش‌های دامن‌گیر کشور نیست و بلکه گره‌ها را هر روز کورتر و بحران‌ها را شدیدتر می‌کند. هرچند ممکن است لبخند بر لب رانت‌خواران و بهره‌مندان از آن منابع ارزان‌قیمت و امتیازات ویژه بیاورد اما نه تشنگی فعالان اقتصادی و صنعتگران واقعی را رفع می‌کند و نه گرهی از کار اقتصاد ملی می‌گشاید. «حدود سال 1353 در یکی از جلسات هیات مدیره سندیکای لوازم‌خانگی موضوع «قیمت‌گذاری» و ایجاد «اتاق اصناف» (سلف سازمان حمایت و سازمان تعزیرات و…) که از سوی حکومت وقت شروع‌شده بود مطرح شد. در آن جلسه من که در دهه چهارم زندگی بودم و در مقابل سایر اعضای هیات مدیره، جوان محسوب می‌شدم، ضمن انتقاد از این اقدام حکومت، درخواست کردم سندیکا دراین‌باره موضع‌گیری کند.
جز یکی از اعضای هیات مدیره، بقیه اعضا علی‌رغم مخالفت با این اقدام حکومت، بیان این مخالفت را هزینه‌زا و دردسرآفرین دانسته و با انجام آن مخالفت کردند. در همان جلسه پیشنهاد کردم، گروهی را برای بررسی چگونگی مبارزه با تورم در کشورهای اروپایی به یکی از این کشورها اعزام کنیم و بر اساس گزارش آن گروه اقدام نماییم. هیاتی که با هزینه این‌جانب راهی اروپا شد در گزارشی اعلام کرد که چیزی به نام «قیمت‌گذاری» در اروپا وجود ندارد و این نظام عرضه و تقاضاست که قیمت‌ها را تعیین می‌کند و دولت‌ها با سیاست‌های پولی و مالی‌شان تورم را کنترل و حتی مصرف‌کنندگان داخلی را به قیمت صادرات بیشتر، استثمار می‌کنند. متأسفانه این توصیه‌ها در آن زمان گوش شنوایی در حکومت پیدا نکرد و شاهد نزول اقتصاد کشور و بیماری هلندی و سقوط صنعتی در اواسط دهه پنجاه به‌واسطه سیاست «سرکوب قیمت‌ها» بودیم. روندی که باکمال تأسف و علی‌رغم تدوین و اجرای انواع قوانین و سیاست‌ها و بخصوص اجرای شش برنامه توسعه و تصویب عن‌قریب هفتمین برنامه، به جزئی جدانشدنی از سیاست اقتصادی کشور تبدیل گردیده و هم امروز نیز همچنان با شدت و حدت از طریق ایجاد انواع نهادهای تعزیراتی حکومتی تداوم داشته است، سیاستی که اقتصاد کشور را به «اقتصادی دستوری» تبدیل کرده است.
حدود 50 سال است که متصدیان اقتصادی کشور «تورم» را گرانی معنا کرده و این تعریف ساده و بدیهی اقتصادی را که تورم «افزایش مداوم و پیوسته سطح عمومی قیمت‌هاست» نمی‌پذیرند و با آسیاب بادی به جدال مشغول‌اند. با من صنعتگر و کارخانه‌دار و کاسب بازار و… می‌ستیزند در حالی که مشکل در عملکرد خود دستگاه دولت و خرج بیشتر از دخلش است و کسری بودجه و چاپ اسکناس و خلق پول و… چند دهه است دیواری کوتاه‌تر از دیوار تولیدکنندگان آن‌هم صاحبان بنگاه‌های صنعتی خصوصی و مستقل پیدا نکرده‌اند که با نفی حقوق مالکیتشان که «حق مبادله آزاد» محصولات و خدماتشان در بازار و در محیط رقابتی است، امکان توسعه و بزرگ شدن را از آنان سلب کرده‌اند و این بنگاه‌ها را کوچک و متوسط و با تزریق انواع رانت‌ها چشم به دست دولت نگاه داشته‌اند که جز ایجاد فساد و عدم رشد و توسعه بنگاه‌ها و کیک اقتصاد نتیجه دیگری دربر نداشته است».(8)
پی‌نوشت:

  1. «سیاست اقتصادی در ایران» – سال ۱۳۳۹؛ به نقل از کتاب «آموزه‌های اقتصادی، گزیده آثار جهانگیر آموزگار»، محمد توکلی طرقی، حسنعلی مهران- ۱۳۹۸
  2. رسانه‌ها- ۱۴۰۲/۶/۴
  3. رسانه‌ها- ۱۴۰۲/۶/۸
  4. هویدا، در ۲۲ آبان سال ۱۳۵۲ در شورای تعدیل قیمت‌ها، اعلام کرد هر مقام مسئولی که از وظایف خود در جهت تعدیل قیمت‌ها شانه خالی کند از کار برکنار می‌شود و همچنین اضافه کرد تعیین قیمت‌ها با اتاق اصناف یا اتاق بازرگانی یا صنایع نیست. (دنیای اقتصاد-۱۴۰۲/۶/۸)
  5. دیدگاه‌های پولی میزس- گری نورث
  6. سیاست اقتصادی – لودویک میزس
  7. دکتر مسعود نیلی – ۱۴۰۱/۲/۳۱
  8. مهندس محسن خلیلی- سخنرانی در مجمع انجمن مدیران صنایع – تیرماه ۱۴۰۲

حسین حقگو، کارشناس اقتصادی

بریکس؛ مسکن یا درمان

0
بریکس مسکن یا درمان

دستاورد صنعت / ایران می‌خواهد به بریکس بپیوندد، پیمانی برای اقتصادهای نوظهور با هم‌پیمانانی از چین، هند، روسیه تا برزیل و آفریقای‌جنوبی. اجلاس سران و وزرای کشورهای تشکیل‌دهنده بریکس در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی تشکیل و پیوستن ایران و مصر و امارات متحده عربی، آرژانتین و ظاهراً عربستان سعودی از اول ژانویه ۲۰۲۴ به گروه بریکس اعلام شد. همچنین توصیه شده که ایران سایر موانع حضور عادی در عرصه جهانی را نیز برطرف کند.

بریکس چیست و چرا تشکیل شد؟
بریکس در سال ۲۰۰۱ با توافقی میان ۴ غول جغرافیایی و اقتصادی جهان یعنی برزیل، روسیه، هند و چین تشکیل شد تا این کشورها خود را ملزم به تبعیت از سلطه مقررات بانکی بین‌المللی حوزه دلار و یورو و نظارت آنان بر انواع مبادلات و معاملات این کشورها نکنند تا آمریکا نتواند از طریق اتاق پایاپای نیویورک و اروپا و اتاق پایاپای فرانکفورت بر همه مبادلات این کشورها اشراف داشته باشد و این کشورها هم اشرافی نسبت به مبادلات و معاملات آنها نداشته باشند.
نام این توافق برای انجام معاملات بر پایه ارزهای ملی را نخست «بریم» گذاشتند که از حروف اول اسامی کشورهای طرف توافق درست شد. در سال 2010 آفریقای جنوبی (South Africa) به آنها پیوست و توافق بریم، بریکس نامیده شد. اینکه در بیست‌وسه سال پس از تشکیل آنچه معاملاتی بر پایه آن در میان اعضا انجام‌شده و بر چه پایه پولی انجام‌شده است بر ما پوشیده است؛ اما ظاهراً شکل‌گیری و عملیاتی شدن آن بسیار کند بوده است. خصوصاً اینکه در ده سال پیش که ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا و متعاقباً ژائیر بولسونارو راست‌گرا و پیرو ترامپ رئیس‌جمهور برزیل شد عملیاتی شدن این توافقنامه، نحوه پرداخت در معاملات میان اعضا متزلزل شد. پس از انتخاب مجدد لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا رئیس‌جمهور اسبق نیاز به چنین سازوکاری به‌طور جدی‌تری مطرح و پیگیری شد.

چرا بریکس را جدی‌تر می‌گیرند؟
در سال‌های اخیر که کشورهای غربی و خصوصاً آمریکا به‌صورت فزاینده از روابط بانکی و مالی به‌صورت بلوکه یا توقیف کردن دارایی‌ها و سپرده‌های بانکی و یا تحریم بانکی و اقتصادی سایر کشورها بدون اجازه شورای امنیت سازمان ملل متحد به‌صورت یک‌جانبه و خودسرانه استفاده کرده، عملاً اعتماد کشورهای ثالث نسبت به سپرده‌گذاری و عملیات بانکی با دلار کاسته شده است.
تا وقتی‌که تحریم‌ها نسبت به کشورهای کوچک‌تر مانند ونزوئلا و کوبا و ایران اعمال می‌شد که دیگران نیز همکاری با دلار و رویه بانک‌های امریکا را غیرقابل اعتماد دانسته و از معامله با این کشورها خودداری می‌کنند. کشورهای مقتدر بریکس خصوصاً چین و گاهی هند و روسیه برای منافع خودشان راه‌هایی برای دور زدن تحریم آمریکا می‌یافتند؛ اما زمانی که روسیه پس از جنگ اوکراین در زمینه‌های مختلف از سوی آمریکا تحریم شد و پس از آنکه چین نیز به دلیل رقابت جدی در عرصه تحارت بین‌الملل به بهانه‌های مختلف در برخی زمینه‌ها از سوی آمریکا تحریم شد. همچنین با روی کار آمدن لولا دا سیلوا در برزیل این کشور که به نوبه خود نگرانی‌هایی از تحریم دارد قضیه را جدی‌تر گرفتند و اجلاس ماه اوت ۲۰۲۳ ژوهانسبورگ را می‌توان از این لحاظ یک واقعه مهم و نقطه عطفی در روند تجارت بین‌الملل دانست.

توسعه بریکس
در اجلاس اخیر با توجه به زمینه‌چینی‌های قبلی از شش کشور مهم دیگر دعوت به مشارکت شد و رئیس‌جمهوری اسلامی ایران نیز شرکت کرد. ایران و مصر و عربستان از وزین‌ترین و مهم‌ترین کشورهای منطقه هستند و امارات متحده نیز به دلیل ثروت و اندوخته‌های خود و مرکزیت بازرگانی و صادرات مجدد بسیار مهم است. آرژانتین هم پس از برزیل بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور آمریکای جنوبی است؛ و با عضویت اتیوپی در آفریقا بر عرصه بریکس در قاره‌های آفریقا و آمریکای جنوبی افزوده می‌شود.

واحد ارزی معاملاتی در بریکس
مطبوعات ایران اعلام کردند آقای لولا دا سیلوا در کنفرانس سران در ژوهانسبورگ پیشنهاد کرده که کشورهای عضو برای معاملات میان خودشان یک واحد پولی بریکس درست کنند. با توجه به تجربه شخصی در سالیان دور در اتحادیه اقتصادی اروپا فکر می‌کنم در این باره در ترجمه دقت نشده باشد. اگر در اغلب کشورهای اتحادیه اروپا پول واحد یورو پذیرفته شد به دلیل وحدت جغرافیایی و اتحاد گمرکی و مسائل تاریخی و اجتماعی متفاوت است؛ اما همین اتحادیه اروپا نخست یک واحد محاسبه برای مبادلات ابداع کرد که آن را SDR یا Special Drafting Right یا حق برداشت مخصوص می‌نامیدند. این واحد محاسبه در آغاز از یک سبد پولی تشکیل می‌شد که درصد بزرگ‌تری از مارک آلمان غربی و درصدهایی از فرانک فرانسه و پوند انگلیس و لیر ایتالیا و پول‌های بنلوکس معادل یک دلار تعیین می‌شد. در نتیجه کشور فروشنده گشایش اعتبار را با تبدیل ارز ملی خود به این واحد اعلام می‌کرد و پروفورما پا پیش فاکتور صادر می‌کرد و هنگام تحویل کالا نیز معادل واحد محاسبه را با تبدیلی نرخ روز به پول ملی دریافت می‌کرد. سبد پولی واحد محاسبه موجب می‌شد تأثیر کاهش یا افزایش نرخ ارز هریک از پول‌های سبد ثأویر اندکی در نرخ و دریافتی فروشنده داشته باشد و موجب زیان او نشود. در این محاسبه بیشتر در مقابل دلار در معرض افزایش با کاهش نرخ قرار داشت.
چون اهداف سیاسی و احتماعی بریکس با اتحادیه اقتصادی اروپا فرق می‌کند تصور نمی‌رود در آینده نزدیک از امکانات کارشناسی و احرایی چنان واحد محاسبه‌ای برخوردار شود و حتی نیازی به آن داشته باشد. در این زمینه تجربه بازرگانی چین و ایران می‌تواند الگوی مناسبی باشد.

مکانیسم مبادلات ارزی ایران و چین
ایران و چین از سال‌ها پیش برای دور زدن تحریم‌ها و تسویه حساب‌های خودشان از دلار به عنوان واحد محاسبه استفاده می‌کنند که پذیرای ریسک تغییر نرخ ارزهای بومی نشوند. ایران نفت خود را به نرخ معادل دلار به چین می‌فروشد به حساب بستانکار ایران منظور می‌شود. خریدار ایرانی کالای خود را از چین به بهای معادل دلار در آن روز می‌خرند و بهای آن را به نرخ روز دلار به بانک مرکزی می‌پردازد و بانک مرکزی به حساب بستانکار خود دستور می‌دهد که معادل دلاری فروشنده چینی را با تبدیل به یوآن به فروشنده چینی بپردازد.
در نتیجه بدون اینکه دلاری مبادله شود فروشنده چینی کالای خود را به یوآن فروخته و خریدار ایرانی بهای آن را به ریال پرداخته است در حال حاضر زیان ایران در این است که خریدار ایرانی باید پرداخت‌های خود را نقداً انجام دهد. برای کشورهایی عضوکه تحریم نیستند این کار توسط بانک‌های کارگزار مستقیماً انجام با گشایش اعتبار در شرایط متعارف انجام می‌شود اما نیاز به نوعی تخصیص اعتبار ویژه دارد زیرا همه کشورها آر محل فروش نفت یا کالاهای عمده دیگر حساب بستانکار ندارند.

پیوستن ایران به بریکس چه سودی دارد؟
ایران احساس می‌کند که در اثر تحریم در نوعی انزوای بین‌المللی قرار دارد و ضمن اینکه با برخی از کشورهای همسایه در مسائل امنیتی اختلافاتی دارد، برای همین برای خروج از انزوا تلاشی را آغاز کرده است که با ایجاد ارتباطات دوجانبه مثلاً با عربستان سعودی یا از طریق حضور در پیمانهای متعدد یا تشکل‌های بین‌المللی مانند شانگهای و اکنون بریکس از انزوا خارج شود و به‌صورت فعالانه‌تری در عرصه سیاسی و سپس تجارت بین‌المللی حضور مؤثر و مثبت داشته باشد. حتی در برخی تحلیل‌ها از کنار رفتن دلار به عنوان ارز واسط بین‌المللی سخنان مبالغه‌آمیز گفته‌اند. حضور در سازمان‌ها و تشکل‌های بین‌المللی می‌تواند به ارتقای روابط اقتصادی و بازرگانی کمک کند اما باز هم مشروط بر این است که دلایل اصلی انزوای سیاسی و تحریم اقتصادی رفع شود. مثلاً بریکس می‌تواند برای کشورهای عضو مسیر تعاملاتی خارج از مجرای دلاری فراهم کند اما به این معنی نیست که ضوابطی جایگزین سوئیفت یا لزوم رعایت پروتکل‌های FATF نداشته باشند و موجب جذب سرمایه گذاری‌های خارجی در ایران شود. ایران درگیر جنگی طولانی و فرسایشی با رژیم اسرائیل و آمریکا است وبه مرور به حضور اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی خودشان در کشورهای اطراف ایران افزوده‌اند. این شرایط جنگی ریسک سرمایه گذاری را افزایش می‌دهد. گرچه چین به‌طور محدود در زمینه‌هایی وارد شده، اما آن هم ربطی به بریکس و شانگهای ندارد.
تحلیل مثبت از حضور مشتاقانه ایران در بریکس ملاحظه ارتقای سطح مبادلات سایر کشورهای عضو با یکدیگر است که شاید مشوقی باشد برای بازگشت ایران به پروتکل‌های FATF و تازه در آن صورت معاملات کنونی دور زدن تحریم‌ها با پرداخت نقدی می‌تواند به روال مطمئن از طریق بانک‌های کاگزار با هزینه کمتر تبدیل شود؛ و حسن دیگر آن شاید در این باشد که ملاحظه بی اثر یا کم اثر بودن حضور در این گونه تشکل‌ها که فقط می‌تواند اثر تبلیغی و قدری مُسکن داشته باشد و سیاستگذاران سرانجام به اندیشه راه حلی درمانگر بیندازد که مستلزم رفع موانع ناشی از شرایط جنگی تورم آفرین و فرسایشی است.

آیا بریکس دلار را از عرصه خارج می‌کند؟
اکنون بیش از ۲۰ سال از شکل گرفتن بریکس می‌گذرد و هنوز این پیمان بیشتر شکل آرمانی و نظری داشته است تا مکانیسمی اجرایی اما سابقه گزینش دلار و یورو به عنوان ارزهای معتبر و ابزار مبادلات بازرگانی به زمانی بازمی‌گردد که کشورهای غربی بر بازار جهانی تولید و تجارت استیلای انحصاری و اربابانه داشتند. طبیعتاً آن عصر سپری شده است یا می‌شود. اکنون بریکس با اعضای جدید شامل بیش از نیمی از عرصه جغرافیایی و جمعیتی و حتی تجاری جهان است. اگر ایران درگیر مسائل نظامی و تهدیدآمیز منطقه و دچار تحریم نمی‌بود، قطعاً در شمار بنیان‌گذاران این آرمان قرار می‌گرفت. به همین دلیل اکنون هم از محدودیت بنیادی آسوده نخواهد شد.
اگرچه بریکس به افزایش مبادلات و تسهیلات بانکی میان کشورهای عضو منجر خواهد شد، اما نمی‌تواند مانع مبادلات اساسی هریک از کشورهای عضو با کشورهای دیگر و مبالات بر پایه دلار شود. چین، هند و برزیل سه غول اصلی بریکس بیشترین مبادلات را با آمریکا دارند و آمریکا و غرب بازار صادراتی اصلی آنهاست و خواهد بود؛ اما همان طور که این اثر هشداری به جمهوری اسلامی در گزینش راه‌حلی مسالمت‌آمیز در سطح منطقه و خروج از شرایط بحرانی است، هشداری هم به آمریکا تلقی می‌شود که در استفاده از دلار به عنوان اسلحه برای واردکردن فشار تجدیدنظر کند.

فریدون مجلسی، تحلیلگر مسائل بین‌الملل

فن بازار تخصصی برق، محل تعامل بازیگران علم و صنعت

0
فن بازار تخصصی برق، محل تعامل بازیگران علم و صنعت

دستاورد صنعت / تعامل مثبت بین بازیگران مهمی مانند پژوهشگاه نیرو، صندوق نوآوری شکوفایی و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در جشنواره و فن‌بازار صنعت برق ایران زمینه‌ای را فراهم آورده است که انتظار می‌رود بر اساس آن مکانیزم‌های موثری مانند زیرساخت‌های لازم برای هم‌رسانی عرضه و تقاضای فناوری، ارائه تضامین مورد نیاز و مکانیزم‌های ارزش‌گذاری فناوری فعال شوند.
اقتصاد عصر کنونی، اقتصاد دانش‌بنیان است و آن کسی برنده رقابت در این عصر است که سریع‌تر از سایرین به دانش دسترسی داشته باشد. امروزه هیچ سازمانی نمی‌تواند به تنهایی همه منابع دانشی مورد نیازش را در اختیار داشته باشد و از این لحاظ حضور و مشارکت در اکوسیستم فناوری و نوآوری تبدیل به ابزاری مهم برای دسترسی به مزیت رقابتی پایدار شده است. حرکت به تنهایی در محیط رقابتی حاضر، محکوم به شکست است و همکاری با سایر بنگاه‌ها به عنوان یک راه سریع و منعطف برای دسترسی به دانش، منابع و مهارت‌های مکملی که در بنگاه‌‌های دیگر وجود دارد، به طور فزاینده‌ای مورد استقبال بنگاه‌ها قرار می‌گیرد.
شرکت‌های کوچک و بزرگ فناوری محور برای بقا به یکدیگر وابسته هستند. از یک سو شرکت‌های بزرگ به دلیل سلسله مراتب طولانی نیازمندند که با هدف افزایش چابکی و انعطاف‌پذیری با شرکت‌های کوچک همکاری کنند. علاوه بر آن، همکاری با شرکت‌های کوچک زمینه دسترسی به نیروی متخصص و با مهارت، دانش ورود به بازارهای جدید، افزایش اعتبار و برند و افزایش فرهنگ کارافرینی و خلاقیت را در شرکت‌های بزرگ فراهم می‌کند.
از سوی دیگر شرکت‌های کوچک نیز برای بقا، نیازمند همکاری با شرکت‌های بزرگ هستند و بر الزام مشارکت در این همکاری‌ها برای توسعه و تجاری‌سازی فناوری‌هایشان واقف هستند. شرکت‌های کوچک همواره با محدودیت منابع روبرو هستند. همکاری با شرکت‌های بزرگ زمینه‌ساز غلبه بر مشکلات مربوط به شرکت‌های کوچک مانند دسترسی به کانال های توزیع، منابع مالی، دانش بازار، اخذ مشروعیت اجتماعی و برندسازی است،اما این نوع همکاری‌ها در کنار همه مزایایی که برای آن برشمرده شد، بسیار پیچیده و تخصصی است و به دلیل عدم تقارن قدرت چانه‌زنی طرفین همکاری، دارای سطح بالایی از چالش و ریسک هستند.
این چالش ها دلایل متفاوتی دارند برای مثال: در قراردادهای همکاری‌های نامتقارن نیاز است الزاماتی برای جلوگیری از رفتار فرصت‌طلبانه طرفین و همچنین الزامات تسهیم مالکیت دارایی فکری حاصل از همکاری دیده شود. اما شرکت‌های بزرگ به دلیل دسترسی به وکلای حقوقی قوی معمولا قراردادهایی یک طرفه تنظیم می‌کنند. شرکت‌های کوچک به دلیل منابع مالی محدود نیاز دارند که پرداختی به موقع دریافت کنند اما شرکت‌های بزرگ صف پرداخت‌های طولانی دارند.
شرکت های کوچک به دلیل اینکه تجای سازی و تولید در حجم بالا را تجربه نکرده‌اند، ارزش فناوری‌شان را بیش از حد ارزیابی می‌کنند، در حالی که در اکثر مواقع فناوری سهم کمی در سرمایه لازم برای توسعه محصول دارد.
شرکت‌های کوچک معمولا بر عدم افشای اطلاعات فناوری خود قبل از عقد قرارداد اصرار می‌کنند درحالی‌که شرکت‌های بزرگ برای اطمینان از جدید بودن فناوری قبل از عقد قرارداد، نیازمند دریافت اطلاعات کامل‌تری در مورد آن هستند.
شرکت‌های کوچک ریسک انحلال بالایی دارند و شرکت های بزرگ قبل از عقد قرارداد با این شرکت‌ها خواهان اطمینان در خصوص عدم انحلال این شرکت‌ها در طی بازه زمانی تعریف شده برای همکاری هستند.
عدم شناخت شرکت‌های بزرگ از شرکت‌های کوچک به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات این شرکت‌ها و عدم اطلاع شرکت‌های کوچک از نیازهای شرکت‌های بزرگ یکی از دیگر چالش‌های مهم در مسیر شکل‌گیری همکاری بین این شرکت‌ها است.
به‌نظر می‌رسد علی‌رغم پتانسیل بالای این نوع از همکاری‌ها در کشور، به دلیل عدم وجود واسطه‌هايی مانند فن‌بازارها، به عنوان پلی میان شرکت‌های بزرگ و کوچک، این ارتباطات آن‌گونه که باید شکل نگرفته است. با تعامل مناسبی که در برگزاری این فن‌بازار بین بازیگران مهمی مانند پژوهشگاه نیرو، صندوق نوآوری شکوفایی و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری شکل گرفته است، امید می‌رود مکانیزم‌های موثری مانند زیرساخت‌های لازم برای هم‌رسانی عرضه و تقاضای فناوری، مشاوره‌های تخصصی مالکیت فکری، خدمات مالی و تسهیل ارائه تضامین مورد نیاز و مکانیزم‌های ارزش‌گذاری فناوری فعال شوند و گام بزرگی در تسهیل رابطه بین شرکت‌های بزرگ و کوچک برداشته شود و اقتصاد کشور را از منافع و برکات این رابطه بهره‌مند گرداند.
گروه مپنا نیز همواره عزمی راسخ در شناسایی و بهره‌گیری از گنجینه ارزشمند استعدادهای موجود در داخل کشور و ایجاد زمینه‌ای جهت رشد و اعتلای این استعدادها داشته است. یکی از اقدامات زیربنایی واحد پژوهش و فناوری مپنا، در راستای دستیابی به این مهم، راه‌اندازی پلتفرمی جهت شناسایی منابع نرم افزاری، سخت افزاری و مغزافزاری دانشگاه‌ها، شرکت‌های دانش‌بنیان و موسسات پژوهشی کشور در حوزه‌های کاربردی مرتبط با کسب‌وکار گروه مپنا بوده است. هر ساله اطلاعات تعداد قابل توجهی از منابع دانشی داخل کشور در این سیستم (آدرس سیستم) ذخیره می‌شوند و بانک اطلاعاتی شکل گرفته پیرامون این موضوع به یکی از ابزارهای کاربردی در تعیین مجریان پروژه‌های تحقیق و توسعه در مپنا تبدیل شده است.
پیرو فعالیت‌های پیشین این مجموعه در ارتباط با موضوع، واحد پژوهش و فناوری مپنا آمادگی هرگونه همکاری در برگزاری فن بازار ملی صنعت برق را اعلام داشته و امیدوار است این رویداد به صورت سالانه تداوم داشته باشد و صنعت برق کشور و به تبع آن شرکت مپنا از دستاوردهای آن منتفع شود.

محمود رضا حقی‌فام، استاد دانشگاه تربیت مدرس

چرا جهان به نفت بیشتر نیاز دارد

0
چرا جهان به نفت بیشتر نیاز دارد

دستاورد صنعت / خمیر دندان، دئودورانت، صابون، دوربین، کامپیوتر، بنزین، نفت حرارتی، سوخت جت، لاستیک خودرو، لنزهای تماسی و اندام مصنوعی (پروتزها) چه اشتراکاتی دارند؟ اگر امروز نفت تمام می‌شد محصولات یادشده و بسیاری دیگر از مواد و خدمات حیاتی که از نفت یا مشتقات آن تولید می‌شوند به‌طور کامل از صحنه روزگار حذف و شبکه‌های حمل‌ونقل متوقف می‌شدند، گرمایش و سرمایش خانه‌ها با مشکلات بسیاری روبه‌رو می‌شود، زنجیره‌های تأمین از بین می‌رود و فقر انرژی گسترش می‌یابد.
هفتادودومین نسخه گزارش «بررسی آماری انرژی جهان»، به‌عنوان معیاری برای صنعت انرژی که برای نخستین بار انتشار آن از سوی شرکت بی‌پی انگلیس به مؤسسه انرژی (EI) واگذار شده و با مشارکت شرکت حسابداری کی‌پی‌ام‌جی (KPMG) و شرکت مشاوره کرنی (Kearny) منتشر شد یادآور می‌شود که سهم سوخت‌های فسیلی از انرژی جهان در سال ۲۰۲۲ میلادی ۸۲ درصد بوده که سطح آن مشابه ۳۰ سال گذشته است.
پس چرا در بیشتر بحث‌های انتقال انرژی، نقش حیاتی کالاهایی مانند نفت و گاز در بهبود زندگی، تقویت ثبات و امنیت انرژی و تلاش‌های صنایع مرتبط برای توسعه فناوری‌ها و بهترین شیوه‌ها برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای نادیده گرفته می‌شود!
مقیاس چالش تغییرات آب‌وهوایی دلهره‌آور است، اما پاسخگویی به تقاضای فزاینده انرژی در جهان و کاهش تغییرات اقلیمی نباید در خلأ قرار گیرد، یا با یکدیگر در تضاد باشند، در عوض، جهان باید برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و اطمینان از دسترسی مردم به محصولات و خدمات مورد نیاز برای زندگی راحت گام‌های اساسی بردارد.
برای تحقق این اهداف، اعضای سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در حال سرمایه‌گذاری در بخش‌های بالادست و پایین‌دست صنعت نفت به‌منظور ایجاد ظرفیت‌های تولیدی جدید، بسیج فناوری‌های پاک‌تر و به‌کارگیری تخصص گسترده برای کربن‌زدایی از صنعت نفت هستند.
سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر و ظرفیت‌سازی برای تولید هیدروژن، استفاده از فناوری‌های جذب کربن و ذخیره‌سازی و تلاش برای ارتقای اقتصاد دایره‌ای کربن می‌شود.
نکته پایانی این است که می‌توان همگام با سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در زمینه تولید انرژی‌های تجدیدپذیر به تولید نفت مورد نیاز جهان امروز و دهه‌های آینده ادامه داد.
این رویکرد همچنین به ثبات جهانی در زمان وقوع نوسان‌ها کمک می‌کند و با توجه به اینکه تاریخ نشان می‌دهد که پدیده انتقال انرژی طی دهه‌ها تکامل می‌یابد و مسیرهای بسیاری را طی می‌کند، حیاتی است.
خودروهای برقی را در نظر بگیرید: اگرچه تویوتا پریوس نخستین خودروی هیبریدی تولید انبوه جهان در اواخر دهه ۱۹۹۰ شد، برآوردهای انجمن ملی فروشندگان خودرو ایالات متحده آمریکا نشان می‌دهد فروش خودروهای هیبریدی، پلاگین هیبریدی و خودروهای برقی باتری (BEV) تنها ۱۲.۳ درصد از کل وسایل نقلیه جدید فروخته‌شده در این کشور را طی سال ۲۰۲۲ میلادی شامل شده است.
در حالی که افزایش محبوبیت خودروهای برقی غیرقابل‌انکار است، فروش کل خودروهای برقی نیز تنها ۱۹ درصد از فروش خودروهای جدید در چین را طی سال گذشته میلادی تشکیل می‌دهد. به‌طور مشابه، در اتحادیه اروپا، وسایط ‌نقلیه با استفاده از بنزین یا گازوئیل همچنان حدود نیمی از کل فروش خودرو در سال ۲۰۲۲ میلادی را شامل شدند.
بنابراین زمانی که سخن از بخش حمل‌ونقل و در واقع بسیاری از زمینه‌های دیگر به میان می‌آید، واضح است که نادیده گرفتن این موضوع که میلیاردها نفر در سراسر جهان متکی به مصرف نفت هستند و این نیاز تا آینده قابل پیش‌بینی ادامه خواهد داشت، عقلانی به نظر نمی‌آید.
این موضوع زمانی که با سرمایه‌گذاری مورد نیاز برای پاسخگویی به تقاضای فزآینده انرژی، تضمین امنیت انرژی و دسترسی مقرون‌به‌صرفه و کاهش انتشار جهانی گازهای گلخانه‌ای مطابق با توافقنامه اقلیمی پاریس همراه شود، تشدید می‌شود.

افزایش تقاضا برای انرژی
جمعیت جهان در حال افزایش است. چشم‌انداز جهانی نفت اوپک (WOO) برای سال ۲۰۲۲، افزایش ۱.۶ میلیارد نفری را تا سال ۲۰۴۵ میلادی نشان می‌دهد، در حالی که آمارهای سازمان ملل متحد از رشد حدود ۱۰.۴ میلیارد نفری تا سال ۲۱۰۰ حکایت دارد.
به موازات آن، برآوردهای اوپک نشان می‌دهد تقاضای جهانی انرژی تا سال ۲۰۴۵ میلادی ۲۳ درصد افزایش می‌یابد.
پیش‌بینی می‌شود در این مدت، تقاضای نفت به حدود ۱۱۰ میلیون بشکه در روز برسد، بنابراین واضح است که نفت در دهه‌های آینده همچنان بخش مهمی از زیرساخت انرژی جهان خواهد بود.
این موضوع با بسیاری از بیانیه‌های دهه‌های گذشته که می‌گفتند عصر نفت به پایان رسیده در تضاد کامل است. در واقع، تقاضا برای نفت در دوران معاصر به بالاترین حد خود نزدیک است و در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ میلادی نزدیک به روزانه ۵ میلیون بشکه افزایش خواهد یافت. اکنون هیچ شکل واحدی از انرژی نمی‌تواند به تنهایی تقاضای انرژی مورد انتظار آینده را برآورده کند، در عوض، رویکرد «همه مردم، انواع سوخت و فناوری» مورد نیاز است.
به این ترتیب، کشورهای عضو اوپک آماده، مایل و قادر به تأمین انرژی مقرون‌به‌صرفه مورد نیاز برای تأمین نیازهای انرژی در آینده هستند و در عین حال انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را کاهش می‌دهند و در انجام این کار به ریشه‌کنی فقر انرژی کمک می‌کنند.
سازمان ملل متحد یادآور می‌شود که بیش از ۷۰۰ میلیون نفر هنوز به برق دسترسی ندارند و حدود یک‌سوم جمعیت جهان از منابع ناکارآمد و با آلایندگی بالا برای مصارف آشپزی و گرمایش استفاده می‌کنند. این افراد در زندگی روزمره خود با خودرو شخصی، لپ‌تاپ یا تهویه مطبوع سروکاری ندارد، بلکه برای نیازهای اولیه مانند گرما و برق با چالش روبه‌رو هستند.
برای ارائه دسترسی جهان به انرژی کافی و مقرون‌به‌صرفه و ریشه‌کنی فقر انرژی، نفت می‌تواند نقش کلیدی را در کشورهای در حال توسعه ایفا کند. کشورهای در حال توسعه در این باره بسیار شفاف هستند و همچنان تلاش‌هایشان ادامه دارد. آیا کشورهای توسعه‌یافته هم به این موضوع توجه دارند؟

سرمایه‌گذاری در نفت برای امنیت انرژی حیاتی است
واقعیت نگران‌کننده دیگری که اکنون در سراسر جهان وجود دارد این است که سرمایه‌گذاری کافی در زمینه انرژی‌های مختلف انجام نمی‌شود، رشد تقاضا برای نفت به تنهایی مستلزم سرمایه‌گذاری بسیار بیشتری برای حفظ عرضه پایدار است.
با سرمایه‌گذاری ۱۲.۱ تریلیون دلاری یا سالانه بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار نفت تا سال ۲۰۴۵ نزدیک به ۲۹ درصد از نیاز جهانی به انرژی را شامل می‌شود، اما سطوح سالانه اخیر بسیار کمتر از این بوده است.
نتایج بررسی‌های اخیر دبیرخانه اوپک نشان می‌دهد طی پنج سال آینده بین افزایش پیش‌بینی‌شده تقاضا و عرضه جهانی، کسری روزانه ۱۶ میلیون بشکه‌ای در بازارهای جهانی نفت وجود خواهد داشت و این شرایطی است که امروز برخی خواستار آن هستند.
صنعت نفت تا به امروز نقش اساسی در بهبود زندگی میلیاردها نفر داشته است. اگر قرار است به همین منوال ادامه یابد و اگر جهان در اجرای انتقال منظم انرژی و تأمین تقاضای انرژی در آینده و در عین حال تضمین امنیت انرژی برای همه جدی است، مشکل رقم اندک سرمایه‌گذاری‌ها در این صنعت باید به‌سرعت برطرف شود.
سلطان احمد الجابر، رئیس منتخب نشست تغییرات اقلیمی کاپ ۲۸ (کنفرانس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل متحد) که قرار است در امارات متحده عربی برای ارزیابی پیشرفت در توافق پاریس برگزار شود، می‌گوید جهان به حداکثر انرژی و حداقل انتشار گازهای گلخانه‌ای نیاز دارد. وی معتقد است که اگر می‌خواهیم نیازهای کنونی و آینده جهان به انرژی را برآورده کنیم، درجه‌ای از عمل‌گرایی سالم برای دستیابی به این هدف به‌ویژه با توجه به نیاز آشکار به استفاده از انواع انرژی ضروری خواهد بود.
سرانجام، هیچ تولیدکننده، کشور یا صنعتی را نمی‌توان نادیده گرفت و ما معتقدیم بحث‌ها در کاپ ۲۸ امسال بازتاب‌دهنده این موضوع خواهد بود.
گذشته از همه اینها، تاریخ مملو از نمونه‌های بی‌شماری از آشفتگی است که باید به‌مثابه هشداری باشد که این آشفتگی زمانی به وجود می‌آید که سیاست‌گذاران نتوانند پیچیدگی‌های درهم‌تنیده انرژی را درک کنند.
منبع: شبکه خبری سی‌ان‌بی‌سی

هیثم الغیص- دبیرکل اوپک

چطور از صنایع پیشرو در تولید برق تجدیدپذیر حمایت می‌کنیم

0
چطور از صنایع پیشرو در تولید برق تجدیدپذیر حمایت می‌کنیم

دستاورد صنعت / رئیس سازمان انرژی‌های تجدیدپذیر و بهره وری انرژی برق با بیان اینکه وزارت نیرو از صنایع پیشرو در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر حمایت ویژه می‌کند، افزود: صنایع تولیدکننده انرژی تجدیدپذیر از محدودیت‌های برقی معاف می‌شوند.
محمود کمانی، در ارتباط با اقدامات وزارت نیرو در راستای حمایت از صنایع بزرگ برای احداث و توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر گفت: بر اساس ابلاغیه وزارت نیرو قرار است به صنایعی که بر اساس تکالیف قانونی خود اقدام به احداث نیروگاه تجدیدپذیر می‌کنند، انرژی برق معادل و پایدار بدون دریافت هزینه برق تحویل داده شود.
وی افزود: بر اساس ماده ۴ قانون مانع زدایی از صنعت برق، صنایع بزرگ موظف هستند تا نسبت به احداث ۱۰ هزار مگاوات نیروگاه برق اقدام کنند که هزار مگاوات این میزان باید انرژی تجدیدپذیر باشد.
معاون وزیر نیرو ادامه داد: در همین رابطه دستورالعملی از سوی وزارت نیرو به صنایع بزرگ ابلاغ شده است که در آن مشوق‌هایی با هدف ترغیب صنایع برای احداث و توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر مشخص شده است.
رییس سازمان انرژی‌های تجدیدپذیر و بهره‌وری انرژی برق در همین رابطه توضیح داد: دستورالعمل مورد اشاره این امکان را فراهم می‌کند که اگر یک واحد صنعتی اقدام به احداث نیروگاه تجدیدپذیر به صورت خود تامین کرد، صرف نظر از اینکه این نیروگاه در کدام منطقه از کشور باشد، وزارت نیرو انرژی برق تولیدی صنایع از محل انرژی‌های تجدیدپذیر را تحویل می‌گیرد و معادل همان انرژی را به صنایع در محل کارخانه تحویل می‌دهد.
کمانی با تاکید بر اینکه وزارت نیرو در این نوع از تبادل خود پولی بابت برق تحویلی به صنایع دریافت نمی‌کند، افزود: اگرچه برق تولیدی در نیروگاه‌های خورشیدی از صبح تا بعد از ظهر به شکل ناقوسی است و در ایام ظهر به اوج می‌رسد، اما انرژی مورد نیاز این صنایع به صورت تمام از شبکه برق تامین می‌شود که در این شرایط صنایع از هزینه انتقال انرژی نیز معاف می‌شوند.
معاون وزیر نیرو با اشاره به اینکه در این مدل صنایع می‌توانند در فصل تابستان از برق پایدار بهره‌مند شوند، ادامه داد: با اینکه در شرایط کنونی صنعت برق در فصل گرم سال دچار ناترازی است، اما صنایعی که در حوزه انرژی تجدیدپذیر ورود کنند، از امکان تامین برق پایدار بهره مند، می‌شوند و مشمول اجرای طرح‌های محدودیت مصرف برق به وِزه در دوره گرم سال نخواهند شد.
وی با اشاره به تفاوت مشوق‌های وزارت نیرو برای صنایع در حوزه احداث نیروگاه حرارتی و تجدیدپذیر عنوان کرد: اگرچه معافیت صنایع پیشرو در حوزه احداث نیروگاه از محدودیت برق و تامین برق معادل صنایع برای هر دو نوع نیروگاه وجود دارد، اما امتیازات در نظر گرفته شده برای نیروگاه تجدیدپذیر نسبت به نیروگاه حرارتی بیشتر است.
کمانی در همین رابطه اضافه کرد: در حوزه تولید انرژی تجدیدپذیر وزارت نیرو متعهد خواهد شد به صنایع پیشرو ۳۰ درصد بیشتر از برق تولیدی عدم قطعی برق بدهد. به عنوان مثال اگر صاحب کارخانه‌ای ۱۰۰ مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر احداث کند، به میزان ۱۳۰ مگاوات مصرف او از آن شمول محدودیت دوره پیک خارج می‌شود.
وی در بخش انتهایی سخنان خود با اشاره به استقبال خوب صنایع از این طرح افزود: نظر به استقبال خوب صنایع بزرگ از این طرح تاکنون ۲۹۰۰ مگاوات پروانه احداث نیروگاه تجدیدپذیر برای صنایع صادر شده که تقریباً ۳ برابر میزان در نظر گرفته شده در قانون است و پیش بینی می‌کنیم، با بهره برداری از این نیروگاه‌ها شاهد افزایش قابل توجه میزان برق تحویلی به صنایع در ایام اوج بار سال‌های آینده باشیم.

سهم یک درصدی بخش خصوصی از صنعت پالایش نفت

0
سهم یک درصدی بخش خصوصی از صنعت پالایش نفت

دستاورد صنعت / مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی ویژه باعنوان « سهم نهادهای شبه دولتی در اقتصاد/ صنعت پالایش نفت» نوشته است:« در این گزارش به بررسی سهم نهادهای عمومی غیردولتی و دولت (به دلیل سهم قابل توجه) در صنعت پالایش نفت (نفت خام و میعانات گازی) پرداخته شده است.»
بنابر این گزارش «بر اساس نتایج گزارش سازمان تأمین اجتماعی، دولت (شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی)، سهام عدالت و تأمین اجتماعی نیروهای مسلح (ساتا) به ترتیب ۴۵، ۳۵، ۱۱ و ۸ درصد از حق کنترل و مدیریت صنعت پالایش نفت کشور را در اختیار دارند و سهم بخش خصوصی از مدیریت صنعت مذکور تنها حدود یک درصد است.
به جز این بنابر گزارش بازوی پژوهشی مجلس در بخش نقدی نیز «دولت و نهادهای عمومی غیردولتی مذکور به همراه سایر نهادهای عمومی غیردولتی نظیر صندوق بازنشستگی کارکنان صنعت نفت، هیئت امنای صرفه جویی ارزی، صندوق بازنشستگی کارکنان بانک های ملی و ادغام شده، بیمه اجتماعی روستاییان، عشایر و کشاورزان، بنیاد شهید و امور ایثارگران و صندوق بازنشستگی کشوری، منتفعان اصلی صنعت پالایش نفت کشور هستند و بخش خصوصی سهمی کمتر از یک درصد را داراست.»
در بخش دیگری از این گزارش آمده است:« شرکت های پالایش نفت در گروه «فرآورده های نفتی، کک و سوخت هسته ای » بازار بورس دسته بندی می شوند. از ۱۰ شرکت پالایشی فعال در کشور، ۴ شرکت غیر بورسی هستند. گفتنی است براساس صورت های مالی 6ماهه اول سال ۱۴۰۱، ۶ شرکت بورسی پالایش نفت همگی سود دهه بوده اند. شرکت پالایشی نفت آبادان با ظرفیت اسمی پالایش ۳۹۰ هزار بشکه نفت خام در روز در جایگاه اول قرار می گیرد. پالایش نفت کرمانشاه با پالایش 22 هزار بشکه نفت خام، کمترین ظرفیت پالایشی را در بین ۱۰ شرکت پالایشی داراست.»
بنابر این گزارش «در یک بررسی اولیه مشخص می شود که صنعت پالایش کشور عمدتا در اختیار دولت و نهادهای عمومی غیردولتی است و بخش خصوصی سهم ناچیزی از صنعت مذکور را در اختیار دارد. به غیر از پالایشگاه کرمانشاه که ۸۰ درصد سهام آن در فرآیند خصوصی سازی به بخش خصوصی واگذار شد، ۹ پالایشگاه دیگر در مالکیت دولت و نهادهای عمومی غیردولتی است.»
این گزارش نشان می دهد که «دولت از طریق شرکت پالایش و پخش فرآورده های نفتی، سازمان تأمین اجتماعی از طریق شرکت سرمایه گذاری نفت، گاز و پتروشیمی تأمین (تاپیکو)، سهام عدالت، سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلح (ساتا) از طریق شرکت های سرمایه گذاری تجاری شستان و غدیر، صندوق بازنشستگی و از کار افتادگی بانک های ملی و بانک های ادغام شده از طریق شرکت سرمایه گذاری غدیر، صندوق بازنشستگی کارکنان صنعت نفت از طریق شرکت سرمایه گذاری اهداف و هیئت امنای صرفه جویی ارزی از طریق شرکت آوای پردیس سلامت از بازیگران اصلی بازار پالایش نفت هستند.»

برنامه‌هایی برای اجرا نشدن

0
برنامه‌هایی برای اجرا نشدن

برنامه‌نویسی در ایران به سال‌های پیش از انقلاب برمی‌گردد. از آن زمان تا به امروز 13برنامه توسعه توسعه تدوین شده است. سیزدهمین برنامه توسعه‌ای ایران در حال حاضر برای بررسی به مجلس رسیده است. از این 13 برنامه شش برنامه برای سال‌های پیش از انقلاب و 7 برنامه نیز برای سال‌ها پس از انقلاب است که البته هیچ‌یک از این برنامه‌ها در هشتاد سالی که گذشت، نتوانستند به اهدافی که برای خود تبیین کرده بودند، دست یابند.

برنامه‌های توسعه پیش از انقلاب
آغاز برنامه‌نویسی در کشور به سال 1327 بازمی‌گردد. در سال 1327 ایران نیز مانند بسیاری از دیگر کشورها، نگاشتن برنامه توسعه را آغاز کرد؛ در این بین سازمان برنامه و بودجه کشور در سال 1337 تاسیس شد؛ یعنی برنامه‌نویسی در ایران حتی 10سال پیش از تاسیس سازمان برنامه و بودجه آغاز شده است. با این تفاوت که بسیاری از کشورها با این برنامه‌ها، به پیشرفت‌های بزرگ دست یافتند؛ اما در ایران به دلایل مختلفی این امر تاکنون محقق نشده و هنوز هم با گذشت قریب به 80 سال دولت‌ها در نگاشتن برنامه‌های توسعه، شرایط حاکم بر کشور را در نظر نمی‌گیرند و به قول برخی از اقتصاددانان، ما به جای برنامه‌نویسی، شاهد نگاشتن رویاهای دولتمردان وقت هستیم. رؤیاهایی که هیچ‌گاه نیز قرار نیست جامه عمل بر خود بپوشند.
برنامه‌های اول و دوم به صورت دو برنامه هفت‌ساله از سال‌های 1327 تا سال 1341 اجرایی شدند. برنامه هفت‌ساله اول، برنامه‌ای بود که با کمک کارشناسان شرکت آمریکایی موریسن نودسن و با حمایت بانک جهانی در کشور اجرایی شد؛ اما باتوجه به مشکلات ساختاری کشور، سال 1334 شاهد توقف این برنامه برای انجام برخی از اصلاحات در آن بودیم. برنامه دوم نیز مشکلات فراوانی داشت؛ با این تفاوت که در این دوره شاهد پیشرفت‌های مهمی در کشور در زمینه‌های حمل و نقل، سدسازی، صنعتی و… بودیم. این برنامه البته نتیجه مهمی نیز با خود به دنبال داشت و در سال 1337 سازمان برنامه و بودجه تصویب شد. سازمانی که در تدوین برنامه سوم توسعه نقش مهمی ایفا کرد. کارشناسان معتقدند این دو برنامه جامعیت لازم را نداشتند اما برنامه‌های بعدی پخته‌تر شده بودند و با جامعیت کافی اهداف مهمی را دنبال می‌کردند.

برنامه سوم در قبل از انقلاب، یک برنامه پنج‌ساله بود و تا سال 1346 اجرایی شد. این برنامه یکی از موفق‌ترین برنامه‌های توسعه‌ای کشور بود و حتی در برخی موارد توانست از اهداف خود پیشی بگیرد


برنامه سوم، یک برنامه پنج‌ساله بود و تا سال 1346 اجرایی شد. این برنامه یکی از موفق‌ترین برنامه‌های توسعه‌ای کشور بود و حتی در برخی موارد توانست از اهداف خود پیشی بگیرد و توسعه خوبی را برای بخش‌های مختلف کشور به دنبال داشت. برنامه چهارم نیز مانند برنامه سوم، پنج‌ساله بود و تا سال 1351 ادامه داشت. کارشناسان این برنامه را نیز یکی از برنامه‌های موفق قلمداد می‌کنند و معتقدند اگر پیشرفت‌های برنامه چهارم توسعه ادامه می‌یافت، می‌شد آینده روشنی را برای کشور تصور کرد. اما این اتفاق نیفتاد و باتوجه به نوسانات قیمت نفت و… شاهد ناکامی‌های زیادی در برنامه پنجم بودیم.
برنامه پنجم تا سال 56 ادامه داشت و قرار بر این شده بود که در برنامه ششم کاستی‌های آن رفع شود؛ اما باتوجه به پیروز شدن انقلاب اسلامی عملاً هیچ‌گاه این اتفاق نیفتاد و حتی حدود 12سال هیچ برنامه توسعه‌ای پس از انقلاب در کشور اجرایی نشد.

برنامه‌های توسعه‌ای پس از انقلاب
پیروزی انقلاب برای 12سال، برنامه‌های توسعه‌ای را متوقف کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شاهد تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی کشور بودیم و جنگ نیز مسئله مهمی بود که باید بدان توجه می‌شد و در واقع تنها اولویتی که در آن زمان وجود داشت، مسئله جنگ بود. پیش از جنگ، یک برنامه پنج‌ساله برای سال‌های 57 تا 61 به عنوان برنامه ششم تهیه شده بود به دلایل مختلف اجرایی نشد و بعد از آن هم باتوجه به آغاز جنگ در کشور، برنامه‌ای در دستور کار قرار نگرفت.
البته در سال‌های جنگ یک برنامه توسعه‌ای برای سال‌های 62 تا 66 نگاشته شد اما باتوجه به اینکه مجلس هیچ‌گاه این برنامه را تصویب نکرد، برنامه نخست تا پایان جنگ اجرایی نشد و همزمان با پایان جنگ در سال 68، شاهد اجرا و تصویب نخستین برنامه توسه در کشور بودیم.
هدف برنامه نخست آن بود که دولت برای کاهش خسارات جنگ وارد عمل شود و بتواند با استفاده از حداکثر ظرفیت‌های موجود در کشور، رشد و توسعه را به ارمغان آورد. این برنامه هرچند در زمینه‌هایی چون کاهش بیکاری و… موفق بود، اما به طور کل نتوانست موفق عمل کند و نه تنها نقش دولت در اقتصاد کاهش نیافت که تورم‌های بالا را نیز در آن برهه شاهد بودیم.
برنامه دوم نیز از سال 74 تا 78 اجرایی شد. این برنامه با اینکه اهدافی چون ایجاد رشد اقتصادی، اشتغال‌زایی و… را دنبال می‌کرد، اما در نهایت نتوانست به اهداف خود دست یابد.
برنامه سوم از سال 79 آغاز شد و بسیاری عقیده دارند از سایر برنامه‌های توسعه‌ای پس از انقلاب موفق‌تر عمل کرده است. این برنامه توانست رشد اقتصادی 6درصدی را به دنبال بیاورد و در زمینه کاهش تورم نیز حتی بهتر از آنچه در اهدافش پیش‌بینی بود، عمل کرد.
برنامه چهارم نیز در سال‌های دولت احمدی‌نژاد در کشور اجرایی شد؛ این برنامه دقیقاً همراه با منحل شدن سازمان برنامه و بودحه در کشور شد که در نهایت نیز به هیچ‌یک از اهدافش در زمینه کاهش بیکاری، دستیابی به تورم پایین، رشد اقتصادی و… نرسید. ‌برنامه پنجم نیز در دوره دوم دولت او اجرایی شد که اهداف آن هم آن‌طور که باید و شاید محقق نشد.
برنامه ششم نیز اهدافی چون رشد اقتصادی 8درصدی و… را دنبال می‌کرد که در نهایت نه رشد اقتصادی هشت درصدی داشتیم نه کاهش تورم و نه هیچ‌یک از دیگر اهدافی که در آن دیده شده بود.
لایحه برنامه هفتم توسعه برای سال‌های 1402 تا 1406 تدوین شده که دارای 22 فصل و 7 بخش است که بخش‌های اقتصادی، زیربنایی، فرهنگی و اجتماعی، علمی، فناوری و آموزشی، سیاست خارجی، دفاعی و امنیتی و اداری، حقوقی و قضایی است. این برنامه البته قرار بود تا شهریور 1400 تصویب شود، اما این اتفاق محقق نشد و با تاخیری حدوداً دو ساله هشتم خرداد ماه امسال، لایحه برنامه هفتم در دولت تصویب شد.
بسیاری از کارشناسان اقتصادی این برنامه را دقیقاً مانند برنامه ششم می‌دانند و معتقدند این برنامه با شرایط روز اقتصاد کشور فاصله زیادی دارد و احتملا مانند دیگر برنامه‌های توسعه، به اهدافش دست نخواهد یافت. حال باید دید در نهایت سرنوشت این برنامه نیز به برنامه‌های پیشین دچار خواهد شد و یا دولت بالاخره دست از رویاپردازی برخواهد داشت و باتوجه به شرایط روز، دست به اصلاحات اساسی خواهد زد.

مقالات محبوب